یکشنبه ۱ اسفند ۱۳۹۵ - ۱۷:۰۲
بررسی تحول در فقه و رابطه آن با موضوعات اخلاقی

حوزه/ فقه باید با اخلاق رابطه نزدیک برقرار کند؛ موضوعات اخلاقی می ‌توانند بررسی فقهی شوند و تحول در فقه ایجاد شود از جملۀ تحول، تأسیس ابواب یا کتاب ‌های جدید فقهی است.

خبرگزاری «حوزه»، گزیده ای از مباحث «اصول و روش‌ های تربیتی» که توسط آیت الله علیرضا اعرافی در قالب کرسی خارج فقه، با عنوان «فقه تربیتی» اصل قدرت و استطاعت مربی و متربی (رفق و مدارا) برای طلاب حوزه علمیه قم تدریس می گردد را منتشر می کند.

توضیح: این جلسه در ذیل بحث «رفق و مدارا» موضوع رابطه فقه و اخلاق بیان می گردد تا موضوع بحث کامل تر شود.

رابطه فقه و اخلاق

اشاره به مباحث قبل:

بحث در رفق و مدارا به عنوان یک قاعده کلی بود و بیان گردید که در روابط اجتماعی این بحث باید اضافه شود؛ بعد به بحث رفق و مدارا به عنوان یک قاعده در فقه تعلیم و تربیت خواهیم پرداخت.

بحث کلی که گفته شد این بود که بخشی از مسایل اخلاقی، کاملاً صبغۀ فقهی دارد و در ابواب فقهی موجود جا دارد؛

فقه الصفات

اما بخش عمده ‌ای از مباحث اخلاقی ابواب مناسب برای پوشش آن ‌ها در فقه موجود نیست. فقه الصفات (فقه اکتساب و اجتناب از صفات اخلاقی)، فقه فضایل و رذایل در این بخش از فقه الاخلاق قرار می‌ گیرد. این بحث کاملاً با منهج فقهی برای تعیین تکلیف افعال مکلف از منظر احکام خمسه صورت می ‌گیرد.

ارتباطات عام اجتماعی

بخشی دیگر، افعال و رفتارهای اخلاقی است که باید برای آن باب و کتاب دیگری تأسیس شود که شامل روابط عام اجتماعی باشد. چرا که اصول و ضوابط عمومی بین عموم مردم و اجتماع باید رعایت شود؟ روابط و ارتباطات عام اجتماعی بین افراد و گروه ‌ها از حیث انسان بودن آن‌ ها، مسلمان بودن یا شیعه بودن آن‌ ها رده ‌بندی می ‌شود. آنچه در روان شناسی به عنوان «روابط میان فردی» یا در علوم اجتماعی و مدیریت به عنوان «روابط عمومی» مطرح است، در این جا موضوع بحث فقه قرار می ‌گیرد.

رابطه فقه و اخلاق

پس فقه باید با اخلاق رابطه نزدیک برقرار کند؛ موضوعات اخلاقی می ‌تواند بررسی فقهی شود و تحولات در فقه ایجاد شود از جملۀ تحول، تأسیس ابواب یا کتاب ‌های جدید فقهی است.

جهاد النفس وسایل الشیعه به عنوان صفات، فضایل و رذایل با همان شیوه و منهج فقاهتی باید تبدیل به کتاب فقهی شود؛ بررسی یک به یک صفات که کدام واجب، کدام مستحب و ... است، موضوع فقه است چون اکتساب و اجتناب این صفات، فعل اختیاری مکلف (فعل جوارحی و جوانحی) است؛ منهجش هم فقهی است، زیرا از ادله عقلی و نقلی (قرآن و سنت) استفاده می‌ شود. داوری عقل در حسن و قُبح افعال، از مبادی حکم فقهی قرار می ‌گیرد. در هر مسأله ‌ای ابتدا حکم عقل را بحث می ‌کنند؛ حکم عقل راهنمای شریعت می ‌شود، سپس طبق قانون ملازمه یا راهی که ما عرض کردیم پیش می ‌روند، مگر اینکه طبق اَخباری افراطی فکر شود که عقل کاملاً کنار گذاشته خواهد شد.

در فقه الاخلاق، قسمت دومی وجود دارد که اصول و روابط عام اجتماعی است؛ بخشی از این روابط واجب، بخشی مستحب، برخی حرام و ... است. در این بخش عناوین ثانوی هم داریم. اگر این کتاب شکل بگیرد، اخلاق ترقی می ‌کند، فقه هم اجتماعی ‌تر می ‌شود و تأثیرات زیاد دارد. بحث ‌های سبک زندگی معنی ‌دار می‌ شود. نظریات اجتماعی اسلام جان می‌ گیرد. این بحث در اسلامی ‌سازی علوم اجتماعی هم تأثیرگذار است. ابعاد این کتاب فقهی بسیار وسیع ‌تر از آن چیزی است که در مکاسب محرّمه با عنوان غیبت، کذب و ... مطرح شده است.

بنابراین اگر کل کتاب اخلاق را جلوی خود بگذاریم، مباحث آن به سه بخش عمده تقسیم می ‌شود:

1ـ فقه الصفات

مباحث صفات اخلاقی که قابل اکتساب و اجتناب بوده و فعل جوانحی است؛ با همین عنوان در فقه قرار می ‌گیرد. اکتساب و اجتناب صفات موضوع برای فقه می ‌شود. صفتی که متعلق اکتساب و اجتناب واقع می ‌شود، می‌ تواند موضوع فقه باشد. صفاتی که موضوع اخلاق است در فقه، موضوع نیست بلکه موضوعِ موضوع است یعنی صفات، موضوع اکتساب، و اجتناب، اکتساب و اجتناب موضوع فقه واقع می ‌شود.

بنابراین موضوع اخلاق، صفات است؛ موضوع فقه، اکتساب صفات و اجتناب از صفات می باشد. صفات اخلاقی محکوم به احکام شرعی نمی ‌شود؛ موضوع حکم فقهی تکلیفی، باید با قید اکتساب و اجتناب بیاید و الا نمی ‌تواند موضوع حکم تکلیفی باشد.

2ـ روابط عام اجتماعی

روابط عام اجتماعی، بخش دوم افعال انسانی است. افعال در روابط عام اجتماعی بین انسان ‌ها، با اهل‌کتاب، با مسلمانان و با مؤمنان جریان دارد. این روابط از حیث عناوین چهارگانه به جهت اینکه متعلق یکی از احکام خمسه هستند در فقه بحث می ‌شود و از حیث اینکه حُسن و قُبح دارد، موضوع اخلاق است.

رفتار در روابط اجتماعی هم موضوع فقه و هم موضوع اخلاق است. مراد از روابط اجتماعی، رفتار میان فردی و رفتار جمعی است که موضوع برای هر دو علم قرار می ‌گیرد. اخلاق از حیث حسن و قبح بحث می ‌کند و فقه از حیث اینکه صدور دستور مولوی است. دستورات اخلاق جنبه ارشادی دارد نه مولوی.

در این مبحث روابط عام اجتماعی موضوع فقه است. روابط عام اجتماعی از دو حیث بحث می ‌شود:

1) گاهی از منظر عقل و عقلاء بحث می ‌گردد، آیات و روایات هم که نقل می ‌شود به عنوان ارشاد به حکم عقل مطرح می ‌شود؛

2) گاهی از حیث اینکه مولویت شرعی و داوری شرعی دارد و بحث فقهی است، بحث می ‌گردد.

داوری عقل اگر ظرفیت تبدیل شدن به حکم فقهی را داشته باشد از مبادی فقه روابط اجتماعی خواهد شد. بنابراین احکام عقلائیه و سیره عقلاء گاهی می ‌تواند فقه شود.

3ـ روابط خاص اجتماعی

مراد از روابط خاص اجتماعی، اصول و ضوابطی است که بین آدم‌ ها باید رعایت شود از حیث عنوان خاص، مثلاً عنوان حاکم و محکوم، روابط خانوادگی و ارتباطات درون خانواده از قبیل ارتباطات همسران، پدر و فرزند، ارتباطات استاد و شاگرد، روابط دو همسر، ارتباطات همکاران و ... هر یک از این ارتباطات دارای اصول و ضوابط خاصی است در همان فضای خاص که با عناوین خاص و معین باید بررسی شود. این نوع ارتباطات خیلی متنوع است. برخی از روابط مانند روابط دوستی، همکاری، همسفری و حتی همسری، قابل سلب است ولی برخی دیگر مانند روابط پدر و فرزندی، مادر و فرزندی غیر قابل سلب می باشد. این نوع روابط متفاوت از نوع دوم (ارتباطات عام اجتماعی) است.

جمع بندی

بنابراین فقهی‌ سازی مسایل اخلاقی موجب تقسیم آن به سه حوزه می ‌شود:

1ـ فقه الصفات

2ـ فقه العلاقات العامه

3ـ فقه العلاقات الخاص بین ابناء البشر.

سامانه فقه العلاقات الخاصه

فقه علاقات خاص به حوزه ‌های مختلف تقسیم شده و مبتنی بر نوع روابط دسته ‌بندی می گردد. این یک راه برای دسته ‌بندی و تقسیم‌ بندی است.

راه دوم این است که فقه روابط اجتماعی خاص را در ابواب خاص و موجود فقهی جایگزین کنیم؛ روابط حاکم و محکوم در فقه سیاسی و بحث ولایت فقیه آورده شود؛ بحث‌ های خانوادگی در کتاب النکاح ارائه گردد؛ روابط همکاران در فقه الاداره و مدیریت باید تأسیس گردد و آورده شود؛ سایر مباحث نیز همین گونه باشد. اگر بحثی در ذیل هیچ از کتاب ‌های فقهی جا نگرفت، باید برای آن فکری کرد. پس تا آنجا که راه دارد باید مباحث را در کتب موجود فقهی جاسازی کنیم، باب ‌های موجود را غنی ‌سازی کنیم. اگر باب مرتبط موجود نبود، باید باب یا کتاب جدید تأسیس شود.

از بین دو راه ذکر شده، ما راه دوم را ترجیح می ‌دهیم. این تئوری است که در مورد فقه اخلاق داشته ایم و مرزهای این دو دانش است. این طرحی است که از حدود ده سال قبل روی آن کار می‌ کنیم.

اگر کسی اخلاق را مجتهدانه بررسی کند و لو با روش اجتهادی، نباید نام فقه بر آن نهاد. فقه به معنای فقه اصغر، اصطلاح خاص است؛ و گرنه کسی جعل اصطلاح می ‌کند حرف دیگری است.

رابطه فقه العلاقات الخاصه با فقه تربیتی

بحث فقه تعلیم و تربیت زیرمجموعه بحث علاقات خاصه قرار می‌ گیرد، این بحث نیز کتاب خاص فقهی ندارد و باید تأسیس شده و توسعه یابد. در فقه تعلیم و تربیت، فقط علاقات و مباحث ارتباطی بحث نمی ‌شود، بلکه فراتر از مباحث ارتباطات بحث می ‌شود. بین فقه تربیتی و فقه ارتباطات انسانی، رابطه عموم و خصوص مطلق برقرار است.

فقه ارتباط با طبیعت

این بحث تا اینجا در مورد ارتباطات انسانی بود اما ارتباطات با محیط زیست، با طبیعت، با حیوانات، هم بحث اخلاقی و هم بحث فقهی دارد. این هم بابی است که باید اضافه شود. بحث ‌های محیط زیست در کتاب ‌های احیای موات، تحجیر، صید و ... آمده است اما بخش ‌های کارنشده هم وجود دارد.

فقه ارتباط با خدا

اگر بحث بر اساس ارتباطات، دسته ‌بندی شود باید در این مجموعه ارتباط با خداوند را هم اضافه کرد؛ جزئیات ارتباط با خداوند در بخش «عبادات» فقهِ موجود، کار شده است، اما اصول و ضوابط کلی و عام ارتباط با خداوند کار نشده که جای کار دارد. تا حدودی بحث ‌هایی انجام گرفته و ما هم در سخنرانی‌ ها مباحثی را طرح کرده ‌ایم. پس در کنار عبادات باید فصلی آورده شود تا مباحث کلی ارتباط با خداوند در آن ارائه گردد.

به نظرم می‌ توان فقه مهندسی جدید ارائه کرد. گرچه هنوز تقسیم بندی چهارگانه مرحوم محقق حلّی(صاحب شرایع) حاکم است و ما هم آن را قبول داریم؛ ولی می ‌توان این ارتباطات را هم اضافه کرد و سامانه جدید پی ‌ریزی نمود.

در این جلسه بحث از رفق و مدارا را قطع کرده و به حاشیه رفتیم تا بحث کامل تر شود.

اخبار مرتبط

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha