اشاره؛ سوژه ما عاشق سینماست؛ همان سینمایی که اگر به سراغ طلبگی هم نمی رفت، در آن ورود می کرد؛ چراکه به آن علاقه داشت و برایش احترام قائل بود؛ اما امروز، روز دیگری است؛ روزی است که او طلبه است و دوست دارد تبلیغ دینش را در قالب تصویر و هنر، ارائه و رسالت خویش را در این فضا به نمایش بگذارد تا بتواند جریانی مثبت در سینمای ایران به راه بیاندازد.
این طلبه هنرمند ما، «امیر عباس ربیعی»، برگزیده جشنواره های گوناگون داخلی و خارجی و همچنین جشنواره فیلم حوزه «اشراق» است که در نشستی صمیمی با او در «خبرگزاری حوزه» توانستیم ارزیابی از وضعیت سینما، جشنواره های موجود کشور و جایگاه هنر در حوزه های علمیه داشته باشیم.
* از چه سالی وارد حوزه شدید و فعالیت های هنری خود را از چه سالی آغاز کردید.
از سال 1380 وارد حوزه علمیه اصفهان شده؛ 6 سال در این شهر مشغول تحصیل علوم دینی بوده و از سال 1386 وارد حوزه علمیه قم شدم.
فعالیت هنری خود را پیش از دوران طلبگی، در مقطع راهنمایی با کار در تئاتر شروع کردم و در همان دوران از طرف صدا و سیمای استان اصفهان به همراه جمعی از دوستان برای فعالیت در نمایش های رادیویی انتخاب شده و مدتی را در آنجا مشغول به کار بودم و از همان زمان با فضای هنر به صورت جدی آشنا شدم؛ اما خانواده ام فضای موجود را مناسب ندیده و به همین دلیل مدتی از این فضا جدا گردیدم تا اینکه وارد عرصه طلبگی شدم به کلی از فضای هنر جدا شده و برنامه های خود را تغییر دادم تا آنکه وارد قم شده و با بستری متنوع برای فضای تبلیغی که یک طلبه می تواند آن را دنبال کند، مواجه شده، آنجا بود که فهمیدم می توان از ابزار هنر برای دستیابی به اهداف استفاده نمود و سنگری است که از آن غفلت شده و طلاب آن را جدی نگرفته اند؛ به همین دلیل از سال 1387 به صورت جدی به عرصه هنر و سینما قدم گذاشتم.
*چرا سینما را انتخاب کردید؟
علاقه درونی به این هنر؛ مخصوصاً کارگردانی سبب شد در این وادی وارد شوم. بنده در زمان فعالیت در تئاتر هم به ساخت علاقه داشتم و دوستان ما در آن زمان علاقه به بازی داشتند؛ اما من به تولید تئاتر علاقمند بودم.
*فعالیت ها و تحصیلات هنری خود را از کجا آغاز کردید؟
با شرکت در دوره های انجمن سینمای جوان اصفهان فعالیت های هنری خود را شروع کرده و پس از اتفاقات سال 1388 بستری برای ما فراهم شد تا بتوانیم به صورت جدی در عرصه فیلم سازی فعالیت داشته باشیم. از سال 1389 فیلم سازی را آغاز و برای رصد فضا درجشنواره های گوناگون شرکت می کردم تا اینکه به این نتیجه رسیدم که برای ادامه فعالیت در این عرصه باید تحصیلات آکادمیک داشته باشم که در این راستا ادبیات نمایشی را در دانشکده صدا و سیمای قم آغاز و در حال حاضر نیز مشغول ادامه تحصیل می باشم.
*چه فیلم هایی تا به امروز ساخته اید؟
تا به امروز هرچه تولید کرده ام، در قالب فیلم داستانی کوتاه به عنوان نویسنده و کارگردان بوده و یک فیلم نیمه بلند نیز با تهیه کنندگی مرحوم فرج الله سلحشور ساخته ام.
فیلم هایی که تا به امروز ساخته ام، در ابتدا آماتور بوده؛ اما با گذشت زمان توانستم فیلم های مناسبی تولید کرده و نظر هنرمندان را جلب نمایم.
فیلم های کوتاه «ولد»، «میتینگ» و «ماه در خانه با موضوع مدافعان حرم»، «سر می شکند»، «مامان بازی با موضوع کودک» و ... از تولیدات جدی بنده است که این فیلم ها را در جشنواره های گوناگون شرکت داده و جوایزی را دریافت نموده ام.
پس از ساخت فیلم کوتاه میتینگ، مرحوم فرج الله سلحشور به کارهای بنده علاقمند شده و مقرر شد یکی از قسمت های سریال نیمه بلند قصه های خدا که در دفتر ایشان در حال نوشتن و تولید بود رابسازم. ایشان در این سریال به دنبال فیلم سازان جوان و انقلابی بودند تا با تهیه کنندگی خودشان، این جوانان کارگردانی قسمت های گوناگون این سریال را انجام داده و فعالیت هنری داشته باشند.
اولین قسمت این فیلم با نام امدادگر در 35 دقیقه با کارگردانی بنده و مشاوره کارگردان بزرگ کشور آقای جمال شورجه ساخته شد و به دلائل گوناگون دیگر نتوانستم قسمت های دیگر از این سریال را با مرحوم سلحشور همکاری داشته باشم.
سریال امدادگر، نخستین تجربه حرفه ای بنده بود که توانستم با بازیگران و عوامل حرفه ای کار کرده و تجربه های خوبی به دست آورم.
*در فیلم های کوتاه شما، کدام فیلم بیشتر به چشم آمد؟
فیلم «ولد» به عنوان فیلم ضد صهیونیستی و بر اساس جنگ غزه در سال 2014 ساخته شد که در جشنواره های گوناگون حرفه ای از جمله جشنواره های روشنفکری دیده شد و جایزه گرفت.
این فیلم در جشنواره فیلم کوتاه نهال که از سوی دانشگاه هنر برگزار می شود، در 6 بخش نامزد بود که در 2 بخش جایزه اصلی را گرفت و برایم جالب بود که دانشجویان به ما تبریک گفته؛ ارتباط برقرار کرده و فیلم را دوست داشتند.
همچنین فیلم ولد در جشنواره فیلم کوتاه تهران نیز که جزو بهترین هاست، در بخش مسابقه ملی شرکت داده شده و در بخش بین الملل آن نیز وارد شد و فیلم سازان و منتقدان با آن ارتباط برقرار کرده بودند.
خصوصیتی که سینما را نسبت به دیگر هنرها خاص تر می کند، این است که اگر سخنان و ایده های خود را تبدیل به تصاویر سینمایی کنیم، می تواند حتی با اشخاصی که هم فکر ما نیستند، ارتباط برقرار کند؛ چراکه زبان مشترک همه انسان هاست.
از دیگر جشنواره هایی که فیلم ولد را شرکت دادیم، «جشنواره خارجی توگرافیک ایتالیا» بود که در این جشنواره نیز بهترین فیلم در بخش فیلم کوتاه اجتماعی شد و جایزه دریافت کرد.
همچنین فیلم ولد در بخش فیلم کوتاه داستانی جشنواره حوزه «اشراق» نیز حائز رتبه اول شد و جایزه بهترین فیلم را دریافت کرد و جشنواره های عمار و رویش نیز از دیگر جشنواره ها بوده است.
*از دیگر فیلم های خود برای ما بفرمایید.
«میتینگ» از دیگر فیلم های کوتاهی بود که در جشنواره های گوناگون همچون: عمار، مقاومت، دانشجویی صدا و سیما و ... حائز رتبه و جایزه شد.
*مستقل کار می کنید یا تیم دارید؟
در ابتدا مستقل کار می کردم و با حضور در تهران و تعامل با حوزه هنری، فعالیت ها را در این مرکز ادامه دادم؛ البته حضور ما در حوزه هنری تهران مصادف با تأسیس باشگاه فیلم سوره در این مرکز شد که خوشبختانه حمایت های مناسبی از ما در این باشگاه صورت گرفت و اتفاقات خوبی هم افتاد و توانستم خود را در عرصه فیلم کوتاه اثبات کنم.
پس از اعتماد متقابل و تولید کارهای خوب، امروز زمینه برای ورود به عرصه سینما و فیلم سازی بلند فراهم شده و در حال حاضر در حال نوشتن یک فیلم نامه سینمایی هستیم و قرار شد با همکاری حوزه هنری تهران تولید شود.
*معمولا برخی در ابتدای راه فیلم سازی با مشکلاتی مواجه شده و منصرف می شوند؛ چنین حالتی برای شما به وجود نیامده است؟
بنده در ابتدا به عنوان دستیار و مشاور در کارهای دوستان حضور داشته و به دنبال کسب تجربه و رصد وضعیت موجود بودم تا اینکه به این نتیجه رسیدم باید دوربین در دست گرفته و خودم فیلم بسازم که در این راستا نخستین فیلم کوتاه خود را با موضوع کودک و با نام «مامان بازی» ساختم که خوشبختانه در جشنواره حسنات اصفهان جایزه گرفت و انگیزه بالایی برایم شد تا بتوانم به دنبال ساخت فیلم های دیگر بروم.
اتفاقی که برای ما افتاد، این بود از همان ابتدا فعالیت های خود را با ریسک شروع کردم؛ به این معنا که فیلم «سر می شکند» را با آنکه فیلمنامه بدی داشت (بعدها به این موضوع پی بردم) و برخی ها آن را آماتور می دانستند، شروع کرده و از سید جواد هاشمی برای حضور در این فیلم دعوت کردم که خوشبختانه ایشان پذیرفت. در ادامه به دنبال اسپانسر رفتم که با رایزنی های گوناگون، توانستم نظر قرضه الحسنه ای را در اصفهان جلب کرده و 12 میلیون تومان برای ساخت این فیلم دریافت کنم. برای ساخت این فیلم گروه فیلم برداری خوبی را آوردم و توانستم فیلم خود را بسازم که البته پس از اتمام، 8 میلیون تومان نیز علاوه بر آن مبلغ به خاطر عدم تجربه هزینه کردم؛ ولی این ریسک را انجام داده و آن فیلم را ساختم.
در آن زمان وقتی فیلم نامه «سر می شکند» با موضوع نماز را به مؤسسات فرهنگی برای حمایت می بردم، برخی مرا مسخره می کردند و یادم هست یکی از کارشناس ها به من گفت: به جای فیلم سازی یک دوربین بردار و در مدرسه، مستندی درباره نماز بساز که درآن زمان خیلی ناراحت شدم و برای اینکه خود را اثبات کنم، به دنبال ساخت آن فیلم رفتم و پس از ساخت، مجدد نزد همان شخص برگشته و فیلم را به او نشان دادم و برایش جای تعجب داشت که چطور سید جواد هاشمی را برای این فیلم آوردم؛ البته بعدها به درستی سخن آن منتقد پی بردم و واقعا فیلم نامه بدی نوشته بودم.
نکته دیگری که باید بگویم این است که از همین جا از آقای سید جواد هاشمی هم تقدیر و تشکر دارم که حمایت خوبی از ما انجام داد و همچنین باکس تدوین دفتر خود را نیز در اخیار ما گذاشت.
با اعتماد بعدی، فیلم میتینگ را ساختم و مجدد ریسک و جسارتی را انجام داده و فیلم سختی با موضوع جنگ عراق و آمریکا با زبان انگلیسی و با داستان یک سرباز آمریکایی در لوکیشن های سخت ساختم که در این راه مجبور شدم ماشین شخصی خود را بفروشتم تا بتوانم کار را به اتمام برسانم و خوشبختانه این اثر در جشنواره های گوناگون ورود و در جشنواره مقاومت جایزه گرفت.
*نظر دوستان شما درباره فیلم هایتان چه بود؟
دوستان وقتی فیلم های بنده را مشاهده می کردند، شاهد صعود کیفی اثرها بوده و این نظرات را به من منتقل می کردند و همین موفقیت ها و کسب جایزه در جشنواره های گوناگون سبب شد مرحوم فرج الله سلحشور به بنده اعتماد کرده، کارگردانی فیلم نیمه بلند امدادگر را به من بسپارد.
*تفاوت ساخت فیلم کوتاه با ساخت فیلم های نیمه بلند یا بلند در چیست؟
فضای ساخت فیلم نیمه بلند یا بلند با فیلم کوتاه متفاوت است؛ چراکه در آن با محدودیت هایی مواجه هستیم. به عنوان مثال، برای فیلم میتینگ با مدت زمان 15 دقیقه، 10 روز فیلمبرداری انجام شد؛ اما برای فیلم امدادگر که 35 دقیقه ای بود، 6 روز فیلمبرداری انجام شد و در آن کارگردانی، حرص و جوش های زیادی خوردم؛ چراکه نمی توانستم پلان های زیادی فیلمبرداری کنم و آقای جمال شورجه تذکراتی را می دادند که تعداد رو به افزایش است و باید سریع تر جمع شود؛ البته ایشان حق داشت و فضای این نوع فیلم ها، ظرفیت و قابلیت برداشت های بالا را نداشت.
*عامل موفقیت خود در این عرصه چه می دانید؟
بنده تلاش می کنم در تولیدات کوتاه خود به عنوان مثال اگر 5 دقیقه است، 5 دقیقه سینمایی بسازم تا اگر کسی فیلم مرا دید، به راحتی از کنار آن نگذرد و نظری هم برای آن داشته باشد.
همیشه تمسخر دیگران برایم سخت بود و دوست داشتم کارهای فاخر بسازم؛ البته خوشبختانه تاکنون این تمسخرها وجود نداشت و گاهی نقدهایی به من شد.
فیلم هایم را به نحوی ساختم تا بتواند در تمام جشنواره ها راه پیدا کند و برایم سخت بود که نتواند ورود کند؛ اما خوشبختانه تا به امروز این اتفاق افتاد؛ ولی گاهی پیش آمد که نتوانست جایزه ای را نصیب خود کند.
*برای ساخت فیلم کوتاه یا غیرکوتاه دینی، چه شاخصه هایی باید مد نظر باشد؟
در ابتدا باید در این زمینه قواعد سینما را شناخت و مطالعات و تحصیلات مناسب داشت تا بتوان بر اساس علم روز سینما فیلم ساخت. فیلم باید به غیر از محتوای خوب، ساختار مناسب هم داشته باشد تا به آن اعتنا شود. امروز برخی از فیلم های دینی ما از محتوای خوبی برخوردارند؛ اما چون ساختار مناسبی ندارد، مورد توجه قرار نگرفته و چه بسا نگاه پستی به آن محتوای زیبا شده و از ارزش آن می کاهد و وقتی ساختار خوب نباشد، فیلم را شعاری و حزب اللهی می نامند؛ به همین دلیل باید فیلمی با محتوا و ساختار زیبا تولید کنیم.
بهترین و انقلابی ترین تفکرات ما اگر به زبان سینما ارائه شود، بیشترین گیرایی را از سوی مخاطب دارد؛ چراکه مخاطب سینمای ما تشنه حرف های خوب است؛ آن هم به زبان سینما.
امروز ما در دوره ای قرار گرفته ایم که مخاطبان فیلم بین حرفه ای و متخصص داریم و یکی از بزرگترین تفریحات مردم ما مشاهده فیلم است؛ به همین دلیل قائلم که اگر محتوا و ساختار خوبی داشته باشیم، می توانیم با زبان سینما حرف خود را منتقل کنیم.
امروز بادیگارد فیلمی انقلابی است که ساختار بسیار خوبی داشته و مردم با آن ارتباط برقرار می کنند؛ البته شاید مخاطب با تفکر کارگردان فیلم، آقای حاتمی کیا مشکل داشته باشد؛ اما فیلم او که متشکل از محتوا و ساختار خوب است را می بیند.
*کمی از فیلم نامه بلندی که در حال نوشتن آن هستید، بگویید.
اسم ابتدایی این فیلم نامه، «شرقی ترین جنوب» با موضوع مباحث میان شیعه و سنی و وحدت اسلامی است که البته اسم آن قطعاً تغییر خواهد کرد.
ما فیلم نامه ابتدایی آن را نوشته و تحویل حوزه هنری تهران دادیم که مورد تأیید قرار گرفت و در حال حاضر در حال نوشتن متن کامل آن هستیم و مقرر شد حوزه هنری با مشارکت نهادهای دیگر تهیه کننده گی این فیلم سینمایی را به عهده بگیرند.
*چنین فیلم هایی چه مقدار هزینه دارد؟
سینما هنر گرانی است و حداقل فیلم های سینمایی در ایران که لوکیشن ثابت با مثلا 2 بازیگر داشته باشد، چند صد میلیون تومان هزینه تولید دارد و فیلمی که در حال نوشتن فیلم نامه کامل آن هستیم، در روستا بوده، جمعی و کارآکترهای گوناگون دارد، انفجار، ترور و لوکیشن های گوناگون دارد که با این حال باید محاسبه کرد که چه مقدار هزینه دارد؛ اما تلاش می کنیم که هزینه ها را کم کنیم.
*کمی از فضای این فیلم توضیح داده و بفرمایید کارگردانی این فیلم به عهده چه کسی است؟
نویسندگی و کارگردانی این کار با خود بنده است؛ اما تهیه کننده آن هنوز مشخص نیست.
درباره موضوع این فیلم هم باید بگویم که اختلاف میان شیعه و سنی، و البته وحدت اسلامی، محتوای موضوعی این فیلم است که تحقیقات بسیاری در این زمینه انجام و با کارشناس های مختلف، مشورت های بسیاری انجام داده ایم که امیدواریم به نتیجه مطلوب برسیم.
*در این فیلم از بازیگران معروف استفاده می کنید؟
دوست داریم که بازیگر معروف در این فیلم سینمایی حضور داشته باشد؛ اما چون فیلم اولی هستم، اعتماد بازیگر به فیلم اولی سخت است البته در این موضوع، قدرت تهیه کننده هم بسیار مهم است که بتواند بازیگر درجه یک جذب کند؛ مشکل دیگر این فیلم برای عدم حضور بازیگر سرشناس، موضوع فیلم است که کمی حساسیت برانگیز می باشد؛ چراکه مسئله وحدت اسلامی و مسئله اصلی نظام است و برخی از بازیگران از این فضاها دوری کرده تا مشکلات حاشیه ای برای آنان پیش نیاید.
*اما در برخی از فیلم های خوب، شخصیت اول، بازیگر درجه یک نبوده و شما چرا از بازیگر جدید استفاده نمی کنید؟
این حرف هم درست بوده و ترفندی است که به عنوان مثال مرحوم سلحشور در فیلم حضرت یوسف(ع) از آن استفاده کرد؛ اما معمولاً تهیه کنندگان زیر بار این موضوع نمی روند و نکته دیگری که باید به آن اشاره کرد، این است که کارگردانانی همچون مرحوم سلحشور می تواند از بازیگران جدید بازی بگیرند؛ اما ما در این فیلم نیاز داریم بازیگر درجه یک حضور داشته و با بازی خوب خود، خلأها را بپوشاند و کمی برای ما ریسک است که بازیگر جدید بیاوریم؛ ولی از آنجا که ما اهل ریسک هستیم (با خنده)، شاید این کار را انجام دادیم.
*دیگران از اینکه یک طلبه وارد فضای حرفه ای فیلم سازی شده، چه عکس العملی دارند؟
یک مقدار برای قشر بیرون از حوزه تعجب برانگیز است و این مسئله را عنوان می کنند که یکی از دلایل آن ورود دیرهنگام حوزه به این مباحث بوده و ما تاکنون طلاب اندکی داشته ایم که به صورت حرفه ای در این عرصه وارد شود.
*برای دیگران عنوان می کنید که طلبه هستید؟
بله؛ حتما می گویم که طلبه هستم و به آن افتخار می کنم؛ البته ارتباط خوبی هم با این مسئله پیدا می کنند؛ چراکه امروز قشر عادی سینما نسبت به فیلم و فیلم ساز دینی کمی حساسیت دارند؛ به این دلیل که فکر می کنند فیلم سازهای دینی، سفارشی ساز بوده و با دغدغه خودشان فیلم درست نکرده و با پول دولت یا حکومت وارد این فضا می شوند؛ اما وقتی مشاهده می کنند که یک طلبه فیلم دینی می سازد، این نگاه را نداشته و اظهار می کنند که با دغدغه خود وارد عرصه سینما شده است؛ البته شاید برخی در قبال این موضوع، گارد گرفته و بگویند یم طلبه چرا باید وارد فضای سینما شود و سخنان دیگر که البته این نوع نگاه مقداری به دلیل کمبود طلبه فیلم ساز در عرصه حرفه ای سینما بر می گردد.
*طلاب علاقمند به هنر از کجا باید شروع کنند؟
در این موضوع باید تجربه خود را بازگو کنم. خواهش بنده از طلابی که قصد ورود به عرصه هنر را دارند، این است که علاوه بر احساس تکلیف، باید علاقه به هنر نیز داشته باشند؛ به این معنا که فرض کنیم که اگر دین و اسلامی نبود یا آن طلبه مسلمان نبود، آنقدر علاقمند به آن رشته هنری بود که در آن شرایط سینما را به عنوان شغل خود انتخاب می کرد.
اعتقاد من این است که اگر استاد فرشچیان این روحیه مذهبی را نداشت و حتی مسلمان هم نبود، باز هم نقاش می شد. اینجور نبود که این استاد به دلیل کشیدن عصر عاشورا نقاش شود؛ بلکه نقاشی به خاطر علاقه درونی و عشق به هنر بوده و حال که در این عرصه وارد شد، به خاطر عشق و علایق مذهبی خود، تابلوی عصر عاشورا را خلق کرد.
طلبه ای هم که قصد ورود به عرصه هنر و فیلم سازی را دارد، باید پیش خود حساب کند که به خاطر صرف تکلیف وارد این فضا می شود یا عشق به فضای هنری و سینمایی دارد؛ چراکه اگر برای سینما ارزش قائل نباشد، هنرمند موفق و ماندگاری نشده و اثر تخریبی خواهد داشت.
پس اولین قدم عشق و علاقه درونی به این عرصه می باشد. مرحله دوم نیز استعداد است؛ البته قائلم کسی که علاقه مند به رشته ای باشد، خداوند استعداد را نیز به او عطا کرده است.
نکته دیگری که باید به آن اشاره کرد، این است که سینما یک جاذبه کاذبی نیز دارد و برخی بر اساس جاذبه کاذب وارد این عرصه می شوند که باید مراقب این نوع از جاذبه ها بود.
مرحله بعدی در این زمینه، تحصیل مناسب هنری است تا به او اتهام بی سوادی نزنند. طلبه باید آنقدر خود را در این زمینه بالا بکشد که به او نگویند که شما باید وارد فضای طلبگی شده و در این فضا کار نکنی. باید به آن مقدار قوی باشد که بتواند نظریه داشته و در عمل تولیدات مناسبی داشته باشد. باید مباحث نظری، تاریخی و آکادمیک سینمایی را تحصیل کند که پس از این مباحث، دارای سبک شده و روش خود را می شناسد.
به نظر بنده، فیلم سازی که دارای سبک نباشد، فیلم ساز مبدع و تأثیرگذار نخواهد شد و همیشه از دیگران تأثیر خواهد پذیرفت. طلبه باید فیلم هایی بسازد که به آن اعتقاد داشته و بتواند تا آخر از آن دفاع کند.
هدف یک طلبه فیلم ساز باید این باشد که با فیلم های خود مسیر سینمایی ایران را تغییر داده یک جریان سینمایی و نگاه جدید در سینما شکل بگیرد که لازمه آن، این است که خود فیلم ساز دغدغه داشته باشد.
*یکی از راه های جریان سازی در عرصه سینما، جشنواره هاست. آیا در این رویدادهای فرهنگی جریان سازی وجود دارد؟ چرا برخی قائلند که کشور جشنواره زده شده است؟
اگر بخواهیم ریشه ای این موضوع را بررسی کنیم، باید بگوییم که جشنواره ها برای شروع فیلم سازی خوب است؛ اما در این راه مشکلی وجود دارد.
مسیر و کانال اصلی فیلم ساز شدن در کشور ما این است که فیلم ساز از طریق فیلم کوتاه در جشنواره ها وارد و دیده شده و در ادامه جلب اعتماد کند تا بتواند فیلم بلند بسازد؛ اما در اینجا یک پارادوکس و تناقضی وجود دارد؛ به این معنا که فیلم کوتاه در اینجا بستر و مسیری برای ساخت فیلم بلند و محلی برای آزمون و خطاست؛ اما از آن طرف ساختار و قالب جشنواره های فیلم کوتاه بر این اساس تعریف نشده که یک فیلم ساز از طریق ساخت فیلم کوتاه بتواند حضوری مؤثر و موفق در ساخت فیلم بلند داشته باشد؛ چراکه ساختار جشنواره ها بر این اساس طراحی شده که فیلم کوتاه ساختاری مستقل از فیلم بلند است.
مشکل این پارادوکس و تناقض اینجاست که فیلم ساز، فیلم کوتاه می سازد تا بتواند در آینده فیلم بلند بسازد و تنها بستر برای نمایش فیلم کوتاه، جشنواره هاست و در این راستا اگر بخواهد فیلم او در جشنواره ها دیده شده و قدم محکمی برای ساخت فیلم بلند او باشد، باید بر اساس ساختار جشنواره ها فیلم بسازد و در اینجا ساختار جشنواره فیلم کوتاه، جدای از جشنواره های فیلم بلند است؛ چراکه جشنواره های فیلم کوتاه فرم گرا بوده و مضمون محور، داستان محور یا قصه محور نیستند و داوران این جشنواره نیز به ساختار و فرم جدید توجه داشته و حتی قصه جذاب را نیز نمی پسندند.
حال چرا ساختار این است؟ چون مخاطب جشنواره ها، قشر منتقد، روشنفکر و هنرمند است و قشر روشنفکر، داستان و قصه نمی بیند؛ حتی داستان را دم دستی و سطح پایین می داند؛ به همین دلیل امروز سینمای ما به دو دسته مخاطب عام و مخاطب خاص تفکیک شده است.
حال در این صورت چه مشکلی پیش می آید؟
مشکل این است که هدف یک فیلم ساز کوتاه از تولیدات خود این است که بتواند در آینده فیلم بلند بسازد و مجبور است بر اساس ساختار فرم گرا (نه مضمون محور) فیلم بسازد که در این صورت سبک کاری او متناسب با مخاطب خاص سینما می شود و ناخواسته در میدان سینمای روشنفکری و ضد قصه می افتد و فیلم های او مورد قبول مخاطب خاص واقع شده و عام پسند نمی شود؛ چراکه مخاطب عام، سینمای موضوع محور و قصه محور را می پسندد.
حالا جشنواره ها چکار می کنند؟
جشنواره ها، ناخواسته فیلم سازها را به سمت سینمای ضد قصه جهت دهی می کنند.
خب چه اشکالی دارد؟
اشکال آن این است که سینمای ضد قصه قهرمان ندارد و وقتی قهرمان نداشته باشد، ارزش های انسانی در آن متبلور نشده و آفت به حساب می آید.
اتفاقی که در این نوع از فیلم ها می افتد این است که شاخصه موفقیت یک فیلم، فروش او به حساب نمی آید؛ بلکه شاخص موفقیت آن جایزه های جشنواره ها می شود و وقتی این طور شد، در مدل سینمای مخاطب خاص قرار گرفته و نتیجه آن می شود که مردم به سینما نرفته و فیلم نگاه نمی کنند.
حال امروز دسته ای از ارگان های فرهنگی و دینی جشنواره هایی را در فرم جشنواره های سینمای روشنفکری تأسیس کرده؛ منتهای به فیلم سازان گفته اند که در قالب فرم گرا، فیلم دینی بسازید؛ همانند فیلم ولد بنده که فقط فرم گراست و قصه گو نیست و جایزه های زیادی هم به خود اختصاص داده است؛ ولی اگر این جشنواره ها قالب قصه گو را ترویج کرده و فیلم سازان را اینطور پرورش می دادند، تناقض مذکور حل و فیلم های ما قصه گو و دارای قهرمان می شد که مخاطب عام نیز همان را می پسندید و کمی از مشکلات امروز سینما حل می شد.
امروز داوران جشنواره های ارگان های مذهبی همان داوران جشنواره های روشنفکری است که فرم گرا بوده و به فیلم های دارای ساختار خوب رأی می دهند و نتیجه آن این می شود که فیلم های فرم گرا جایزه گرفته؛ اما فیلم هایی که قصه مناسبی دارند، رأی نیاورده و صاحب اثر، سرخورده می شود؛ لذا این شخص برای جشنواره های بعدی، فیلم فرم گرا ساخته و به قصه آنچنان اهمیتی نمی دهد و ناخواسته اهداف و دغدغه های او تغییر می کند.
ساختار فیلم های فرم گرا و غیر قصه گو، ناخواسته ما را از ارزش های دینی دور می کند. امروز تنها جشنواره ای که یک مقدار این ساختار را شکسته و به فیلم قصه گو روی آورده، جشنواره عمار است که البته این جشنواره نیز مشکلاتی دارد و آنچنان به فرم و ساختار فیلم ها توجهی ندارد. این جشنواره باید به آن جوانی که قدرت قصه گویی خوبی دارد، فرم و ساختار فیلم را نیز آموزش دهد تا این جوان بتواند فیلم حرفه ای و استاندارد در هر دو بخش فرم و قصه بسازد.
امروز مشکل جشنواره فیلم فجر این است که فیلم های برجسته آن در زمان اکران نفروخته و مردم اشتیاقی به دیدن آن فیلم ها نشان نمی دهند.
*امروز جایگاه طلبه هنرمند در حوزه کجاست و این عزیزان چه کاری می توانند انجام دهند؟
این تحلیلی که درباره مدل فیلم ها و جشنواره ها عرض کردم، تحلیلی دینی است و وظیفه طلاب است که در این عرصه وارد شوند.
لازم نیست طلبه فیلم ساز باشد؛ بلکه می تواند فقط نظریه پرداز باشد؛ البته باید برای نظریه پردازی، فیلم سازی هم بلد باشد و اگر بخواهد نظریه اش علمی و قابل بررسی بوده و بتواند در عمل باعث تغییراتی شود، باید این فضا را شناخته و تفاوت میان فیلم نامه قصه گو و فیلم نامه ضد قصه را دانسته؛ ساختار جشنواره ها را شناخته؛ تفاوت فیلم سازی اروپا با آمریکا را بلد بوده؛ به نقاط قوت و ضعف پی برده و برای این مشکلات راه کار داشته باشد.
*مشکل فیلم های ما غیر از قصه در کجاست؟
در قالب فیلم های ما «نباید» وجود دارد و امروز برخی فیلم سازهای مذهبی خوب ما معترض هستند و راهکاری ارائه نمی دهند؛ بلکه فقط می گویند نباید این کار را انجام دهی؛ در حالی که مهمترین بخش تبلیغ دین، ارائه راهکار است.
امروز قالب فیلم های ما، نقد اجتماعی است و راه کاری ارائه نمی دهند.
بنده تحقیقی انجام دادم که چه مقدار ساختار کلاسیک در فیلم نامه های کلاسیک به ارزش های داستانی دینی ما نزدیک تر است که متوجه شدم بسیار نزدیک است.
ما در سینمای کلاسیک، یک قهرمان داریم و این قهرمان در قصه های دینی ما نیز وجود دارد؛ همچون حضرت یوسف(ع)، حضرت محمد(ص) و ... که دردها را دیده و با آن مبارزه می کنند.
تحلیل این فضای سینمایی کار طلبه و حوزه است. باید برای کارگردانان، مشکلات موجود را تحلیل و تبیین کرده؛ مشکلات را بازگو نموده و با نظریه پردازی خود، ایده و راهکار ارائه دهند.
متأسفانه مشکل عدم ارائه راهکار، در تبلیغ ما نیز وجود دارد؛ به این معنا که ما به مردم می گوییم صفحات مجازی این مشکلات را دارد یا فلان بازی فلان مشکل را دارد؛ اما راهکاری ارائه نمی دهیم.
وقتی یک طلبه سینماهای گوناگون را بشناسد، می تواند بگوید جایگاه سینمای ایران کجاست و می تواند این مسئله را به درستی تبیین کند که در فیلمی همچون یوسف(ع)، قهرمانی وجود داشته و این قهرمان راه کار داشته و در مشکلات وارد شده و آن را حل می کند.
متأسفانه امروز فیلم هایی که با موضوع روحانیت نیز ساخته شده، قهرمان ندارد و معمولان روحانیت منزوی بوده و فعالیت خاصی ندارند.
ما باید روحانی در فیلم ها داشته باشیم که مثلا رئیس جمهور باشد؛ استاندار باشد؛ یا مسئولیتی داشته و در حال حل مشکل مردم باشد تا بتواند قهرمان بوده و به درد مردم برسد. به عنوان مثال ما در فیلم پرده نشین همچین روحانی نداریم. روحانی این قصه شخصیتی منزوی و منفعل است که فقط ریاست حوزه ای را در دست داشته و آنچنان در اجتماع حاضر نشده و فقط مشکلات کوچکی را حل می کند.
یکی از ویژگی های سینمای کلاسیک این است که قهرمان فعال، کنش گرا و مبارز داشته؛ در صحنه ها حضور پیا کرده و مشکلی را مرتفع می کند.
*یعنی به نظر شما جایگاه روحانیت در این فیلم ها به خوبی نشان داده نشده است؟
به طور کلی باید بیان کنم که روحانی ایده آل و مد نظر ما که قهرمان واقعی است، رهبر معظم انقلاب می باشد ما افراد قهرمان در حوزه کم نداریم. روحانی قبل از انقلاب با بعد از انقلاب فرق می کند. چون روحانیت امروز، دغدغه انقلابی و سیاسی دارد؛ اما در این فیلم ها به شخصیت روحانی به درستی پرداخته نشده است بنابراین باید سریال هایی بسازیم که بتواند از لحاظ ساختار و محتوا در کنار سریال های دنیا قرار بگیرد.
*ما اصلا می توانیم سریال های خود را در کنار سریال های روز دنیا قرار دهیم؟ آیا این مقایسه صحیح است؟ آیا ما امکانات روز دنیا را داریم که بخواهیم فیلم های خود را در کنار آن سریال ها قرار دهیم؟
ما خودمان را نباید دست کم بگیریم؛ همه چیز امکانات نیست. ما در عرصه هایی که متوجه شدیم باید سبک داشته و به قله برسیم، توانسته ایم به آن بالا دست پیدا کنیم. مشکل امروز سریال و سینمای ما این است که هنوز به آن باور نرسیده ایم که می توانیم قله های دنیا را فتح کنیم.
*یکی از انتقادهایی که امروز وجود دارد، بازی بازیگران طنز در نقش روحانی است؛ نظر شما چیست؟
کار بازیگر، بازیگری است و به توانایی او بستگی دارد که می تواند در نقش طنز بازی کند یا نه؛ البته باید مراقبت های لازم انجام شود تا مشکلی پیش نیاید.
علت اینکه فرهاد آئیش در این فیلم توانست به خوبی نقش یک روحانی را بازی کند، گروهی از طلاب بودند که به عوامل پرده نشین مشاوره خوبی می دادند؛ اما در مقابل، آخوند فیلم دودکش را تا به امروز در حوزه ندیده ام و معلوم است این شخصیت، تصور واهی کارگردان و فیلم نامه نویس نسبت به روحانی بوده است.
*به نظر شما مشکل اصلی فیلم هایی که با موضوع روحانیت ساخته می شود، چیست؟
مشکل اصلی که در این فیلم ها وجود دارد، این است که امروز بدنه اصلی حوزه، آن آخوندهایی نیستند که در فیلم ها نشان داده می شود؛ طلبه خوب حوزه ما شخصیت فرهاد آئیش نیست؛ طلبه خوب ما شخصیت آقای خامنه ایست؛ طلبه خوب ما شخصیت آقای نوری همدانی است که در اوج فتنه در استان های گوناگون حضور پیدا کرده و بصیرت افزایی کردند؛ ما باید این شخصیت ها را در فیلم ها نشان دهیم.
واقعیت حوزه امروز ما، طلبه های پرده نشین نیستند؛ البته این افراد نیز وجود دارند؛ اما روحانیونی بالاتر از اینها در حوزه زندگی می کنند.
ما مبلغ خاص داریم که تحولات بسیاری را ایجاد کرده است که باید آن را نشان دهیم. ما روحانی جوانی داریم که به عنوان مبلغ برتر در کشور شناخته شده و به عنوان مثال تا به امروز 600 معتاد را ترک داده است؛ ما چنین شخصیت هایی داریم. ما از این نوع طلبه ها زیاد داریم. چرا در فیلم های ما اردوهای جهادی طلاب نشان داده نمی شود؟
طلبه و روحانی فیلم های ما، برداشت های خود فیلم ساز از حوزه است که مثلاً طلبه ها در ماه مبارک رمضان یا محرم، تبلیغ رفته؛ آدم خوبی بوده؛ نصیحتی کرده یا اختلافی را میان دو نفر حل کنند. ما باید در فیلم های خود اشخاصی را نشان دهیم که تحولاتی عمیق ایجاد کرده و انقلابی بزرگ در امر تبلیغ و گسترش معارف اهل بیت(ع) انجام داده اند.
مشکل امروز سینمای ما این است که مردم اشخاصی را در فیلم ها می بینند که در همسایگی آنان وجود دارد و شخصیت و قهرمان جدیدی درآن وجود ندارد.
اگر بتوانیم قهرمان سازی در سینما انجام دهیم، قطعا می توانیم طلبه قهرمان را نیز به تصویر بکشیم.
*این ایده آل های مدنظر شما را می توان در فیلم ها نشان داد؟ امکان خارجی دارد؟
این ایده آل ها در هالیوود در می آید؛ پس ما هم می توانیم در بیاوریم. امروز فیلم هایی درباره رژیم غاصب اسرائیل در هالیوود ساخته می شود که دل انسان برای این رژیم آدمکش می سوزد؛ پس ما هم می توانیم فیلم هایی با فرم و محتوای خوب بسازیم که انقلابی ایجاد کند؛ البته ساخت فیلم خوب آسان نیست و سخت است.
*چرا خود شما درباره روحانیت فیلم نمی سازید؟
خودم دوست دارم طلبه ایده آلم را در فیلم هایم نشان دهم و به دنبال آن هستم.
*آیا طلبه ملبس در کارگردانی سینما موفق می شود؟
یک مقدار دست و پا را می بندند؛ چراکه تولید نیاز به تعامل و جنب و جوش دارد و کارگردان باید با بازیگران حرف بزند.
*آیا جذابیت آن فیلم را بالا نمی برد که کارگردانی روحانی دارد؟
شاید شأن لباس را پایین آورده و بی حرمتی به لباس شود؛ به همین دلیل آنچنان سازگار با این عرصه نیست.
*طلبه ملبس فیلم ساز نداریم؟
شنیده بودم که در گذشته 2 نفر داشته ایم؛ اما آنچنان شناخته شده نبوده و بنده شناختی از این عزیزان ندارم.
*در پایان اگر سخنی باقیمانده بفرمایید.
نکته ای که در پایان باید به آن اشاره کنم، این که حوزه باید تعامل خود را با سینما زیاد کند؛ البته تعامل به این معنا نیست که هنرمندان را جمع کرده و نزد یکی از بزرگان حوزه بیاوریم؛ بلکه تعامل به این معناست که ما نیاز به پژوهش سینمایی داریم؛ پژوهشگاه سینمایی که بتواند مشکلات موجود را تحلیل کرده و برای سینماییان نظریه و راهکار داشته باشد.
یکی از خلأهایی که در حوزه وجود دارد، عدم جدیت حوزه در مسئله تولید است. حوزه باید طلبه های فیلم ساز تربیت کند تا بتواند جریان سازی داشته باشد.
گفت و گو: محمد رسول صفری