سه‌شنبه ۱۵ آبان ۱۴۰۳ |۳ جمادی‌الاول ۱۴۴۶ | Nov 5, 2024
نهنگ عنبر

حوزه / فیلم نهنگ عنبر۲ در پی نوعی تحریف تاریخی سعی کرده، فرهنگ جدی و سرشار از ایثار، مهربانی و غیر مصرف‌گرا را با نوعی لذت گرایی زرد، بی‌مایه و مصرف زده جایگزین کند و از این طریق پلی بین تحریک نیازهای هیجانی-عاطفی مخاطبان زده و بازار فروشی برای فیلم خود ایجاد کند.

 به گزارش خبرگزاری «حوزه»فیلم« نهنگ عنبر2 » نهمین فیلم در کارنامه کاری سامان مقدم است. فیلم، ادامه فیلم نهنگ عنبر است که سال گذشته در شمار فیلم‌های موفق گیشه سینمای ایران بود و این فروش خوب  انگیزه‌ لازم را برای ساخت قسمت دوم این فیلم در سینماگر برانگیخته است اما بخش دوم آن در تکرار موفقیت فیلم، از حیث ساختار، ناتوان است و در نهایت به فیلمی سرگرم کننده و ترکیبی از ویدئو کلیپ‌های رقص و آواز تبدیل می‌شود.
تاریخ در فرم غلط
سامان مقدم در غالب فیلم‌هایش نیم نگاهی به موسیقی دارد و در این فیلم هم شاید برجسته‌ترین بخش نهنگ عنبر تاکید پررنگ بر جنبه‌های موزیکال و رقص و آوازها است، هرچند بر خلاف فیلم قبلی که کم و بیش تم موسیقاییِ غالب از جنس ایرانی بود، در این دنباله، موسیقی‌ها رنگ و بوی غربی به خود می‌گیرد و رقص‌هایی که کلیپ‌های مایکل جکسون را در ذهن تداعی می‌کند.
از همین جا به نظر می‌رسد آقای مقدم در بازسازی فضای دهه شصت، نه تنها توفیقی نداشته، بلکه بسیار سهل انگارانه عمل کرده است و بستر تاریخی داستان را رها نموده و بیشتر با تمرکز بر روابط بین شخصیت‌ها داستان فیلم خود را پیش می‌برد و از همین جا است که شکل و شمایل ارژنگ، با بازی رضا عطاران، بیش از آنکه بازشناساننده تیپ‌های مرسوم دهه شصت باشد، هم شکل و شمایل آلامدهای دهه هفتاد است و به صرف جذابیت برای مخاطبان و برانگیزانندگی نوستالوژیک در فیلم گنجانده شده و اینگونه القا شده که این شمایل مربوط به دهه 60 است.

*سیاه نمایی در نشان دادن دفاع مقدس و رزمندگان
تیپ‌های ظاهری زنان نیز کم و بیش همین وضعیت را دارد و نه تنها ربطی به دهه شصت ندارد بلکه کاملا منطبق بر موازین زیبایی‌شناسانه دهه هفتاد زنان ایرانی است.
به این آشفتگی تاریخی می‌باید نقش نچسب و ناموزون دوست ارژنگ، سهیل، با بازی امیر حسین آرمان، را نیز ضمیمه کنیم که در فیلم کاربرد خاصی پیدا نکرده و پیام خاصی را انتقال نمی‌دهد، هر چند که هیچ حسی از برهه زمانی جنگ و عازم جبهه بودن را نیز به مخاطب منتقل نمی‌کند.
روحانیِ فیلم هم هیچ کارکرد معنایی خاصی پیدا نمی‌کند و اگر در قسمت اول در روند روایت تاثیر قابل قبولی داشت، در این دنباله، هیچ تاثیر مشخصی نداشته و در نهایت هیچ توجیه خاصی برای وجودش در جریان روایت فیلم تمهید نمی‌شود.
از این ایرادهای ساختاری فیلم که بگذریم، از این منظر که فیلمی با مشخصات پیش گفته این چنین توانسته با مخاطبان رابطه برقرار کند حامل پیامی فرهنگی است که می‌تواند محل تامل و نظر باشد؛ چه از لحاظ حیثِ نگاه فرهنگی - معرفتی که خود فیلم به عنوان یک روایت حامل آن است و چه از حیث ایجاد ارتباط فیلم با طیف وسیع مخاطبان و تماشاگران که حکایت از پاسخگویی به یک نیاز در مخاطبان است.
فرو غلطیدن تاریخ به ورطه ابتذال
فیلم نهنگ عنبر بر روی موقعیت نوستالوژیکی بنا شده که بدون اتکای به آن، نه تنها شوخی‌ها و موقعیت‌های طنزش لذت خاصی ندارند، بلکه تا حد زیادی تناسبی با شرایطِ زیستی امروزی مخاطبان نداشته و تعامل و درهم کنش خاصی را القاء نمی‌کنند. بدون در نظر گرفتن آن تیپ‌های خاص و فضاهای مرتبط با زمانی در گذشته، تمام منطق طنزپردازانه فیلم درهم می‌ریزد و جذابیت خود را از دست می‌دهد. اما سوالی که در اینجا طرح می‌شود ، نوع تلقی سینماگر از موضوع خاطره و نوستالوژی است. متاسفانه آنچیزی که در فیلم به عنوان خاطره روایت می‌شود بسیار عقب مانده و فارغ از هنجارها و ارزش‌های عرفی و دینی‌ای است که مردم در آن برهه زمانی خاص با آن ارزش‌ها می‌زیستند و عناصرِ معنا بخشی به زندگی‌اشان، بسیار متفاوت از عناصر و ارزش‌هایی است که فیلم نهنگ عنبر 2 به عنوان ارزش‌های حاکم بر زندگی آنها معرفی می‌کند. برای کسانی که نسل زمان جنگ تحمیلی هستند فضای نزدیکی و صمیمیت بین گروه‌های مختلف همسایگان و خویشان بسیار عمیق تر از کش و قوس‌های گریز از دست ماموران پلیس یا کمیته بود و از این حیث، فیلم نهنگ عنبر، نه تنها در حق زندگی جمعی در زمان جنگ کم لطفی کرده بلکه با قلب واقعیت، بسیاری از لطافت‌ها و زیبایی‌های ساری و جاری در حیات روزمره مردم آن دوره زمانی را به ورطه نسیان درانداخته است. از این حیث می‌توان چنین گفت که فیلم نهنگ عنبر2 در پی نوعی تحریف تاریخی سعی کرده نوعی فرهنگ جدی و سرشار از ایثار، مهربانی و غیر مصرف‌گرا را با نوعی لذت گرایی زرد و بی‌مایه و مصرف زده جایگزین کند و از این طریق پلی بین تحریک نیازهای هیجانی-عاطفی مخاطبان زده و بازار فروشی برای فیلم خود ایجاد کند.
*زیر سوال بردن ارزش های حاکم بر جامعه
در طول فیلم به جز لحظه خاصی که دوست و هم‌کلاسی ارژنگ عنوان می‌کند عازم جبهه‌هاست و یا سکانس کوتاهی که ارژنگ در حال جمع آوری کمک‌های مردمی برای جبهه است هیچ حالت خاصی از یک کشور درگیر جنگ نمی‌بینیم و اصولا دغدغه‌ای کارتونی و بسیار تصنعی از این مقوله در سرتاسر فیلم جریان دارد و روایت می‌شود. دغدغه تلاش و رقابت برای رسیدن به وصال یک دختر و خوشگذرانی و رقص و آواز در بستر زمانی‌ای که کشوری در حال جنگ است و هر روز یکی از فرزندان‌اش را در اثنای این حادثه بزرگ از دست می‌دهد به نظر نه تنها داستان جذاب و شیرینی نیست بلکه توهینی غیر مستقیم به نسل جوان از جان گذشته‌ای است که از تمنیات و آرزوهای جوانی خود گذشتند تا خاک کشور را از دست دشمنانی که به خاکش طمع کرده بودند نجات دهند. از این حیث فیلم به واقع خواسته یا ناخواسته ارزش‌های مسلط جامعه‌ای را قلب می‌کند که یکی از درخشان ترین برهه‌های تاریخی این سرزمین را رقم زدند و با همبستگی، ایثار و صبر و شکیبایی خود زمینه‌ساز یکی از درخشان‌ترین پیروزی‌های این مرز و بوم کهن شدند.
فروکاستن سطح دغدغه‌های نسلی از این سرزمین به نیازهای جنسی و تنانه و نادیده گرفتن بسیاری از ارزش‌های ساری و جاری در آن برهه زمانی مهمترین کم لطفی‌ای است که فیلم به ایران و فرهنگ ایرانی می‌کند.
 تحقیر زن در مقام موجودی منفعل و هوسباز
نکته ناگوار بعدی تلقی نازیبایی است که از زنان در این فیلم می‌شود. زنانی که در حسرت تامین نیازهای تنانه خود هستند و با هوس‌آلودگی با یک گوشه چشم از طرف جنس مخالف خود تمام شور و علاقه‌اشان را از یاد می‌برند و هوش از سرشان می‌پرد. این تلقی چه در  قسمت اول و چه در این قسمت وجه مشخصه شخصیت اول زن فیلم است به نحوی که در سکانس آخر قسمت دوم هم دل در گرو هوس یک مرد دیگر می‌دهد و عشق دوران شباب و همسرش را فراموش می‌کند. چنین تلقی‌ای از زن در مقام معشوق و عاشق به نظر نه تنها زیبنده نیست بلکه تا حد قابل ملاحظه‌ای بی‌مِهری و توهینی به زنان سرزمین ماست که متاسفانه نه تنها واکنشی بر نمی‌انگیزد بلکه با استقبال مخاطبان هم رو به رو می‌شود. تحقیر زن در مقام موجودی منفعل و هوسباز نه تنها حامل معنای طنز آمیز و جذابی نیست بلکه در بطن و نهاد خود انعکاس نگاهی شکاک و بدبین به مقام زن در منزلت عاشقی و معشوقی است. تصویرسازی‌ای که از حیث فرهنگی تنها و تنها به تخریب چهره زن در جامعه‌ای منتهی می‌شود که میزان ازدواج در آن به دلایل مختلف رو به کاستی  دارد و حجم طلاق رو به افزایش است.
با توجه به نکات پیش‌گفته به نظر می‌رسد فیلم نهنگ عنبر2 نه تنها حامل پیام فرهنگی خاصی برای رشد و پویایی روابط نسانی در جامعه کنونی نیست بلکه به دلیل قَلب تاریخ و تحریفِ حیات زیسته ایرانیان در یک برهه تاریخی شایسته نکوهش و انتقاد است؛ بگذریم از اینکه در طنز هم هیچ نوآوری خاصی بروز نمی‌دهد و تصویری به حافظه تصویری-طنزآمیز مخاطبان خود نمی‌افزاید.

در نهایت فارغ از این بحث‌های درون فیلمی، استقبال تماشاگران از این دست آثار به نظر می‌رسد بیش از پیش حکایت از نوعی نیاز جدی در مردم برای احساس شادی جمعی است و متاسفانه این نیاز جدی در بطن جامعه پاسخ درخوری نیافته و مخاطبان را به سمت و سوی تامین این نیازها در قالب چنین محصولاتی سوق می‌دهد و در این فیلم‌ها هم این نیازها نه تنها پاسخ جدی و عمیقی پیدا نمی‌کنند بلکه این دست فیلم‌ها با دستمایه قراردادن نازل‌ترین بُعد حیات انسانی این شور جمعی مثبت و سازنده را به سمت و سوی نوعی مصرف‌زدگی و تقلید از فرهنگ غربی سوق می‌دهند که خود شایسته توجه مسئولان و برنامه‌ریزان فرهنگی است.

 

ارسال نظر

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha