به گزارش خبرگزاری «حوزه»، مجاهد نستوه، عالم وارسته، شهيد فضل الله محلاتي پس از عمري تلاش بيوقفه در راه اعتلاي اسلام و انقلاب، در يكم اسفند سال 1364، آن گاه كه با جمعي از نمايندگان مجلس و ديگر بزرگان عازم جبهههاي نبرد بود تا با حضور خود در آن ميادين نوراني باعث قوّتِ قلب رزمندگان گردد، در هواپیمایی که به مقصد اهواز می رفت، مورد اصابت دو فروند موشک جنگنده عراقي قرار گرفت و به همراه چهل تن از بهترين ياران امام امّت، ققنوس وار در آتش عشقش پرپر گشت و ملّت را همان قدر در سوگ خون نشانيد كه دشمنان را در شنيدن خبر شهادتش شاد كرد.
به راستي قلم را چه گستاخي است كه صفحة سفيد كاغذ را در رساي آيتي آسماني كه پير خمين در خزان عمر او چون ابر بهار گريست، نقش زند. همان او كه عمري در جستجوي وجود خويش بيابانگرد شد و سرانجام چون ققنوسي سرگشته در آتش عشقش خاكستر گشت. و چه زيبا سرائيد باغبان باغ انقلاب، آن پيرستان بلاكش كه «بهتر آنست كه قلم شكنم و دم فرو نبندم» آري بايد دم فروبست و تنها خندههاي مستانهشان را در ملكوت خداوندي نظاره كرد؛ ولي قلم را رسالتي است بس عظيم، كه « مايسطرون اش»، خونينترين واژههاي تاريخ است كه آيندگان را برگزيد ناگفتنيهاي سالهاي انقلاب و جنگ را .
نگاشتن از اسطورة علم و مجاهدت، شهيد محلّاتي نيز فراتر از آن است كه در قلم سربازان ما بگنجد ولي :
آب دريا را اگر نتوان كشيد هم به قدر تشنگي بايد چشيد
شهيد فضل الله محلاتي، در سال 1309 در شهرستان محلات، در خانوادهاي كشاورز و متدين به دنيا آمد. پس از تحصيلات مكتبي، در سال 1344 وارد حوزه علميه قم شد تا از بحر بيكران بزرگان آن ديار در جوار دخت موسي بن جعفر- عليه السلام- آستان مقدّسه حضرت فاطمه معصومه- سلام الله عليها- جرعه بنوشد. بزرگاني نظير آيت الله بروجردي، آيت الله خوانساري و ديگر نخبگان عرصة فقه و فقاهت و از همه مهمتر تلمّذ در محضر پيرمراد عارفان دلداده، همان او كه راه و رسم عشق و عشقبازي را به اين طلبة جوان آموخت كه در ره دوست، خون و جان شيرين، بهايي است بي مقدار. او كه از سال هاي حضور در محلّات، با پير خمين همدم بود و از نور وجودش بهرهمند شده بود، در قم نيز چون پروانه برگرد شمعش فيض ميبرد. ایشان همچنین با شهيد مصطفي خميني یاری دیرینه بودند به همین جهت رابط اش با خانوادة امام - رحمت الله عليه – روز به روز صميميتر گشت.
چندي از تحصيل او در قم نگذشته بود كه جريان آوردن جنازة متعفّن رضاخان به قم، دل هاي علما و مؤمنين را، به درد آورد. در آن زمان طلبهاي جوان بود كه به همراه گروه جانبركف فدائيان اسلام، عليه اين عمل ننگين تظاهرات كردند. اين عمل، سرآغاز زندگاني خطرخيز و مبارزات پياپي شهيد محلّاتي بود كه در آخر منجر به پيروزي انقلاب شد.
ایشان همواره در دلِخطر ميرفت و به خاطر آرمان و هدفش از هيچ زيان شخصي باك نداشت. در نهضت ملّي نفت، همكاري نزديكي با آيت الله كاشاني – رحمت الله عليه - داشت و چندين بار از سوي ايشان به شهرهاي مختلف، از جمله تبريز و ديگر شهرهاي آذربايجان شرقي اعزام شد. در تبريز سخنراني آتشينی كرد و شور و شوق مردم را در پاسداري از دين و كشور بر انگيخت، خود نیز مورد حملة مزدوران رژيم قرار گرفت و به شدّت مجروح شد، مردم او را با عمّامه خونين از ميدان بيرون آوردند و از مرگ حتمي نجات دادند. مشيّت الهي بر آن بود تا او بماند و طعم شيرين پيروزي خون بر شمشير را بچشد.
ایشان در طول مبارزات حضرت امام- رحمت الله عليه- همواره ميكوشيد تا ايده و مرام وي را به علماي ديگر ارائه و آنها را با مسير مبارزه آشنا سازند. از دوستان شهيد نقل است كه هر وقت شهيد محلاتي را در شهرهاي مختلف و در كنار علما ميديدند، معلوم بود كه اعلاميهاي در راه است و انقلاب، جهش نويني را خواهد كرد.
اولين بازداشت این عالم مبارز در سن هجده سالگي بود، پس از آن بارها از سوي ساواك دستگير و زندانی شد؛ چنان كه نزد دشمنان نيز چهرهاي نام آشنا بود.
*معروف به موتور العلماء
در جريان مبارزه عليه تشكيل انجمن هاي ايالتي و ولايتي نقش مهمّي داشت و رابط و پلي بود میان علماي تهران و امام «رحمت الله عليه». جالب این است که بين دوستان و حتي ساواك به موتور العلماء معروف شده بود، شهيد خود در اين باره ميگويد:
«مرتّب از امام پيام ميآوردم و ميبردم و امام دستوارتي ميدادند و ميآمديم خود را جمع ميكرديم. آن علمايي كه غير از مساله گفتن كاري نداشتند، من در همان موقع يك اعلاميه تنظيم كردم و 120 امضا از علماي تهران گرفتم، كه در آن زمان چنان صدايي كرد كه سابقه نداشت».
پس از حادثة تبريز، طعم شيرين عشق آسماني را به واسطه ازدواج با دختري از خاندان علما یعنی صبیه استادش (حضرت آیت الله شهیدی) چشيد.
* افتخار شاگردي حضرت امام
فعاليتهاي شهيد محلاتي، تا سال 1342 ادامه داشت و در اين بين، بارها بهدست دژخيم ستمشاهي به زندان افتاد. به گونه ای كه پس از حبس در سلولهاي وحشتناك ساواك، وضعيت بدنياش بسيار وخيم گشت و پس از بازگشت، چند روزي ادامه داشت. شهيد محلاتي هم زمان با اوج مبارزات و فعّاليّتهايش، از درس و بحث غافل نبود و تا سال 1339 تحصيلات خويش را در قم ادامه داد. مقدّمات و مطوّل را خدمت آيت الله مطهّري ، آيت الله صدوقي و آیت الله مشكيني خواند و سطح را در محضر فرزانگاني چون آيت الله حائري سلطاني و حاج شيخ عبدالجواد اصفهاني گذراند. در درس خارج، پاي درس آيت الله بروجردي چندي تلمّذ كرد، ولي بيشتر تحصيلات خارج خود را در محضر امام- رحمت الله عليه- بود. پس از سال 1339 نيز در تهران در بحث آيات عظام خوانساري، آملي و آشتياني شركت ميجست و در فقه و اصول از شاگردان مبرّز امام - رحمت الله عليه- بود و نمايندگي ايشان و آيت الله بروجردي - رحمت الله عليه- را داشت. بسياري از تقريرات و دست نوشتههاي وي، در هجوم ساواك به منزلش از بين رفت و هم اكنون دست نوشتههايي به صورت پراكنده باقي مانده. مباحث اجتهاد و تقليد، كتاب طهارت، صلوه و مباحث استصحاب، نوشتههاي اين يار برجستة امام- رحمت الله عليه- بود كه به حق مدال پرافتخار شاگردي حضرتش را برگردن آويخت.
* از اركان فعّاليّتهاي مردم حزب الله بود
پس از تبعيد امام- رحمت الله عليه- نيز مبارزات شهيد محلّاتي متوقّف نشد و يكي از اركان فعّاليّتهاي مردم حزب الله بود.در اين بين بارها به زندان افتاد و در زير شكنجههاي وحشيانة ساواك زخم شيرين دوست را به جان خريد و آرامش براي او معنا نداشت. زماني او با مبارزات پي در پي امان از ماموران و ساواك ميبرد و زماني نيز در زير ضربات پياپي مشت ولگد، خصم ديرينه را تهي ميكردند.
سالهاي سخت مبارزه سپري گشت وطليعة آزادي با اشعههاي زرفام خود يخ ديرين ستم را آب كرد و ايران از زير يوغ سنگين استكبار رها گرديد و نقش شهيد محلّاتي در اين پيروزي به عنوان يكي از اركان مبارزاتی مردم بر هيچ كس پوشيده نيست. رهبر معظّم انقلاب در مورد يار ديرين مبارزات خويش ميفرمايد:
«در همة جريانهاي اوّل پيروزي انقلاب، ايشان (شهيد محلاتي) نقش فعّال داشتند. در تمام مراحل اول پيرزوي انقلاب -كه لحظه لحظه كارهاي بزرگ و تعيين كننده بود- ايشان حضور داشتند، مجموعاً شهيد محلاتي در محور تلاش و فعاليت و حركت قرار داشتند.»
* اعلام کننده صداي انقلاب از راديو سراسري
در بحبوحة انقلاب، فعّاليّت ها و جنب و جوش شهيد محلّاتي نيز بيشتر شد تا اين كه با ورود امام و پيروزي شكوهمند انقلاب اسلامی در 22 بهمن، او نيز چون سربازي فداكار در ركاب تك سوار ديار خمين، يك به يك مراكز قدرت را تسخير كرد. ايشان براي اولين بار صداي انقلاب را در سراسر عالم طنين انداز كرد و پيروزمند از راديو سراسري ايران اعلام كرد:
«اين صداي انقلاب اسلامي ايران است»
استاد شهيد، در اولين دورة مجلس شوراي اسلامي، به نمايندگي از مردم محلات وارد مجلس شد و يكي از اعضاي مؤثر كميسيون دفاع بود. مسئوليتهاي مختلف شهيد، نشان از روح فعّال و خستگي ناپذير اين يار ديرين امام- رحمت الله- داشت.
نماینده حضرت امام در سپاه، دبيرجامعه روحانيت مبارز، معاون آيت الله مهدوي كني در كميتة مركزي، نمايندة امام در حج و اوقاف و سرپرستي حجّاج در سال 1358، هريك نشان ديگري از پشتكار و فعّاليت مكانيزم محرّك انقلاب اسلامي است. اقيانوسي كه بركرانهاش امواج خروشان فضائل و حماسهها جلوهگر بود.
شهيد محلاتي پس از عمري تلاش بيوقفه در راه اعتلاي اسلام و انقلاب، پس از سالها كشيدن آه حسرت در فراق هزاران يار دل پاك در كشاكش مبارزات سي سالة خود، در يكم اسفند سال 1364، آن گاه كه با جمعي از نمايندگان مجلس و ديگر بزرگان عازم جبهههاي نبرد بودند تا با حضور خود در آن ميادين نوراني باعث قوّتِ قلب رزمندگان گردنددر هواپیمایی که به مقصد اهواز می رفت، مورد اصابت دو فروند موشک جنگنده عراقي قرار گرفت و به همراه چهل تن از بهترين ياران امام امّت، ققنوس وار در آتش عشقش پرپر گشت و ملّت را همان قدر در سوگ خون نشانيد كه دشمنان را در شنيدن خبر شهادتش شاد كرد.