به گزارش خبرگزاری «حوزه» آیت الله العظمی مکارم شیرازی در جلسه درس خارج «مضاربه» با موضوع «مسائل نو بنیاد شرکت»، شرکت های جدید و شرکت تضامنی را مورد بحث قرار دادند.
*بحث اخلاقی
رسول خدا (ص) در روایتی به سه نکته بسیار مهم اشاره کرده و می فرماید: إِنَّ الرَّجُلَ لَيُحْرَمُ الرِّزْقَ بِالذَّنْبِ يُصِيبُه وَ لَا يَرُدُّ الْقَدَرَ إِلَّا الدُّعَاءُ وَ لَا يَزِيدُ فِي الْعُمُرِ إِلَّا الْبِرُّ [1]
یعنی گاه انسان گناهی انجام می دهد که موجب می شود رزق و روزی او کم شود. دیگر اینکه مقدراتی که قابل تغییر است تنها به وسیلۀ دعا تغییر پیدا می کند؛ و در عمر چیزی مگر نیکوکاری و کمک به نیازمندان اضافه نمی کند.
معنای جملۀ اول؛ کم شدن روزی بر اثر گناه
در مورد جملۀ اول می گوییم: این یک واقعیت است. گناهان یک آثار وضعی دارند و یک آثار طبیعی و معمولی. آثار طبیعی و معمولی این است که مثلاً اگر یک فروشنده تقلب کند و جنس ها را به موقع ندهد و کم فروشی کند مشتری های او و در نتیجه رزق او کم می شود. در مقابل کسانی هستند که صادق و درستکار هستند و جنسی که به مردم می دهند، سالم است و حقوق مردم را به موقع می پردازند در نتیجه مشتریان بیشتری پیدا می کنند و رزقشان بیشتر می شود.
از آن سو یک رابطۀ معنوی نیز وجود دارد و کسانی که گناه می کنند گاه روزیشان کم می شود. حتی ممکن است به ظاهر روزی آنها زیاد باشد ولی مصارف بدی برای آن پیدا می شود و سرمایۀ آنها خرج دکتر و جراحی و ویرانی و خرابی ها می گردد.
معنای جملۀ دوم؛ دعا قضایای موجود در لوح «محو و اثبات» را تغییر می دهد
در مورد فقرۀ دوم می گوییم: قضا و قدر گاه حتمی است و در لوح محفوظ ثبت است. این نوع قضا و قدر هرگز عوض نمی شود. اما گاه قضا و قدر مشروط است یعنی مشروط به این است که کاری که جلوی آن را می گیرد، انجام شود یا نه. مثلا صدقه دادن گاه یک بلا را دفع می کند که اگر فرد صدقه ندهد آن بلا به سراغ انسان می آید. این نوع قضا و قدر در لوح محو و اثبات است. مهم ترین چیزی که قضایای موجود در لوح «محو و اثبات» را می تواند تغییر دهد، دعا کردن است.
گاه اشکال می شود که دعا چه تأثیری دارد و اگر خداوند بخواهد، نعمت را به انسان می دهد.
پاسخ آن این است که خداوند بسیاری از نعمت ها را مشروط به دعا کردن قرار داده است و اینکه انسان به درگاه او رود و احساس کند که بندۀ ناتوانی است و توکّل او فقط به خداست. این موجب می شود که انسان به خداوند نزدیک شود و دعای او مستجاب گردد. خداوند در قرآن می فرماید: ﴿قُلْ ما يَعْبَؤُا بِكُمْ رَبِّي لَوْ لا دُعاؤُكُمْ﴾[2] یعنی اگر دعاهای شما نباشد خدا به شما اعتنایی نمی کند.
دعا موجب می شود که در انسان یک نوع روحانیت و معنویتی به انسان داده شود و اینکه انسان خودش را اصلاح کند و الا غالباً انسان در حال آلودگی و ناپاکی دعا نمی کند و لا اقل قبل از دعا توبه ای می کند بنابراین دعا خود موجب می شود که انسان خود را اصلاح کند و بعید است که انسان گناهکار باشد و هنگام دعا کردن شرمنده نباشد.
معنای جملۀ سوم؛ دو اثری که نیکوکاری دارد
معنای جملۀ سوم این است که نیکوکاری عمر انسان را زیاد می کند. این گاه یک اثر طبیعی دارد و یک رابطۀ الهی. انسانی که نیکوکاری می کند یک آرامش خاص پیدا می کند و وجدان او آسوده می شود و این موجب زیاد شدن عمر می شود. اطباء مکرر گفته اند؛ بیشترین بیماری ها بر اثر استرس هاست که موجب بالا رفتن فشار خون، قند و سکته و مانند آن می شود و حتی گفته اند که سرطان نیز نوعی ارتباط با استرس دارد.
رابطۀ الهی آن این است که خداوند در عوض کار نیکی که او در مورد دیگران انجام داده است خطرات را از او دور و عمر او را طولانی می کند و استرس ها را از او دور می نماید.
موضوع؛ شرکت تضامنی و مسألۀ ضمان
بحث در شرکت های نوظهور بود که به شرکت تضامنی رسید. به مناسبت، بحث ضمان نیز مطرح شد. فقهای ما قائل شدند که ضمان به معنای نقل ذمه به ذمه است ولی علمای اهل سنت غالباً آن را به ضمّ ذمه به ذمه تفسیر کرده اند.
ما گفتیم: دلیلی بر انحصار ضمان بر هیچ یک از این دو نداریم و ضمان گاه به صورت نقل ذمه به ذمه و گاه به صورت ضمّ ذمه به ذمه است؛ زیرا هر دو در میان عقلاء رواج دارد و از ناحیۀ شارع نیز ردعی (منعی) صورت نگرفته است؛ هر دو مشمول (اوفوا بالعقود) و (المؤمنون عند شروطهم) هستند زیرا ضمان یک نوع عقد بین ضامن و مضمونٌ له است و مضمونٌ له نیز باید قبول کند. (مراد از مضمونٌ له طلبکار است و مضمونٌ عنه همان بدهکار می باشد)
ان قلت: روایاتی است که از آنها استفاده می شود که ضمان، نقل ذمه به ذمه است نه ضمّ آن.
این روایات در وسائل الشیعه در کتاب ضمان، باب دوم و سوم آمده است:
مُحَمَّدُ بْنُ يَعْقُوبَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ يَحْيَى عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنِ الْحَسَنِ بْنِ مَحْبُوبٍ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ سِنَانٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ (ع) فِي الرَّجُلِ يَمُوتُ وَ عَلَيْهِ دَيْنٌ فَيَضْمَنُهُ ضَامِنٌ لِلْغُرَمَاءِ (طلبکاران) فَقَالَ إِذَا رَضِيَ بِهِ الْغُرَمَاءُ فَقَدْ بَرِئَتْ ذِمَّةُ الْمَيِّتِ.[3]
این روایت معتبر است.
این روایت در مورد نقل ذمۀ میّت به ذمۀ ضامن می کند.
أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنِ الْحُسَيْنِ بْنِ سَعِيدٍ عَنِ النَّضْرِ بْنِ سُوَيْدٍ عَنْ يَحْيَى الْحَلَبِيِّ عَنْ مُعَاوِيَةَ بْنِ وَهْبٍ قَالَ: قُلْتُ لِأَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع ذُكِرَ لَنَا أَنَّ رَجُلًا مِنَ الْأَنْصَارِ مَاتَ وَ عَلَيْهِ دِينَارَانِ فَلَمْ يُصَلِّ عَلَيْهِ النَّبِيُّ (ص)- وَ قَالَ صَلُّوا عَلَى صَاحِبِكُمْ (فرمود شما بروید برای او نماز بخوانید) حَتَّى ضَمِنَهُمَا بَعْضُ قَرَابَتِهِ (و بعضی از بستگانش ضامن او شدند) فَقَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ (ع) ذَلِكَ الْحَقُّ (و وقتی ضامن شدند رسول خدا (ص) بر او نماز خواند زیرا بعد از ضمانت ضامن، ذمۀ میّت پاک شد) الْحَدِيثَ. [4]
این روایت صحیحه است.
مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ فِي الْخِلَافِ عَنْ أَبِي سَعِيدٍ الْخُدْرِيِّ قَالَ: كُنَّا مَعَ رَسُولِ اللَّهِ (ص) فِي جَنَازَةٍ فَلَمَّا وُضِعَتْ قَالَ هَلْ عَلَى صَاحِبِكُمْ مِنْ دَيْنٍ قَالُوا نَعَمْ دِرْهَمَانِ فَقَالَ صَلُّوا عَلَى صَاحِبِكُمْ فَقَالَ عَلِيٌّ (ع)- هُمَا (آن دو درهم) عَلَيَّ يَا رَسُولَ اللَّهِ وَ أَنَا لَهُمَا ضَامِنٌ فَقَامَ رَسُولُ اللَّهِ (ص) فَصَلَّى عَلَيْهِ ثُمَّ أَقْبَلَ عَلَى عَلِيٍّ (ع)- فَقَالَ جَزَاكَ اللَّهُ عَنِ الْإِسْلَامِ خَيْراً وَ فَكَّ رِهَانَكَ كَمَا فَكَكْتَ رِهَانَ أَخِيكَ.[5]
این حدیث از منابع اهل سنت می باشد ولی شیخ طوسی در کتاب خلاف آن را نقل کرده است.
فک رهان در این روایت یعنی ذمۀ میّت به ذمۀ امام علیه السلام نقل شد.
ممکن است اشکالی به ذهن برسد که آیا طلبکار راضی به این ضمان شد یا نه؟
پاسخ آن این است که شاهد حال در این مورد وجود دارد که وقتی امام علیه السلام ضامن شود و رسول خدا (ص) نیز بپذیرد، طلبکار نیز عادتاً راضی خواهد بود. بنابراین شرط مزبور در اینجا حاصل است.
عَنْ جَابِرِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ أَنَّ النَّبِيَّ (ص) كَانَ لَا يُصَلِّي عَلَى رَجُلٍ عَلَيْهِ دَيْنٌ فَأُتِيَ بِجَنَازَةٍ فَقَالَ هَلْ عَلَى صَاحِبِكُمْ دَيْنٌ فَقَالُوا نَعَمْ دِينَارَانِ فَقَالَ صَلُّوا عَلَى صَاحِبِكُمْ فَقَالَ أَبُو قَتَادَةَ هُمَا عَلَيَّ يَا رَسُولَ اللَّهِ- قَالَ فَصَلَّى عَلَيْهِ فَلَمَّا فَتَحَ اللَّهُ عَلَى رَسُولِهِ- قَالَ أَنَا أَوْلَى بِالْمُؤْمِنِينَ مِنْ أَنْفُسِهِمْ فَمَنْ تَرَكَ مَالًا فَلِوَرَثَتِهِ وَ مَنْ تَرَكَ دَيْناً فَعَلَيَّ.[6]
این روایت را نیز شیخ در کتاب خلاف از طرق عامه نقل کرده است.
پاسخ از این روایات که از باب نقل ذمه به ذمه است این است که اولاً اثبات شیء نفی ما عدا نمی کند و ثانیاً این روایات در مورد ضامن شدن برای میّت است که بعید است از باب ضمّ ذمه به ذمه باشد.
پی نوشت:
[1] نهج الفصاحة، ابوالقاسم پاینده، ج1، ص287، حدیث 624.
[2] فرقان/ سوره 25، آیه77.
[3] وسائل الشیعة، شیخ حر عاملی، ج18، ص422، ابواب الضمان، باب2، شماره 23964، ح1، ط آل البیت.
[4] وسائل الشیعة، شیخ حر عاملی، ج18، ص422، ابواب الضمان، باب2، شماره 23965، ح2، ط آل البیت.
[5] وسائل الشیعة، شیخ حر عاملی، ج18، ص424، ابواب الضمان، باب3، شماره 23968، ح2، ط آل البیت.
[6] وسائل الشیعة، شیخ حر عاملی، ج18، ص424، ابواب الضمان، باب3، شماره 23969، ح3، ط آل البیت.