به گزارش سرویس علمی فرهنگی خبرگزاری «حوزه»، شهید ابوالقاسم بزاز 20 مهر 1331 در شهر بابل متولد شد. هنوز تحصیلات متوسطه اش به پایان نرسیده بود که نهاد جستجوگر وی در پیِ شناخت حقیقت، او را به حجره های حوزه علمیه مشهد روانه کرد.
شهید بزاز کسب معنویت را از محضر آیت الله کوهستانی شروع کرده و زیربنای افکار مذهبی وی از همان دوران شکل گرفت. روح سرشار از عشق وی به مکتب باعث شد که در راه انقلاب اسلامی ایران به رهبری امام خمینی (ره)، به میدان آمده و به همراه شهید سید علی اندرزگو، دو تن از پیام آوران رهبر و مراد خود باشند.
شهید بزاز در طول مبارزات خود، سفرهای متعددی به سوریه، فلسطین، عربستان، ترکیه، پاکستان، اردن، عراق، و افغانستان نمود. وی در کشورهای پاکستان و ترکیه اقدام به تشکیل کلاس تعلیم قرآن کرد و از این طریق به شاگردان خود یاد داد که محکم ترین سنگر و نافذترین عاملِ برچیدن پایۀ حکومت طاغوتیان، اجرای تعالیم قرآنی است.
او حتي در بسياري از روستاها، با همكاري اهالي روستا به ساخت حمام و مسجد ميپرداخت؛ در طي سال هاي خفقان و استبداد، او با تشكيل جلسه و حضور در دانشگاه ها به گفتگو با دانشجويان، تبليغ اسلام و حكومت اسلامي و مبارزه فكري با جريان هاي ضد ديني مي پرداخت.
این شهید روحانی در قم با شهرباني و گارد جاويدان درگير و حتي مورد شناسايي كامل قرار گرفته بود، ولي هيچ ترس و واهمه اي نداشت و به كار خود ادامه مي داد تا بتواند، مملكت را از زير يوغ استعمارگران شرق و غرب برهاند. شهيد ميگفت: دلم نمي خواهد در اين تنگناها جانم را از دست دهم؛ دوست دارم چند تايي از آنها را بكشم و بعد شهيد شوم.
شهید بزاز در آستانه پیروزی انقلاب در سقوط ساواک منحلّه ایلام شرکت فعالانه داشت و بعد از تشریف فرمایی امام راحل به قم، مدت ها محافظ خانۀ ایشان بود. وی در سال 1358 وارد سپاه پاسداران بابل شد و در همان لحظات ورود، روحیۀ تازه ای به برادران پاسدار بخشید.
وی در دوران طلبگی در نامه ای به پدر خود می نویسد: پدر! هنگامی که پُتک بر سندان می کوبی و عرق جبینت سرازیر می شود، برای من دعا کن.
حاصل ازدواج کوتاه شهید، دو غنچۀ گل به نام های سمیه و یاسر می باشند که وارث ایثار و مکتب پدر خویش هستند.
شهادت
شهید ابوالقاسم بزاز در دهم خرداد 1359 به فیض شهادت که آرزوی دیرین وی بود، نائل آمد. یکی از دوستان وی که شاهد شهادت او بود، می گوید: شهید در داخل کیوسکی، مشغول تلاوت قرآن بود که موج انفجارِ حاصل از بمب وی را به شهادت رسانید؛ در آخرین لحظات جملات شهادتین: لا إله الّا الله و محمداً رسول الله را بر زبان جاری ساخت
بخشی از وصیت نامه حجت الاسلام شهید ابوالقاسم بزاز:
عزيزان من! از خدا بخواهيد تا شهادت در مسير خودش را نصيب و روزي فرمايد. به خدا قسم! تنها راه رسيدن به كمال واقعي و يا بهتر بگويم به لقاءالله، شهادت است و ساده ترين، سهل ترين و نزديك ترين راه ها و واضح ترين آنها همين است. چقدر زيباست لفظ شهادت، تا چه رسد به معنا.
ای عزيزان من! همه شما را قسم مي دهم به آن چه كه براي شما مقدس است، از اين كه خون شهيدان اسلام را ارج گذاشته و نگذاريم خون مطهر آن ها ضايع شود و هدفشان پايمال هوسمان نگردد. بگذاريم كه به كام دلشان (گسترش هر چه بيشتر حكومت حقه اسلامي ) برسند و بيائيم تا پيام آوران اين خونها باشيم و اين را بدانيد كه اگر رعايت مراتب فوق را ننمائيم خداوند منتقم به نفرين ارواح شهداء، عذابمان خواهد فرمود و آن وقت خداي نخواسته سلب نعمت مي شود و عذاب فرود خواهد آمد.
همه شما را وصيت مي كنم به اينكه از مجادله به غير علم كه خداوند زياد در كتابش و نيز ائمه عليهم السلام نهي فرمودند، بپرهيزيد؛ زيرا باعث قساوت قلب و مخلّ اخوت است؛ در بعضي از روايات از معصومين آمده است: كسي كه مجادله زياد كند، لذت ايمان را نخواهد چشيد.
منبع: برگرفته از کتاب؛ شهدای روحانیت، ص 406-405،