جمعه ۲ آذر ۱۴۰۳ |۲۰ جمادی‌الاول ۱۴۴۶ | Nov 22, 2024
انقلاب

حوزه/ در سال ۱۳۳۱ش و در فضایی که حامیان مصدق، هم آوا با ایادی رژیم پهلوی قصد تنزل جایگاه روحانیت را داشتند، یک نشریه غیردولتی، مطلبی توهین آمیز نسبت به آیت الله بروجردی را منتشر ساخت. واکنش های عمومی بسیار فراتر از انتظار مسئولان نشریه بود و به سرعت ...

به گزارش خبرگزاری «حوزه»، با مروری بر ادوار تاریخی ایران به وضوح می توان مشاهده کرد که توهین به مقام شامخ مرجعیت شیعه، همواره با واکنش تند مردم مواجه شده است و هرگاه سلاطین یا صاحبان قدرت، به مرجعیت شیعه توهین کرده اند، شمارش معکوس زوال قدرت آنها در جامعه ایران آغاز شده است.

نقطه اوج این نوع مواجهه و رخداد، در قیام 19 دی 1356 است که بنابر شواهد تاریخی شمارش معکوس سقوط رژیم پهلوی پس از قیام 19 دی کلید می خورد و در نهایت پس از 13 ماه به پیروزی انقلاب اسلامی منتهی می شود. البته به جز 19 دی 1356، وقایع بسیاری در تاریخ ایران مانند «تزلزل قاجار»، «مفتضح شدن رضاخان و توطئه ضددینی و جمهوری خواهی وی»، «انزوای مصدق و سقوط وی» و «آغاز نهضت اسلامی بعد از بازداشت امام خمینی در خرداد 1342» را می توان از نتایج توهین به روحانیت عنوان کرد.

پایگاه مرکز اسناد انقلاب اسلامی در نوشتاری ضمن بازخوانی اهم موارد فوق در تاریخ معاصر ایران، بازخوردهای اجتماعی و واکنش های مردمی در برابر توهین به مقام شامخ روحانیت شیعه بررسی شده است.

 

  1. اهانت عین الدوله، نخستین جرقه های تزلزل قاجار

در سال هایی که بی کفایتی، وطن فروشی و فساد شاهان قاجار، بخش های مهمی از ایران بزرگ را از خاک کشور جدا ساخته و فشارهای اقتصادی بر مردم روزافزون بود، عین الدوله داماد مظفرالدین شاه به صدارت عظما رسید و اختناق را به اوج رساند. او که دریافته بود مهمترین خطر بالقوه برای کیان قاجار جایگاه علما نزد مردم است، در همان اوان قدرت یابی، چهارده طلبه تهرانی را دستگیر کرد و ضمن ضرب و شتم در شهر گرداند و به نحو اهانت آمیزی به اردبیل تبعید کرد.

این اقدام عین الدوله آتشی زیر خاکستر برپا کرد که مرور روزها، عمق تأثیر مهلک آن را هویدا می سازد.

 

  2. سقوط مسیو نوز و تزلزل اقتدار حکومت، نتیجه اهانت وی به روحانیت و تداوم آن توسط حکام محلی

مهاجرت صغری، ریشه در رفتار اهانت آمیز مسیو نوز بلژیکی و برکناری وی از سمتش داشت. این حادثه که از اهانت به روحانیون آغاز شد، به باور برخی از اندیشمندان کلید حرکت نهضت مشروطه است. «نوز فردی بلژیکی بود که برای اصلاح گمرک به ایران آمده بود. وی با استفاده از مقام خود، چنان بر اوضاع مسلط شده بود که به دستور کسی توجه نداشت و عامل اجرای مقاصد روس ها بود و چون حضور روحانیت در نهضت مشروطه غلبه داشت و روسها مخالف آن بودند، نوز بلژیکی را لباس روحانیت پوشاندند و از او در حال مسخره ای عکس گرفتند».(1)

انتشار این عکس در آستانه محرم سال 1322 قمری، موجی از تنفر را در بین مردم برانگیخت. در تهران، در بسیاری از منبرها گله و بدگویی از نوز میشد. آیت الله بهبهانی در بالای منبر و در مجلس درس، به تشریح این اقدام پرداخت. «طلاب علوم اطراف آقا را گرفته، بنای داد و فریاد را گذاردند که این لباس مذهبی ما است. اهانت به لباس مذهبی در هیچ مذهبی روا نیست. این رویداد بدبینی مردم را نسبت به حکومت برانگیخت».(2)

چوب خوردن محمدرضا مجتهد کرمانی توسط ظفرالسلطنه، (حاکم کرمان) و تبعید او به رفسنجان، اهانت حاکم سبزوار به روحانیت و اهانت وزیر اکرم به آقای سیدجمال الدین قزوینی از جمله مواردی به شمار می روند که سنگ بنای شوم آن را موسیونوز بلژیکی گذاشته بود.

این اتفاقات، در کنار وقایعی هم افزا چون چوب زدن بازاریان، و اهانت عوامل علاءالدوله حاکم مستبد تهران به سیدمحمد طباطبایی و سیدعبدالله بهبهانی در جریان اعتراضشان به این اقدام، واکنش های فوری و گسترده ای میان مردم و سایر روحانیون داشت. در مدت کوتاهی فضای سراسر خشم و التهاب نسبت به هتاکی های زننده و مشمئزکننده حکام قاجار نسبت به مقدسات شیعه را ایجاد کرد؛ برپایی مراسمات مختلف و سخنرانی های کوبنده و تحرکات مردم از جمله این واکنش ها بود، اما این پایان ماجرا نبود و از آنجا که اهانت به روحانیت را تبدیل به رویه ای کلان کردند، واکنشی کلانتر از موارد فوق را می طلبید که در مهاجرت صغری تجلی یافت.

علما تصمیم گرفتند با تحصن در حرم عبدالعظیم، شاه را تحت فشار قرار دهند که به مهاجرت صغری مشهور شد. در مدت کوتاهی مدارس علمیه تعطیل شد و جمع متحصنین به 2000 نفر رسید که اوتادی از علما از جمله آنان بودند. نهایتاً خواسته های مکتوب علما به دست شاه رسید که پس از مجبور کردن حکومت به برقراری عدالت میان مردم، برکناری موسیو نوز و علاءالدوله ـ دو عامل اصلی اهانت به ساحت علما ـ از جمله آن بود و شاه، با خواری تمام، این خواسته ها را پذیرفت و تحصن به پایان رسید و نهایتاً متحصنین در میان استقبال شکوهمند مردم بازگشتند.

 

  3. اهانت به شیخ محمد واعظ و تأثیر آن بر عزل عین الدوله و پیروزی مشروطه

سران فاسد قاجار که از تبعات تقابل با علما در جریان مهاجرت صغری درس نگرفته بودند، در وفای به عهد خود در برپایی عدالتخانه، کوتاهی کرده و توهین و سرکوب علما را نیز تداوم بخشیدند. عین الدوله که به خاطر بی کفایتی و بیماری شاه بیشترین قدرت را داشت، کینه خود از علما را محور و مبنای رفتارهای خویش ساخت و به منظور ارعاب مخالفین، اقدام به دستگیری و تبعید عدهای از علما کرد.

به دنبال این اتفاقات و اجرا نشدن درخواست های مردم، علما و وعاظ، مجلسی علیه دولت عین الدوله با سخنرانی شیخ محمد واعظ ترتیب می دهند که ضمن حمله ایادی حکومت به مجلس، واعظ دستگیر می شود. هر چند وی با تلاش مردم آزاد شد، اما در جریان درگیری، یکی از طلاب شهید شد.

این موضوع که خشم و اعتراض مردم و علما را برانگیخته بود، منجر به خروج علما از تهران به سمت قم شد، آنها در حرم حضرت معصومه (س) بست نشستند که به مهاجرت کبری معروف شد.

در طی این حرکت، شمار متحصنین روز به روز افزایش یافت و به چندین هزار نفر رسید. «در تهران کار از این گذشت و به مأمورین و متصدیان رسید. پارهای از افسران و افراد نظامی نیز متمایل به مردم شدند و با استعفا از خدمت، به متحصنین پیوستند.»(3)

به دنبال تحصن مشروطه طلبان و متعاقب آن بروز ناآرامی در بسیاری از شهرها، مظفرالدین شاه که بنیان سلطنت خود را متزلزل می دید، با برکناری عین الدوله، فرمان مشروطیت را امضا کرد و چند روز بعد از آن درگذشت.

 

  4. مفتضح شدن رضاخان و توطئه جمهوری خواهی وی، نتیجه توهین به آیت الله مدرس

رضاخان با توطئه جمهوری خواهی خود قصد داشت عملاً با تجمیع اختیارات نخست وزیری و ریاست جمهوری در خویش، به صورت نرم، طومار مشروطه را پیچیده و خود را رئیس جمهور مستبد و مادام العمر سازد؛ ترفندی که از همتای ترک خویش، آتاتورک آموخته بود.

شهید مدرس، نماینده آزادیخواه مردم در مجلس شورا، اما با تیزبینی، تمام قد در برابر جو ایجاد شده در مجلس به نفع توطئه رضاخان ایستاد. در مجلس بین آیت الله مدرس، رهبر جبهه اقلیت، و سید محمد تدین سردسته جناح اکثریت مجلس درگیری لفظی رخ داد و در نتیجه اعضای تشکیلات خود را به ترک مجلس دعوت کرد. در هنگام خروج، التهاب بالا گرفت و احیاءالسلطنه بهرامی نماینده شیراز و از حامیان رضاخان، سیلی محکمی به گونه مدرس زد و عمامه آن بزرگوار نقش زمین شد.

هرچند سیدمحی الدین مزارعی نماینده دیگر شیراز، با سیلی محکمتری اهانت بهرامی را بی پاسخ نگذاشت، اما صدای سیلی بر گونه آیت الله مظلوم بسان آب سردی بر اکثریت موافق رضاخان بود و به یکباره فضای مجلس به نفع شهید مدرس و علیه جمهوری کذایی دیکتاتور جدید شد.(4)

پیچیدن خبر سیلی، چون سِیلی خروشان تمام کشور را به قیام واداشت. مردم در مقابل مجلس با شعار «زنده باد مدرس، مرده باد جمهوری» به مخالفت با حرکت سردار سپه پرداختند.

موتمن الملک، رئیس مجلس تاب این صحنه را نیاورد و با ناراحتی به سوی رضاخان که وارد صحن مجلس شده بود رفت و در حالی که از خشم می لرزید رو به منشی مجلس فریاد زد: سید محمود زنگ مجلس را بزن تا تکلیف این مرد را روشن کنم. با این حرکت، رضاخان دچار هراس شد و با فضاحت و خواری از موتمن الملک پوزش خواست و نزد مردم انصرافش را از توطئه خویش اعلام کرد.(5)

 

  5. تیرخلاص به تاکتیک رضاخان در تظاهر به دینداری، نتیجه اهانت وحشیانه به بافقی

محمدتقی بافقی از علمای پرتلاش و شجاع قم بود که بی هراس، به رضاخان نامه عتاب آمیز می نگاشت و رضا میرپنج که در اوان حکومت خود، برای بقای قدرت خویش در جامعه دیندار ایران تظاهر به گرایش به مذهب می کرد از برخورد با وی سرباز میزد.

تا اینکه در آخرین روز سال 1306ش، همسر رضاخان و گروهی از زنان دربار، برای حضور در مراسم نوروزی، وارد حرم حضرت معصومه (س) شدند و دقایقی با پوششی نامناسب خودنمایی کردند.

وقتی بافقی از این ماجرا آگاه شد، پیغامی برای زنان فرستاد و به حضور آنان در حرم، بدان وضع اعتراض کرد و چون مؤثر واقع نشد، شخصاً به آنجا آمد و از آنان خواست تا حرم را ترک کنند.

خانواده شاه، واقعه را به تهران خبر دادند. رضاخان خشمگین همراه با یک گروه مسلح زرهی، روانه قم و با چکمه وارد حرم مطهر شد. افراد گارد، عده ای را مضروب و بافقی را دستگیر کردند. رضاشاه شخصاً بافقی را به شدت مضروب ساخت و حین لگد زدن به وی، حسب عادت خود ناسزا می گفت؛ بافقی تنها ذکر یا صاحب الزمان را تکرار می کرد.

آیت الله حائری که فضا را مناسب برخورد متقابل ندیده بود، فتوا داد: «صحبت و مذاکره در اطراف قضیه اتفاقیه مربوط به شیخ محمدتقی (بافقی) برخلاف شرع انور و مطلقاً حرام است» و البته با تلاش هایش بافقی را از زندان رهانید.

رضاخان که تا آن زمان با حضور ریاکارانه در مجالس روضه، قصد محبوبیت زایی و زدن بنیان مذهب از درون پارادایم مذهب را داشت، در این اقدام احساسی و در قالب چهار مقوله: کشف حجاب دربار در حرم، ورود وحشیانه و موهن به صحن مطهر، ضرب و شتم زوار و نیز اهانت به یک عالم پیر رنجور و محبوب، تیرخلاصی به محبوبیت ساختگی خود و تاکتیک تظاهر مذهبی زد. این اقدام آغازی برای تقابل تمام عیار وی با جامعه مذهبی ایران بود. برخی محققان برآنند که جو ایجاد شده علیه رضاخان به خاطر این هتک حریم حرم و روحانیت، کشف حجاب رضاخانی را که ملکه از ابتدا به دنبال آن بود، هشت سال به تاخیر انداخت.

آنچه مسلم است اینکه حماسه شجاعانه بافقی، خونی تازه در رگهای طلاب مبارز ساری کرد؛ تا آنجا که امام خمینی (ره) در همان سالها، وی را مبارزی معرفی کرد که باید الگوی طلاب در قیام باشد.(6)

 

  6. تصویب قانون ممنوعیت اهانت به مراجع و توقیف نشریه موهن، نتیجه توهین به آیت الله بروجردی

در سال 1331ش و در فضایی که حامیان مصدق، هم آوا با ایادی رژیم پهلوی قصد تنزل جایگاه روحانیت را داشتند، یک نشریه غیردولتی، مطلبی توهین آمیز نسبت به آیت الله بروجردی را منتشر ساخت.

واکنش های عمومی بسیار فراتر از انتظار مسئولان نشریه بود و به سرعت گسترش یافت. اعتراض ها در مدتی کوتاه به بروجرد نیز رسید و مردم این شهر، وارد ساختمان فرمانداری بروجرد شدند و در آن تحصن کردند. ارسال پیام های اعتراض آمیز به نخست وزیر وقت از سوی گروه های مختلف مردم، فشار را بر مصدق مضاعف ساخت و نهایتاً دولت دستور به توقیف نشریه موهن و تصویب قانونی داد که بر مبنای آن، توهین به مرجع تقلید و زعیم حوزه به توقیف نشریه و تعقیب عاملان آن می انجامید.

 

  7. انزوای مصدق و سقوط وی، نتیجه سلسله اهانت های زننده به آیت الله کاشانی

هرچند در علت کاوی پدیدارهای اجتماعی احصای عوامل موجود دشوار است، اما سیر حوادث مقطع منتهی به کودتای 28 مرداد 1332، گواه تأثیر قطعی تلاش مصدق و ملی گرایان در دوری از جریان مذهبی و هتک حیثیت و به تعبیر خود مصدق، «لجن مال» کردن آیت الله کاشانی بود؛ همان آیت اللهی که محبوبیت وی مصدق را در غائله سی تیر به قدرت بازگرداند.

ابزار مصدق در برافروختن آتش اختلاف و هتک حیثیت آیت الله، روزنامه های حامی یا متعلق به دولت وی بودند. روزنامه هتاک «شورش» (متعلق به کریمپور شیرازی) یکی از برجسته ترین آنها بود.

محمود شروین از فعالان نهضت ملی که همزمان با هر دو شخصیت ارتباط داشت می گوید: «در این گیر و دار که گروه های مخالف، به تبلیغات و اتهامات علیه یکدیگر برخاسته بودند، روزنامه های طرفدار دولت [مصدق]، مهار گسیخته نسبت به آیت الله کاشانی چه تهمت ها و نارواگویی ها که انتشار نمی دادند.»

روزنامه شورش کار جسارت و اهانت را به جایی رساند که در صفحه اول روزنامه، عکس آیت الله کاشانی را ترسیم، پرچم انگلیس را بر عمامه آن زعیم روحانی نقش و طی مقاله ای به ایشان توهین کرد.

محمود شروین می گوید: «آیت الله کاشانی با دیدن آن مطالب، سخت متأثر شد. تلفن را برداشت و در تماس با مصدق، او را مورد گله قرار داد. من خود شاهد و ناظر بودم، آیت الله گفت: جناب آقای نخست وزیر! گذشته از سوابق دوستی طولانی، چگونه اجازه می دهید که در روزنامه شورش این چنین مرا مورد اهانت قرار دهند و پرچم انگلیس را بر عمامه من نقش نموده و در مقاله آن، کلمات شرم آوری نوشته شود؟ دکتر مصدق گفت: آقا! روزنامه مال ملت است، این ملت است. (یعنی این ملت است که شما را انگلیسی می داند و شما را شایسته آن الفاظ رکیک می شمارد!) آیت الله کاشانی جواب داد: آقا، کریمپور شیرازی در دربند، یک ویلای دولتی دارد و ماهانه از بیمه، حقوق یک وزیر را دریافت می کند، به کمر اسلحه بسته و در برابر افراد پلیس روزنامه اش منتشر می شود و شعار داده میشود؛ باز هم می فرمایید ملت است؟»(7)

این اهانت ها نه تنها موجب محبوبیت و عزت مصدق نشد، بلکه به سرعت وی را در مسیر قهقرایی قرار داد. نتیجه این اقدامات تنهایی مصدق و جدایی از یاران پیشین خود از سویی و نیز افت فاحش محبوبیت او بود. و البته بی تفاوتی مردم نسبت به برکناری وی توسط آمریکا به کمک چندتن از اوباش و فواحش، گواه آخرین خطای وی بود.(8)

 

  8. آغاز نهضت اسلامی بعد از بازداشت امام خمینی در خرداد 1342

در سحرگاه پانزدهم خرداد سال 1342و پس از سخنرانی کوبنده امام خمینی علیه جنایات محمدرضا پهلوی، دژخیمان رژیم به گونه ای وحشیانه و اهانت آمیز به خانه ایشان یورش بردند و این مرجع عالیقدر را دستگیر و پنهانی به زندانی در تهران منتقل کردند.

محمدرضا پهلوی نمی دانست ابعاد این اقدام موهن، تاریخ ایران را به گونه ای دیگر رقم خواهد زد. با انتشار خبر، مردم قم، تهران و چند شهر دیگر به خیابان ها ریختند.

انبوه جمعیت مردم تهران با شعار «یا مرگ یا خمینی» و «مرگ بر شاه»، تهران را دگرگون ساخت. محمدرضا که اساس حکومت ننگین خود را در خطر یافت با رگبار مسلسل چنان حمام خونی از مردم به راه انداخت که حتی اربابان غربی وی در بهت فرو رفتند.

اما این بار نیز رفتار توهین آمیز طاغوت در قبال وارثان انبیاء زمینه ساز زوال موهن شد. تأثیر این حادثه و پیامد آن یعنی کشتار 15 خرداد در پیروزی انقلاب اسلامی چنان عمیق است که تحلیل آن مجالی نو می طلبد.

 

  9. حماسه 19 دی و آغاز شمارش معکوس حیات طاغوت؛ نتیجه اهانت به امام خمینی

پس از چهارده سال اختناق در ساحت سیاسی کشور، شهادت آیت الله مصطفی خمینی موجی از خشم علیه رژیم پهلوی را ایجاد کرد و برپایی مراسمات مختلف، تابوی ذکر علنی نام امام خمینی و خروش علیه محمدرضا پهلوی را در هم شکست. در این فضا، محمدرضا پهلوی در یکی از احمقانه ترین اقدامات حیات خویش، برای ضربه به محبوبیت امام و نیز تخلیه احساسی خشم خود، تصمیم به انتشار مقاله ای توهین آمیز علیه ایشان گرفت.

در اواسط دیماه 1356، مقاله به صورت ممهور به مهر رسمی دربار، به روزنامه اطلاعات رسید که نام جعلی رشیدی مطلق به عنوان نویسنده انتخاب شده بود. اسناد متعدد گواه آگاهی کامل محمدرضا از مفاد مقاله و نقش او در نشر آن دارد.

مقاله ضمن معرفی بی حجابی به عنوان فضلیت و حجاب، به عنوان کهنه پرستی و ارتجاع، به اهانت مستقیم به امام خمینی(ره) پرداخته بود.

با انتشار این مقاله اولین واکنش ها در شهر قم و حوزه های علمیه آغاز و دروس حوزه در روز 18 دی تعطیل اعلام شد. انبوه محصلین و مدرسین به خانه مراجع رفتند و از آنان خواستند دستگاه جبار را وادارند که این اهانت را جبران کنند.(9)

بازاریان قم با مشاهده حرکت حوزه علمیه، تصمیم به تعطیلی مغازه های خود در 19 دی گرفتند. در این روز، تعداد طلاب و اساتید و نیز اقشار مختلف مردم با راهپیمایی به سوی منازل بزرگان حوزه، رفته رفته خروشان تر می شد.

در عصر این روز بیش از 3000 نفر (10) به سمت بیوت علما رهسپار شدند و قاطبه مراجع و علما با مواضعی قاطع علیه محمدرضا پهلوی، از نهضت امام خمینی (ره) حمایت کردند.

نیروهای رژیم پهلوی از پیش و با طرحی که از تهران ابلاغ شده بود، به قصد کشتاری همچون 15 خرداد در صحنه حضور داشتند. مردم که بر اساس گزارش ساواک (11) تعدادشان به 10 هزار نفر رسیده بود، از بیت آیت الله نوری به سمت بیت آیت الله مشکینی راهی شدند.(12) آنان برای ندادن بهانه به مسلحین، به آرامی از جلوی صفشان درحال عبور بودند که با شکسته شدن شیشه بانک ملی توسط یکی از مأموران، دستور تیر صادر شد و رژیم پهلوی حمام خونی دیگر برپا کرد. تعداد شهدا و زخمی ها به حدی زیاد بود که جدای از مجروحینی که به منازل برده شد، تختها، راه روها و کف اتاق بیمارستانها مملو از شهدا و مجروحین بود.(13)

حماسه مردم قم در نوزدهم دی 56 تبلور بیداری مردم، عشق آسمانی آنان به مرجعیت و خیزشی بی انتها به رهبری امام بود. ایشان در سخنرانی کوبنده خود پس از جنایت رژیم پهلوی، این اقدام را به مثابه پایان عمر ننگین رژیم پهلوی دانسته و مرگ آن را نوید دادند.

سیر تطور حوادث بعدی نهضت نیز نمایاند که این اهانت به ساحت مرجعیت تیر خلاصی بر پیکر رژیم پهلوی بود. حماسه 19 دی نقطه عطف چهلم های پیاپی بود که مردم شهرهای مختلف در تکریم شهدای نهضت می گرفتند و با خون خود پیروزی انقلاب شکومند اسلامی را امضا کردند.

..............................................

پی نوشت ها

1. سیدجلال الدین مدنی، تاریخ تحولات سیاسی و روابط خارجی

2. روح الله حسینیان، چهارده قرن تلاش شیعه برای ماندن و توسعه

3. مدنی، سیدجلال الدین؛ پیشین، ص117

4. پیامدهای سیلی زدن به مدرس

5. ن.ک حجت الاسلام حسینیان، روح الله، پیشین، ص385-386

6. برای مطالعه بیشتر در این موضوع ن.ک همان

7. حمید کرمی، خاطرات دکتر محمود شروین

8. برای مطالعه بیشتر در خصوص تحلیل روند منجر به کودتا ن.ک: صدرشیرازی، محمدعلی، دولت موقت، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، تهران، 1388

9. علی دوانی، نهضت روحانیون ایران، ج7 و 8

10. دوانی این آمار را برای حاضرین در سخنرانی آیت الله حسین نوری همدانی ذکر می کند و در آستانه درگیری به این جمعیت اضافه شده است.

11. آرشیو مرکز اسناد انقلاب اسلامی، گزارش 21 شهریور 56

12. حجت الاسلام حسینیان، روح الله، چهارده سال رقابت ایدئولوژیک شیعه در ایران

13. دوانی، پیشین، ص36

 

منبع: هفته نامه افق حوزه

 

 

 

ارسال نظر

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha