پنجشنبه ۲۲ آذر ۱۴۰۳ |۱۰ جمادی‌الثانی ۱۴۴۶ | Dec 12, 2024
عاشورا

حوزه/ دومین روز از محرم است و فرزند مکه و منا قدم در سرزمینی می‌گذارد که با محنت و اندوه عجین است.

خبرگزاری«حوزه»/ دومین روز از محرم است و کربلا می‌رود تا درهای عشق را به سمت بهشت بگشاید. می‌رود تا پذیرای کاروانی از نور باشد؛ کاروانی به رنگ خورشید، کاروانی از تبار آسمان و از طایفه‌ی پیغمبر.

همان سرزمینی که از مصیبتِ گِرانِ آن، تنها می‌توان به خدا شکوه برد و از او یاری طلبید؛ چراکه مردمان این سرزمین درخواست‌های «هل من ناصر ینصرنی» را حتی به قیمت رسوایی و خلود در نار، بی‌پاسخ می‌گذارند.

پس«اعوذ بالله من الکرب و البلاء»...

اين موضع كرب و بلاء و محل محنت و عنا است، اینجا منزل و محل خیام قافله عاشوراییان و زمینی است که در آن خون بهترین بندگان ریخته خواهد شد.

گویا همین دیروز بود که حسین بن علی(ع) از رسول خدا(ص) خبر شهادت خویش را در این سرزمین شنیده بود؛ وقت آن است که قافله فرود آید و بار خویش بر زمین گذاشته و آماده عروج الی الله شوند.(1)

...پیکی از دور می‌رسد که سیاهی فرمانی شوم را همراه خود دارد؛ از ابن زیاد به حر بن زیاد ریاحی«چون نامه من به تو رسید و فرستاده من نزد تو آمد، بر حسین(ع) سخت‌گیر، و او را فرود نیاور مگر در بیابان بی حصار و بدون آب! به فرستاده‌ام دستور داده‌ام از تو جدا نگردد تا خبر انجام دادن فرمان مرا بیاورد، والسلام».(2)

کسی را به وادی تشنگی ببر که چندی پیش طعم آب و حیات را به پیکرهای بی‌رمق و عطشان شما چشانده بود؛ آنگاه که «حر» با هزار سوار به سپاه امام حسین(ع) رسید و آنان جلوی حضرت و اصحاب او را گرفتند، حضرت سید الشهداء(ع) با مشاهده آثار تشنگی  در آنها، به اصحاب و فرزندانش فرمود:

به آن‌ها آب دهید و سیرابشان کنید و به اسب‌های آن‌ها نیز آب بدهید.(3)

پس اصحاب چنین کردند؛ آنها و اسب‌های ایشان را سیراب نمودند و اکنون وقت تشکر و قدردانی است اما به رسم مردمان کوفه؛ «آنها را به سرزمینی بی حصار و بدون آب فرود آور!»

مثل امروزی انتهای مسیر قافله عشق به خوبی بر همگان روشن شد؛زهیر گفت: «به خدا سوگند چنان می‌بینم که پس‌ازاین، کار بر ما سخت‌تر گردد، یابن رسول الله(ص)! اکنون جنگ با این گروه[حر و یارانش] برای ما آسان تر است از جنگ با آن‌هایی که از پی این گروه می‌آیند، به جان خودم سوگند که در پی اینان کسانی می‌آیند که ما را طاقت مبارزه با آنها نیست.»

 امام(ع) فرمود: «درست می‌گویی اي زهير؛ ولي من آغازکننده جنگ نخواهم بود.»

زهیر گفت: «در این نزدیکی و در کنار فرات آبادی است که دارای استحکامات طبیعی است به‌گونه‌ای که فرات از همه طرف به آن احاطه دارد مگر از یک طرف.»

 امام حسین(ع) فرمود: «نام این آبادی چیست؟» عرض کرد: «عقر». امام(ع) فرمود: «پناه می‌برم به خدا از  عقر!»(4)

پس، بر خيل فداييان خويش بانگ برآورد:

خیمه‌ها را در همين مكان بر پا نماييد. اينجا قرارگاه ماست . اينجا محل ريختن خونهاى ماست.

در ميان جمعيت، خواهر خود را می‌بیند كه غمگين نشسته و خيره خيره اطراف را زير بال نگاه خود گرفته است. چهره‌اش از غم موج مى زند. حسين به‌سوی او می‌آید و او را تسلى می‌دهد. صداى زينب حاكى از درد درون است كه می‌فرماید:

برادرم! بيا از اين مكان برويم از لحظه‌ای كه وارد اين سرزمين شده‌ایم و نام كربلا را شنیده‌ام، غم‌های عالم روى سینه‌ام جمع شده‌اند...!

امام بر او آيه اميد و اطمينان می‌خواند:

خواهرم! بر خداى متعال توكل بنما. هر چه هست، به دست اوست.

سپس، دستور برپایی خيام را صادر می‌کند؛ ولى زينب (س) متحيرانه چشم دوخته كه چرا در درون دره خیمه‌ها را بر پا می‌کنند. او شاهد جنگ‌های باب خويش امیرالمؤمنین (ع) در مقابل دشمنان دين بود و از خیمه‌گاه آن دوران به ذهن خويش تصاوير زنده‌ای را به ياد دارد؛ در برابر امام خويش ، باکمال متانت و ادب می‌پرسد:

پدرم، هميشه خیمه‌ها را در مكان بلندى بر پا می‌کرد. چه شده است كه شما خلاف او عمل می‌کنید؟

امام می‌فرماید:

خواهرم! آن موقع، در جنگ‌ها فتح و پيروزى وجود داشت ، اما ما می‌دانیم كه اين جنگ درنهایت به كشته شدن ما و اسيرى رفتن اهل‌بیت پيغمبر خدا(ص) می‌انجامد. خواهرم! اگر قدرى صبر نمايى ، قضايا را خواهى فهميد، ولى بايد تحمل و صبر نمايی.

زينب (س) با شنيدن اين جملات، پى به عمق واقعيت می‌برد و می‌داند كه روزگار وصل با حسين (ع) به سررسیده و زمانى ديگر شروع محنت و مصائب است.(6)

توقف در این وادی ماتم‌زده، سرنوشتی غمبار و خونین خواهد داشت؛ وقت آن است که حاضران، برای سیر زندگی خویش هدف‌گذاری کنند؛ آیا جوار الهی و عشقی ازلی ـ ابدی را انتخاب می‌کنند و با خون خود جاودانگی خویش را رقم خواهند زد؛ یا اینکه تنها سهم آنان از بصیرت، انتخاب دنیا و تأمل کوتاهی در آن به امید دستیابی به شیرینی زودگذر است!

 پی‌نوشت‌ها:

1- فیض الاعلام و وقایع الایام شیخ عباس قمی

2- كشف الغمه ج،2 ص47.

3- ارشاد مفید، ج2، ص78.

4- یاقوت حموي، همان، 136/4.

5- عقيل بنى هاشم ، ص 17 و 18

ارسال نظر

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha