سرویس علمی فرهنگی خبرگزاری «حوزه»، نگاهی گذرا به زندگی نامه سيّد محمّد باقر شَفْتي (ره) را ارائه می دهد.
ولادت
عالم ربّاني سيّد محمّد باقر شَفْتي يكي از علماي بزرگ در سال 1175 هجري قمري، در قريه شَفت، از توابع رشت به دنيا آمد. وی در سنّ پانزده سالگي به منظور تحصيل علوم اسلامي به عتبات مقدّسه مسافرت كرده و در درس آیات عظام: اكبر وحيد بهبهاني، سيّد بحرالعلوم، صاحب رياض، ملاّ مهدي نراقي، شيخ جعفر كبير، شركت كرده است. او كه با فقر و تنگدستي بسيار شديد، درس خوانده و خوشه هائي از خرمن فضيلت و علم علماي بزرگ نامبرده
چيده بود. در سال 1216 با خانواده خود از نجف به قصد اصفهان كه يكي از مراكز مهم علمي آن روز بود، حركت كرد و زماني كه وارد اصفهان گرديد، جز يك دستمال كه سفره نان او بود و مقداري نان خشك و يك كتاب مدارك، چيز ديگري همراه نداشت.
علامه شفتی از نگاه صاحب ریحانۀ الأدب
صاحب ريحانة الادب درباره او ميگويد: حجّت الاسلام سيد محمّد باقر بن محمد تقي موسوي النّسب شَفْتي رشتي از اعاظم علماي اماميّه كه فقيه، اصولي، اديب، نحوي، رجالي و رياضي بوده، در فقه، اصول، رجال، درايه، هيأت، علوم ادبيّه و فنون عربيّه از مشاهير زمان و در مراحل اخلاقيه، وحيد روزگار به شمار ميرفت و در عبادت، مناجات، سخاوت، عطايا، اقامه حدود، اوراد خارج از حدّ اِحصا ميباشد.
تالیفات علامه
1. آداب صلوة اللّيل و فضلها،
2. الاجازات،
3. الاستقبال في شرح مبحث القبلة من التحفة،
4. مطالع الانوار.
5. قضا و شهادات و ديگر کتب در فقه و رجال كه حاكي از احاطه كامل علمي وي ميباشد.
ملاقات محمد شاه با سید شفتی
صاحب كتاب قصص العلماء ميگويد: در زماني كه عظمت، محبوبيّت و اشتهار عالم ربّاني حجّت الاسلام سيّد محمّد باقر شفتي به اوج خود رسيده بود، محمّد شاه وليعهد فتحعلي شاه قاجار به اصفهان آمد و قرار شد ملاقاتي ميان حجّت الاسلام شفتي و محمّد شاه در نقطهاي از شهر صورت گيرد.
حجّت الاسلام شفتي براي انجام اين ملاقات بر استري سوار شد و شخصي به نام سيد علينقي عرب كه صداي بسيار رسا و جالبي داشت، مهار استر را گرفته در پيشاپيش حجّت الاسلام حركت ميكرد و آياتي از قرآن مجيد را با لحن حجازی تلاوت مينمود. در مسير حركت در طرفين راه براي تجليل از حجّت الاسلام، ازدحام عجيبي به وجود آمده بود. محمّد شاه در عمارت هفت دست (كاخ مخصوص) اين جريان را تماشا ميكرد. چون سيد علينقي به نزديك محل ملاقات رسيد، اين آيه را خواند: «قُلِ اللَّهُمَّ مَالِكَ المُلْكِ تُوْتِي المُلْكَ مَنْ تَشَاءُ وَ تَنْزِعُ المُلْكَ مِمَّنْ تَشَاءُ». (1)
و چون به كلمه تُعِزُّ مَنْ تَشَاءُ رسيد محمّد شاه گفت: يقيناً عزّت دست خدا است كه اين مرد را اين قدر عزيز كرده و اين اندازه به او عزّت و عظمت بخشيده است و چون به محل ملاقات نزديك تر شد سيد علينقي عرب اين آيه را خواند: «يَا أَيُّهَا الَّنمْلُ ادْخُلُو مَسَاكِنَكُمْ لاَ يَحْطِمَنَّكُمْ سُلَيَمانُ وَ جُنُودُه» ُ. (2)
ناگهان تمام لشكريان، اعيان دولت و انبوه خدمتكاران محمّد شاه براي دست بوسي و زيارت حجّت الاسلام شفتي از اردوگاه بيرون آمده به طرف او سرازير شدند و ازدحام و جمعيّت به حدّي بود كه بسياري به بوسيدن دست او موفق نشدند و بيشتر آن ها استر و سُمّ آن را بوسیده و به همين اندازه دلشاد بودند.
محمّد شاه از اين جلال و عظمت حيرت كرد و چون به درب محلّ ملاقات رسيدند «سيد علينقي عرب» اين آيات را تلاوت كرد: «أَرْسَلْنَا اليَ فِرْعَوْنَ رَسُولاً فَعَصيَ فِرْعَوْنُ الرَّسُولَ فَأَخَذْنَاهُ أَخْذاً وَ بِيلاً». (3)
ما به طرف فرعون، پيغمبري فرستاديم و چون فرعون از آن پيغمبر اطاعت نكرد او را با گرفتاري هلاك كننده مأخوذ داشتيم.
حمل وجوهات از هندوستان با فيل
روزي فتحعلي شاه كه به اصفهان آمده و در عمارت هفت دست اقامت داشت با دوربين اطراف شهر را نگاه می کرد، فيلي را دید كه باري بر پُشت دارد و به طرف اصفهان در حركت است. سلطان به ملازمان خود گفت: فيلي براي ما ميآورند؛ امّا پس از چند دقيقه ديد فيل را از جلو كاخ گذرانده به جانب شهر مي برند. سلطان سؤال کرد: فيل مال كيست؟ و بارش چيست؟. به سلطان گفته شد: اين فيل را بازرگانان هندوستان براي حجّت الاسلام شفتي فرستاده اند و بار او وجوهاتي است كه تجّار هندوستان به محضر حجّت الاسلام شفتي تقديم داشتهاند.
صحنه ای از تقسيم وجوهات
پس از اينكه پايگاه علمي و اخلاقي حجّت الاسلام سيّد محمّد باقر شفتي بر همگان روشن شد و عظمت، جامعيّت و موقعيّت او در اطراف و اكناف ايران و خارج از کشور اشتهار پيدا كرد، سيل وجوهات شرعيّه به محضر او سرازير ميشد و او بر اساس مبناي فقهي خود بدون تأخير در راه اداره موارد خاص صرف ميكرد. يكي از علما به نام ملا علي اكبر خوانساري ميگويد: روزي وارد كتابخانه حجّت الاسلام سيد محمّد باقر شفتي شده و ديدم او نشسته و آن قدر طلا و نقره در پيش رويش ريخته شده که نزديك بود او از پشت پول ها پيدا نباشد. سپس مشاهده كردم كه فقرا و سادات كه قبلاً براي گرفتن وجوه خبر داده شده بودند، حضور پيدا كردند و حجّت الاسلام با دست خود به هر كس يك چنگ از آن مي داد، به طوري كه در همان مجلس مجموع آن پول تمام شد و من از روي تعجّب گفتم:
شما در تقسيم اموال امام علیه السلام جرئت زيادي داريد، آن جناب در جواب گفت: بلي، پسر در مال پدر بيش از اين تصرّف مينمايد.
عالم ربّاني و انساني در همه ابعاد انساني و اسلامي
علاّمه سيّد محمّد باقر شفتي در همه ابعاد انساني و اسلامي كامل بود و فضيلت ها و خصلت هایی در تاريخ زندگاني او ثبت است.
1. هميشه مراقب بود زهد و ساده زيستي را از دست نداده و در وضع طلبگي خود تغييري به وجود نياورد.
2. مراقبت و اهتمام زيادي به تهجّد و شب زنده داري داشت و بسا كه از خوف خداوند در دل شب در ضمن مناجات با خدا گريه كرده بود. جريان اشك چشم در اطراف چشم هاي او اثر كرده و هنگامي كه به نماز بر ميخواست، لرزه در اعضا و اندامش مي افتاد و اشك از چشم هايش سرازير ميگرديد.
صاحب کتاب قصص العلماء ميگويد: عبادت اين بزرگوار به نحوي بود كه از نصف شب تا صبح بهگريه و زاري و تضرّع اشتغال داشته و در صحن كتابخانه اش مانند ديوانگان ميگرديد و دعا و مناجات ميخواند و تا صبح بر سر وسينه ميزد.
3. به وضع معيشتي طلاّب علوم ديني و علماء، توجّه كامل مينمود و براي هر يك به اندازهاي كه زندگي او را كفايت كند ماهيانه كمك ميكرد.
4. درس ها و بحث هاي حوزه هاي علميّه را تحت ضوابط دقيق درآورد و در جهت بخشيدن به كارهاي فرهنگي اهتمام زياد داشت.
5. اهتمام زيادی به نشر معارف ديني و تعليم مسائل شرعي و امر به معروف و نصب ائمه جماعات ـ براي اقامه نماز جماعت در شهرها و روستاها ـ و تعليم احكام شرعي داشت.
6. اهتمام فراوان به موضوع نهي از منكر و اجراي حدود شرعي به طوري كه شخصاً 90 نفر يا بنابر نقلي 120 نفر را در رابطه با اجراي حدود شرعي به قتل رسانده و براي آنها قبرستان مخصوصي به وجود آورده بود.
7. توجه دقيق و كامل به احوال فقرا و اهتمام به اداره وضع معاش آنها داشت؛ در اين راستا دكان هاي نانوائي و قصابي مخصوصي ترتيب داده بود كه آنها نان و گوشت لازم را به طور رايگان از آن دكاكين ميگرفتند.
8. طاقت شنيدن مصائب اهل بيت عصمت علیهم السلام را نداشت و لذا در هر زماني او در مسجد حضور داشت، ذاكرين بالاي منبر نميرفتند و صبر ميكردند تا او از مسجد خارج شود.
مسجد سيّد در اصفهان
سید محمد باقر شفتی كه عظمت و محبوبيّت او چشم جهان اسلام را خيره ساخته بود در سال 1245 در بيد آباد كه آن روز از محله هاي بزرگ اصفهان بود، شروع به ساختن مسجد اعظم اصفهان كرد و در حدود صد هزار دينار براي ساختن آن خرج كرد. وی در اطراف آن مسجد حجره هائي براي طلاّب علوم دينيّ و مَدْرَس هایي براي درس گفتن و گفتوگوهای علمي تأسيس نمود. در جوار مسجد مذكور مقبرهاي نيز براي دفن خود مهيّا كرد كه هم اكنون مرقد منوّر وی زيارتگاه مردم می باشد.
تربت سيّد الشهداء (ع) آخرين توشه سید
صاحب روضات الجنّات كه خود معاصر آن عالم ربّاني است ميگويد: در روز يك شنبه دوم ربيع الاول سال 1260 از دنيا درگذشت؛ هیچ روزی مانند روز وفات او تاكنون در اصفهان ديده نشده؛ مردم فوج فوج، زن و مرد در عزاي او مانند كسي كه پدر مهربان خود را از دست داده، شيون و ناله کنان اشك ميريختند. مردم ایران در سراسر کشور با حزن و اندوه مجالس عزا برپا كردند. وقتی خبر به شهرهاي هندوستان، تركستان و ماوراء النهر رسيد، همه غرق ماتم شده و تا يك سال مجالس عزا در اطراف و اكناف جهان به واسطه حقّ بزرگي كه سید بر همه مردم عصر خود داشت برپا بود.
و صاحب قصص العلماء ميگويد: در آخرين لحظه از عمر خود مقداري از تربت حضرت سيدالشهداء علیه السلام كه تا آخرين توشهاش از دنيا بود را تناول نمود و فوراً طائر روحش به آستان قدس پروازكرد.
منبع: کتاب اسلام مجسم، آیت الله العظمی نوری همدانی
پاورقی:
(1)- آل عمران 26
(2)- نمل 18
(3)- مزمل 16