به گزارش سرویس بین الملل خبرگزاری«حوزه» ، مجدی حسین محقق، نویسنده و کارشناس مسائل سیاسی مصری در ادامه سلسله مقاله های خود با عنوان بندگی آمریکا شرک معاصر، به بیان جایگاه ویژه مصر در قرآن کریم و تاریخ منطقه و جهان و همچنین اهمیت برخورداری از صنایع نظامی مستقل برای مصر پرداخت.
جایگاه صنایع نظامی
قبل از آنکه بحث صنایع نظامی را رها کنیم، باید بر اهمیت مساله امنیت ملی کشوری مانند مصر و اسرائیل تاکید کنیم و بگوییم صنایع نظامی و جنگی چنین کشوری موجب اتلاف منابع نیست، بلکه همین صنایع می تواند یکی از منابع مهم صادرات باشد؛ چرا که سلاح یکی از مهم ترین صادرات برخی از کشورهاست و تکنولوژی صنایع نظامی نیز می تواند بخش مهمی از صنایع ملی یک کشور باشد و در این زمینه پاکستان و ایران دو الگوی بارز در صنایع نظامی هستند به ویژه با توجه به اینکه این دو کشور شرایط مشابهی با مصر دارند. پاکستان در زمینه این صنایع به بمب هسته ای بسنده نکرد، بلکه وارد صنایع تولید انواع موشک و انواع محدودی از هواپیماهای جنگی شد و ایران هم پس از تحمل جنگ تحمیلی با عراق و دشواری های تامین سلاح در آن مرحله، تصمیم گرفت تا در زمینه تامین انواع سلاح به خودکفایی دست یابد؛ لذا و به نظر می رسد تا حدود زیادی نیز توانسته به این هدف خود برسد و اکنون می تواند انواع موشک و سلاح های دفاع هوایی و هواپیما و تانگ و زره پوش و زیردریایی های کوچک تولید کند و حتی توانسته مقاومت لبنان و فلسطین را نیز به صنایع تولید موشک مجهز کند و در زمینه تولید مهمات و توانایی راداری و دستگاه های رصد آسمان تا دورترین نقطه ها به خودکفایی برسد و هدف های مورد نظر خود را سرنگون کند و همین اتفاق نیز در مورد سرنگون ساختن هواپیماهای جاسوسی بدون سرنشین اسرائیلی اتفاق افتاد و ایران توانست آنها را در خاک خود سرنگون کند.
ایران حتی در زمینه تولید هواپیماهای بدون سرنشین و صادرات تکنولوژی هواپیماهای بدون سرنشین به سایر کشورها نیز به خودکفایی رسیده است.
لازم به ذکر است که ایران ماهواره فجر یعنی چهارمین ماهواره خود را به وسیله موشک ایرانی سفیر فجر در روز دوم فوریه 2015 به فضا پرتاب کرد و تصاویر آن نیز توسط پایگاه های زمینی دریافت شد. ماهواره فجر 50 کیلوگرم وزن داشت و ماموریت آن رصد فضا و ارسال تصاویر فضایی به پایگاه زمینی بود و در یک مؤسسه صنعتی نظامی تولید شده بود. اولین تجربه ایران در این زمینه به سال 2009 مربوط می شد و پس از آن نیز تهران اولین موجود زنده را در سال 2013 به فضا فرستاد، دومین بار نیز در سال 2014 موجود زنده به فضا فرستاد و ماهواره صد درصد ایرانی فجر نتیجه تلاش دانشمندان و متخصصان ایرانی صنایع الکترونیک این کشور و سایر شرکت ها و مراکز تحقیقاتی و علمی دانشگاهی ایران بود.
جایگاه استراتژیک مصر در جهان
افکار عمومی مصر ـ به خاطر تاثیر رسانه ها و فروپاشی رهبران ـ می گوید: ما را چه کار به این کارها؟ ما نان شب نداریم بخوریم، از جنگ خسته شده ایم. تمام هدف این نوشته از آغاز تا پایان نیز بیان همین مطلب است که ما با این افکار و موضع گیری های خود از دایره اطاعت خداوند خارج می شویم. در گذشته به آیه «و أعدوا لهم مااستطعتم...» اشاره کردیم و اکنون نیز به یک دانشنامه الهی دیگر اشاره می کنیم که تاویل پذیر نیست و بیش از یک معنا نمی تواند داشته باشد.
ما باید همواره آماده جنگ باشیم، زیرا این سنت خداوند در زمین است: « کتب علیکم القتال و هو کره لکم و عسی أن تکرهوا شیئا و هو خیر لکم و عسی أن تحبوا شیئا و هو شر لکم و الله یعلم و أنتم لا تعلمون»(بقره، 216).
در این نوشته مطالب تفسیری مفصلی ارائه خواهد شد و این تحقیق فراتر از تفسیر صرف آیات قرآن کریم است، بلکه مروری بر اتفاقات محلی، اقلیمی و جهانی و تحلیل این وقایع برای پی بردن به اهمیت التزام به این متون دینی است.
خداوند متعال می فرماید: «و عسی أن تحبوا شیئا و هو شر لکم» اما شما هنوز پی نبرده اید که یکی از بزرگ ترین شرور همان پیمان کمپ دیوید است و آیا مصیبتی بزرگ تر از این هم وجوددارد؟! آیا در انتظار مصیبت بزرگ تری هستید؟
پیش از این در تحقیقی به نام (السیرة النبوية) به جایگاه ویژه مصر در جهان از منظر قرآن کریم پرداخته ام و اکنون فقط این را بیان می کنم که نام مصر 4 بار در قرآن کریم ذکر شده و نام مکه و مدینه با هم 4 بار در قرآن ذکر شده و مصر تنها کشوری در جهان است که نام آن در قرآن ذکر شده و همچنان نیز به همین نام خوانده می شود و نامش تغییری نکرده است. نام سینا نیز دو بار در قرآن ذکر شده و نام ایوب پیامبر(ع) هم هست که مانند مصر 4 بار در قرآن نام وی آمده، پس مصری ها باید آماده صبر باشند و مهم تر اینکه حضرت محمد(ص) نیز نامش 4 بار در قرآن ذکر شده با این تفاوت که در بار پنجم از ایشان با نام احمد یاد شده و در نهایت نام های مصر، محمد، مکه و مدینه باهم و ایوب هر کدام چهار بار در قرآن کریم ذکر شده و این می تواند رازی را با خود به همراه داشته باشد.
تاریخ جهان بر نقش مرکزی مصر تاکید دارد و این یک اعجاز سیاسی و استراتژیک و جغرافیای سیاسی در قرآن کریم است، اما نخبگان مصر از هر چیزی جز این سخن می گویند و اگر هم بخواهند به آن بپردازند به شکل مبتذلی از عظمت مصر سخن می گویند که خنده آور باشد. من گمان نمی کنم کسی بیشتر از من مصر را دوست داشته باشد؛ چرا که جرعه های این محبت را در خانه احمد حسین نوشیده و در مدرسه ای معتدل درس خوانده ام که منافاتی میان دین و میهن دوستی نمی بیند و در آن دوست داشتن اسلام و مصر قابل جمع است با این تفاوت که اسلام چهارچوبی است که محبت مصر را نیز در بر می گیرد.
همچنین در این مدرسه آموختم سخن گفتن از دوست داشتن مصر بدون پیوستن به تمدن مصر امری مبتذل است؛ چرا که برخی عادت کرده اند فقط از تاریخ و تمدن 7 یا 14 هزار ساله مصر سخن بگویند، اما هیچ کاری در جهت آبادانی مصر و عزت مردم آن بر نمی دارند.
بار دیگر تکرار می کنم نهضت مصر با قدرت مصر از جمله قدرت نظامی آن و جایگاه رهبری مصر در منطقه عربی مرتبط است و در نتیجه کسانی که به دنبال رفاه اجتماعی هستند، به آنها می گویم که این امر همواره با قدرت مرتبط است به ویژه در مورد مصر (مراجعه شود به تاریخ مصر نوشته احمد حسین) و اگر تاریخ دو قرن گذشته مصر را مطالعه کنید، می بینید انگلیس وقتی با شکست فرانسه بر مصر مسلط شد به قدرت برتر جهان تبدیل گردد. اتحاد جماهیر شوروی هم هنگامی که با مصر هم پیمان شد، کفه ترازوی قدرت به سوی او برگشت و آمریکا نیز هنگامی که قدرت یکه تاز جهان شد، مصر با او همراه بود و هنگامی که "رومیل" در نبرد دوم العلمین آلمان را شکست داد، پایان کار آلمان ها در جنگ دوم جهانی شروع شد و در مقابل مصر فرمانده منطقه و یکی از بزرگ ترین قدرت های جهان در دوره محمد علی و عبدالناصر بود که هر دوی آنها به صنایع نظامی ملی و پیشرفت اقتصادی اهتمام داشتند گرچه تجربه محمد علی تجربه بهتری بود و با وجود اینکه از هر دو تجربه انتقاداتی داریم، اما در اینجا دوست ندارم به زوایای تاریک این دو تجربه بپردازم.
پس مصر به واسطه جایگاه خود حتی با صرف نظر از کانال سوئز و به خاطر جایگاه آن میان عرب و مسلمانان و تمدنی که دارد به گونه ای است که جهان نمی تواند آن را نادیده بگیرد و در نتیجه مصر دائما بر سر یک دوراهی حیرت انگیز است که راه وسطی میان آنها نیست: یا بنده قدرت های بزرگ، یا اینکه رهبر منطقه عربی باشد. و هر انسان مصری آزاده یا مسلمانی که عقیده خود را می شناسد، باید گزینه دوم را با هر هزینه ای انتخاب کند؛ چرا که هزینه های عزت مندی به مراتب از هزینه های بندگی غیر خداوند کمتر است.
تسلیحات مصر از عبدالناصر تا سادات
عبدالناصر در زمینه نظامی شکست خورد گرچه پیروزی های خوبی در زمینه های اقتصادی و اجتماعی به دست آورده بود، اما ستون فقرات رهبری مصر بر عرب ها و مسلمانان قدرت نظامی است که رکن اصلی دفاع و هیبت یک کشور است اما عبدالناصر در درون خود قصد داشت مواجهه با اسرائیل را تا زمان نامعینی به تاخیر بیندازد و این پیام را به اسرائیل نیز رساند و موجب نگرانی آنها شد؛ چرا که اسرائیلی ها متوجه شدند عبدالناصر به دنبال کسب قدرت اقتصادی است تا پس از آن به اسرائیل حمله کند، بنابراین تصمیم گرفتند این اقدام را در نطفه خفه کنند.
در زمینه سلاح نیز عبدالناصر در واقع به دنبال راضی کردن ارتش مصر بود که در آن روزها از کمبود و ضعف سلاح خود گلایه می کردند و پرداختن وی به بحث سلاح ارتش از سر یک برنامه استراتژیک برای ساختن ارتشی نیرومند نبود اما تلاش او برای گرفتن سلاح از آمریکا فقط به گرفتن کلت کمری منجر شد!
در آن زمان حمله ارتش اسرائیل به پایگاه ارتش مصر در غزه و کشته شدن ده ها نفر از نیروهای ارتش مصر نیز موجب شد عبدالناصر به طور جدی به تامین سلاح ارتش فکر کند اما بازهم اهتمام او به ارتش اشکال داشت؛ چرا که ارتش را به دست اشخاص غیر امین(عبدالحکیم عامر) سپرد و از این رو در سال 1956 نیز متحمل شکست نظامی شدیم و ضعف نظامی ما بیش از پیش آشکار شد. در یمن نیز برای ارتش ما مشکلات زیادی به وجود آمد و پس از آن نیز شکست 1967 پیش آمد که در تاریخ نظیر ندارد.
هنگامی که سادات پیمان صلح با اسرائیل را امضا کرد، گمان می کرد جنگ با اسرائیل تمام شده اما در عین حال برای به دست آوردن سلاح آمریکایی نیز حریص بود؛ سلاحی که در هرگونه مقابله آینده برای اسرائیل برای ما سودی نداشت.
سادات نیز ـ مانند عبدالناصر در سال 1955 ـ و پس از قطع رابطه تسلیحاتی با شوروی، فقط حریص بود که ارتش را از نظر تسلیحاتی راضی کند و البته سادات در آن مرحله با شوروی نیز به روشی فرصت طلبانه و غیر اخلاقی رفتار کرد که شایسته یک مسلمان نبود. سادات از زمان توافق با کسینجر به دنبال این بود که با فشار بر شوروی سلاح بیشتری به دست بیاورد تا قدرت چانه زنی بیشتری با آمریکا و اسرائیل پیدا کند و این واقعیتی است که ابوالغیط (وزیر خارجه سابق مصر) به آن اشاره می کند و می گوید: «سادات با وجود آغوش بازی که برای آمریکایی ها و حرکت در چهارچوب مورد نظر آنها داشت، به خوبی می دانست که عناصر قدرت تسلیحاتی مصر اساس رام کردن آمریکا و اسرائیل است و از این رو بر سفیر شوروی برای به دست آوردن سلاح بیشتر فشار می آورد.
بار دیگر تاکید می کنیم که بحث سلاح جوهر اصلی جایگاه استراتژیک مصر به شمار می رود و عجیب است که کارشناسان امنیت ملی همچنان از سال 1974 تا 2014 از جایگاه مصر سخن می گویند و برخی از آنها هم در بحران های مصر تاکید می کنند که مشکل اصلی ما آمریکا است همان طور که پس از کودتای السیسی رخ داد و این در حالی است که ارتش مصر از لحاظ سلاح، آموزش، نگهداری، صنایع نظامی و مهمات خود آمریکایی است و در نتیجه هزاران صفحه سخن و برنامه درباره امنیت ملی مصر و جایگاه مهم این کشور در منطقه سخنی بیهوده، حتی عوام فریبانه است.
ژاندارم منطقه
همان طور که بیان شد، سادات می خواست به هر قیمتی که شده سینا را به دست بیاورد و حتی به "آترتون"فرستاده آمریکایی در تاریخ 30 جولای 1978 یعنی پیش از توافق کمپ دیوید گفته بود که: مصر آماده است هر چیزی را که خورشید بر آن می تابد به اسرائیل بدهد به جز زمین و سیادت مصر را و بلکه آماده است به آنها در مورد امنیت اسرائیل تضمین دهد و هر کاری را در زمینه عادی سازی روابط با اسرائیل انجام دهد، اما همین شخص در کمپ دیوید حتی از حاکمیت کامل مصر بر سینا دست برداشت و آن گونه که در خاطرات محمد ابراهیم کامل وزیر امور خارجه وقت آمده، سادات در آن زمان گروه مذاکره کننده مقابل را شگفت زده کرد و به آنها گفت: هر پیشنهاد کارتر رئیس جمهور آمریکا را بدون اینکه بخوانم امضا می کنم!! این سخنی است که هیچ رئیس جمهور و میهن دوستی آن را بر زبان جاری نمی کند. به هر حال اشتیاق برخی مصری ها برای تسلط بر سینا در آن زمان با تمایل برای ایفای نقش ژاندارم منطقه همراه بود که در آن زمان شاه ایران آن را از دست داده بود. شاید سادات می خواست عقب نشیتی نهایی خود از درگیری با اسرائیل و مساله فلسطین را با وارد شدن به یک درگیری جهانی علیه کمونیسم پنهان کند و برای توجیه این درگیری هم از مفاهیم ملی و اسلامی و امنیت ملی استفاده می کرد که اصطلاح امنیت ملی دیگر به اصطلاحی مبتذل تبدیل شده بود و هر شخصی هر کاری که می خواست انجام دهد، یکی می گفت این مساله مربوط به امنیت ملی است تا آنجا که بنا بر گفته عمر سلیمان، مساله انتقال رایگان گاز مصر به اسرائیل نیز به امنیت ملی مربوط شد. خودباختگی سادات فراتر از تصور بود و در اولین دیدار با کسینجر و ارائه طرح گلدن مایر نخست وزیر اسرائیل برای توقف درگیری در 6 نقطه، سادات به وی گفت من بدون اینکه آن را بخوانم با آن موافقم اما بیایید با هم در مورد مواجهه با خطر کمونیسم در جهان صحبت کنیم و رفت تا نظر خود را روی نقشه توضیح دهد!!
در آن زمان ایرانِ شاهنشاهی محور استراتژیک آمریکا در منطقه بود و بزرگ ترین ذخیره های نفت جهان را پس از عقب نشینی انگلستان از خلیج فارس در سال 1971 در اختیار داشت و کار به مذاکره و گفتگوی میان نیکسون رئیس جمهور آمریکا و کسینجر با شاه ایران رسید تا برنامه ای برای دخالت ایران در عربستان (در صورت سرنگونی نظام عربستان) طراحی کنند. شاه ایران نقش ژاندارم منطقه را بازی می کرد و کمک نظامی معادل 20 میلیارد دلار از آمریکا دریافت کرد که مبلغ آن معادل یک چهارم فروش تجهیرات نظامی آمریکا در فاصله سال های 1900 تا 1978 می باشد و اگر سرنگونی شاه ایران نبود، آمریکا برای بازگرداندن سینا به مصر به اسرائیلی ها فشار نمی آورد چون آمریکا می خواست با این کار خود با قرار دادن مصر به جای ایران، توازن منطقه ای جدیدی ایجاد کند اما در عین حال نمی خواست مصر مانند ایران ژاندارم منطقه باشد.
بدین ترتیب مصر در زمان مبارک و السیسی در منطقه مانند پلیسی با درجه گروهبانی برای محافظت از مصر و غزه بود و در سال های 1989 و 1991 با فروپاشی کامل کمونیسم بهانه مصر برای پناه بردن به آغوش آمریکا نیز از میان رفت و مصر همچون یک قلدر کوچک و مزدور در منطقه رها شد تا اسلامگراها را به سود آمریکا مجازات کند.
تحریک آمریکا علیه لیبی و جاسوسی از دفتر سادات
سادات بسیار مشتاق تامین سلاح بود تا اینکه در سال 1974 عربستان از آمریکا برای مصر سلاح خرید و آمریکایی ها هم این را می دانستند اما می خواستند از این طریق مانع تحریک و اعتراض لابی صهیونیست کنگره شوند. آمریکا با این کار خود سادات را به هدف از پیش تعیین شده راهنمایی می کرد تا اینکه در یکم ماه مه 1974 در دیدار کسینجر با سادات اشرف مروان مشاور سادات بر ضرورت تهیه تجهیرات ضد جاسوسی برای دفتر سادات تاکید کرد و لیستی از تجهیزات مورد نیاز ضد جاسوسی و شنود مکالمات را برای دفتر سادات ارائه کرد و کسینجر نیز فورا موافقت کرد و تاکید کرد اولین محموله این تجهیرات تا پنج روز دیگر به دفتر ریاست جمهوری می رسد و به سادات تاکید کرد که نگران امنیت شخصی خود نباشد، چون آمریکا این محموله را به اشرف مروان تحویل خواهد داد تا ریاست جمهوری از خطر شنود و جاسوسی در امان باشد.
این تجهیزات به زودی به دست اشرف مروان رسید و دفتر ریاست جمهوری مورد رصد اطلاعات مرکزی آمریکا قرار گرفت و طبیعی است کسی که دستگاه ضد شنود را می سازد می تواند در کنار آن ابزاری نیز برای شنود و جاسوسی خود تعبیه کند!!
اما در مورد سلاح، محموله های سلاح آمریکا به مصر قطره قطره می رسید تا منافع آمریکا و اسرائیل رعایت شود و به عنوان آغاز هواپیماهای عمود پرواز دی سی 9 برای پاکسازی کانال سوئز از مین های جنگ به مصر داده شد و کسینجر نیز با گلدن مایر نخست وزیر اسرائیل توافق کرده بود که باز شدن کانال سوئز بسیار مهم است، زیرا باعث می شود فکر جنگ از سر سادات برود. آنها همچنین به توافق رسیده بودند سادات کاملا از شوروی دور شود و از این رو در 1/5/1974 کسینجر لیستی از انواع سلاح ها را با خود برای سادات آورد تا سادات هرچه می خواهد انتخاب کند گویی منوی غذای یک رستوران را به او می دهد!!
این اقدام بود که خیال سادات را راحت کرد، اما در آن جلسه ناگهان آمریکا در مورد قذافی به سادات هشدار داد تا او را از طمع لیبی و همچنین اهداف نظامی پنهان او آگاه کند و این وسوسه ها ادامه داشت تا به حمله نظامی مصر به لیبی در 1977 منتهی شد.
سادات تنها نبود
اشتیاق فراوان سادات در جنگ اکتبر برای پایان دادن همیشگی به درگیری با اسرائیل و پناه بردن به آغوش آمریکا از روز 9 اکتبر 1973 آغاز شد و این اتفاقی بود که در زمان جنگ محتمل نبود لذا این تمایل تا زمان کمپ دیوید ادامه داشت. در روزهای جنگ با اسرائیل تعداد نامه های متبادل میان سادات و نیکسون به 15 نامه رسید و 20 نامه نیز میان حافظ اسماعیل مشاور امنیت ملی سادات و هنری کسینجر رد و بدل شد و 48 ساعت پس از آغاز نبرد در یکی از نامه های ما ذکر شده بود که مصر قصدی برای گسترش یا تعمیق درگیری ندارد و این اولین باری است که یکی از طرفین جنگ، دشمن خود را از نیت کامل خود در همان آغاز جنگ آگاه می کند و این پیام به اسرائیل وقت کافی داد تا با خیال راحت کار سوریه را تمام کند و سپس با تمام توان به جبهه مصر بازگردد. در اینجا بنا ندارم به ارزیابی شخصیت حافظ اسماعیل بپردازم اما او نیز بخشی از سادات بود و به ضرورت پایان دادن به جنگ با اسرائیل و به رسمیت شناختن اسرائیل معتقد بود.
بدین ترتیب طبقه حاکم مصر مجموعه ای است از سیاستمدارانی فاقد قدرت و وابسته به بیگانگان که می خواهند تصویر دشمنی با اسرائیل را با عبور به اصطلاح موفق از تاریخ از اذهان مردم مصر پاک کنند و علت تمام زیان های ما نیز همین است.
آمریکا در زمینه نفت به مصر اعتماد ندارد
پس از سرنگونی شاه ایران، آمریکا ناچار بود خودش امنیت بزرگ ترین ذخیره نفتی جهان در خلیج فارس و عربستان را بر عهده بگیرد و مصر با وجود اینکه با ورود به اردوگاه آمریکا نوعی توازن جدید در منطقه برقرار کرده بود، اما مورد اعتماد آمریکایی ها برای تامین امنیت نفت خلیج فارس نبود و از طرفی صدام و ایران انقلابی هم مورد اعتماد آمریکا نبودند و در مورد عربستان هم ریگان رئیس جمهور آمریکا گفته بود اجازه نمی دهیم عربستان به ایران دیگری تبدیل شود.
البته پیش از آن جیمی کارتر نیز اعلام کرده بود در صورت بروز تنش در خلیج فارس از نیروهای واکنش سریع خود استفاده می کند و در این زمینه نیروی مشترکی نیز برای اعزام سریع تشکیل شد تا در صورت نیاز فورا اعزام شوند.
مصر نیز در این میان عضوی تحت آموزش و تمرین بود و و همین طور نیز باقی ماند، زیرا پروژه آمریکا برای منطقه با صرف نظر از سادات یا مبارک تنظیم شده بود چون ان دو نفر رفتنی بودند و آمریکا نمی خواست ذخیره نفت خود را به دست عرب ها بسپارد و مصر در این طرح آمریکا همواره جایگاهی لوجستیکی داشته و علاوه بر این همواره پوشش شرعی لازم برای تمام اقدامات آمریکا در منطقه را فراهم ساخته است.
ترجمه: سید احمد احمدزاده