به گزارش خبرگزاری «حوزه»، کتاب «چهل داستان و چهل حديث» اثری از آقای عبدالله صالحی است که برای هر کدام از 14 معصوم در کتابی مستقل، به بیان داستان های گوناگون پرداخته که منتخبی از این داستان ها در شماره های گوناگون تقدیم علاقمندان می گردد.
* هدايت افراد و توصيه خوردن غذا در صحرا يا منزل
شخصى به نام محمّد بن وليد گويد:
من نسبت به امامت حضرت جواد عليه السلام در شكّ و شبهه بودم ، تا آن كه روزى به منزل آن حضرت آمدم و جمعيّتى انبوه نيز در آن جا حضور داشتند.
من در گوشه اى نشستم تا زوال ظهر شد؛ پس نماز ظهر و عصر و نافله هاى آن ها را خواندم ، پس از سلام نماز متوجّه شدم كه شخصى پشت من حركت مى نمايد، چون نگاه كردم ، حضرت ابوجعفر - امام جواد عليه السلام - را ديدم .
لذا به احترام آن حضرت از جاى برخاستم و سلام كردم و دست مبارك آن بزرگوار را بوسيدم و روى پاهايش افتادم.
پس از آن ، حضرت نشست و فرمود: براى چه اين جا آمده اى ؟
و بعد از آن اظهار داشت : تسليم امر خداوند سبحان باش و ايمان خود را تقويت كن .
عرض كردم : اى سرورم ! من تسليم شدم .
حضرت اظهار نمود: واى بر تو، و سپس با حالت تبسّم تكرار فرمود: تسليم شو.
عرضه داشتم : ياابن رسول اللّه ! تسليم شدم ، و من شما را به عنوان امام و خليفه رسول اللّه عليهم السلام پذيرفتم و به يقين كامل رسيدم ؛ خداوند متعال آنچه از شكّ و ترديد در قلبم بود، همه را نابود ساخت و از جهت ايمان و عقيده تقويت شدم .
چون فرداى آن روز فرا رسيد، صبح زود به سمت منزل حضرت حركت كردم و تنها آرزويم اين بود كه بتوانم دومرتبه به حضور آن بزرگوار شرفياب شوم ؛ پس مدّتى جلوى منزل حضرت منتظر ماندم تا جائى كه گرسنه شدم .
ناگهان متوجّه شدم كه شخصى چند نوع غذا آورد و به همراه او شخصى ديگرى با لگن و آفتابه آمد و آن ها را جلوى من نهادند و گفتند: مولايت دستور داده است كه اوّل دست هايت را بشوى و سپس اين غذا را تناول نما.
راوى گويد: همين كه دست هايم را شستم و مشغول خوردن غذا شدم ، متوجّه شدم كه حضرت جواد عليه السلام به طرف من مى آمد، پس به احترام از جاى برخاستم ، فرمود: بنشين ، و غذايت را تناول نما، لذا نشستم و چون غذا را خوردم و سير گشتم ، حضرت به غلام خود دستور داد تا باقى مانده غذاها را بردارد.
سپس آن امام همام ، حضرت جوادالا ئمّه عليه السلام به صورت نصيحت و موعظه ، مرا مخاطب قرار داد و فرمود:
اى محمّد! هرگاه در صحرا و بيابان هستى ، غذا را فقط از داخل ظرف غذا و سفره بخور و آنچه كه اطراف آن ريخته مى شود رها كن ، گرچه ران گوسفندى باشد.
ولى چنانچه در منزل خواستى غذا ميل كنى ، سعى نما غذاهائى كه اطراف سفره و ظرف غذا ريخته مى شود، جمع كن و بخور، كه همانا در آن رضايت و خوشنودى خداوند متعال مى باشد؛ و نيز سبب توسعه روزى مى گردد؛ با توجّه بر اين كه در آن درمان و شفاء دردها خواهد بود.
همچنين مجدّدا بعد از آن به من خطاب نمود و فرمود: اكنون آنچه مى خواهى سؤ ال كن ؟
عرضه داشتم : اى مولاى من ! نظر شما در رابطه با مِشك و عنبر چيست ؟
حضرت در پاسخ فرمود: پدرم و سرورم ، حضرت ابوالحسن ، امام رضا عليه السلام از آن استفاده مى نمود؛ و چون فضل بن سهل به موضوع اعتراض كرد، به وى فرمود:
حضرت يوسف عليه السلام از تمام تجمّلات و زيورآلات دنيوى استفاده مى نمود؛ و از مقام والاى نبوّت و معنويّت آن بزرگوار چيزى كاسته نگرديد.
همچنين حضرت سليمان بن داوود عليهما السلام با آن تاج و تختى كه داشت و نيز داراى آن همه امكانات و تجمّلات پادشاهى ، پيامبر الهى بود و با اين كه تمام حيوانات و جنّ و انس و ديگر موجودات و امكانات در اختيارش بود و با اين حال نقصى و ضربه اى بر نبوّتش وارد نيامد.
و در ادامه فرمايش خود افزود: خداوند متعال در آيات شريفه قرآن حكيم خطاب به پيغمبر اكرم صلى الله عليه و آله فرموده است : قل من حرّم زينة اللّه التى اءخرج لعباده و الطيّبات من الرزق قل هى للذين آمنوا فى الحياة الدنيا ....(40)
يعنى ؛ اى پيامبر! - به مردمان - بگو: چه كسى زينت هاى الهى را حرام گردانده است ، بگو اى محمّد!: چيزهاى خوب را براى بندگان مؤ من و مخلص خود قرار داده است تا در زندگى دنيا از آن ها استفاده نمايند و بهره مند شوند.(
منبع: هداية الكبرى حضينى : ص 308، س 2، مدينة المعاجز: ج 7، ص 412، ح 2419.