به گزارش خبرنگار خبرگزاری حوزه، حجت الاسلام والمسلمین محمد علی خادمی عصر امروز در یکی از سلسله نشست های تخصصی اصول فقه و حقوق بشر که در دفتر کمیسیون حقوق بشر اسلامی در قم برگزار شد، عنوان کرد:اینکه جنگ های صحابه به تخطئه و تصویب وابسته باشد، نمی تواند ارتباط قابل فهمی برای آن در نظر گرفت.
وی افزود: بحث هایی که در مباحث کلامی وجود دارد را نمی توان با تخطئه و تصویب مرتبط دانست، از این ها که بگذریم دو موضوع مهم داریم، یکی تخطئه و تصویب و دیگری پلورالیسم است.
استاد حوزه علمیه گفت: بحث تخطئه و تصویب را در چهار محور می توان بنا کرد، این دو اصل ابتدا باید ماهیت شناسی شود، آیا به واقعیت متکی است یا از اعتباریات به حساب می آید.
حجت الاسلام والمسلمین خادمی خاطرنشان کرد: محور دوم دامنه بحث تخطئه و تصویب است، دامنه تخطئه و تصویب موضوعات خارجیه نیست، مثلا کعبه و قبله امر واقعی است و نتیجتا امور واقعی را نیز شامل نمی شود، بنابراین تخطئه و تصویب تنها در اعتباریات جا پیدا می کند.
وی تصریح کرد: محور سوم آثار تخطئه و تصویب بوده و همینکه فقها به دنبال آن رفته اند به دلیل آثار اخروی است، در محور سوم باید به دنبال حکم دینی تخطئه و تصویب باشیم، فلذا ما یک حکم دینی صریح برای آن نداریم؛ این در صورتی است که خداوند در قرآن صریحا در مقابل پلورالیسم می ایستد.
استاد حوزه علمیه یادآور شد: ما در مطالعات خود از این حیث که بخواهیم ادبیات جهانی را به هم نزدیک کنیم خوب است، اما از این جهت که پلورالیسم یک امر منفور قرآنی است باید با دقت بیشتری حرکت کرد.
حجت الاسلام والمسلمین خادمی اظهار داشت: قرآن صریحا نظر خود را درباره پلورالیسم بیان کرده است، اینکه کسی خطایی بکند و ما بر اساس دین بگوییم اشکالی ندارد، با آن چیزی که در پلورالیسم می گوید اشکالی ندارد متفاوت است.
وی بیان کرد: در بحث دینی جای تخطئه و تصویب باقی نمی ماند، اما در پلورالیسم این دو اصل پذیرفته می شود و به جای صراط مستقیم با صراط های مستقیم مواجه هستیم.
استاد حوزه علمیه قم تاکید کرد: ابتدا در غرب به این دلیل که جنگ هایی که منشاء دینی داشتند قابل جمع شدن نبودند، برخی از اندیشمندان پلورالیسم را مطرح کردند تا آتش خشم مردم فروکش کند.
حجت الاسلام والمسلمین خادمی عنوان کرد: یک مجتهد نباید از اجتهاد ترس داشته باشد، ممکن است یک حاکم برای شخصی که در راه خدا جهاد کرده، به اشتباه حکم قتل صادر کند، در اینجا هم حاکم و هم شخص در نزد خدا ماجور هستند، اما باید در این باره بحث کنیم که در زندگی با مردم حکم چیست، چرا که ممکن است یک فرد عندالله ماجور باشد، اما عندالله شایسته عذاب و حکم قتل باشد.