به گزارش سرویس علمی – فرهنگی خبرگزاری «حوزه»، آیتالله شیخ محمد انبوهی، رحمهالله علیه در زمینه تفسیر قرآن، اخلاق و سیر و سلوک و همچنین در علم فقه و اصول، تالیفاتی داشت و در جمعآوری بسیاری از ادعیه و مباحث عرفانی نیز اهتمام ویژهای داشتهاند. وی که در عین زهد و پارسایی از بصیرت سیاسی و اجتماعی برخوردار بود یکی از طرفداران مشروطیت در ایران به حساب میآمدند.
نمو خانوادگی
عالم ربانی آیتالله شیخ محمد انبوهی در سال 1285 ه. ق در نجف اشرف تولد یافت. پدر گرامی ایشان فقیه و مجتهد پارسا آیتالله شیخ احمد انبوهی از علمای برجسته زمان خویش بود، و شیخ احمد فرزند شیخ حسن، در اواسط قرن سیزده در روستای "انبوه" از توابع شهرستان رودبار گیلان زاده شد، پس از نشو و نما، و گذراندن تحصلات مقدماتی و سطوح، پدر عالمش پی به ذکاوت و هوش و استعداد وافر فرزند برده و او را علیرغم وجود رنج و مشقت فراوان در مسیر کسب علم و دانش در آن زمان، رهسپار مرکز علم و دانش، نجف اشرف کرد. شیخ احمد پس از استقرار در کنار مضجع شریف امیرالمومنین(ع)، در محضر عالمان طراز اول زمان خود حضور یافت و به مرتبهای از علم و کمال رسید که 12 جلد تقریرات مفصل درس استاد خود میرازی بزرگ شیرازی را به رشته تحریر در آورد .این کتاب در حدی از اتقان بود که آیتاللهالعظمی سیدابوالحسن اصفهانی، نسبت به چاپ کتاب مذکور توصیه موکد داشت. چنان که پیش از آن، مورد توجه جدی استاد ایشان میرزای شیرازی نیز قرار گرفته بود. آیتالله شیخ محمد انبوهی در این باره نقل میکند: بعد از وفات پدرم، وقتی در سامراء خدمت میرزای شیرازی رسیدم، معظم له به بنده فرمودند: «مرحوم شیخ احمد از بهترین شاگردان بود و تقریرات وی از بهترین تقریرات نوشته شده در درس من میباشد، امیدوارم شما نیز دنباله رو آن بزرگوار باشید». شیخ احمد در زهد و تقوی هم کم نظیر بود، به گونهای که گفته شده نماز شب ایشان ترک نمیشد و با اینکه از لحاظ علمی و موقعیت اجتماعی در مرتبه بالایی قرار داشت، اما هرگز دنبال ریاست و زعامت نرفته و چونان طلبهای ساده، دائماً مشغول کسب علوم آل محمد(ص) بود. آیتالله شیخ احمد انبوهی سرانجام در سال 1299 ه.ق در نجف اشرف رحلت و در قبرستان "وادی السلام" به خاک سپرده شد.
تحصیلات
شیخ محمد انبوهی در دوران کودکی در نجف اشرف مراحل مقدماتی را با سرعت فرا گرفت و توانست به مجلس درس بزرگان حوزه نجف راه یابد و از شاگردان خاص آنان گردد. ایشان در این مرحله از محضر بزرگانی چون آیات عظام: آخوند خراسانی، میزرا حبیبالله رشتی، و عالمانی چون: شیخ محمد حرز الدین، شیخ شعبانعلی دیوشلی، میرزا حسین خلیلی و دیگر اعاظم نجف بهره برد و در ایام جوانی به درجه والای اجتهاد نائل آمد و از معتمدین فقهی آیتالله العظمی سید ابوالحسن اصفهانی مرجع زمان خویش شد.
*پارسایی
آیتالله انبوهی با این مکانت، نزد علمای طراز اول، اساتید و بزرگان، نجف اشرف از احترام و منزلت بالایی برخوردار شد، اما به خاطر روحیه اخلاقی والا و زهد، تقوی و پارسایی که از پدر و اجداد خود به ارث برده و در مکتب نبوی و علوی آموخته بود، هرگز سراغ دنیا نرفت و همیشه خود را چون پدران خود طلبهای ساده و محب اهل بیت علیهم السلام میدانست و به حق از مصادیق بارز حدیث: «اِنَّمَا الْعالِمُ مَنْ دَعاهُ عِلْمُهُ اِلَى الْوَرَعِ وَالتُّقى»، بود و همواره خود را مشغول تهذیب، اصلاح نفس و خود سازی اخلاقی میکرد، و در این زمینه از معلم اخلاق «شخ علی قمی » نیز بهره میبرد. آیتالله انبوهی بر نماز شب، نوافل یومیه، زیارت عاشورا، روزههای مستحبی، اعتکاف در مساجد کوفه و سهله مداومت داشت و نیز بر پیاده روی از نجف تا کربلا و سامراء و کاظمین اصرار داشت و به اطرافیان برای زیارت امامین عسکرین علیهم السلام سفارش میکرد و معتقد بود نباید بگذاریم مظلومیت این دو امام(ع) نمایان باشد.
وی همچنین نسبت به بر پا داشتن روضه حضرت اباعبداللهالحسین(ع) در هر شب جمعه اهتمام داشتند و خود ایشان در این مجالس از عزاداران پذیرایی میکرد. چنان که زوار و دلسوختگانی که از ایران و زادگاه ایشان به نجف و کربلا میآمدند را گرامی میداشت و با عنایت خاصی از آنها پذیرایی مینمود و بیان میداشت: «افتخار من خدمتگذاری به شما زئران است». از دیگر صفات اخلاقی آن عالم پارسا این بود که هرگز عصبانی نمیشد، با صدای بلند حرف نمیزد و بلند نمیخندید.
*زندگی ساده و به دور از تجمل
این عالم ربانی دارای زندگی ساده و بدون هیچ تجملاتی بود به نقل از فرزند بزرگوارش و تعدادی از علمای معاصر خود، در همان ایام عسرت، وجوهی که از زادگاه و منطقه خود به عنوان وجوهات شرعیه توسط آیتالله سید هیبتالله رودباری به دست ایشان میرسید، در منتهای سخاوت و تقوی از آن در حد نیاز روزانه، برای خانواده خویش استفاده میکرد، و بقیه را بین مستمندان تقسیم میکرد. همچنین در خصوص بیرغبتی ایشان به زخارف دنیوی و دستگیری از محرومان گفته شده، که ایشان با وجود آن که از داشتن خانه مسکونی محروم بود، خانهای را که یکی از خیرین به ایشان داده بود، به شخص دیگری واگذار کردند و خود مستأجر شدند. در همین زمینه از نزدیکان و معاصران ایشان نقل شده که «معین التجار بوشهری» که خدمات خیریه زیادی در عتبات عالیات انجام داده، از جمله به شهر نجف اشرف و کربلای معلا با لوله کشی آبرسانی کرده است، علاقه وافری به آیتالله انبوهی داشته و زمانی که از وضعیت مادی او آگاهی پیدا میکند به ایشان میگوید شأن شما بالاتر از این است، شاگردان شما در خانههایی بهتر از این زندگی میکنند، اما شما اینطور؟ لذا اصرار میکند که خانهای مجلل در نجف یا کربلا برای او تهیه کند، اما شیخ محمد پاسخ میدهد: من منتهای ارادت و ادب را به شما دارم و از نیت خیر شما تشکر میکنم، ولی من به این خانهها احتیاجی ندارم، الحمدلله سقفی بالای سرمان هست، این خانهها را برای زوار و عاشقان حضرت امیر(ع) و حضرت اباعبدالله(ع) بسازید تا این بزرگواران و مسافران عرشی از آنها استفاده کنند و شما ثواب و اجر چند برابر ببرید. همچنین به نقل از نزدیکان، در هر دو سفری که به ایران داشته، شخصیتهای دولتی و محلی پیشنهادهای دینی و اجتماعی قابل ملاحظهای به ایشان ارائه دادهاند، اما ایشان از سر زهد، تقوا و آگاهی سیاسی از آنها استنکاف کردند و می گفتند من هنوز خودم یک طلبه علوم آل محمد(ص) و طلبهای ساده بیش نیستم.
*بصیرت سیاسی و اجتماعی
آیتالله انبوهی در عین زهد و پارسایی از بصیرت سیاسی و اجتماعی برخوردار بوده از طرفداران مشروطیت در ایران به حساب میآمدند، سیاست را با دیانت عجین دانسته، و با استبداد سرناسازگار داشت و از آن انتقاد میکرد. چنان که نسبت به استعمار نیز حساس بودند از جمله در همان ایام که آیتالله انبوهی به سبب اشتغال فراوان به مطالعه و درس و تالیف، بینایی دوچشم خود را از دست داده بودند و کشور عراق هم مستعمره انگلستان بود، فرد مرتبط با سفارت انگلستان به نزد ایشان آمد و گفت:چرا شما باید چنین فقیرانه زندگی کنید تا جایی که حتی هزینه معالجه چشمان خود را نداشته باشید، من حاضرم حقوق ماهیانه و منزل مسکونی و همچنین هزینه معالجه و درمان چشمان شما را در خارج از کشور عهدهدار شوم. آیتالله انبوهی خطاب به او گفت: در مقابل این همه محبت چه کاری باید انجام دهم؟ او جواب داد: تقاضا دارم که اگر در مجلسی از مجالس علما علیه انگلیس حرفی زده شد، شما به دفاع از انگلیس بپردازید و...
آن عالم وارسته پاسخ داد: «من استعان بغیرالله ذلّ»، من نه محتاج کمکهای شما هستم و نه نیازمند دلسوزی هایت و او را از خود طرد کرد.
*بخشش ارثیه مادری در اوج تنگدستی
معظمله تا آخر عمر منزل شخصی نداشتند و با مشقت فراوان معاش روزانهاش تهیه میشد. روزی از ایران خبر رسید که داییهای ایشان تصمیم دارند چهار هکتار مزرعه چای که از ارث پدرشان به مادر معظمله رسیده به آیهالله شیخ محمد انبوهی بدهند. معظمله وقتی مطلع شدند، پیام دادند به حمدالله قوت روزانه بنده در نجف مهیا است تمام زمینهای مادری را صرف تهیه جهزیه نوعروسها، تهیه مسکن، و امور عامالمنفعه کنید.
تالیفات
آیتالله شیخ محمد انبوهی "رحمهالله علیه" در زمینه تفسر قرآن، اخلاق، سیر و سلوک و همچنین در علم فقه و اصول تالیفاتی داشته و در جمع آوری بسیاری از ادعیه و مباحث عرفانی اهتمام داشتهاند که به عنوان باقیات الصالحات از ایشان باقی مانده. ژرف اندیشی، کنکاش علمی و انس آن عالم ربانی با قرآن، ادعیه، علوم غریبه و مناجات نامهها مایه شگفتی بود. ایشان اکثر جزءهای قرآن و بسیاری از ادعیه و مناجات را حفظ بود و اهتمام وافر داشت ادعیه و اعمال عبادی دارای اثر غریب را در تالیفات خود، جمع آوری نماید. از آیتالله حاج سیدصادق لواسانی از نزدیکان و خواص امام خمینی(ره) نقل شده که آیتالله انبوهی تمام کتابهای خطی و چاپ سنگی خود را که یک کتابخانه بزرگ تشکیل میداد و ارزش مادی و معنوی زیادی داشته، وقف علوم اهل بیت(ع) کرده است. مرحوم انبوهی نهایت استفاده معنوی و علمی از این کتابهای ارزشمند را برده و نزدیک وفات خود هنگامی که کسالت و بیماری ایشان شدت یافت، به فرزندش وصیت کرد تا تمام این کتابها را به کتابخانه عمومی و بزرگ نجف ببرد و در اختیار عموم طلاب قرار دهد. و همچنین فرمود حرام است این کتابها یک لحظه در خانهام بماند زیرا دیگر امکان استفاده از آنها را ندارم.
روح ملکوتی آیتالله محمد انبوهی سرانجام در شب سیزدهم محرم الحرام سال 1362 قمری به سوی عالم قدس پرکشید و پیکر پاکش در صحن مطهر حضرت علی(ع) آرام گرفت.روحش شاد.
منابع:
۱ـ مشاهیرالمدفونین فی الصحن العلویالشریف
۲ـ معارفالرجال شیخ محمد حرزالدین
۳ـ تراجمالرجال، سیداحمد حسینی اشکوری
۴ـ گفتوگو با برخی از شاگردان و معاصران معظمله
*تهیه و تدوین: علیاکبر بخشی