سرویس علمی فرهنگی خبرگزاری «حوزه»، با تورق برگ زرّین دیگری از خاطرات شهدای روحانی، زندگی نامه شهيد «محسن جعفري» را ارائه می دهد.
محسن جعفری در سال 1350 در«علي آباد كتول» پا به عرصة گيتي نهاد. الفباي نيك زيستن را در دبستان مادر آموخت و تحصيلات كلاسيك را در زادگاهش گذراند. تربيت الهي در درونش شور عشق ايجاد كرد و او در خانة دوست، خيمهگاه معرفت به پا كرد.
وی در ابتدا، حوزة علمية شيروان را براي تحصيلات حوزوي برگزيد و بعد از گذراندن دروس مقدماتي به حوزة علمية مشهد عزيمت نمود. مدّتی غبار آستان امام هشتم علیه السلام را توتياي چشمش نمود تا توانست تاج كرامت و دلدادگي را بر سر نهاده و ملبّس به لباس روحانيت گردد.
شهيد محسن جعفري، آخرين بار با بدرقة مادر به جبهه اعزام شد و در جمع دلاور مردان نصر خراسان، حضور يافت. او به همراه بسيجيان جان بر كف در عمليات كربلاي 10 شركت كرد كه ستارة سعادت بر طالع او درآمد و در تاريـخ 1/2/ 66 در منطقة بانه بـه شهادت رسيد. پيكر پاكش در گلزار علي آباد كتول به خاك سپرده شد.
خاطرهاي از پدر شهید
فرزندم، محسن در نوجواني احترام فوق العادهاي براي من و مادرش قائل بود. كاري نبود كه بخواهد انجام دهد و از ما اجازه نگيرد. حتّي هنگامي كه براي تحصيل به مشهد ميرفت تا اجازة من و مادرش را كسب نكرد، روانة مشهد نشد. با اين حال هنگامي كه حضور خود را در جبهه لازم ديد و احساس تكليف كرد، درنگ را جايز ندانست. با اين كه ما به خاطر سن كم و بهانه هاي ديگر، موافق اعزامش نبوديم ولي او چون حضور در جبهه و لبيك به نداي امام خويش را واجب تر ميدانست به جبهه رفت و پس از رسيدن به منطقة «بانه» به ما تلفن زد. هرچه اصرار كرديم كه برگردد، قبول نكرد و در جواب، جملهاي گفت كه ما ديگر حرفي براي گفتن نداشتيم: «من ميجنگم، يا به كربلا ميروم و قبر مولايم را در آغوش مي كشم و يا شهيد مي شوم و سر بر بالين مولايم مي نهم و خبر شهادتم به شما مي رسد»؛ غيرت ديني محسن باعث افتخار ما بود.
بخشی از وصیت نامه شهید
با درود و سلام بر سيدالشهدا علیه السلام و درود و سلام بر امام مهدي (عج) و خميني بت شكن و با سلام بر شهدا. ابتدا خداوند را سپاس مي گزارم كه به من عنايت فرموده در چنين راهي قدم بر دارم و به ياري حسين زمان بشتابم.
با شما پدرم! خواهران و برادران عزيزم و دوستان گرامي! براي من گريه نكنيد براي حسين زهرا سلام الله علیهما و اهلبيت علیهم السلام و براي آن كه يتيمان حسين علیه السلام كه پدرشان سر در بدن ندارد و عمويشان دست در بدن ندارد، گريه كنيد.
جوانها! به جبهه ها برويد و اگر به نداي حسين زمان لبيك نگوييد در آن دنيا در برابر شهدا خجالت زده ميشويد و بدانيد «الدنيا مزرعة الاخرة» دنيا مزرعه آخرت است. پس در اين مزرعه خوب كِشت كنيد.
سخني با اغنيا دارم! اگر به فكر مستمندان نباشند، گناهان فقيران و مستمندان بر گردن آنها است؛ و مبادا عدهاي از آنها داشته باشند كه ندانند چطور استفاده كنند و بعضي هم به نان شب محتاج باشند.
شما مردم از مرگ نترسيد كه مُردن در راه خدا آغاز زندگي جاودانه و هميشگي است. پس به جبهه برويد كه اگر به جبهه نرويد، امام از ما ناراضي است و اگر امام از ما ناراضي باشد، قلب امام زمان (عج) از ما خشنود نخواهد گشت.
شما مردم سعي كنيد از روحانيت جدا نشويد كه روحاني، روح شما را تقويت ميكند و رهبريِ روحانيت بود كه انقلاب را تا به اينجا رسانيده است.
شما خواهران مسلمان! حجابتان را نگه داريد كه حفظ حجاب شما تيري بر قلب دشمن است.
اگر كسي از اين حقير رنجشي ديده است، مرا عفو كند. از شما ميخواهم كه تقوا را پيشه كنيد و جماعات اسلامي را نگه داريد. به اميد آزادي كربلاي حسين علیه السلام و آزادي قدس عزيز از چنگال مزدوران اسرائيلي و در واقع نابودي سران نالايق كشورهاي اسلامي كه اسرائيل را آنها نگه ميدارند.
نظر شما