به گزارش خبرگزاری «حوزه» حجت الاسلام والمسلمین فعالی در ادامه سلسله جلسات «زندگی معنوی» به منظور بررسی زندگی معنوی وآرمانی در موسسه آل یاسین به تبیین درجات سه گانه يقظه(بیداری و تنبه) پرداخت که در ذیل می آید؛
*درجات يقظه
یقظه دارای درجات سه گانه است.
و الیَقّظَةُ هی ثلاثة اَشْیاء الاَولُ لَحظُ القَلْبِ اِلَی النعْمَة عَلَی الاَیاسِ مِن عَدّهَا وَ الوُقُوف علی حَدّها وَ التَّفَرُّق اِلَی مَعْرِفَةِ المِنَّةِ بِهَا وَ العِلْمُ بِالتَّقْصِیرِ فِی حَقِّها؛ قلب ملاحظه می کند نعمتها را در حالی که از باز شماری نعمت ها و وقوف بر اندازه آنها مایوس است، قلب به معرفت و شناخت که نعمت امتنانی است دست یابد و نيز قلب بفهمد که در حق نعمت کوتاهی کرده است.
اگر انسان به این سه امر رسید به درجه اول یقظه رسیده است. در یک کلمه، پس درجه اول يقظه شامل سه بند است:
نعمت شناسي، معرفت به نعمتهاي امتناني و كوتاهي كردن در حقّ نعمت می توان گفت که محور این سه بند «شکر نعمت» می باشد.
چون محور درجه اول؛ شکر نعمت ميباشد، مناسب است در مورد نعمت و شكر چند نكته گفته شود:
نکته اول: نعمت دارای دو اصطلاح است: اصطلاح عام، و اصطلاح خاص. نعمت به اصطلاح عام به کل ما سواه اطلاق می شود (هیچ مقابل هم ندارد) هر آنچه از خداست نعمت، برکت و خیر است. امّا نعمت به اصطلاح خاص هر چیزی است كه در راستای نیل به غایتی الهي استفاده شود و مقابل آن نقمت است. به بیان دیگر نعمت و نقمت نسبی هستند و بستگي به استفاده انسان دارد. اگر از چشم در راستای رضایت خدا استفاده گردید نعمت است و اگر نه نقمت است.
نکته دوم: اشاره است به یک آیه در باب نعمت و آن آيه 20 سوره لقمان ميباشد. خداوند ميفرمايد:
وَ أَسْبَغَ عَلَيْكُمْ نِعَمَهُ ظاهِرَةً وَ باطِنَة» (لقمان / 20)
در این آیات نکاتی است كه به آن اشاره می شود:
مطلب اول: «اسبغ» از باب افعال (اسباغ) است و معنایش نزول همراه وفور ميباشد. یعنی نعمت های خالق بی شمار است، خداوند خسیس نیست و اگر ما احساس خست می کنیم مشکل از ماست؛ زيرا فیض از او دائم است. انسان يا نسبت به نعم الهی اقبال می کند و یا ادبار. به همان نسبت دریافت، کم یا زیاد می شود.
مطلب دوم: «نزول» در باب تکوین هم بکار رفته است. خداوند در مورد باران نمی گوید امطرنا می فرماید انزلنا.
نتیجه این که قرآن می فرماید ماهیت تشریع، نزولی است چنانکه ماهیّت تکوین هم نزولی است. هر چه می خواهد از عالم ناسوت به زمین برسد باید ماهیت آن نزولی باشد.
مطلب سوم: «وفور» خداوند می فرماید که هر آنچه به شما دادم به حد وفور و زیاد است به عبارتی وفور نعمت است.
خداوند در قرآن ميفرمايد آنچه كه من به شما داده ام نه تنها کم نیست بلکه شمردنی نیست.
در روايت است كه امام صادق (ع) بين اذان و اقامه ميفرمود:
سُبْحَانَ مَنْ لايَزْدَادُ عَلَى كَثْرَةِ العَطَاءِ إلاَّ كَرَماً وَ جُوداً؛ منزه است كسي كه زياد نميكند بر زيادي نعمتهايش مگر از جهت سخاوت و بخشش.
هر چه انسانها از اين نعمت ها استفاده كنند كم نمي شود. مهم اين است كه بدانيم از نعمتها كم نميشود. اخلاق انسان بد است كه «كم ميبيند».
* اگر هم اینک درب آسمان باز شود و صد نعمت بدهند و یک نعمت بگیرند انسان آن یکی را می بیند.
* فرض كنيم یک انسان روی زمین باشد و آن انسان می خواهد یک نفس بکشد. برای یک نفس کشیدن اسباب زیادی نیاز است؛ زمین با تمام محتویاتش، منظومه با تمام محتویاتش و کهکشان با تمام محتویاتش بايد باشند. شعور انسان اندك است. در قرآن واژه شعور 16 مورد بکار رفته است و در تمامی موارد از انسان سلب شده است.
مطلب چهارم: «ظاهره و باطنه»؛ اين قسمت از آيه شريفه دو بيان دارد؛ بیان اول اينكه نعمت ها دو دسته اند، ظاهري و باطنی و بیان دوم منظور ظاهر نعمت و باطن نعمت است. خداوند می فرماید ما به شما نعمت دادیم هم ظاهر نعمت ها و هم باطن نعمت ها. پس می تواند ظاهر یک شیء نعمت باشد ولی باطنش نقمت باشد و یا یک شيء نقمت باشد ولی باطن او نعمت باشد.
نکته سوم: «مسأله مهم شکر»
شکر در زندگی بشر بسیار تأثیرگذار است. جهان سرشار از امکانات است امّا بشر شكرگزار آن نيست. شکر در قرآن کثیر الاستعمال است. خداوند در مورد شكر و نتيجه آن چنين ميفرمايد:
لَئِنْ شَكَرْتُمْ لَأَزيدَنَّكُمْ وَ لَئِنْ كَفَرْتُمْ إِنَّ عَذابي لَشَديدٌ (ابراهيم/7)؛ اگر واقعاً سپاسگزارى كنيد، [نعمت] شما را افزون خواهم كرد، و اگر ناسپاسى نماييد، قطعاً عذاب من سخت خواهد بود.
اين آیه داراي نکات متعددی است:
مطلب اول: قرآن حاوی یک سلسله قوانین عام و کلی است که شامل تمام ازمنه و اعصار می باشد. (قرآن بیان جزئیات نمی کند و مربوط به زبان خاص نيست و الا مربوط به شرايط خاص شده و در نهایت اعجاز قرآن از کار می افتد) به این قوانین سنن می گویند. به بیان دیگر رفتن به سوی خدا قانون مند است. و هر کس بر طبق این قوانین عمل نکند نمی تواند به سوی خدا برود. پس خداوند برای سلوک به سوی خود قوانینی داده و این قوانین تکوینی است. تمام این قوانین سلوکی یک «سبیل» است. خداوند در سوره عنكبوت ميفرمايد: «وَ الَّذينَ جاهَدُوا فينا لَنَهْدِيَنَّهُمْ سُبُلَنا» (عنكبوت/69) جامع کل سبل؛ صراط است. نكته قابل توجه اينكه صراط همیشه در قرآن به صورت مفرد آمده است امّا سُبل غالباً به صورت جمع آمده است.
حاصل آنكه آيه مزبور حاوي دو قاعده است؛ قاعده اول اينكه اگر شکر كنيد شما زیاد می شويد و قاعده دوم در صورت كفر، عذاب الهي شديد خواهد بود.
مطلب دوم: «وعد» يعني پاداش و هر وعده قطعی است و وعید يعني کیفر كه احتمالی است.
مطلب سوم: کفر دو اصطلاح و معنا در قرآن دارد؛ يكي کفر در مقابل ایمان و ديگري کفر در مقابل شکر كه همان کفران نعمت است. در اینجا به قرينه لَإِن شکرتم... معناي دوم کفر ملاک است. در حاليكه هر دو حجاب و پوشاننده هستند.
مطلب چهارم: آیه می فرماید: لإن شکرتم لأزیدنکم. متعلق ازدياد، شما هستيد نه نعمت هاي شما. سؤالي پيش ميآيد و آن اينكه منظور از لأزیدنکم یعنی چه؟ قطعاً ازدياد نسل نیست: یعنی شکر باعث ازدیاد چه می شود. اگر کسی شاکر باشد شکرش باعث ازدیاد «کم» می شود. هر انسان روح دارد و جسم؛ کدام اصل است؟ مسلماً روح اصل است. یعنی اگر شکر کنید، روح شما را زیاد می کنیم و اين يعني افزايش ظرفيتها و قابليتهاي وجودي و به تعبير ديگر شرح صدر.