جمعه ۲ آذر ۱۴۰۳ |۲۰ جمادی‌الاول ۱۴۴۶ | Nov 22, 2024
آیت الله اعرافی

حوزه/ رفق و مدارا در روابط اجتماعی در مقابل خُرق و تندی است. رفق و مدارا آیا واجب است یا مستحب؟ در فقه روابط اجتماعی تعبیرات رفق، لِین، مداراة و تعابیر دیگر که در روایات آمده، آیا وجوب را می ‌رساند؟

خبرگزاری «حوزه» گزیده ای از مباحث «اصول و روش‌ های تربیتی» که توسط آیت الله علیرضا اعرافی در قالب کرسی خارج فقه، با عنوان «فقه تربیتی» اصل قدرت و استطاعت مربی و متربی (رفق و مدارا) برای طلاب حوزه علمیه قم تدریس می گردد را منتشر می کند.

اشاره به مباحث قبل:

در جلسۀ قبل یک برگشت به ما سبق کردیم و مطالب دیگری [مانند رابطه فقه و اخلاق] بیان شد؛ حال به ادامه بحث خود برمی گردیم. در بحث رعایت حال طرفِ ارتباط و توان دیگری، دو مقام بحث وجود دارد؛

یک مقام، «فقه روابط اجتماعی» و دیگر «فقه تعلیم و تربیت» است؛ رفق و مدارا در هر دو مقام قابل بررسی است.

رفق و مدارا در روابط اجتماعی

رفق و مدارا در روابط اجتماعی در مقابل خُرق و تندی است. هر دو (مدارا و خُرق) در روایات مطرح شده است. برخی از روایات و مصادر آن ‌ها در جلسات قبل اشاره گردید. بعد از نقل روایات نیز، چهار مطلب در بررسی روایات اشاره شد.

حکم رفق و مدارا

مطلب پنجم در بررسی روایات این است که رفق و مدارا آیا واجب است یا مستحب؟ در مقابل خُرق و عُنف چه حکمی دارد؟ در فقه روابط اجتماعی تعبیرات رفق، لِین، مداراة و تعابیر دیگر که در روایات آمده، آیا وجوب را می ‌رساند؟

حکم استحباب رفق

این نرمی و ملاطفت از جلوه‌ های حُسن خُلق بوده و دارای مراتب است. مجموعه 30 ـ 40 روایت که بیان گردید به طوایفی تقسیم می‌ شود اما مجموع روایات بر وجوب دلالت ندارد.

دسته ‌بندی روایات

الف) بخشی از روایات اشاره به ثواب ‌های مترتب بر رفق و مدارا دارد؛ عرض کردیم بیان ثواب اخروی، افاده وجوب نمی ‌کند.

ب) بخشی از آن‌ روایات به آثار دنیوی اعمال و از جمله رفق و مدارا اشاره کرده است؛ اینکه موجب برکت یا افزایش روزی می ‌شود. این آثار هم موجب تکلیف الزامی برای فرد نمی ‌گردد.

پرسش: اگر ثواب و جزاء به صورت حتمی و حصری بیان شده باشد، چه؟

پاسخ استاد: در هیچ کدام از روایات حصر وجود ندارد. البته در خُرق نکته‌ ای وجود دارد که عرض خواهم کرد.

ج) بخشی از روایات فضیلت، کمال، یُمن، خیر بودن و ... را بیان می ‌کند؛ این دسته روایات هم بر وجوب دلالت نمی‌ کند.

د) تعدادی روایت نیز وجود دارد که به صورت مستقل نیاز به بررسی دارد. باید جداگانه خوانده شود و ببینیم چه حکمی از آن به دست می ‌آید.

بررسی روایات خاص

روایاتی بیان شده که تعبیر «امر» دارد:

روایتی در باب 42 کتاب العشره بحار الانوار آمده است. برخی از این روایات در کتاب وسایل هم آمده است؛ در بحار چنین می باشد:

باب‏ 42 الرفق‏ و اللين و كف الأذى و المعاونة على البر و التقوى‏ حدیث 13؛ «الأمالي للشيخ الطوسي بِإِسْنَادِ الْمُجَاشِعِيِّ عَنِ الصَّادِقِ عَنْ آبَائِهِ (ع) قَالَ «قَالَ رَسُولُ اللَّهِ (ص)‏ إِنَّا أُمِرْنَا مَعَاشِرَ الْأَنْبِيَاءِ بِمُدَارَاةِ النَّاسِ كَمَا أُمِرْنَا بِأَدَاءِ الْفَرَائِضِ»‏. (1)

این مضمون با چند سند آمده است. دو قرینه بر وجوب در این روایت وجود دارد:

قرینه اول؛ تعبیر «أُمِرْنَا»؛ صیغه و ماده «امر» ظهور در وجوب است و بر وجوب دلالت دارد.

قرینه دوم؛ تعبیر «كَمَا أُمِرْنَا بِأَدَاءِ الْفَرَائِضِ»؛ این بخش تأکید مؤکد حکم وجوبی است؛ زیرا مدارا در ردیف «فرائض» دینی قرار گرفته است؛ امر فرایض دینی، الزامی بوده، پس مدارا هم واجب است.

در مورد سند باید گفت؛ سند نجاشی در این مورد معتبر نیست، ولی سند دیگری هم دارد که آن سند معتبر است. سند دیگر در باب‏ 87 با عنوان «التقية و المداراة» (2) آمده است. در این باب بیش از 109روایت نقل شده است. روایات این باب در فقه تقریب و روابط بین شیعه و اهل ‌سنت قابل بررسی است و این باب خیلی مهمی است.

حدیث 107 از کافی نقل شده که سندش معتبر می باشد. این روایت ممکن است سندهای دیگری هم داشته باشد.

عَنْ أَبِي عَلِيٍّ الْأَشْعَرِيِّ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عَبْدِ الْجَبَّارِ عَنِ ابْنِ بَزِيعٍ عَنْ حَمْزَةَ بْنِ بَزِيعٍ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ سِنَانٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ (ع) قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ (ص):‏ «أَمَرَنِي رَبِّي بِمُدَارَاةِ النَّاسِ كَمَا أَمَرَنِي بِأَدَاءِ الْفَرَائِضِ»‏. (3)

استدلال به این روایت همان است که در روایت بالا مطرح شد.

جواب این روایت این است که این روایت مربوط به انبیاء (ع) بوده و در مورد مدارا در مقام تبلیغ و تربیت است نه روابط اجتماعی. با اینکه از اصل «خطابات» به پیامبر اکرم (ص) الغای خصوصیت می ‌شود اما مواردی احتمال قرینیت قوی دارد مبنی بر اینکه خصوصیت دارد و ملغی نمی ‌شود.

در اینجا احتمال اینکه مدارا از جایگاه تبلیغ و تربیت باشد، قوی است لذا از حیث روابط اجتماعی الغای خصوصیت نمی ‌شود؛ بعید است الغای خصوصیت شود. احتمال «خصوصیت» کاملاً بر جسته است. این روایت از همان روایات خاص است. تعبیر «أَمَرَنِي» قرینه است مبنی بر اینکه روایت بیانگر مقام نبوت بوده و در فضای تبلیغ صادر شده است. قرینیّت آن این است که می ‌فرماید: «إِنَّا أُمِرْنَا مَعَاشِرَ الْأَنْبِيَاءِ» یعنی در مقام نبوت نظر دارد. این روایت را در بحث از مدارا در مقام تربیت و تبلیغ مجدد بررسی خواهیم کرد که آیا بر وجوب دلالت می‌ کند یا خیر؟ بنابراین این روایت از مدارا در روابط اجتماعی بیرون است.

پرسش: تعبیر «كَمَا أَمَرَنِي بِأَدَاءِ الْفَرَائِضِ» می ‌رساند که مأمورٌ به، از امور الزامی باشد؛ با توجه به مشبّهٌ به که جنبۀ عمومی دارد و دستورالعمل عمومی است.

پاسخ استاد: این ‌که می ‌فرمایید، نکته ‌ای است اما الغای خصوصیت نیاز به قرینه قاطع دارد. این روایت و آیاتی مانند «فَبِما رَحْمَةٍ مِنَ اللَّهِ لِنْتَ لَهُمْ وَ لَوْ كُنْتَ فَظًّا غَليظَ الْقَلْبِ لاَنْفَضُّوا مِنْ حَوْلِك»‏ (4) در مقام تاثیرگذاری پیامبر (ص) بر غیر وارد شده است.

البته نوعی قرینیّت در تحلیل تفسیری مرحوم مجلسی (ره) وجود دارد؛ ایشان می ‌فرماید: مراد از فرائض عبارت است از:

1ـ صلوات خمس؛

2ـ مطلق واجبات؛

3ـ گاهی هم تعبیر فرائض بر غیر واجبات اطلاق شده است.

در جمع بندی می ‌توان گفت: روایت دال بر وجوب رفق و مدارا در مطلق ارتباطات نیست.

تعبیر دیگر که ممکن است مورد استشهاد قرار بگیرد در روایت 19 باب 42 از کتاب العشرۀ بحار وارد شده است.

نَوَادِرُ الرَّاوَنْدِيِّ، بِإِسْنَادِهِ عَنْ مُوسَى بْنِ جَعْفَرٍ عَنْ آبَائِهِ (ع) قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ (ص): «لِأَبِي ذَرٍّ الْغِفَارِيِّ كُفَّ أَذَاكَ عَنِ النَّاسِ فَإِنَّهُ صَدَقَةٌ تَصَدَّقُ بِهَا عَلَى نَفْسِكَ‏». (5)

در ادامه آورده است؛

وَ بِهَذَا الْإِسْنَادِ قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ (ص‏): «مَا مِنْ عَمَلٍ أَحَبَّ إِلَى اللَّهِ تَعَالَى وَ إِلَى رَسُولِهِ مِنَ الْإِيمَانِ بِاللَّهِ وَ الرِّفْقِ بِعِبَادِهِ وَ مَا مِنْ عَمَلٍ أَبْغَضَ إِلَى اللَّهِ تَعَالَى مِنَ الْإِشْرَاكِ بِاللَّهِ تَعَالَى وَ الْعُنْفِ عَلَى عِبَادِهِ»‏. (6)

این روایت را باید به طور خاص مورد توجه قرار داد؛ زیرا رفق در کنار و همسنگ ایمان قرار گرفته، لذا رفق ضرورت دارد و واجب است.

جوابش این است که ایمان، درجات دارد؛ همۀ درجات ایمان واجب نیست، پس همه درجات رفق هم واجب نیست. بنابراین سیاق روایت بر وجوب دلالت نمی ‌کند زیرا در روایات متعدد امور الزامی و رجحانی (واجب و مستحب) در کنار هم و مختلط نقل شده است.

روایت دیگری که مورد استشهاد قرار گرفته، حدیث 105 از باب 87 بحار است:

عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ يَحْيَى عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عِيسَى عَنْ عَلِيِّ بْنِ الْحَكَمِ عَنِ الْحُسَيْنِ بْنِ الْحَسَنِ قَالَ سَمِعْتُ جَعْفَراً (ع) يَقُولُ‏ جَاءَ جَبْرَئِيلُ (ع) إِلَى النَّبِيِّ (ص) فَقَالَ: «يَا مُحَمَّدُ رَبُّكَ يُقْرِئُكَ السَّلَامَ وَ يَقُولُ لَكَ دَارِ خَلْقِي»‏. (7)

در سند این روایت دقت نکردم، در مورد حسین بن حسن شک دارم که آیا معتبر است یا خیر؟

در این روایت هم «امر» به مدارا شده است و امر ظهور در وجوب دارد. احتمال اینکه خطاب از حیث نبوت و تبلیغ باشد، قوی است و این ارتکاز، مانع از الغای خصوصیت می ‌شود.

بنابراین نمی توان در باب مدارا و رفق به دلیل متقن رسید و وجوب آن را اثبات کرد؛ اما استحباب مؤکد آن جای حرف نیست.

حکم حرمت خُرق و عُنف

مطلب ششم این است که در صورت عدم وجوب مدارا، آیا خرق و تندی و خشونت در رفتار حرام است؟ تندی و خشونت نوعی مصداق بداخلاقی است. باید ادله را بررسی کرد که آیا بر حرمت دلالت دارند؟ البته در خشونت هم استثناء داریم، اما علی الاصول جای سؤال دارد که تندی و خُرق حرام است؟ یا مکروه؟

ادله حرمت خشونت

برخی از روایات باب 42 مفید حرمت است. بعضی از روایات درباره سوء خُلق می باشد؛ سوء خلق حرام است. در باب‏ 135 بحار الانوار، باب سوء الخلق‏ (8) روایات نقل شده است.

در باب 69 کتاب وسایل، بَابُ‏ تَحْرِيمِ إِسَاءَةِ الْخُلُق‏ (9) ارائه شده و همچنین در باب 104 بَابُ‏ اسْتِحْبَابِ حُسْنِ الْخُلُقِ‏ مَعَ النَّاس‏ (10) بیان شده است.

صاحب بحار در «تتمة أبواب الكفر و مساوي الأخلاق‏» باب 135 سوء الخلق‏ (11) هم روایت ‌هایی را نقل می کند.

برخی از روایات که در باب سوء خُلق وارد شده دارای سند معتبر است لذا بر حرمت دلالت دارد.

از این جهت ادلۀ نقلی بر حرمت عُنف و خُرق دلالت می‌ کند؛ با اینکه ممکن است، رفق و مدارا واجب نباشد، اما خُرق، عُنف و تندی حرام است.

مدارا، مستحب مؤکد است اما خُرق مطلقا یا درجاتی از آن حرام است. این دو «ضدان» هستند اما «متناقضان» نیستند. حالت واسطه و حالت سوم بین مدارا و خُرق وجود دارد که می ‌تواند نه مدارا و نه عُنف و خُرق باشد. فضیلت و رذیلت که حالت سوم و واسطه دارد، می ‌تواند یک طرف آن حرام باشد، طرف مقابل مستحب باشد نه واجب. این در اوصاف و رفتارهای اخلاقی وجود دارد. لذا روایت بعدی هم مثل همین روایت، بیانگر نوعی ضدیت بین رفق و خُرق می ‌باشد.

وَ بِهَذَا الْإِسْنَادِ قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ (ص): ‏«مَا وُضِعَ الرِّفْقُ عَلَى شَيْ‏ءٍ إِلَّا زَانَهُ وَ لَا وُضِعَ الْخُرْقُ عَلَى شَيْ‏ءٍ إِلَّا شَانَهُ فَمَنْ أُعْطِيَ الرِّفْقَ أُعْطِيَ خَيْرَ الدُّنْيَا وَ الْآخِرَةِ وَ مَنْ حُرِمَهُ حُرِمَ خَيْرَ الدُّنْيَا وَ الْآخِرَةِ (12) وَ قَالَ النَّبِيُّ (ص) مَنْ مَاتَ مُدَارِياً مَاتَ شَهِيداً». (13)

در این روایت هم بیان ثواب و خیر برای رفق و مدارا ذکر شده که مفید حکم وجوبی نیست، در طرف مقابل احتمال دارد که حرمان از خیر دنیا و آخرت حرام باشد، اما بالملازمه دال بر وجوب رفق نمی ‌باشد. 

عنوان دیگر که قابل بررسی است، «ایذاء» و «اهانت» است که هر دو عنوان حرام است. گرچه این دلیل اخص از مدعا است؛ اما دلیل سوء خُلق ملازم با خُرق و تندی است.

در وسایل الشیعه، ذیل ابواب جهاد النفس روایات در ابواب مختلف از جمله باب 68 آمده است. در کتاب العشره بحار هم باب 42 حدیث 19 همین معنی آمده و دال بر حرمت بغض و تندی است: نَوَادِرُ الرَّاوَنْدِيِّ، بِإِسْنَادِهِ عَنْ مُوسَى بْنِ جَعْفَرٍ عَنْ آبَائِهِ ....

وَ بِهَذَا الْإِسْنَادِ قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ (ص):‏ «مَا مِنْ عَمَلٍ أَحَبَّ إِلَى اللَّهِ تَعَالَى وَ إِلَى رَسُولِهِ مِنَ الْإِيمَانِ بِاللَّهِ وَ الرِّفْقِ بِعِبَادِهِ وَ مَا مِنْ عَمَلٍ أَبْغَضَ إِلَى اللَّهِ تَعَالَى مِنَ الْإِشْرَاكِ بِاللَّهِ تَعَالَى وَ الْعُنْفِ عَلَى عِبَادِهِ»‏. (14)

اینجا تعبیر «ابغض» دارد که نشان دهنده حرمت است؛ البته این تعبیر ابغض در مورد طلاق «أبغض‏ الحلال‏ إلى اللَّه الطّلاق» (15) هم به کار رفته است که آنجا دال بر حرمت نیست زیرا به حلال بودن تصریح شده است.

در وسایل الشیعه باب 68 روایات خُرق وارد شده است؛ شیخ کلینی در کافی نیز نقل می کند. در برخی روایات آمده که خُرق حجاب ایمان است، بعید نیست این نوع روایات بر حرمت دلالت کند.

مُحَمَّدُ بْنُ يَعْقُوبَ عَنْ عِدَّةٍ مِنْ أَصْحَابِنَا عَنْ أَحْمَدَ بْنِ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ عَنْ أَبِيهِ عَمَّنْ حَدَّثَهُ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عَبْدِ الرَّحْمَنِ بْنِ أَبِي لَيْلَى عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ (ع) قَالَ: «مَنْ قُسِمَ لَهُ الْخُرْقُ‏ حُجِبَ عَنْهُ الْإِيمَانُ»‏. (16)

پس از مجموع روایات که با عناوین عام و خاص وارد شده، می ‌توان حرمت خُرق و تندی را به دست آورد اما مدارا و رفق، مستحب مؤکد است. رفتارهای خشونت ‌آمیز و پرخاشگرانه و تند حرام است.

جمع بندی

این الگو که اینجا بیان شد مبنی بر اینکه دو رفتار یا صفت متضاد، یکی مستحب و ضدش حرام باشد، یک قاعده فقهی است. در بسیاری از موارد واسطه وجود دارد لذا در طرف رذیلت، حرام است اما در طرف فضیلت و حُسن، واجب نیست بلکه استحباب دارد.

اگر واسطه نباشد، طرف فضیلت هم حداقل وجوب بالغیر و عقلی دارد و بین حرمت یک طرف و وجوب طرف مقابل ملازمه است. اما بیشتر موارد مانند حسن خُلق و سوء خُلق، بین شان واسطه است، رفتار بینابین هم وجود دارد لذا در حالت ‌های سه گانه یک طرف حرام است اما نقطه مقابلش مستحب است نه واجب.

پس هر چیزی که سوء خُلق نباشد، حُسن دارد اما به معنای عام، عدم القبح نوعی حُسن است.

چند مطلب دیگر هم وجود دارد، عرض خواهیم کرد ان شاء الله.

پاورقی:

(1)- أمالي الطوسيّ ج 2 ص 135؛ بحار الأنوار، ج‏72؛ ص53.

(2)- بحار الأنوار، ج72، ص 3939

(3)- الكافي ج 2 ص 117؛ بحار الأنوار، ج‏72 ؛ ص440.

(4)- آل‏ عمران، 159

(5)- نوادر الراوندي ص 3؛ بحار الأنوار، ج72، ص54.

(6)- لا يوجد في المصدر المطبوع.

(7)- الكافي ج 2 ص 116؛ بحار الأنوار، ج‏72، ص438.

(8)- بحار الأنوار، ج‏70، ص296.

(9)- تفصيل وسائل الشيعة إلى تحصيل مسائل الشريعة، ج‏16، ص27.

 (10)- همان، ج‏12، ص148.

(11)-  بحار الأنوار، ج‏70، ص296

(12)- المصدر ص 4.

(13)- لا يوجد في المصدر المطبوع؛ بحار الأنوار، ج‏72، ص55

(14)- لا يوجد في المصدر المطبوع.

(15)- نهج الفضاحه ص 157.

(16)- کلینی، كافي 2- 321؛ تفصيل وسائل الشيعه، ج‏16 ؛ ص26

 

برچسب‌ها

ارسال نظر

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha