خبرگزاری حوزه پیشوای هفتم شیعیان، روز هفتم ماه صفر، سال ۱۲۸ هجری در محلی به نام «ابواء» (۱) متولد شد. (۲) پدر گرامی اش امام جعفر صادق (علیه السلام) و مادرش (حمیده اندلسی» (۳) است. نام مبارکش «موسی»، کنیه اش «ابوالحسن» (۴) و مشهورترین القاب آن حضرت، «عبد صالح»، «باب الحوائج» و «کاظم» است.
میلاد
پیشوای هفتم شیعیان، روز هفتم ماه صفر، سال ۱۲۸ هجری در محلی به نام «ابواء» (۱) متولد شد. (۲) پدر گرامی اش امام جعفر صادق (علیه السلام) و مادرش (حمیده اندلسی» (۳) است.
نام مبارکش «موسی»، کنیه اش «ابوالحسن» (۴) و مشهورترین القاب آن حضرت، «عبد صالح»، «باب الحوائج» و «کاظم» است.
نص بر امامت
امامت و پیشوایی امت، یک منصب الهی است که دارنده ی آن، ریاست و سرپرستی دینی و دنیوی مسلمانان را بر عهده دارد. امامت، با لیاقت و شایستگی و تعیین و تصریح پیامبر (صلی الله علیه و آله) و هر یک از ائمه علیهم السلام به افراد بعدی منتقل می شود. این امر نسبت به تمامی پیشوایان معصوم علیهم السلام صورت گرفته است. که در مورد امام هفتم علیه السلام به چند نمونه اشاره می کنیم :
۱-داود بن کثیر می گوید:
به امام صادق (علیه السلام) عرض کردم، فدایت شوم، اگر حادثه ای رخ دهد امر امامت به چه کسی واگذار خواهد شد؟ فرمود : به پسرم «موسی» . (۵)
۲-عبدالرحمن بن حجاج می گوید:
خدمت امام صادق (علیه السلام) رسیدم. او را در مصلایش یافتم. امام (علیه السلام) در حالی که رو به قبله نشسته بود و پسرش «موسی (علیه السلام) » در طرف راستش قرار داشت، دعا می کرد و فرزندش آمین می گفت. به او عرض کردم : فدایت شوم! می دانی که من از همه بریده، به شما پیوسته و خدمتگزار شما هستم ... ولی امر، پس از شما چه کسی خواهد بود؟ امام (علیه السلام) فرمود : عبدالرحمن! پسرم موسی این زره را پوشید و بر اندامش مناسب آمد ...(۶)
۳-سلیمان بن خالد نقل می کند :
روزی من به همراه جمعی دیگر در محضر امام صادق (علیه السلام) بودیم که فرزندش «ابوالحسن (علیه السلام) » را خواست، آنگاه خطاب به ما فرمود : «پس از من از این (پسرم) فرمان برید. سوگند به خدا، او پس از من سرپرست شماست. » (۷)
رفتار و فضایل اخلاقی
پیشوایان معصوم علیهم السلام مظهر کامل فضائل و مکارم اخلاقی بودند. همه ی آنان در یک مکتب تربیتی پرورش یافته و از یک منبع الهام گرفته اند. بنابراین فضائلی که برای هر یک ازآنان گفته می شود در مورد بقیه ی پیشوایان نیز صادق است. ولی تفاوت ویژگیهای هر دوره از زندگی و شرایط اجتماعی و آمادگی های فکری جامعه، موجب متجلی شدن برخی از فضائل و مناقب خاص گردیده که در دوران های دیگر، زمینه و اقتضای ظهور و تجلی نداشته است.
به عنوان نمونه، می توان به شجاعت حضرت علی (علیه السلام) و فرزندان گرامیش امام حسن و امام حسین علیهماالسلام اشاره کرد. آنان عصر پیامبر (صلی الله علیه و آله) را درک کردند و با مشرکین، ناکثین، مارقین، قاسطین و منافقین درگیر بودند. به همین جهت، روحیه ی سلحشوری و جهاد در آنان، بیشتر ازفضایل دیگر به ثبت رسیده است تا دیگر امامان معصوم علیهم السلام.
بنابراین امام کاظم (علیه السلام) نیز واجد تمامی صفات و فضائلی بوده است که در مورد پیشوایان پیشین بیان کردیم.
مکارم اخلاق و ویژگیهای روحی پیشوای هفتم (علیه السلام) چنان چشمگیر بود که نه تنها دوستان، بلکه سرسخت ترین دشمنان آن حضرت نیز بدان معترف بودند و خود را در برابر آنهمه عظمت، کوچک و حقیر می دانستند.
اینک فرازهایی از رفتار و خصلت های برجسته ی آن حضرت :
عبادت
محدثان، بر این سخن اتفاق دارند که امام موسی کاظم (علیه السلام) در عبادت، یگانه ی عصر خود بود. کمتر شبی در عمرش گذشت که سر بر بالین آسایش بگذارد و در رختخواب بخوابد. بر اثر کثرت عبادت به «عبد صالح» ملقب شد. مردم مدینه او را «زین المتهجدین»، «زینت بخش شب زنده داران» می گفتند. ابن شهر آشوب از یونانی نقل کند که :
موسی بن جعفر (علیه السلام) متجاوز ازده سال، هر روز پس از طلوع آفتاب تا هنگام ظهر در سجده بود. قرآن را با آهنگی زیبا تلاوت می کرد و در هنگام تلاوت آن، محزون می شد و شنوندگان نیز از آهنگ تلاوت او به گریه می افتادند. از خوف خدا اشک می ریخت چندانکه محاسن شریفش از اشک دیدگان تر می شد. (۸)
هنگامی که به دستورهارون به زندان افتاد، همواره چنین دعا می کرد:
بار خدایا! مدتها بود از تو جای خلوتی می خواستم که با فراغت تو را عبادت کنم، اینک که خواسته ام را برآوردی تو را سپاسگزارم. (۹)
هنگامی دعا و مناجات مکرر می گفت :
اللهم انی اسألک الراحه عند الموت و العفو عند الحساب.
پروردگار! از تو آسایش هنگام مرگ و عفو و گذشت هنگام حساب را مسألت دارم. (۱۰)
جود و سخاوت
موسی بن جعفر (علیه السلام) سخی ترین شخصیت اسلام در عصر خود بود. آنقدر به دیگران انفاق می کرد که موجب حیرت مردم می شد. ابن صباغ مالکی می نویسد:
موسی کاظم (علیه السلام) عابدترین، داناترین، بخشنده ترین و بزرگ منش ترین شخصیت زمان خویش بود؛ او ازبینوایان مدینه تفقد می کرد و پول و دیگر نیازمندی های ضروری را به خانه هایشان می برد، بدون آنکه آنان متوجه شوند که ازکجا رسیده است؛ مگر پس از رحلت آن حضرت. (۱۱)
امام هفتم (علیه السلام) روزی با برخی از فرزندان و اطرافیان خود عازم مزرعه اش در خارج مدینه شد. پیش از رسیدن به مقصد، در بین راه برای استراحت توقف کرد. در این فرصت، غلامی زنگی مقداری حلوا برای امام (علیه السلام) آورد. حضرت هدیه ی او را پذیرفت. غلام چون دید هوا سرد است و امام (علیه السلام) و همراهان برای گرم کردن خود نیاز به هیزم دارند، دوباره با بسته ای هیزم که روی سر گذارده بود بازگشت و عرض کرد : سرور من! این هیزم ها را نیز برای شما هدیه آورده ام. امام (علیه السلام) این هدیه ی او را نیز پذیرفت. سپس اسم آن غلام و مولایش و نشانی آنها را پرسید. پس از مراجعت از مزرعه در اولین فرصت، با ارباب غلام ملاقات کرد و پس از گفتگو غلام را با مزرعه ای که در آنجا کار می کرد از مولایش خرید. سپس غلام را آزاد کرد و مزرعه را نیز به او بخشید. (۱۲)
کدام روش بهتر است؟
بخشش و انفاق امام (علیه السلام) به دوستان و شیعیان، محدود نمی شد بلکه دشمنان و مخالفان آن حضرت نیز از مواهب و الطاف وی بهره مند می شدند. مردی از نوادگان
خلیفه ی دوم همواره امام موسی بن جعفر (علیه السلام) را اذیت می کرد و هر گاه با آن حضرت رو به رو می شد، لب به ناسزا گویی او و حضرت علی (علیه السلام) می گشود. یاران امام (علیه السلام) عرض کردند؛ اجازه فرمایید اوررا به قتل برسانیم. حضرت، آنان را از این اقدام نهی کرد. سپس آدرس او را – که در بیرون مدینه به کشاورزی مشغول بود – جویا شد و خود بدانجا رفت و با مرکبش وارد مزرعه ی وی شد. مرد، فریاد زد: زراعت ما را پایمال نکن. امام (علیه السلام) به سر و صدای او توجه نکرد و همچنان پیش آمد تا به وی نزدیک شد. از مرکب فرود آمد و در کنار او نشست و با تبسم فرمود : برای این مزرعه چقدر خرج کرده ای؟ گفت : صد دینار. فرمود چه مقدار امید سود داری؟ پاسخ داد : غیب نمی دانم. فرمود : گفتم چقدر امید داری؟ عرض کرد : دویست دینار. امام (علیه السلام) کیسه ای را که محتوی سیصد دینار بود به وی داد و فرمود : این را بگیر، زراعت هم از آن خودت. مرد، برخاست و سر امام (علیه السلام) را بوسید و از او خواست از
لغزش های وی درگذرد. موسی بن جعفر (علیه السلام) تبسمی کرد و به مدینه بازگشت.
(یک یا چند روز بعد که) امام (علیه السلام) به مسجد رفت دید آن مرد در مسجد نشسته است. چون چشمش به امام (علیه السلام) افتاد گفت :
الله اعلم حیث یجعل رسالته.
خدا بهتر می داندکه رسالتش را در چه جا و چه خاندانی قرار دهد.
یارانش با شگفتی پرسیدند داستان تو چگونه است؟ تو که پیش از این به او بد می گفتی. او با دوستانش به ستیزه برخاست و امام (علیه السلام) را دعا کرد.
امام (علیه السلام) به اطرافیانش – که پیش از این قصد کشتن او را داشتند – فرمود:
کدام روش بهتر است، قصد و نیت شما یا رفتار من که با مبلغی پول او را اصلاح کردم؟ (۱۳)
گره گشایی از کار دیگران
پیشوای هفتم (علیه السلام) نسبت به همه ی مردم، با مهربانی و عاطفه رفتارمی کرد و در رفع حوایج و مشکلات آنان سعی و کوشش فراوان داشت. هیچ کس به سوی خانه ی آن حضرت روی نمی آورد مگر آنکه خوشحال و راضی برمی گشت. «علی بن طاهر صوری» از یکی از اهالی ری نقل می کند که می گفت :
یکی از نویسندگان «یحیی بن خالد» به حکومت ری منصوب شد. من مقداری از مالیات بدهکار بودم و می ترسیدم که اگر آن را از من مطالبه کند تهیدست شوم. عده ای گفتند : او طرفدار مذهب اهل بیت است ولی من همچنان از رفتن پیش او بیمناک بودم. سرانجام تصمیم گرفتن به مکه روم و مولایم موسی بن جعفر (علیه السلام) را در جریان بگذارم. پس از اینکه خدمت امام (علیه السلام) رسیدم، آن حضرت نامه ای بدین مضمون به والی ری نوشت : «به نام خداوند بخشنده مهربان. بدان! برای خداوند در زیر عرشش سایه ای است که از آن بهره ای نمی گیرد مگر کسی که به برادرش نیکی کند، یا او را از غم و اندوهی رهایی بخشد و یا او را خوشحال سازد؛ حامل نامه برادر توست. و السلام. (۱۴)
پس از بازگشت به نزد والی رفتم و گفتم : فرستاده امام «صابر» هستم. (۱۵)
والی، با پای برهنه تا در خانه آمد و مرا در بغل گرفت و بوسید و از حال امام (علیه السلام) پرسید و پس از مشاهده دستخط امام (علیه السلام) نیمی از اموال خود را به من داد. آنگاه دفتر مالیات را خواست و روی اسم من قلم کشید و نسبت به بدهی هایم قبض رسید داد... د. (۱۶)
کار وکوشش
پیشوایان معصوم علیهم السلام، هر کدام در زمان خود به کارهای متداول آن عصر اشتغال داشتند. از میان کارها کشاورزی و زراعت، بیشتر مورد علاقه و توجه آنان بوده است. «حسن بن علی بن ابی حمزه» از پدرش نقل می کند :
موسی بن جعفر (علیه السلام) را در مزرعه اش – در حالی که از شدت گرما و تلاش، عرق پاهای مبارکش را فرا گرفته بود ملاقات کردم. گفتم : فدایت شوم مردان (کارگرانتان) کجا هستند؟ فرمود : بزرگوارتر از من و پدرم با دست خودشان در روی زمین کار کرده اند. عرض کردم : آنان کیانند؟ فرمود : رسول خدا (صلی الله علیه و آله) و امیر مؤمنان و تمامی پدران بزرگوارم علیهم السلام.
سپس فرمود : کشاورزی از کارهای پیامبران و فرستادگان الهی و جانشینان آنان و نیکوکاران است. (۱۷)
علم امام (علیه السلام)
مسائل و موضوعات علمی و فکری که از موسی بن جعفر (علیه السلام) در کتب حدیث، فقه، کلام و تفسیر به یادگار مانده است، از بهترین و غنی ترین میراث های علمی است که اصول زندگی و روشهای تربیتی و معارف اسلامی را با استوارترین منطق، در اختیار حق جویان قرار می دهد.
هزاران دانشجو که در دانشگاه بزرگ امام صادق (علیه السلام) تربیت شده و دانش آموخته بودند پس از رحلت آن حضرت، برای گذراندن مدارج عالی تر به فرزندش موسی بن جعفر (علیه السلام) – که عهده دار اداره ی آن دانشگاه بود – روی آوردند و از حضرتش کسب فیض کردند.
موسی به جعفر (علیه السلام) نه تنها در دوران امامت، بلکه در زمان حیات پدر بزرگوارش امام صادق (علیه السلام) نیز پاسخ گوی بسیاری از معضلات و مشکلات علمی بود.
ابوحنیفه پیشوای حنفیهای اهل سنت، برای مذاکره درباره ی پاره ای از مسائل اعتقادی عازم خانه ی امام صادق (علیه السلام) شد. امام (علیه السلام) به استراحت پرداخته بودند. ابوحنیفه منتظر نشست. در این اثنا کودک پنج، شش ساله ای که صورتی زیبا و پر هیبت داشت بیرون آمد. اسمش را پرسید گفتند : موسی بن جعفر است. ابوحنیفه مسأله علمی و اعتقادی خود را ازاو پرسید. موسی بن جعفر (علیه السلام) با استدلالی محکم و بیانی منطقی به سؤالش پاسخ گفت. ابوحنیفه که از پاسخ مستدل و منطقی امام کاظم (علیه السلام) مبهوت و دهشت زده شده بود، از خانه ی امام صادق (علیه السلام) خارج شد در حالتی که می گفت : آنچه شنیدم مرا بی نیاز کرد. (۱۸)
امام صادق (علیه السلام) خطاب به یکی از اصحابش مقام علمی فرزندش موسی بن جعفر
(علیه السلام) را چنین توصیف می کند:
ای عیسی! فرزندم موسی از نظر علمی به حدی است که اگر از تمام محتویات قرآن از او بپرسی با آگاهی پاسخت خواهد داد. (۱۹)
امام کاظم (علیه السلام) از نظر دیگران
شخصیت ممتاز و بی نظیر موسی بن جعفر (علیه السلام) که همانند خورشید فروزانی دیدگان ناظران را خیره می کرد، مورد مدح و ستایش صاحبنظران قرار گرفته است که در ذیل به
پاره ای از آنها اشاره می کنیم :
۱-هارون الرشید، سرسخت ترین دشمن موسی بن جعفر (علیه السلام)، در پاسخ فرزندش مأمون – که پرسیده بود چرا اینهمه موسی بن جعفر را احترام و تعظیم می کنی – می گوید:
او پیشوای (حقیقی) مردم و حجت خدا بر خلق و جانشین او در میان بندگانش است. من به ظاهر رهبر جامعه هستم آنهم با تکیه بر زور و قدرت. به خدا سوگند، او برای احراز مقام رسول خدا (صلی الله علیه و آله) از من و از همه ی مردم سزاوارتر است. (۲۰)
۲-محمد بن ساعی شافعی می گوید :
امام کاظم دارای مقامی بزرگ و منزلتی والا بود. در عبادت خدا کوشا و به کرامات مشهور بود. شب را به سجود و قیام و روز را به تصدق و روزه به پایان می رسانید. به خاطر افزونی حلم و گذشتش «کاظم» نامیده شد. با کسانی که به آن حضرت بد می گفتند با احسان، و با خلاف کاران با گذشت رو به رو می شد. در اثر فزونی عبادت، «عبدصالح» خوانده می شد. در عراق به «باب الحوایج» معروف بود؛ چون هر کس به وی متوسل می شد به حاجت خود می رسید. (۲۱)
۳- ابن صباغ مالکی می نویسد:
اما مناقب و کرامات آشکار و فضائل و صفات درخشان آن حضرت، گواهی می دهند که وی بلندای قله ی شرف را برگزیده و به اوج کمالات رسیده است. (۲۲)
پی نوشت:
۱-ابواء از روستاهای اطراف مدینه است و آمنه بنت وهب، مادر گرامی پیامبر (صلی الله علیه و آله) در آن جا مدفون است.
۲-بحارالانوار، ج ۴۸، ص ۱ .
۳-امام صادق (علیه السلام) درباره ی او می فرماید : «حمیده، همانند شمش طلا از
پلیدی ها پاک است ... و این به جهت کرامتی است که خداوند نسبت به من و حجت پس از من دارد» . (بحارالانوار، ج ۴۸، ص ۶ .) امام باقر (علیه السلام) نیز خطاب به او می فرماید : «حمیده فی الدنیا، محموده فی الاخره» در دنیا ستوده و در آخرت پسندیده ای (اصول کافی معرب، ج ۱، ص ۳۹۷، حدیث ۱ ) .
۴-از آنجا که کنیه برخی ائمه دیگر نیز «ابوالحسن» است برای تفکیک، به امام هفتم (علیه السلام) «ابوالحسن الاول» و به امام رضا (علیه السلام) «ابوالحسن االثانی» و به امام هادی (علیه السلام) «ابوالحسن الثالث» می گویند و منظور از ابوالحسن بدون قید در روایات، امیرالمؤمنین علی (علیه السلام) است.
۵-بحارالانوار، ج ۴۸، ص ۱۴ .
۶- همان مدرک، ص ۱۷-۱۸ و اصول کافی معرب، ج ۱، ص ۲۴۵، حدیث ۳ .
۷-همان مدارک، ص ۱۹ و ۲۴۷ .
۸-مناقب، ج ۴، ص ۳۱۸ وبحار الانوار، ج ۴۸، ص ۱۰۷ .
۹- اللهم انک تعلم انی کنت اسألک ان تفرغنی لعبادتک، اللهم و قد فعلت فلک الحمد. (ر. ک. مناقب، ج ۴، ص ۳۱۸، ارشاد مفید، ص ۳۰۰، بحارالانوار، ج ۴۸، ص ۱۰۷ و الفصول المهمه، ص ۲۴۰ ) با اندکی اختلاف در عبارت.
۱۰-بحارالانوار، ج ۴۸، ص ۱۰۸ .
۱۱-الفصول المهمه، ص ۲۳۷.
۱۲-اعیان الشیعه، ج ۲، ص ۷، با اختصار.
۱۳-اعیان الشیعه، ج ۲، ص ۷ و تاریخ بغداد، ج ۱۳، ص ۲۸ .
۱۴-بسم الله الرحمن الرحیم : اعلم ان الله تحت عرشه ظلا لا یسکنه الا من اسدی الی اخیه معروفا او نفس عنه کربه او ادخل علی قلبه سرورا، و هذا اخوک و السلام.
۱۵-از القاب امام هفتم علیه السلام است.
۱۶-بحارالانوار، ج ۴۸، ص ۱۷۴ .
۱۷-قال رأیت ابا الحسن (علیه السلام) یعمل فی ارض له قد استنقعت قدماه فی العرق. فقلت : جعلت فداک این الرجال؟ فقال : یا علی قد عمل بالید من هو خیر منی فی ارضه و من ابی. فقلت : و من هو؟ فقال : رسول الله (صلی الله علیه و آله) و امیرالمؤمنین (علیه السلام) و آبائی کلهم کانوا قد عملوا بایدیهم، و هو من عمل النبیین و المرسلین و الاوصیاء و الصالحین (همان مدرک، ص ۱۱۵ ) .
۱۸-حیاه الامام موسی بن جعفر (علیه السلام) نوشته : باقر شریف القرشی، ج ۱، ص ۶۳-۶۵ و امالی مرتضی، ج ۱، ص ۱۵۱-۱۵۲، چاپ دارالکتاب العربی، بیروت، با اختصار.
۱۹-یا عیسی! ان ابنی هذا الذی رأیت لوسألته عما بین دفنی المصحف لاجابک فیه بعلم
(بحارالانوار، ج ۴۸، ص ۲۴، حدیث ۴۰ ) .
۲۰-ینابیع الموده، ج ۳، ص ۳۲ .
۲۱-مختصر اخبار الخلفا، ص ۳۹، به نقل : حیاه الامام موسی بن جعفر (علیه السلام)، ج ۱، ص ۱۶۶ .
۲۲-الفصول المهمه، ص ۲۳۲ .
منبع: کتاب تاریخ اسلام در عصر امامت امام صادق و امام کاظم علیهماالسلام
نظر شما