چهارشنبه ۱۲ تیر ۱۳۹۸ - ۲۲:۴۵
 دانستنی هایی از انجیل برنابا + میزان استقبال مسیحیت از این انجیل

حوزه/ نخستين كسى كه از وجود نسخه ى ايتاليايى انجيل برنابا آگاه شد يكى از مستشاران پادشاه پروس بود. اين مستشار که نامش در حافظه ى تاريخ ثبت شده، «كريمر» و مقيم آمستردام بود.

به گزارش خبرگزاری «حوزه»،کتاب مسیحیت به قلم سيد محمد اديب آل على با هدف آشنایی علاقمندان با تاريخ و كلام مسيحيت در قالب پرسش و پاسخ به رشته تحریر درآمده است که حوزه نیوز این کتاب را در شماره های گوناگون منتشر خواهد کرد.

 

* انجيل برنابا

 

پرسش: «انجيل برنابا» چيست و تا چه اندازه اى مورد قبول مسيحيت است؟

 

پاسخ: در قرن هجدهم ميلادى در اروپا، انجيلى كشف شد كه به يكى از شخصيت هاى نزديك به حضرت عيسى (عليه السلام) يعنى «برنابا» [51] نسبت داده مى شود.

 

كشف اين انجيل جنجال مفصّلى در محافل مذهبى و علمى به راه انداخت. بحث درباره ى اصالت و صحت انتساب آن به برناباى حوارى و مطالب مندرج در آن تا مدت ها محافل مسيحى و غيرمسيحى را به خود مشغول كرده بود. از آن زمان تاكنون سخنان و مقالات و كتب بسيارى در مورد اين كتاب گفته و نوشته شده و بسيار نيز گفته خواهد شد; زيرا مطالب مطرح شده هنوز به صورت قطعى، فصل خطاب گفته ها و نوشته ها نبوده اند.

 

در پاسخ به سؤال فوق ابتدا به اختصار شخصيت برنابا بررسى و سپس درباره ى تاريخچه و اعتبار و مطالب كتاب فوق مطالبى مطرح مى گردد.

 

برنابا در اصل از «سبط لاوى» [52] و از اهالى قبرس بود كه در عصر رسولان به آيين مسيحيت گرويده بود.[53]

 

در كتاب مقدس فعلى چندين بار نام برنابا ذكر و به عنوان شخصى ممتاز از او ياد شده است:

و يوسف، كه رسولان او را «برنابا» يعنى «ابن الوعظ» لقب دادند، مردى از سبط لاوى و از طايفه ى قبرسى، زمينى را كه داشت فروخته، قيمت آن را آورد و پيش قدم هاى رسولان گذارد تا به نيازمندان دهند.[54]

 

برنابا مردى صالح و شخصى مهربان و پر از روح القدس و ايمان بود. در نتيجه مردم دسته دسته به خداوند ايمان آوردند.[55]

 

از مطالب عهد جديد بر مى آيد كه برنابا در ايمان آوردن به عيسى بر بسيارى از شخصيت هاى بزرگ مسيحى هم چون «پولس» سبقت داشته، بلكه شفيع پولس نزد حواريون بوده است.[56]

 

از كتب عهد جديد و نامه هاى پولس به دست مى آيد كه برنابا از بنيان گذاران سفرهاى تبشيرى و چهره اى شاخص و معتبر در عصر رسولان بوده است.[57]

 

برنابا و پولس مأمور دعوت امت غيرمختون (غير يهودى ها) به مسيحيت مى شوند و به شهرها و ديارهاى مختلفى سفر مى كنند و با اذيت و آزارهاى بسيارى مواجه مى گردند و معجزات زيادى از خود نشان مى دهند تا جايى كه برخى آنان را خدا مى پندارند.[58]

 

آنان اولين كليساها را در جهان مسيحيت پى ريزى مى كنند و در هر كليسا كشيشى را براى اداره و هدايت مردمان برمى گزينند[59]، اما طولى نمى كشد كه بين برنابا و پولس «نزاعى سخت» رخ مى دهد:

 

و بعد از ايامى چند، پولس به برنابا گفت: برگرديم و برادرانمان را در هر شهرى كه در آنها كلام خدا را اعلام كرديم، ديدن كنيم كه چگونه باشند. اما برنابا چنان مصلحت ديد كه يوحنّا ملقّب به مرقس را همراه خود بردارد. ليكن پولس چنين مصلحت دانست كه او را كه از «پمفيله» از ايشان جدا شده بود و با ايشان همكارى نكرده بود، با خود نبرد. پس نزاعى سخت شد، به حدى كه از يكديگر جدا شدند، برنابا مرقس را برداشت و از راه دريا به قبرس رفت و پولس، سيلاس را اختيار كرد و از برادران به فيض خدا سپرده شده رو به سفر نهاد...[60]

 

آخرين نشانى كه از برنابا در منابع مسيحيت وجود دارد همين است كه ذكر شد وديگر اثرى از او به چشم نمى خورد و او به گونه اى مرموز و شگفت آور از تاريخ مسيحيت ناپديد شده و تنها اين پرسش به جاى مانده است كه چگونه اين نخستين رسول، يا دست كم، يكى از رسولان نخستين، كه شفيع و راهنما و همراه پولس، و پُر از روح القدس و ايمان بود، بدون هيچ مقدمه و يا طرحى منطقى ناپديد مى شود و به قول ويل دورانت به گونه ى اعجاب آورى «از صحنه ى تاريخ محو مى گردد.»[61]

 

آيا صرف همراهى يا عدم همراهى «مرقس» مى تواند سبب جدايى دو رسول كه با مواعظ و اندرزهايشان هزاران نفر را به عيسى و عشق و محبت و برادرى دعوت كرده اند، باشد؟

 

به هر تقدير توجيهى كه كتاب اعمال رسولان، در مورد جدايى اين دو شخصيت بزرگ جهان مسيحيت نموده است، شبيه دعواهاى كودكانه يا نوجوانان متأثر از احساسات و عواطف است، نه مبشرانى كه قصد بناى تمدنى عظيم بر اساس تعاليم مسيح را داشته اند.

 

تاريخچه ى انجيل برناباى موجود

نويسنده اى مسيحى كه مترجم انجيل برنابا به عربى نيز هست، درباره ى تاريخچه ى اين انجيل مى نگارد:

نخستين كسى كه از وجود نسخه ى ايتاليايى انجيل برنابا[62] آگاه شد يكى از مستشاران پادشاه پروس[63] بود. اين مستشار كه نامش در حافظه ى تاريخ ثبت شده «كريمر» و مقيم آمستردام بود. او در سال 1709 م اين نسخه را از كتاب خانه ى يكى از مشاهير و افراد به ظاهر صاحب منصب آمستردام امانت مى گيرد. پس از مدتى وى آن را به شخصى به نام «طولند» و او نيز پس از چهار سال آن را به پرنس «اوژن ساووى»[64] اهدا مى كند. مشهور است كه اين ژنرال جنگ جو با وجود لشكركشى هاى فراوان و اشتغال به امور سياسى، به علوم و آثار تاريخى علاقه اى فراوان داشته است. نسخه ى مذكور بعدها در سال 1738 همراه با ديگر كتاب هاى شخصى وى به كتاب خانه ى سلطنتى وين انتقال يافته و تا امروز -15 مارس 1908 م- در اين كتابخانه نگه دارى مى شود.[65]

 

علاوه بر نسخه ى ايتاليايى انجيل برنابا، نسخه ى ديگرى گزارش شده كه اسپانيايى است. اين نسخه كه شامل 222 فصل و 420 صفحه است در اوايل سده ى هجدهم ميلادى كشف شده و متأسفانه گذشت زمان سبب فرسودگى و پوسيدگى صفحات آن شده بود. نسخه ى مذكور توسط شخصى از اهالى «هدلى»، از شهرهاى ايالت همپشير انگلستان، به صورت امانت در اختيار خاور شناس مشهور، دكتر «سايل»[66] قرار مى گيرد. سپس از طريق دكتر سايل به دست دكتر «منكهوس» كه يكى از اعضاى هيأت علمى دانشگاه سلطنتى آكسفورد بود، مى رسد. منكهوس پس از مدتى اين نسخه را از زبان اسپانيايى به زبان انگليسى ترجمه مى كند و در سال 1784 م متن مترجَم را همراه با نسخه ى اصلى اسپانيايى در اختيار دكتر «هويت» كه از انديشمندان و اساتيد برجسته ى زمان خود بود قرار مى دهد.[67]

 

از يادداشتى كه دكتر «سايل» در آغاز نسخه ى اسپانيايى نگاشته، چنين برمى آيد كه اين نسخه در اصل توسط مسلمانى «اروغانى» به نام «مصطفى عرندى» از روى نسخه ى ايتاليايى به زبان اسپانيايى برگردانده شده است.[68]

 

اهميت نسخه ى اسپانيايى در مقدمه اى است كه طى آن مشخص مى گردد كه راهبى به نام «فرامرينو» به مجموعه اى از نامه ها و يادداشت هاى «قديس ايرنائوس»[69] دست مى يابد كه شامل تعاليمى عليه پولس و تقبيح اعمال و افكار اوست; و ايرنائوس مطالبش را به انجيلى منسوب به برنابا نسبت مى دهد. از اين جا اشتياق راهب فرامرينو براى كشف انجيل برنابا شدت مى يابد و در نهايت به آن دست مى يابد.[70]

 

مطالب انجيل برنابا

انجيل برنابا نسبت به اناجيل ديگر بسيار قطورتر و حاوى مطالب مختلف و گسترده اى در 222 فصل است. اين در حالى است كه اناجيل ديگر در عهد جديد 16 تا حداكثر 28 باب دارند.

 

انجيل مزبور با اناجيل اربعه تفاوت دارد و در برابر معتقدات رسمى كليسا مى ايستد. در اين انجيل برنابا خود را يكى از دوازده حوارى حضرت عيسى معرفى مى كند و مدعى است كه انجيلش را به دستور آن حضرت نوشته است و پولس را تحريف كننده و نابود كننده ى تعاليم و شخصيت حضرت عيسى(عليه السلام) مى داند.[71] وى شايعه ى مرگ و قيام پس از مرگ حضرت عيسى را خلاف واقع دانسته و آن را اقدام نابخردانه ى حواريون مى داند.[72]

 

برنابا در شرح تعاليمى كه حواريون و رسولان گمراه به دروغ به نام تعاليم عيسى(عليه السلام) منتشر ساخته اند به اين موارد اشاره مى كند:

 

انتشار اين شايعه كه عيسى پسر خداست; اسقاط سنت ختان; و حلال دانستن گوشت هاى ناپاك.[73]

 

از اساسى ترين اصولى كه انجيل برنابا شديداً بر آن اصرار مىورزد، «نفى تثليث» است. در اين انجيل عيسى پيامبر خدا معرفى گرديده و كراراً «الوهيت» از وى نفى شده است.[74]

 

هم چنين از زبان حضرت عيسى آمده است كه، پس از وى شيطان، خدا يا پسر خدا بودن وى را بر سر زبان ها خواهدانداخت و همين اعتقاد خطا، آيين وى را به انحراف خواهد كشاند، به طورى كه سى نفر مؤمن حقيقى باقى نخواهند ماند.[75]

 

در اين انجيل، حضرت عيسى(عليه السلام) مسيائى (پيامبر موعود) بودن خويش را نفى مى كند و پيوسته به آمدن رسول گرامى اسلام بشارت مى دهد. او خود را آماده كننده ى راه پيامبر اسلام مى داند. وى در پاسخ به پرسش آندرياس (يكى از حواريون) مى گويد:

 

او در زمان شما نمى آيد، بلكه بعد از شما به چندين سال; وقتى كه انجيل من باطل شود و نزديك است كه سى نفر مؤمن پيدا نشود. در آن وقت خداى بر جهان رحم مى كند; پس رسول خدا را مى فرستد كه قرار مى گيرد بر سر او ابر سفيدى تا او را يكى از برگزيدگان خداى بشناسد و همانا زود است كه ظاهر سازد او را براى جهان.[76]

 

در اين انجيل، عيسى(عليه السلام) پيامبر اسلام را از نسل اسماعيل(عليه السلام) معرفى مى كند، نه اسحاق. اين در حالى است كه عهد قديم مسيّا يا همان پيامبر موعود را از فرزندان اسحاق مى داند.[77]

 

عيسى(عليه السلام) شرط ورود به بهشت را ايمان به پيامبر اسلام دانسته[78] و در مواردى به ذكر شفاعت آن حضرت در روز قيامت پرداخته[79] و ضمن تكريم و بزرگ داشت وجود گرامى پيامبر اسلام(صلى الله عليه وآله)، از كيفيت خلقت و پيدايش نور محمدى سخن به ميان آورده[80] و از ديدار خويش با پيامبر اسلام(صلى الله عليه وآله) در عالم ملكوت سخن گفته است.[81]

 

در انجيل منسوب به برنابا از احكام شريعت موسوى دفاع، و خاصه بر سنت ختان تأكيد مى شود.[82]

 

ويژگى ديگرى كه مى توان گفت انجيل برنابا على رغم ديگر اناجيل واجد آن است برخى مباحث و موضوعات كلامى ـ فلسفى است كه از زبان حضرت عيسى نقل شده است; مثل غيرمركب و متغير بودن خدا،[83] مفهوم بزرگى خدا،[84] قضا و قدر،[85] معاد جسمانى[86]، معرفى انسان و كيفيت نفس انسانى و حالات و عوارض آن.[87]

 

در اين كتاب، برخلاف اناجيل اربعه، مصلوب واقعى «يهوداى اسخريوطى» است، نه حضرت عيسى(عليه السلام)، و آن حضرت پيش از صعود به آسمان در كوه زيتون كسانى را كه پنداشته اند وى مرده و حال از قبر برخاسته است، سرزنش مى كند:

حق مى گويم به شما كه من نمرده ام، بلكه يهوداى خائن مرده است.[88]

در اين انجيل موضوعات اخلاقى و مواعظ و اندرزهاى مختلف مطرح شده است.

 

اصالت و اعتبار انجيل برنابا

بى ترديد برنابا يكى از شخصيت هاى طراز اول مسيحيت و از بزرگان حواريون بوده، نيز انجيلى داشته كه مدت ها از آن استفاده مى شده است. اسناد نشان مى دهد كه در صدر مسيحيت انجيل هاى بسيارى نگاشته شده كه كليسا سعى در انحصار آنها به چهار انجيل معروف (متى، مرقس، لوقا، يوحنّا) داشته است. قديس ايرنائوس در اواخر قرن دوم ميلادى گفته است:

 

چنانكه بادهاى اصلى چهارند، و كرّوبين نيز چهار صورت دارند، و خداوند چهار عهد با انسان بست و... پس اناجيل نيز چهارند.[89]

 

اناجيل روز به روز در جوامع مسيحى انتشار بيشترى مى يافت تا اين كه در سال 364 م، شورايى در لاودكيه،[90] يكى از شهرهاى سوريه تشكيل شد، و در آن چهار انجيل معروف قانونى، و ساير اناجيل مجعول شناخته شدند.[91]

 

دايرة المعارف ها تعداد زيادى از كتاب هاى مقدس صدر مسيحيت را كه اكنون متروك مانده اند نام مى برند كه از جمله ى آنها «انجيل برنابا» است:

 

انجيل «آندريو»، «برنابا»، «برتوما»، «جيمس (يعقوب)» و «تدايوس»، از طرف پاپ گلاسيوس اول[92] ممنوع اعلام شده و پاپ مذكور دستور مخصوص در اين باره صادر كرده است.[93]

 

پطرس بستانى كه يك دانشمند مسيحى است در دايرة المعارف خود ذيل كلمه ى «برنابا» مى نويسد:

 

اسقف «فويتوس»[94] در قرن 9 ميلادى در «قانون رسولى» خود كتاب انجيل برنابا را در رديف كتب مجعول و غيرقانونى[95] قرار داده است.[96]

 

پس ملاحظه مى شود كه انجيل برنابا تا اواخر قرن نهم ميلادى (قرن سوم هجرى) متداول بوده و مسيحيان از آن استفاده مى كرده اند تا اين كه اسقف فويتوس مجدداً تحريم آن را اعلام مى دارد.

 

ظاهرا آخرين حكم تحريم قرائت و استفاده از انجيل برنابا در قرن دوازده ميلادى صادر شده كه مربوط به پاپ «گلاسيوس دوم» در سال 1118 م. است.[97]

 

اما اين مطلب كه انجيل برنابايى كه راهب فرامرينو ادعاى كشف آن را دارد، همان انجيل برناباى قديس باشد نيازمند ادله ى محكمى است كه تاكنون اقامه نشده، و مطالعات باستان شناسى بر روى كاغذ و مركب كتاب و نوع نوشتار و جلد آن هم نتوانست چيزى را ثابت كند; بنابراين قضاوت در مورد اصالت اين انجيل بسيار دشوار است. بديهى است مسيحيان حكم به اصالت آن نمى دهند و آن را ساخته و پرداخته ى يك مسيحى مرتد، يا فردى عرب يا مسلمان مى دانند، ولى بايد اذعان نمود كه جعلى دانستن اين انجيل امر راحتى نيست.

 

حدس ها و گمان ها در مورد نويسنده ى انجيل برنابا

اگر قايل به اصالت انجيل برنابا نشويم آن وقت حدس ها و گمان هايى درباره ى نويسنده ى اين انجيل بروز كند. دكتر خليل سعادة، مترجم مسيحى اين انجيل از انگليسى به عربى، در مقدمه ى ترجمه ى خود مى گويد:

اين جانب شديداً به وجود نسخه ى عربى اين انجيل اعتقاد دارم و به هيچ وجه عدم وجدان چنين نسخه اى، دليل بر عدم وجود آن نيست... نخستين چيزى كه توجه هر خواننده ى مسلمانى را به خود جلب مى كند، اقتباس نويسنده ى اين انجيل از قرآن است... ضمن اين كه نسخه ى ايتاليايى كشف شده به شيوه ى كتب عربى تجليد و صحافى شده است و به نظر من اين ادعا كه دو صحاف پاريسى آن را به سبك عربى تجليد كرده اند، فراتر از مرز پندار و گمان نيست... و به اعتقاد من، نويسنده ى نسخه ى اصلى (نسخه ى عربى) شخصى يهودى و اندلسى بوده، كه ابتدا مسيحى شده و پس از آشنايى با اناجيل و مضامين آنها به آيين اسلام گرويده است.[98]

 

پطرس بستانى نيز مؤلف اين اثر را شخصى عرب مى داند، يا كسى كه از مسيحيت اصيل منحرف شده و از كليسا بريده است و به اين ترتيب خواسته به مسيحيت ضربه وارد كند.[99]

 

در عين حال، دانشمندان مسيحى معتقدند كه نويسنده ى اين اثر، شخصى عادى و عامى نيست; بلكه اطلاعاتى از عهد قديم و جديد و قرآن دارد كه بدون نبوغ نمى توان آن اطلاعات را داشت.[100]

 

به هر حال ما مسلمانان ادعاى قاطع مبنى بر اصالت اين انجيل نداريم و براى حقانيت اسلام خويش عليه مسيحيت به اين كتاب استناد نمى كنيم و اصرارى در پذيرش اين انجيل از طرف مسيحيان نداريم و مى پذيريم كه مسيحيان چنين انجيلى را اصيل ندانند. لكن جالب اين است كه مسيحيان خود اين كتاب را نگاه دارى و سپس چاپ و منتشر كرده و ضمن اعتراف به ارزش هاى آن، آن را به زبان هاى مختلف ترجمه نموده اند.

 

در پايان اين نكته را اضافه مى نماييم كه مسيحيان اشكالاتى به اين كتاب وارد كرده و مسلمانان به برخى از آنها پاسخ گفته اند; كه علاقه مندان مى توانند به كتب مفصل مراجعه كنند.[101] ضمن اين كه پاسخ به اين ايرادات به معناى اصالت دادن به آن نيست; چون احياناً انجيل نام برده حاوى مطالبى است كه يك مسلمان نمى تواند آن را بپذيرد.[102] اگر در آينده شواهدى بر اصالت اين انجيل اقامه شود، مى توان گفت كه اين كتاب نيز هم چون ديگر اناجيل و كتب مقدس، از دستبرد منحرفان در امان نبوده و دچار تحريفاتى گرديده است.

-------------------------------------

پاورقی:

[51]. Barnabas

[52]. فرزندان هر يك از اولاد اسرائيل (يعقوب) را سبط ناميده اند. بدين ترتيب قوم بنى اسرائيل از دوازده سبط، به تعداد فرزندان يعقوب تشكيل شده اند. سبط لاوى در ميان اسباط، از شأن والايى برخوردار بوده است. (جمشيد غلامى نژاد، مقدمه ى انجيل برنابا، ص 120).

[53]. جيمز هاكس، قاموس كتاب مقدس، ص 174.

[54]. اعمال رسولان، 4: 36.

[55]. همان، 11: 24.

[56]. همان، 9: 26.

[57]. ر.ك: همان، 13: 4 و 46; 13: 2، و لاطيان، 2: 9.

[58]. ر.ك: اعمال رسولان، 13: 50، 14: 1 ـ 16 و 19.

[59]. همان، 14: 21 ـ 23.

[60]. همان، 15: 36 ـ 41.

[61]. ويل دورانت، تاريخ تمدن، ج 3، ص 684. وى به مؤلفين عهد جديد اين اعتراض را نيز دارد كه چرا نقش و سهم برنابا در سفرهاى تبليغى ناديده گرفته شده و اين سفرهاى تبشيرى را تنها به پولس منسوب مى نمايند. (همان، ص 683).

[62]. نخستين انجيل برناباى كشف شده نسخه اى ايتاليايى و پس از آن نسخه اى اسپانيايى است.

[63]. Prussia; بزرگترين و مهم ترين كشور سرزمين آلمان كه در گذشته شامل قسمت اعظم آلمان شمالى بوده و حدود دو سوم جمعيت آلمان را در بر مى گرفته است (مقدمه ى خليل سعادة بر انجيل برنابا، ص 352 (پاورقى مترجم).

[64]. Eugene de Savoie مشهور به پرنس اوژن (1663 ـ 1736) ژنرالى فرانسوى كه در اصل فرزند يكى از شاهزادگان بود. در طول عمر خود جنگها و فتوحات بسيار داشت. از جمله در دو نوبت تركان عثمانى را شكست داد. ر.ك: غلامحسين مصاحب، دايرة المعارف فارسى، ج 1، ص 201.

[65]. مقدمه ى خليل سعادة بر انجيل برنابا، ص 16.

[66]. Georgie Sale خاورشناس انگليسى.

[67]. مقدمه ى خليل سعادة بر انجيل برنابا، ص 16.

[68]. همان. اروغان (Arrogon) از شهرهاى اسپانيا.

[69]. Irenaeus، (حدود 125 ـ 202 م) اسقف ليون در فرانسه ى كنونى و مولف رساله ى «بر ضد بدعت» (غلامحسين مصاحب، دايرة المعارف فارسى، ج 1، ص 329).

[70]. مقدمه ى جرج سيل بر ترجمه ى قرآن مجيد; به نقل از: حسين توفيقى، سير تاريخى انجيل برنابا، ص 15.

[71]. ر.ك: انجيل برنابا، فصل 221 و 222.

[72]. ر.ك: همان، فصل 218.

[73]. ر.ك: همان، فصل 2.

[74]. ر.ك: همان، فصل 19، 47، 53، 212 و...

[75]. ر.ك: همان، فصل 96.

[76]. ر.ك: همان، فصل 72.

[77]. ر.ك: همان، فصل 142 و 208.

[78]. ر.ك: همان، فصل 137.

[79]. ر.ك: همان، فصل 54، 55، 56 و 137.

[80]. ر.ك: همان، فصل 43 و 44.

[81]. ر.ك: همان، فصل 44.

[82]. ر.ك: همان، فصل 29، 32، 38 و 124.

[83]. ر.ك: همان، فصل 161.

[84]. ر.ك: همان، فصل 178.

[85]. ر.ك: همان، فصل 163 و 164.

[86]. ر.ك: همان، فصل 173.

[87]. ر.ك: همان، فصل 105 و 106.

[88]. ر.ك: همان، فصل 17 و 271.

[89]. و. م. ميلر، تاريخ كليساى قديم، ص 74.

[90]. Laodicea

[91]. حسين توفيقى، سير تاريخى انجيل برنابا، ص 16; و كرى ولف، درباره ى مفهوم انجيل ها، ترجمه ى محمد قاضى، ص 93.

[92]. Gelasius I، از سال 492 ـ 496 م منصب پاپى داشته است.

[93]. دايرة المعارف (Encyclopedia American) چاپ 1962 م، كلمه ى «برنابا»; هم چنين ر.ك: دايرة المعارف (Encyclopedia Britanica) ج 2، ص 179 ـ 180، ماده ى: (Apocriphal Literature). مطلب مذكور در چاپ هاى اخير اين دايرة المعارف حذف شده است. (حسين توفيقى، سير تاريخى انجيل برنابا، ص 19).

[94]. Phothius، از سال 858 ـ 886 م مقام اسقفى استانبول را به عهده داشت. مدتى از كليساى كاتوليك جدا شد و در سال 891 در تبعيدگاه خود درگذشت (مقدمه ى جرج سيل بر ترجمه ى قرآن مجيد، ص 10).

[95]. Apocripha

[96]. پطرس بستانى، دايرة المعارف، ج 5، ص 363.

[97]. همان.

[98]. مقدمه ى خليل سعادة، بر انجيل برنابا، ص 20 ـ 21.

[99]. پطرس بستانى، دايرة المعارف، ج 5، ص 364.

[100]. ر.ك: مقدمه ى انجيل برنابا، ص 24.

[101]. ر.ك: مقدمه ى سيد محمود طالقانى و مقدمه ى رشيد رضا و مقدمه ى جمشيد غلامى نژاد و مقدمه ى سردار كابلى بر ترجمه ى انجيل برنابا.

[102]. مانند معجزه ى تبديل آب به شراب (فصل 15). عدم انطباق داستان حضرت آدم و سجده ى شيطان بر او (مقايسه كنيد: فصول 35، 39، 40، 41 و 42 انجيل برنابا را با آيه ى 29 سوره ى حجرات و آيات سوره ى بقره و داستان حضرت ابراهيم; و نيز فصول 20 ـ 29 انجيل برنابا را با آيات سوره ى انعام، ابراهيم، انبيا و مريم; و داستان تولد حضرت عيسى(عليه السلام) و تكلّم وى در گاهواره و اعتراف به بندگى خداوند (سوره ى مريم، آيات 30 ـ 33) را با فصل 89 برنابا و... .

 

اخبار مرتبط

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha

نظرات

  • منتشرشده: ۳
  • در صف بررسی: ۰
  • غیرقابل‌انتشار: ۰
  • بنده خدا IR ۱۹:۱۱ - ۱۳۹۸/۱۰/۰۸
    انجیل برنابا به دلایل زیر رد شده است 1 - برنابا از حواریون نبودن در حالی که در انجیل برنابا خودش را حواری معرفی کرده 2 - این کتاب در زمان امپراطوری عثمانیو توسط آنها نوشته شده 3 - نویسنده این کتاب حتی جغرافی هم بلد نبوده و موقعیت مکانی شهرها را اشتباهی زکر کرده 4 - کسی که این داستان ها نوشته از حضرت محمدی صحبت میکند که با پیامبر اسلام کاملا متفادت است. حتی حضرت محمد هم ادعاهای برنابا را مطرح نکرده. اعتقاد به این کتاب یعنی ما باید منتظر حضرت محمد دیگری باشیم. حتی نویسته این کتاب جعلی نیامده از جعل از نام حواری اصلی استفاده کنه و آمده ازیک فرد رسول استفاده کرده. در جعل هم طوری گفته که آدم فکر میکنه برنابا کنار حضرت مسیح است و از حواریونش است. چقدر آدم میتونه احمق باشه.
    • فاطمه IR ۲۱:۲۸ - ۱۴۰۳/۰۲/۱۵
      آها اون وقت منبع اطلاعات ارزشمندتون؟
  • IR ۲۰:۳۹ - ۱۳۹۹/۰۹/۱۶
    آیت الله محمد تقی بهجت در مورد این انجیل می‌گوید: انجیل برنابا با اناجیل اربعه مخالف است. جهات عجیبه و شواهد صدقی در آن است که خدا می‌داند چقدر به اسلام نزدیک است از جمله تحریم لحم خنزیر... بله دو سه جایی یادم می‌آید که این (کتاب) با اسلام مخالفت دارد. فقط چیزی که هست این است که این دو سه جا هم داخل در انجیل برنابا شده است... اما مخالفتهای صریحی با دیگر اناجیل دارد که سبب شده بگویند این انجیل مجعول است با آنکه هر کسی که این انجیل را ببیند یقین پیدا می‌کند که (قسمت) زیادش همان بیانات خود حضرت عیسی ع است... اگرچه الفاظ آن شبیه قرآن نیست، نه در معانی و نه در الفاظ اما خیلی شبیه به روایات عالی ما است... من انجیل برنابا را به زبان گرجی دیده‌ام که روی پارچه بوده و جلدش هم چرم نبود بلکه تخته (= چوب) بود. آقای مرعشی نجفی آن را به آقا طباطبایی داد و گفت این چند سال قدمت دارد؟ آقا طباطبایی گفت: حدس می‌زنم پانصد سال! که الآن هم پنجاه سال از آن تاریخ می‌گذرد. آقا مرعشی گفت: این را نگه داشته‌ایم تا اگر کسی را یافتیم که به زبان گرجی وارد بود آن را به فارسی یا عربی ترجمه کند؛ که هر چه قدیمی تر باشد به صحت و درستی نزدیکتر است...