به گزارش خبرگزاری حوزه، حضرت آیت الله مکارم شیرازی در گفتاری به «سؤالات و شبهات مرتبط با نماز» مانند چرا خدا را عبادت کنیم؟، چرا باید نماز را در اوقات معینی بخوانیم؟، چرا هنگام نماز باید رو به قبله بایستیم؟، چرا نماز را به زبان عربی می خوانیم؟، فلسفه وضو چیست؟، آیا افراد خوب هم باید نماز بخوانند؟!، چرا زن در حال نماز باید بدن خود را بپوشاند؟، چرا نمازهای پنجگانه را در سه وقت می خوانیم؟ و ... پاسخ داده اند که آن را در ادامه می خوانید:
از زمانی که مسلمانان مکلّف به تکالیف و احکام عملی مانند نماز، روزه و... شدند، مسلمین پیرامون این احکام از نبی مکرّم اسلام حضرت رسول اکرم صلّی الله علیه وآله وسلّم سؤالاتی می کردند. این مسأله در اعصار ائمّه علیهم السلام در مقیاس وسیع تر ادامه پیدا کرد.
یکی از برکات انقلاب اسلامی ایران که دستاورد خون هزاران شهید مظلوم است، اقبال عمومی مردم به معارف و احکام دینی می باشد.
در این میان سیل سؤالات و پرسش های فراوان مذهبی به سوی [ما] سرازیر شد و روز به روز فزونی گرفت، گاهی اوقات سئوالاتی مطرح می شد که باید به آنها به صورت متقن پاسخ ارائه می شد.
مجموعه حاضر پرسش ها و پاسخ هایی [دربارۀ نماز] است که در این [نگاشته] تنظیم شده است.
البتّه این ایراد را نمی توان انکار کرد که پاسخ بعضی از این سؤالات به اختصار بیان شده ولی باید توجّه داشت که اگر غیر از این بود، ممکن بود هرچند سؤال یک کتاب مستقل را تشکیل دهد و آن خلاف هدف ما می شد.
سؤال از فلسفه احکام؟
آیا ما حق داریم از فلسفه احکام سؤال کنیم؟ اگر چنین حقّی داریم آیا نامحدود است و یا حدودی دارد؟
بحث از فلسفه احکام و قوانین و مقرّرات اسلامی از مهم ترین بحث هایی است که امروز با آن سروکار داریم و قسمت قابل توجّهی از پرسش ها و پاسخ های ما را به تشکیل می دهد.
هرکس از خود می پرسد ما چرا باید نماز بخوانیم، به زیارت خانه خدا برویم، چرا رباخواری در اسلام حرام است، تحریم خوردن گوشت خوک چه فلسفه ای دارد، جواز تعدّد زوجات در اسلام برای چیست و علّت تحریم ظروف طلا و نقره و مانند اینها چه می باشد؟
مطالعه متون اسلام قرآن و احادیث پیامبر صلّی الله علیه وآله وسلّم و ائمّه علیهم السلام و گفتگو های اصحاب و یاران آنها نشان می دهد که همواره بحث از فلسفه احکام در میان آنها رایج بوده است. لذا طرز برداشت اسلام از مسائل دینی بطور کلّی، و گشودن باب استدلال در همه آنها، و هم دریافت و روش مسلمانان و یاران پیغمبر و ائمّه علیهم السلام در خصوص اسرار احکام، چنین حقّی را برای ما محفوظ داشته است.
بی تردید از یک سو ذکر فلسفه احکام عقل و روح انسان را اشباع می کند و احکام را داخل در زندگی او و جزء ضروریات و نیازمندی های وی می سازد.
از سوی دیگر می دانیم معلومات ما هر قدر هم با گذشت زمان پیش برود باز هم محدود است، ما همه چیز را نمی دانیم، این را نیز می دانیم که احکام و دستورات آسمانی از علم بی پایان خداوند سرچشمه می گیرد.
آیا با توجّه به این حقایق می توانیم انتظار داشته باشیم که فلسفه همه احکام را درک کنیم؟ اگر چنین بود چه نیازی به پیامبران برای تشریع احکام داشتیم؟ خودمان می نشستیم و آنچه صلاح و مصلحت بود تصویب می کردیم و این همه در سنگلاخ های زندگی سرگردان نمی شدیم! وانگهی مگر ما همه اسرار آفرینش و تمامی موجودات جهان و قوانینی که بر آنها حکومت می کند و فلسفه وجودی هریک را می دانیم؟
ما تنها به اندازه اطّلاعات و به میزان معلومات بشری در هر عصر و زمان می توانیم فلسفه و اسرار احکام الهی را دریابیم، نه همه آنها و اصولًا با عمق و وسعت آن دستورات و محدودیت علم ما، نباید غیر از این انتظار داشته باشیم.
چرا خدا را عبادت کنیم؟
چرا خدا را عبادت کنیم در صورتی که خدا نیاز به پرستش کسی ندارد؟! او از همگان بی نیاز است و همگان به او نیازمند، اگر خدا محتاج عبادت های ما باشد با مقام خداوندی او سازگار نیست.
هرگاه هدف از عبادت این باشد که نیازمندی های خدا را برطرف کنیم و از پرستش خود بهره ای به او برسانیم، در این صورت پرسش یاد شده پیش می آید که خداوند وجودی نامحدود و نامتناهی و پیراسته از هرگونه نقص و نیاز است پس چه احتیاجی به پرستش ما دارد، ولی هرگاه هدف از پرستش او، تکامل خود ما باشد، در این موقع عبادت وسیله تکامل و سعادت ماست و دستور او به عبادت، یک نوع لطف و مرحمت و راهنمایی خواهد بود که ما را به کمال شایسته برساند.
چرا باید نماز را در اوقات معینی بخوانیم؟
بعضی می گویند ما منکر فلسفه و اهمیت نماز و اثرات تربیتی آن نیستیم اما چه لزومی دارد که در اوقات معینی انجام شود؟ آیا بهتر نیست که مردم آزاد گذارده شوند و هرکس به هنگام فرصت و آمادگی روحی این وظیفه را انجام دهد؟
تجربه نشان داده که اگر مسائل تربیتی تحت انضباط و شرائط معین قرار نگیرد عده ای آن را به دست فراموشی می سپارند، و اساس آن به کلی متزلزل می گردد. این گونه مسائل حتماً باید در اوقات معین و تحت انضباط دقیق قرار گیرد تا هیچ کس عذر و بهانه ای برای ترک کردن آن نداشته باشد، به خصوص اینکه انجام این عبادات در وقت معین مخصوصاً به صورت دسته جمعی دارای شکوه و تأثیر و عظمت خاصی است که قابل انکار نمی باشد و در حقیقت یک کلاس بزرگ انسان سازی تشکیل می دهد.
چرا هنگام نماز باید رو به قبله بایستیم؟
در موقع نماز خواندن چرا باید رو به قبله بایستیم در حالی که خداوند همه جا هست و جهت معینی ندارد؟
نماز خواندن به طرف قبله، نه از این جهت است که خداوند مکان یا جهت معینی دارد، همان طور که قرآن در ضمن آیات مربوط به قبله مخصوصاً در دو مورد به این حقیقت تصریح کرده و می فرماید: «وَلِلّهِ الْمَشْرِقُ وَ الْمَغْرِبُ فَاینَما تَوَلُّوا فَثَمَّ وَجْهُ اللَّهِ؛ مشرق و مغرب از آن خداست، و به هر سو رو کنید، خداوند آنجاست».[9] در آیه دیگر می گوید: «قُلْ لِلّهِ الْمَشْرِقُ وَ الْمَغْرِبُ؛ بگو مشرق و مغرب از آن خداست». بلکه از این نظر است که انسان به حکم این که جسم است هنگام نماز ناچار است به یک طرف متوجّه باشد، ولی اسلام خواسته از این موضوع حدّاکثر استفاده را برای تکمیل این عبادت (نماز) بنماید.
همه می دانیم که خانه کعبه قدیمی ترین مرکز توحید است. خانه ای است که به دست قهرمان توحید، ابراهیم خلیل علیه السلام تجدید بنا شده و مورد توجّه تمام راهنمایان توحید و پیغمبران خدا بوده است.
توجّه به این مرکز توحید، توجّه به خداست. درست است که خداوند مکانی ندارد، امّا کسی که مقابل چنین مرکزی بایستد از جهات زیادی به خدا نزدیک تر است و گویا خود را در پیشگاه او حاضر می بیند.
علاوه بر آن، توجّه عموم مسلمانان جهان در هر شبانه روز پنج مرتبه به این مرکز مقدّس، روح وحدت و یگانگی را در دل و جان آنها پرورش می دهد و به وحدت اسلامی و هماهنگی مسلمین جهان کمک می کند و اجتماعات مختلف اسلامی را از شرق و غرب عالم به هم مربوط می سازد و شوکت و عظمت آنها را ظاهر می نماید و بالاخره جوهر تعلیمات جهانی اسلام را به صورت «وحدت هدف و عقیده» به دنیا نشان می دهد.
اسرار تغییر قبله چه بود؟
تغییر قبله از بیت المقدس به خانه کعبه برای همه سؤال انگیز بود، آنها که گمان می کردند هر حکمی باید ثابت باشد، می گفتند اگر می بایست ما به سوی کعبه نماز بخوانیم چرا از همان روز اول نگفتند؟! و اگر بیت المقدس مقدم بود که قبله انبیاء پیشین محسوب می شد، چرا تغییر یافت؟!
دشمنان نیز میدان وسیعی برای سمپاشی یافتند، شاید می گفتند: او در آغاز متوجه قبله پیامبران گذشته شد، اما پس از پیروزی هایش نژادپرستی بر او غلبه نمود و آن را به قبله قوم خود تبدیل کرد! یا می گفتند: او برای جلب توجه یهود و مسیحیان، نخست بیت المقدس را پذیرفت، هنگامی که مؤثر نیفتاد آن را تبدیل به «کعبه» کرد.
بدیهی است این وسوسه ها آن هم در جامعه ای که هنوز نور علم و ایمان زوایایش را روشن نساخته بود، و رسوبات دوران شرک و بت پرستی هنوز در آن وجود داشت، چه نگرانی و اضطرابی ایجاد می کند.
لذا قرآن صریحاً در آیه 143 سوره بقره می گوید: این یک آزمایش بزرگ برای مشخص شدن موضع مؤمنان و مشرکان بود.
بعید نیست یکی از علل مهم تغییر قبله مسأله زیر باشد: از آنجا که خانه خدا در آن زمان کانون بت های مشرکان بود، دستور داده شد مسلمانان موقتاً به سوی بیت المقدس نماز بخوانند و به این ترتیب صفوف خود را از مشرکان جدا کنند.
اما هنگامی که به مدینه هجرت کردند و تشکیل حکومت و ملتی دادند و صفوف آنها از دیگران کاملا مشخص شد، دیگر ادامه این وضع ضرورت نداشت در این هنگام به سوی کعبه قدیمی ترین مرکز توحید و پرسابقه ترین کانون انبیاء بازگشتند.
بدیهی است هم نماز خواندن به سوی بیت المقدس برای آنها که خانه کعبه را سرمایه معنوی نژاد خود می دانستند مشکل بود، وهم بازگشت به سوی کعبه بعد از بیت المقدس بعد از عادت کردن به قبله نخست.
مسلمانان به این وسیله در بوته آزمایش قرار گرفتند، تا آنچه از آثار شرک در وجودشان است در این کوره داغ بسوزد، و پیوند های خود را از گذشته شرک آلودشان ببرند و روح تسلیم مطلق در برابر فرمان حق در وجودشان پیدا گردد.
اصولاً همانگونه که گفتیم خدا مکان و محلی ندارد، قبله رمزی است برای وحدت صفوف و احیای خاطره های توحیدی، و تغییر آن هیچ چیز را دگرگون نخواهد کرد، مهم تسلیم بودن در برابر فرمان او و شکستن بت های تعصب و لجاجت و خود خواهی است.
فلسفه وضو چیست؟
شک نیست که وضو دارای دو فایده روشن است: فایده بهداشتی و فایده اخلاقی و معنوی، از نظر بهداشتی شستن صورت و دست ها آن هم پنج بار و یا لااقل سه بار در شبانه روز، اثر قابل ملاحظه ای در نظافت بدن دارد، مسح کردن بر سرو پشت پاها که شرط آن رسیدن آب به موها یا پوست تن است، سبب می شود که این اعضا را نیز پاکیزه بداریم، زیرا تماس آب با پوست بدن اثر خاصی در تعادل اعصاب سمپاتیک و پا راسمپاتیک دارد. و از نظر اخلاقی و معنوی چون با قصد قربت و برای خدا انجام می شود اثر تربیتی دارد مخصوصاً چون مفهوم کنائی آن این است که از فرق تا قدم در راه اطاعت تو گام برمی دارم مؤید این فلسفه اخلاقی و معنوی است.
در روایتی از امام علی بن موسی الرضا علیه السلام می خوانیم: «إِنَّمَا أُمِرَ بِالْوُضُوءِ وَ بُدِئَ بِهِ لِأَنْ یکونَ الْعَبْدُ طَاهِراً إِذَا قَامَ بَینَ یدَی الْجَبَّارِ عِنْدَ مُنَاجَاتِهِ إِیاهُ مُطِیعاً لَهُ فِیمَا أَمَرَهُ نَقِیاً مِنَ الْأَدْنَاسِ وَ النَّجَاسَةِ مَعَ مَا فِیهِ مِنْ ذَهَابِ الْکسَلِ وَ طَرْدِ النُّعَاسِ وَ تَزْکیةِ الْفُؤَادِ لِلْقِیامِ بَینَ یدَی الْجَبَّارِ؛ برای این دستور وضو داده شده و آغاز عبادت با آن است که بندگان هنگامی که در پیشگاه خدا می ایستند و با او مناجات می کنند پاک باشند، و دستورات او را بکار بندند، از آلودگی ها و نجاست ها برکنار شوند، علاوه بر این، وضو سبب می شود که آثار خواب و کسالت از انسان برچیده شود و قلب برای قیام در پیشگاه خدا نور و صفا یابد».
چرا نماز را به زبان عربی می خوانیم؟
چرا باید نماز را به زبان عربی خواند و حال آن که هرکس باید خدا را به زبان خودش بخواند، آیا این موضوع با جهانی بودن دین اسلام منافات ندارد؟
همانطور که می دانیم مسأله توحید و یگانگی، در تمام اصول و فروع اسلام یک زیربنای اساسی محسوب می گردد و نماز به سوی قبله واحد و در اوقات معین و به یک زبان مشخّص، نمونه ای از این وحدت است.
اگر به هنگام مراسم حج در مکه باشیم و نماز جماعتی را که صدها هزار نفر از نژادها و ملّیت های مختلف از سراسر جهان در آن شرکت می جویند و همه با هم می گویند «اللَّهُ اکبر» ... مشاهده کنیم، آنگاه به عظمت و عمق این دستور آشنا می شویم که اگر هریک، این جمله روح پرور یا سایر اذکار نماز را به زبان محلّی خود می گفت چه هرج و مرج زشتی در آن روی می داد.
اتّفاقاً خواندن نماز به زبان عربی یکی از نشانه های جهانی بودن دین اسلام است، زیرا جمعیتی که در یک صف قرار می گیرند و در یک جبهه واحد فعّالیت می کنند، ناگزیرند زبان واحدی داشته باشند که به وسیله آن تفاهم کنند؛ یعنی، علاوه بر زبان مادری و محلّی، یک «زبان عمومی و جهانی» هم داشته باشند و وحدت جمعیت بدون این قسمت مسلّماً کامل نیست.
با توجّه به این که زبان عربی به اعتراف اهل فن یکی از وسیع ترین و جامع ترین زبان های دنیاست، این حقیقت روشن تر می شود که: تمام فرق مسلمانان می تواند آن را به عنوان یک زبان بین المللی بشناسند و از آن به عنوان حسن تفاهم و همبستگی استفاده کنند.
علاوه بر این، خواندن نماز به یک صورت معین، آن را از دستبرد و تحریف و آمیخته شدن به خرافات و مطالب بی اساس که بر اثر مداخله افراد غیر وارد هنگام ترجمه آن به زبآنهای دیگر رخ می دهد، نگاه می دارد و به این وسیله روح این عبادت اسلامی محفوظ تر می ماند، منتها بر هر مسلمانی لازم است به قدر توانایی با زبان دینی خود آشنا باشد و بداند با خدای خود چه می گوید و اتّفاقاً[16] جوانان عزیز می توانند با صرف نیم ساعت وقت، ترجمه نماز را فرا گرفته و برای یک عمر از آن استفاده کنند.
چرا درخواست هدایت به صراط مستقیم می شود؟
با این که پیامبر اسلام صلّی الله علیه وآله وسلّم هم خودش در راه راست بود و هم مسلمانان را به راه راست هدایت کرده بود، پس چرا در حال نماز می فرمود: «اهدِنَا الصَّراطَ المُسْتَقِیمَ، ما را به راه راست هدایت کن!» آیا این تحصیل حاصل نیست؟!
جهان هستی با تمام پدیده های خود اعم از مادّی و معنوی قابل زوال و دستخوش تغییر و تحوّل است، همچنان که اصل پیدایش یک پدیده در پرتو علّت و شرایط خاصّی صورت می گیرد، همچنین استمرار و ادامه وجود آن، شرایط و مراقبت های خاصّی لازم دارد تا به آن لباس استمرار و بقا بپوشاند و از زوال و فنای آن جلوگیری کند.
موضوع هدایت به راه راست نیز مشمول همین قدرت است. بقا و ادامه هدایت در فرد و یا جامعه، به مراقبت ها و شرایط خاص نیازمند است و الّا ممکن است یک فرد هدایت یافته، در آینده عمر خود از جادّه مستقیم منحرف گردد و پس از هدایت، مجدّداً گمراه شود.
بنابراین، یک فرد و یک اجتماع هرچند در شرایط کنونی از نظر هدایت و عقاید در درجه عالی و ممتاز قرار بگیرد، ولی آینده او مبهم است. او باید از وضع فعلی استفاده نماید و رو به درگاه الهی آورده و از او جدّاً بطلبد که این نعمت را که هر لحظه ممکن است دستخوش فنا و زوال گردد، در حقّ او در تمام ادوار عمر برقرار بدارد.
و اگر یک فرد هدایت یافته، بگوید: «اهْدِنَا الصِّراطَ الْمُسْتَقِیمَ، ما را به راه راست هدایت کن!» هدف این است که ما را در این راه پایدار فرما! و این نعمت را درباره ما مستمر و دائمی گردان.
مفسّر بزرگ اسلام «طبرسی» در «مجمع البیان» مثال می زند و می گوید: و نظیر این گونه تعبیرات در میان ما فراوان است، شما وقتی احساس می کنید که مهمان عزیز شما می خواهد کم کم دست از غذا بکشد، فوراً به او می گویید: میل بفرمایید در صورتی که او آرام آرام مشغول خوردن است، ولی منظور این است که این کار را ادامه بده.
آیا نماز در قبول شدن سایر اعمال دخالت دارد؟
در کتابی دیدم این مطلب را به عنوان ایراد بر مسلمانان نوشته بود: «علمای مسلمانان در کتب فقه و حدیث نقل می کنند که تا نماز قبول نشود اعمال دیگر قبول نخواهد شد و باز در همان کتاب برای قبول شدن نماز شرایطی نوشته است که احدی از ایشان واجد آن شرایط در تمام عصر نمی شود! و اگر هم بشود بسیار نادر است، بنابراین، هیچ یک از عبادات و اعمال آنها در تمام عمر به اعتراف خودشان قبول نخواهد شد!» لطفاً جواب این ایراد را بیان فرمایید.
اوّلًا: با مراجعه به کتب فقهی معلوم می شود که شرایط مزبور سنگین نیست که کسی از عهده آن بر نیاید، بلکه بسیاری از مردم می توانند با توجّه بیشتر به اعمال و رفتار خود، آن شرایط را احراز کنند. شما هم می توانید با مراجعه به رساله های عملیه صدق این مطلب را دریابید، بنابراین، چنان نسبتی به اسلام، نسبتی نارواست.
ثانیاً: قبول شدن نماز و سایر اعمال در درگاه خدا درجات و مراتبی دارد، یعنی ممکن است عبادتی اوّلین درجه قبولی را نداشته باشد، امّا واجد درجات دیگر آن باشد، اساساً هر عبادت صحیحی به طور مسلّم یک درجه از قبولی را دارد.
روی این حساب قبول شدن سایر اعمال هم به همان نسبت قبول شدن نماز خواهد بود.
به عبارت روشن تر: نماز اگر صحیح باشد و طبق دستورات روشن اسلام صورت گیرد در پیشگاه خداوند مقبول خواهد بود، منتها هر قدر پاکی قلب و روح و پرهیزگاری انسان و دوری او از ظلم و ستم و گناه بیشتر باشد، درجه قبولی آن عالی تر خواهد بود. زیرا ارزش هر عملی به ارزش آورنده آن عمل و روحیات او بستگی دارد.
آیا افراد خوب هم باید نماز بخوانند؟!
می دانیم نماز ما را از کارهای زشت باز می دارد، اگر بدون خواندن نماز از انجام کارهای زشت خودداری کنیم باز هم خواندن نماز لازم است یا خیر؟
نماز یک دستور حتمی و عمومی است، حتّی اگر کسی فرضاً بدون خواندن نماز کارهای زشت را ترک کند، از این قانون مستثنی نیست و باید نماز را حتماً بخواند، زیرا اگر پای این صحبت به میان بیاید، ممکن است عدّه زیادی به این بهانه شانه از زیر بار این دستور عالی تربیتی خالی کنند.
گذشته از این، بدون یاد خدا که مولود انجام این فریضه بزرگ مذهبی است، تضمینی در مقابل ترک کارهای زشت نیست و آزمایشات مکرّر نشان داده است که افرادی که نماز نمی گزارند، هیچ گاه از یک رشته آلودگی ها دور نمی مانند و لااقل مقید به انجام دادن نظافت و طهارت لباس و بدن و غذا نیستند. از همه گذشته، نماز و توجّه به خدا در پرورش ایمان و تکامل روح انسان حتّی انسانی که از گناهان اجتناب می کند تأثیر شایانی دارد و او را کامل تر می سازد. در هر حال ما موظّفیم که بدون استثنا این فریضه دینی را به جا آوریم.
چرا زن در حال نماز باید بدن خود را بپوشاند؟
چرا زنان باید در حال نماز بدن خود را بپوشانند، در صورتی که خداوند از آشکار و نهان هر موجودی آگاه است؟
شکی نیست که خداوند از همه چیز در همه حال با خبر است و پوشیده و پنهان برای او مفهومی ندارد، با بندگان خود نیز نامحرم نیست، ولی انسان در حال عبادت خود را در حضور خدا می بیند و با او سخن می گوید و به راز و نیاز با او بر می خیزد، در چنین حالی باید مناسب ترین لباس را در حضور او بپوشد و روشن است که مناسب ترین لباس برای زن همان لباس کامل است یعنی لباسی که نشانه عفّت و پاکدامنی اوست و بهترین حالات او را منعکس می سازد تنها چنین لباسی شایسته حال عبادت می باشد.
حتّی در مورد مردان نه تنها با بدن عریان نماز خواندن باطل و دور از روح خضوع و احترام به ساحت مقدّس پروردگار است، بلکه بهتر این است که علاوه بر پوشش مقدار واجب، با لباسی نماز بخواند که نشانه نهایت احترام باشد، مثلًا تنها با لباس زیر نماز خواندن خوب نیست و شایسته است علاوه بر لباس زیر، لباس رو را هم بپوشند.
چرا افراد نمازخوان گناه می کنند؟
خداوند در قرآن مجید درباره نماز می فرماید: «انَّ الصَّلاةَ تَنْهی عَنِ الْفَحْشآءِ وَ الْمُنْکرِ؛ نماز انسان را از زشتی ها و گناه باز می دارد». یعنی جامعه نمازخوان، آلوده به معصیت و گناه نمی شود، خانواده معتقد به نماز، از آلودگی ها بدور است، فرد نمازخوان گناه مرتکب نمی شود و خلاصه، نماز بیمه از گناهان است.
با ملاحظه آیه شریفه، چرا بعضی از نمازگزاران مرتکب گناه می شوند؟! آیا اشکال نعوذ بالله از آیه شریفه است؟
خیر! اشکال از نمازگزار است، اگر نمازگزار نداند برای چه نماز می خواند و در مقابل چه کسی سر به سجده می نهد، نماز او نمی تواند او را از انجام گناه باز دارد، زیرا بازداشت از گناه، نیاز به معرفت الهی دارد. شناخت خداوند گوهر گران بهایی است که شرط بسیاری از عبادت ها است، بلکه شرط زیارات نیز می باشد، چه اینکه آثار و ثواب زیارت ها برای کسی در نظر گرفته شده است که زیارت با معرفت انجام دهد.
بالا رفتن نماز اول وقت با نماز امام زمان علیه اسلام؟
بعضی از دانشمندان برای اثبات فضیلت نماز در اوّل وقت گفته اند که در این وقت «امام زمان ارواحنا فداه» نماز می خواند و کسانی که در این موقع نماز بخوانند، به برکت نماز امام علیه السلام مقبول درگاه خداوند خواهد شد. از طرفی می دانیم که اوقات و افق ها با هم بسیار فرق دارد و چه بسا که در یک کشور چندین افق وجود دارد تا چه رسد به تمام کشورهای روی زمین، در این صورت نماز افراد همان نقطه ای که امام علیه السلام در آن نماز می خواند با نماز امام تطبیق می کند نه همه افراد، این موضوع را چگونه می توان حل کرد؟
کسانی که به این استدلال برای اثبات فضیلت نماز اوّل وقت دسته زده اند، منظورشان این بوده که نمازهایی که در اوّل وقت خوانده می شود وجه مشترکی با نماز «امام» علیه السلام دارند، زیرا نماز آن حضرت نیز در اوّل وقت خوانده می شود و به برکت همین وجه مشترک، نمازهای دیگران نیز در درگاه خدا فضیلت پیدا می کند و البتّه اختلاف افق ها تأثیری در این موضوع ندارد، و به عبارت دیگر، منظور انجام نمازها در یک زمان واحد نیست، بلکه منظور اتّحاد در یک «عنوان واحد» یعنی «ادای نماز در اوّل وقت» است منتها هرکسی برحسب افق خودش.
فلسفه شکسته شدن نماز مسافر چیست؟
علیرغم تسهیلات زیادی که در مسافرت ها ایجاد شده، حتّی در عصر و زمان ما سفر برای غالب مردم مشکلات روحی و جسمی مخصوص خود را دارد، بدین جهت به ما دستور داده اند که نمازهای چهار رکعتی را در سفر (البتّه با شرایطی که در رساله ها آمده) شکسته بخوانیم و ما باید تابع دستورات دین باشیم و احکام ناظر بر مشکلات غالب مردم است.
چرا نمازهای پنجگانه را در سه وقت می خوانیم؟
چرا ما نماز «ظهر و عصر» و یا «مغرب و عشا» را یکجا و در یک وقت به جا می آوریم، در صورتی که هریک از این نمازها برای خود وقت خاصّی دارد و پیشوایان بزرگ اسلام هر کدام را در وقت خود یعنی نمازهای پنجگانه را در پنج وقت می گزاردند؟
جای بحث و گفتگو نیست که اقامه نماز در پنج وقت و ادای هر نماز در وقت فضیلت خود شیوه پیامبر و پیشوایان دیگر و عموم مسلمانان صدر اسلام بوده و آنان غالباً پنج نماز را در پنج وقت می خواندند.
در این مطلب سخنی نیست، ولی سخن اینجاست که آیا «تفریق» و فاصله افکندن میان نمازها چنان که بسیاری از فقهای اهل تسنّن قائل هستند واجب است یا این که امری است مستحب و بسان سایر مستحبّات که انسان در فعل و ترک آن مختار است، اجباری بر یک طرف در کار نیست اگر چه انجام آنها بطور جداگانه بهتر می باشد؟.
دلیل و گواه ما بر جواز جمع میان دو نماز احادیثی است که از پیشوای ششم حضرت صادق علیه السلام نقل شده است و مرحوم شیخ حرّ عاملی این احادیث را در کتاب خود گرد آورده است.
دانشمندان شیعه به پیروی از احادیثی که از عمل پیامبر حکایت می کند و از روایاتی که از پیشوایان بزرگ اسلام رسیده است و به پیروی از ظواهر آیات قرآن، در تمام اعصار اسلامی، تفریق میان نمازها را مستحب دانسته و به مردم می گفتند که فاصله انداختن میان نمازها و اقامه هر نمازی در وقت فضیلت خود مستحب و افضل است و در عین حال می توان این مستحب را ترک نمود و معنای مستحب همین است.
ولی باید توجّه داشت که تنها محدّثان شیعه نیستند که این احادیث را نقل نموده اند، بلکه محدّثان اهل تسنّن نیز روایات مربوط به جواز جمع میان نمازها را حتّی در مواقعی که عذری در پیش نیست از پیغمبر گرامی اسلام صلّی الله علیه وآله وسلّم نقل کرده اند و در حدود ده روایت در کتاب های معتبر خود از ابن عبّاس و معاذ بن جبل و عبداللَّه بن مسعود و عبداللَّه بن عمر ذکر نموده اند. روایاتی که نشان می دهد پیغمبر اکرم صلّی الله علیه وآله وسلّم بارها جمع میان دو نماز کردند، بی آنکه در سفر باشند یا عذر دیگری وجود داشته باشد، و این امر را رخصتی برای مسلمین شمردند تا به زحمت نیفتند.
البتّه جمع میان دو نماز، نه به این معنا است که یکی را در وقت دیگری می خوانیم، مثلًا اگر نماز مغرب و عشا را در سر شب خواندیم، چنین نیست که عشا را در غیر وقت خود به جا آورده باشیم، بلکه هر دو نماز را در وقت مشترک خود گزارده ایم. زیرا از آغاز مغرب تا نیمه شب، وقت هر دو نماز است. جز اینکه از اوّل مغرب به اندازه سه رکعت، به نماز مغرب اختصاص دارد، و از آخر به اندازه چهار رکعت به نماز عشا، و باقیمانده وقت میان هر دو نماز مشترک است. و ما هر موقع عشا را در کنار نماز مغرب یعنی اوّل شب و یا مغرب را در آخر وقت کنار نماز عشا بخوانیم، هر دو را در وقت خود به جا آورده ایم، ولی مستحب است که نمازگزار، نماز مغرب را سر شب و نماز عشا را پس از زوال شفق به جا آورده و اگر کسی این شرط را رعایت نکند، فقط یک مستحب را ترک کرده است.
به یقین پیغمبر اکرم صلّی الله علیه وآله وسلّم با نظر وسیعش همه مسلمین جهان را در تمام اعصار و قرون می دیده و می دانسته، اگر بخواهد همه را مقید به نماز در پنج وقت کند، گروهی تارک الصلاة خواهند شد. به همین جهت بر امّت خود منّت نهاد و کار را وسعت بخشید تا همگان در هر زمان و هر مکان بتوانند به آسانی نمازهای روزانه را انجام دهند. به تعبیر قرآن کریم: «وَ ما جَعَلَ عَلَیکمْ فِی الدِّینِ مِنْ حَرَجٍ؛ و در دین (اسلام) کار سنگین و سختی بر شما قرار ندارد».
مجدداً تأکید می کنیم باید قبول کنیم که در دنیای امروز خواندن نماز در پنج وقت برای بسیاری از کارگران، کارمندان، دانشآموزان و دانشجویان و قشرهای دیگر کار بسیار دشواری است. آیا نباید از رخصت رسول خدا صلّی الله علیه وآله وسلّم که برای چنین روزهایی پیشبینی شده استفاده کنیم، تا جوانان و قشرهای مختلف تشویق به ترک نماز نشوند؟! آیا اصرار بر «سنّت» به قیمت ترک «فریضه» صحیح است؟!
نماز و روزه در قطب
ما هنگامی که در برابر بعضی از «مادّی ها» یا افرد غیر مسلمان قرار می گیریم، می گویند چگونه اسلام یک آیین جهانی است با این دستورهای آن فقط در محیط هایی مانند محیط ما (مثل خاورمیانه) قابل اجراست؟ مثلًا دستور نمازهای پنجگانه روزانه و روزه داشتن ماه مبارک رمضان در نقاط نزدیک به قطب شمال و جنوب که شب و روزهای فوق العاده طولانی دارد در بعضی از نقاط آن شش ماه شب و شش ماه روز است - قابل اجرا نمی باشد!
فقهای بزرگ ما این مسأله را در کتاب های فقهی خود که بحث از جزئیات دستورات عملی اسلام در آن می شود عنوان کرده اند.
مثلًا، مرحوم آیت اللَّه سید محمّد کاظم یزدی که یکی از بزرگان فقهاست، در کتاب «عروة الوثقی». عین این مسأله را عنوان نموده و تأیید می کند که: «چنین اشخاصی موظّفند نماز و روزه خود را بر طبق مناطق معتدله انجام دهند».
یعنی باید ملاحظه کنند طول شب و روز در چنان فصلی - بطور متوسّط - در مناطق معتدله چه اندازه است و بر طبق آن روزه بگیرند و نمازهای پنجگانه خود را به جا آورند.
به عبارت ساده تر! اگر آنها تقویم ساده ای، نظیر آنچه در آغاز ماه رمضان در محیط های ما منتشر می شود، در دست داشته باشند می توانند بر طبق آن عمل نمایند.
و باز به عبارت روشن تر: آنها می توانند با اذان صبح که از رادیوی مناطق معتدله پخش می شود [نماز بخوانند] و روزه بگیرند و با اذان مغرب این مناطق افطار کنند [و دیگر اعمال عبادی خود را انجام دهند]
سخن آخر: (آیا خلوص نیت با نماز اجباری و اکراه برآن منافات ندارد؟!)
فقهای اسلام می فرمایند: نمازگزار باید در عمل خود خلوص نیت داشته بشد و محرّکی جز اطاعت فرمان خدا در او نباشد، بنابراین، نمازی که بطور ریا و شهرت خوانده می شود باطل است زیرا خلوص نیت ندارد. طبق این قاعده نمازی که انسان از روی اکراه و اجبار دیگری می خواند نیز باطل است زیرا محرّک او اطاعت فرمان خدا نیست، در صورتی که در برخی از کشورهای اسلام مردم را برای اقامه نماز آن هم با جماعت وادار می کنند، این اعمال چه صورتی دارند؟
گذشته از بحث های طولانی که دانشمندان اسلام در ماهیت عبادت کرده اند و برخی از آن مبانی با اکراه و اجبار نیز سازگار است، اصولًا این سنخ عبادت اگر چه در آغاز کار از روی اکراه و اجبار آورده می شود، ولی کم کم اثر اکراه و اجبار از بین رفته و پس از چند مرتبه، صورت عادّی بخود می گیرد و محرّک واقعی همان اطاعت فرمان خدا می گردد. در این هنگام «به فرض» اینکه بعضی از آن نمازهایی که در آغاز کار از روی اکراه و اجبار خوانده است، باطل باشد، ولی از آن روزی که اثر اکراه از بین می رود و یک مرد وظیفه شناس می گردد، باقی اعمال او با خلوص نیت توأم می باشد.
نظر شما