یکشنبه ۵ فروردین ۱۳۹۷ - ۱۴:۴۷
تسلیم مدرنیته شدیم  ولی خود را با فرهنگ آن در تولید تطبیق ندادیم/مدیریت ناصحیح مشکلات فراوانی ایجاد کرده است

حوزه/ اوضاع تغییر کرده و مدرنیته رو کرده است، ما هم چاره‌ای نداشته‌ایم و تسلیم شده‌ایم. اما خودمان را با آن فرهنگ مدرنیته در تولید تطبیق ندادیم. باید در کشورمان براساس دستوراتی سرمایه‌گذاری اساسی می‌کردیم تا روی آن تکیه کنیم و بتوانیم با دنیا رقابت کنیم.

به گزارش خبرگزاری«حوزه»، آیت الله علوی بروجردی از اساتید حوزه علمیه قم در دیدار مدیر کل کار استان قم به عدم توازن فرهنگی در شهر مقدس قم اشاره کرد . متن کامل سخنان وی به این شرح است:

قم مَعبر است و غیر از یک شهر بن‌بست است. لذا این هم فرصت است و هم آسیب. به حساب اینکه وقتی اینجا معبر است، سرمایه‌گذاری بیشتر صورت می‌گیرد و کاسبی رونق دارد. اما در مقابل، افراد مهاجر زیاد به اینجا توجه دارند. قم خیلی توسعه پیدا کرده است، البته توسعه هم روی اصول صحیح نبوده و نامتوازن است. در قم مهاجر داریم. حتی از لحاظ فرهنگی هم قم نسبت به قبل نامتوازن شده است. ما متولد قم هستیم و کودکی‌مان در قم گذشته است. فقط دورۀ دبیرستان به تهران مهاجرت کردیم و باز به قم برگشتیم.

اینجا خود قمی‌ها بودند. قمی‌ها فرهنگ خاصی دارند، امتیازات و معایبی. در این سال‌های اخیر افراد مهاجر زیادی آمده‌اند که هیچ تناجسی با آن فرهنگ قم ندارند. جهات دیگر هم هست. الان حوزه علمیه خودش یک موضوعی است. الان در حوزۀ علمیه، حدود هشتاد یا نود هزار طلبه از نقاط مختلف داریم. این طلبه‌ها خانواده و وابستگانی دارند که به قم رفت و آمد می‌کنند. از کشورهای مختلف طلبه‌های خارجی داریم که در اینجا زندگی می‌کنند. آن‌ها هم فرهنگی دارند. همۀ این‌ها دست به دست هم داده و معجونی درست کرده است. ادارۀ شهری مثل قم با ادارۀ شهرهای دیگر متفاوت است. شهرهای دیگر حتی اگر هم معبر باشند، در یک جنبۀ خاصی است یا معبر یک استان خاصی است و این غیر از چهارراه‌بودن برای کل کشور است. به یزد می‌خواهند بروند، از قم عبور می‌کنند. اصفهان می‌خواهند بروند، به غرب می‌خواهند بروند از قم عبور می‌کنند. اینها یک خصوصیاتی برای شهر ایجاد کرده است. این یک مسئله است.

وجود مشکلات فراوان کارگری

مسئلۀ دیگر اینکه الان کشورمان دچار مشکل کارگری است. یعنی شما از نظر تأمین اجتماعی، از نظر بیمه‌ها و تأمین شان مشکل دارید و این مشکل به مشکل خود دولت در این مجموعه و مرکز برمی‌گردد و در اثر مدیریت ناصحیح مشکلات فراوانی به وجود آمده است. یعنی الان آن معیارها و ضوابطی که در تأمین اجتماعی داشتید، جواب نمی‌دهد. الان به حساب اینکه سوء استفاده‌ها شده و سرمایه‌گذاری‌های اشتباه شده و بعد هم صنعت دولتی درست شده است، بعد هم نمی‌توانند از بودجۀ اصلی و جاری بچرخانند و از جیب کارگر و بیمه‌شونده خرج می‌شود. زمانی شرکت‌هایی بودند که بعضی از آن‌ها واقعاً زیان‌ده بودند. می‌شد زیان‌ده نباشند اما دست دولت بودند. دولت هیچ‌وقت بنگاه‌دار خوبی نیست. نیروهای موظف فرق نمی‌کند، چه دولت باشد چه نظامی باشد و غیرنظامی، هیچ وقت بنگاه‌دارهای خوب و اقتصادگردان خوب نیستند. مردم‌اند که می‌توانند بچرخانند. دولت فقط سیستم نظارتی بر مردم دارد. کار را باید مردم بچرخانند. این مشکلات الان در قم و جاهای دیگر هست. هر روز در اخبار می‌شنویم که کارخانه‌ها نمی‌توانند مزد بدهند یا نمی‌توانند اضافه بکنند یا کارگران را اخراج می‌کنند. این مسائل از نظر شما یک داستان است و از نظر خود سرمایه‌گذار و کارخانه‌دار یک داستان دیگر. این کارخانه‌دار هم تحت فشار واقع می‌شود. سرمایه‌ای گذاشته، زمین خریده، دستگاه آورده و کارگر استخدام کرده و مشغول تولید است. به ما شکایت می‌کند که به مواد اولیه نیاز دارد و باید گران بخرد، از نظر نقدینگی مشکل دارد. برای خرید دستگاه وام گرفته و حالا دلار سه برابر شده است، جنسش فروش نمی‌رود و در انبار مانده است. از چین قاچاق می‌کنند و بازار را پر می‌کنند. آن‌ها می‌گویند برای پرداخت منظم حقوق کارگران به درآمد متعادل نیاز دارند.

در گذشته حتی در سیستم بانکی ما اعتبار داشتیم. کارخانه‌دار به حساب تعاملی که با بانک داشت، حسابش اعتبار ثابتی برایش در نظر گرفته می‌شد و لذا به فکر پول نمی‌افتاد. از این اعتبار می‌گذاشت و برمی‌داشت و کمتر مشکل پیش می‌آمد. الان کل اعتبارات بانک را تعطیل کردیم. بانک بنگاه‌دار دیگری شده است که از مردم به‌عنوان مضاربه و بساط پول می‌گیرد و به آن‌ها سود 15درصد می‌دهد. بانک وقتی می‌خواهد پول مردم را بدهد، هر وامی که می‌خواهد بدهد باید بیشتر از این 15درصد باشد تا بتواند سر پا بایستد، لذا مصیبت همۀ این مسائل سر شما درمی‌آید. یعنی وقتی که این کارخانه‌دار و کارگاه‌دار کارش نمی‌چرخد، بزرگ‌ترین قربانی کارگر است. کارگر منهای جهات دیگر زحمت می‌کشد و کار می‌کند. حقوقش آیا مطابق با هزینۀ زندگی‌اش هست یا نیست؟ حداقل سر حقوق مصیبت دارد. آیا همیشه بر اساس تورمی که خودمان از بانک مرکزی اعلام می‌کنیم، این حقوق‌ها را متعادل کردیم یا نه؟ حقوق‌ها متعادل نشود، کارگر هم حرفی نزند، خودبه‌خود در چرخۀ اقتصاد اثرش را نشان خواهد داد.

رکود در صادرات

الان در قم سرمایه‌گذارهای کلان داریم. برخی به ما می‌گویند که قبلاً به پنجاه کشور صادرات داشتیم الان به پنج کشور هم صادرات نداریم. اخیراً دولت عمان به آن‌ها پیشنهاد کرده که زمین می‌دهیم و از مالیات معافتان می‌کنیم. این‌ها هم پولشان را از قم می‌برند و در آنجا سرمایه‌گذاری می‌کنند. وقتی با آن‌ها صحبت می‌کنیم که چرا در ایران سرمایه‌گذاری نمی‌کنید، می‌گویند: «ما این‌قدر برای این کارخانه سرمایه گذاشتیم، اگر آن را در همین بانک‌ها می‌گذاشتیم، بدون مالیات و بدون دردسر و بدون مسئلۀ کارگری این سود را می‌گرفتیم. الان مسئلۀ کارگری داریم. وقتی نمی‌توانیم آن اندازه کار کنیم، باید یک شیفت را اخراج کنیم. هزینه‌هایی که این اخراج برای ما دارد، صرف نمی‌کند.»

لزوم هماهنگی در تیم اقتصادی دولت

مسئله این است که کل اقتصاد در کشور ما روی اساس خودش نمی‌چرخد، لذا در ابتدای این دولت جدید به آقای روحانی گفتم که تیم اقتصادی که سر کار می‌آید باید دارای تفاهم با همدیگر باشد نه اینکه وزیر اقتصاد برای خودش تصمیم بگیرد و معاون اقتصادی تصمیم دیگری اتخاذ کند. اقتصاد یک تیم هماهنگ می‌خواهد و متخصص. منظور از تخصص هم متخصص علمی نیست، بلکه متخصص علمی و اجرایی لازم است؛ یعنی شرایط کشور را بشناسد.

لذا از سرمایه‌گذارهای اصلی هم باید استفاده کنیم. چرا از سرمایه‌گذار ما در چین استقبال می‌شود؟ سرمایه‌گذاران ایرانی در تاجیکستان و قزاقستان سریع شرکت ثبت می‌کنند و از آن‌ها استقبال می‌شود. سرمایه‌های ایران کشورهای  امارات و ترکیه را آباد کرد. تمام سرمایه‌گذارهایی که در این بلاد عربی سرمایه‌گذاری کردند، هیچ چیز به نام خودشان نیست، به نام یک واسطۀ عرب است و خیلی اتفاق افتاده که کلاه سرشان گذاشتند. در ایران این مشکلات و ریسک‌ها را ندارد، اما با وجود همۀ ریسک‌ها باز در خارج از ایران سرمایه‌گذاری می‌کنند. مسئله فقط مسئلۀ فرهنگی نیست، یعنی مشکل این نیست آن‌ها را ارشاد کنیم و بگوییم چه کنید و چه نکنید. این کارها فایده ندارد. باید اقتصاد به گونه‌ای باشد که سرمایه‌گذاری در ایران برایشان بصرفد.

شخصی که می‌خواهد یک کاسبی راه بیندازد، مشکلات فراوانی پیش رو دارد و باید مراحل زیادی را طی کند تا یک مجوز بگیرد. وزارتخانه‌های متعدد باید نظر بدهند و... درنتیجه این شخص خسته می‌شود.

کالای قاچاق هنوز وارد کشور می‌شود. رقمش کم شده، اما هنوز داریم. یعنی در حدی داریم که ریسندگی ما ورشکسته شده، صنعت کفش ما را از بین برده، صنایع کاشی ما را دارد از بین می‌برد. کاشی واردشده از چین ارزان‌تر درمی‌آید و برای فروشنده صرف می‌کند.

 فقر و نداری و احتیاج ریشۀ فرهنگ را می‌زند، ریشۀ انسانیت را هم می‌زند. گاهی اوقات اعتیاد بالاست. برای ازبین‌بردن اعتیاد  حبس‌های طولانی‌مدت واعدام در نظر گرفتیم، اما آیا قاچاق مواد و اعتیاد کم شد؟ خیر. این روش‌ها جواب نداد.

 کشورهایی هم هستند که این معضلات را دارند، ببینیم آن‌ها چه می‌کنند. فرض بفرمایید کارگری است که کارش را از دست نداده و به کارخانه می‌رود، اما حقوقش با هزینۀ زندگی‌اش نمی‌سازد. درنتیجه باید جای دیگر هم کار کند، مسافرکشی هم باید بکند یا امثال این‌ها. این کارگر شب خسته و مرده وقتی به خانه می‌رود  فقط می‌خواهد جایی بنشیند و پایش را دراز کند و نفس بکشد. از این فرد نمی‌شود توقع دوش‌گرفتن و رسیدگی به خانواده و لبخندزدن به اعضای خانه را داشت. گاهی اوقات نق‌زدن خانواده هم هست. بچه‌ای که مریض است دوا می‌خواهد، دختر هنگام ازدواج، جهیزیه می‌خواهد و... فشار نق‌زدن‌ها روحیه را می‌شکند. روحیه‌ای که می‌شکند به سمت اعتیاد گرایش پیدا می‌کند و خانواده به آن سمت می‌رود. لذا برخی مشکلات ما مشکلات ریشه‌ای است. باید فکر اساسی بکنیم و اساس کار گردش صحیح اقتصاد است.

تحصیل‌کرده‌های بی‌کار یک معضل مصیبت‌بار است. در مسائل و مشکلات خارجی، تحریم‌ها و فشارهای خارجی یک وضعیت مصیبت‌بار است. در گذشته، در روستا کسی بیکار نبود، قالی می‌بافتند، جوراب می‌بافتند، گیوه می‌بافتند و در همین قم فراون بود. اما الان صادرات قالی مشکل دارد. خرید در بیرون و بازاریابی مشکل دارد. رقیب برای ما زیاد شده است. الان قالی چین با یک‌سوم قیمت قالی ایران عرضه می‌شود. و کسانی که برای قالی سرمایه‌گذاری کردند، خرجشان درنیامده، چون بخشی از قالی صادر می‌شود و بخش دیگر مصرف داخلی است که با وجود قالی ماشینی، قالی دستباف فروشش کم شده است.

اوضاع تغییر کرده و مدرنیته رو کرده است، ما هم چاره‌ای نداشته‌ایم و تسلیم شده‌ایم. اما خودمان را با آن فرهنگ مدرنیته در تولید تطبیق ندادیم. باید در کشورمان براساس دستوراتی سرمایه‌گذاری اساسی می‌کردیم تا روی آن تکیه کنیم و بتوانیم با دنیا رقابت کنیم. هرکس که ذوق داشته به دنبال آن رفته است. کسانی هستند که در دنیا بهتر از ما فکر می‌کنند، تکنولوژی قوی‌تر و سرمایۀ بیشتر دارند و می‌توانند جنس ارزان‌تر و بهتر عرضه کنند. مردم هم جنس را برای خوبی و ارزانیش می‌خرند.

در نگاه کلی همۀ این مسائل روی دوش شما سایه می‌اندازد. یعنی مشکلات کارگری، مسائل فرهنگی‌شان در نگذشتن زندگی‌شان به نحوی که قابل قبول باشد و... . خانمی که با یک کارگر ازدواج می‌کند، وقتی اولیات زندگی‌اش تأمین نمی‌شود، مسئلۀ طلاق پیش می‌آید. طلاق که پیش می‌آید، بچه‌های طلاق هم حاصلش است، دخترهای فراری هستند و... مشکلات دیگر که به آن مبتلاییم.

 امیدواریم این مشکلات با ارشاد حل شود اما این کار تنها از ارشاد و منبر برنمی‌آید. الان تلویزیون دائماً در حال ارشاد است و اخلاق می‌گوید. اخلاق را در محیطی باید بگوییم که قابل اجرا باشد. کسی که شکمش گرسنه است که به حرف من گوش نمی‌دهد. چنین شخصی به دنیای خودش و به فردایش امیدی ندارد، به شش ماه دیگرش امید ندارد. برای جبران کسری‌های زندگی‌اش از بانک‌ها و افراد مختلف قرض می‌کند. گاهی اوقات بدهی‌اش انقدر زیاد می‌شود که به زندان می‌افتد. و به زندان که می‌افتد، تمام خانواده مبتلا می‌شوند.

اهمیت تلاش برای روحیه‌بخشی و امیدبخشی به کارگران

مشکلات متعددند: تحریم‌ها، مشکلات خارجی، فقدان سرمایه، بی‌انگیزه‌بودن برای سرمایه‌گذاری، متوازن‌نبودن هزینه‌ها و درآمدها و... که همه مشکلاتی اساسی است. برخی از این مشکلات بر ما تحمیل شده و برخی هم سوء مدیریت بوده است. اما وظیفه‌ای که بر عهدۀ شماست این است که بکوشید وضع موجود را برای افرادی که با شما ارتباط دارند و متأسفانه خیلی زیاد هم هستند، قابل تحمل‌تر کنید. باید تحمل این وضع را برای مردم آسان‌تر و راحت‌تر کنید. سعی کنید در این مجموعه‌ای که دارید، برایشان دلخوشی‌هایی ایجاد کنید. طوری نباشد که به کل از نظام مأیوس بشوند. امید را در دلشان باید زنده نگه دارید. مشکلات هست. باید برایشان شرح بدهید که کشورهای دیگر هم بودند. چین که الان حسرتش را می‌خوریم سرمایه‌داران ما آنجا سرمایه‌گذاری می‌کنند. در چین روزگاری بوده که در زمان گذشته در انقلاب فرهنگی از گرسنگی می‌مردند؛ اما با برنامه‌ریزی خودشان را جمع‌وجور کردند. کشورهای اروپایی هم همین‌گونه بوده‌اند و ده سال تمام همه چیزشان کوپنی بوده است و حتی سهمیۀ پارچۀ لباسشان در سال دو یا سه متر بوده است.

به‌هرحال باید اوضاع را طوری مدیریت کنیم که امیدها و دلخوشی‌ها از بین نرود. چون اگر امید از بین برود، قطع امید کردن از ما خطرناک است. خطرناک هم قضیه‌ای مثل شورش کور است که نمی‌داند چه می‌خواهد، فقط می‌داند چه نمی‌خواهد و می‌گوید شما را نمی‌‌خواهیم. اما بعد چی می‌خواهیم؟ آن خطرناک است و متأسفانه این مسائلی که اخیراً در کشور پیش آمد از این دست بود. اعتصاب در مجموعه‌های گوناگون منجر به این شورش‌ها شد. برخی هم در این صندوق‌های کذایی وعده‌های دروغین به مردم دادند و با سوء مدیریت اموال مردم را به باد دادند و باعث تجمع مردم مقابل مجلس شدند.

توجه به خوداشتغالی در شهرها و روستاها

ما برای لاغرکردن دولت باید خیلی کار کنیم. نیروی کارآمد و متخصص را نگاه داریم اما زوائد را بیرون بریزیم. به این همه افراد نیاز نداریم. همان اصل 44 را اجرا کنیم. از دست دولت نگیریم، بدهیم به نهاد شبه‌دولتی. ما مشکلمان در کار دولتی این است که افراد موظف می‌خواهند بیایند و اداره کنند. کسی باید مسئول  باشد که درآمدش درگیر باشد. منی که حقوقم را می‌گیرم و مدیر عامل هستم، اگر کارخانه ضرر بدهد یا سود کند به حال من فرقی ندارد. کارخانه باید دست کسی باشد که اگر ضرر کند، ورشکست می‌شود و گرسنه می‌ماند. به همین علت است که بر بخش خصوصی تأکید می‌شود. اقتصاد مقاومتی که مقام معظم رهبری مدظله العالی تأکید می‌کنند برنامۀ خوبی‌ است. مثلاً در روستاها برای خود‌اشتغالی‌ها خیلی کارها می‌شود کرد. فقط اندکی ابتکار می‌خواهد. مثلاً در شهرهای جنوبی پرورش میگو؛ در جاهایی که مقداری آب هست، پرورش ماهی؛ در شهرهای دیگر کشاورزی‌های خاص گلخانه‌ای که آب کم می‌خواهد؛ زنبورداری و... . ما باید اوضاع را مدیریت کنیم و به مردم بگوییم همیشه منتظر نباشند که دولت برایشان کاری کند. خودشان باید مولد باشند.

الان بعضی از شهرها در این زمینه قوی هستند. مثلاً در یزد بیکار خیلی کم است و فکر کنم از قم هم کمتر باشد. فقیر خیلی کمتر است، طلاق کمتر است، چون افراد کاری هستند. از نمونۀ کارهایشان قنات‌های شصت یا هفتاد کیلومتری است که برای رسیدن به آب حفر کرده‌اند. خوب انسان می‌فهمد که این‌ها مردم سخت‌کوشی هستند. باید سخت‌کوشی و اتکاء به نفس را در مردم تقویت کرد و قدری هم به افرادی که دارای سرمایه هستند دلخوشی داد. من گاهی به بانک‌ها سفارش می‌کنم که هیچ‌وقت کارخانه‌داری را که کسری دارد یا بدهی نداده است زندانی نکنید. چون آن 400 یا 500 نفر کارگری که برایش کار می‌کنند همه ضربه می‌بینند. پس بهتر است به دنبال راه بهتر باشید. گاهی اوقات اعتبارات بانک‌ها باید بالا برود. دولت باید به بانک‌ها کمک کند، بانک‌هایی که درست کار می‌کنند. کار بانک تضمین تمام این سرمایه‌ها بوده است و این اعتبارها را پشتوانه بوده برای صاحبان سرمایه.

به‌هرحال امیدواریم مسئولان به این امور عنایت بیشتر داشته باشند و شما عزیزان هم با همین طرح‌ها و با این امکانات تغییراتی ایجاد کنید. مخصوصاً تشویق‌کردن‌ها در همین حاشیۀ شهرها و حتی داخل شهر که گاهی اوقات با یک امیدهای مختصر و با یک ابتکارهایی می‌شود درآمد به دست آورد. متأسفانه تحصیل‌کرده‌های ما مایل‌اند که همیشه پشت میز نشین بشوند و استخدام بشوند. درحالی‌که اصلاً کارآفرینی باید بکنند. انگیزۀ کارآفرینی بین ما کم است. انگیزه‌ها را باید بالا برد. تشویق‌ها  قدری می‌تواند انگیزه‌ها را بالا ببرد. اصلاً یک کاری کنیم که مردم از قم بروند و در روستا زندگی کنند. در روستا هوا سالم‌تر است و می‌توانند درآمد داشته باشند. الان عکس این ماجراست. به شهر می‌آیند و در اینجا عملگی می‌کنند. آن هم عملگی یا کارگری که بازار ندارد.

 امیدواریم خداوند هم عنایت کند. کشور ما کشور امام‌زمان علیه السلام است. لااقل دلخوشی ما این است که دعای حضرت متوجه ماست. شهر قم زیر سایۀ خانم فاطمه معصومه سلام الله علیها است. برکات ایشان بر سر همۀ ما سایه افکنده است. وجود علما و کسانی که الفاضشان به‌هرحال دارای برکت است، در این شهر است. امیدواریم به همت والای شما و مدیریت قوی و جهادی شما تغییراتی رخ دهد. الان در این شرایط کارکردن یک رسالت است و فقط کار عادی نیست. لذا شما به این کار جهادی نگاه کنید. جهاد فی‌سبیل‌الله است. این را بدانیم که خدمت‌کردن به مردم کارگر و خانوادۀ کارگری و یک مجموعۀ محروم، باری را از دوش یکی برداشتن پیش خداوند قیمتش خیلی بالاست و از عبادات فردی خیلی برتر است. در زندگی‌ها امید ایجاد کنیم و امکانات تفریحی برای بچه‌ها فراهم کنیم. کار جهادی مخصوصاً برای دانش‌آموزان دبستان و دبیرستان و دانشجویان کارگری بسیار مهم است. امکاناتی برایشن فراهم شود تا در کنار زندگی سخت، دلخوشی‌هایی هم داشته باشند. هنر شما این است که بتوانید لبخند را بر روی لب‌ها بنشانید تا جامعۀ ما جامعۀ عبوسی نباشد و جامعۀ متبسمی باشد.

 

اخبار مرتبط

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha