به گزارش خبرگزاری حوزه، چند سال پیش فرصتی شد تا شبی پس از نماز مغرب و عشا در ساختمان خبرگزاری حوزه، میزبان حجتالاسلام محمدحسین نواب مدیر مدرسه اسلامی هنر باشیم و با هم گفتوگو کنیم. این گفتوگوی قدیمی درباره مجموعهای است که شاید شاکلهاش مورد پذیرش بخشی از حوزویان نبوده و میپندارند نسبتی میان آن و رسالتهای حوزوی نیست. پاسخهای محمدحسین نواب در این مصاحبه میتواند بخشی از این پندارها را از بین برده و دیدگاهها را به هم نزدیکتر کند، چرا که مدیر مدرسه اسلامی هنر میگوید: «از درد دین به هنر پناه آورده ایم».
چرا مدرسه اسلامی هنر تأسیس شد؟
تشکر میکنم از این که فرصتی ایجاد شد تا درباره مدرسه صحبت کنم. همیشه آرزوی ما بود که حوزه بعد رسانهای داشته باشد و خیلی خوشحالم از اینکه خبرگزاری حوزه –الحمدالله- این نقش را ایفا میکند. یک روزی هر کار رسانهای، هر کار خبری و کار مرتبط با روزنامه کار بسیار عبثی شناخته میشد و طلبه اگر وارد روزنامه میشد، خطاکار بود. الحمدالله آن بدبینیها از بین رفته، واقعیتها مکشوف شده و فهمیدیم که برای ارتباط با جامعه به خبرگزاری نیاز داریم. مردم باید از ما خبر داشته باشند. ما باید از همدیگر خبر داشته باشیم. خبر یک نعمت الهی است و بیخبری با جهل برابر است. هرچقدر که حوزه گوهر گرانبهایی باشد، وقتی خبری از او منعکس نشود، یک جعبه مخفی است که برای هیچ کس شناخته شده نیست. ما در یک جنگ تمام عیار رسانهای با جهان هستیم. دنیا با دو اسلام روبهروست. یک اسلام افراطی و بیمنطق و خشن غیرمعقول که متأسفانه رسانههای قدرتمندی هم دارد. از رسانه های ماهوارهای گرفته تا شبکههای اینترنتی. اما ما که یک جریان معقول و برحق هستیم و مطمئنیم اگر دنیا حرف ما را بشنود، جذب میشود، متاسفانه به دلیل نداشتن رسانه مخفی هستیم. وقتی نام المیزان برده شد یکی از اقطاب صوفیه میگفت: مگر شیعه کتاب علمی هم دارد؟ بالاخره ما شناخته نشدهایم. به برکت وجود امام خمینی صدای شیعه در عالم فراگیر شد ولی متاسفانه این جریان آنقدری که باید حمایت میشد، نشد. اما الحمدالله در این سالها این اتفاق میافتد و راه امام را دنبال خواهیم کرد و جلو خواهیم رفت.
مدرسه اسلامی هنر در سال ۱۳۸۳ شروع به کار کرد. در ابتدا یکسری از کلاسهای هنری و ادبی برگزار شد و اساتید و فضلایی هم درس های مختلفی داشتند. در سال ۱۳۸۷ یک گزارشی از مدرسه به خدمت آقا داده میشود. تعبیر آقا این بود: ما بیش از آنکه به طلبه هنرمند نیاز داشته باشیم به مسائل نظری هنر احتیاج داریم؛ تا مسائل نظری هنر برایمان آشکار نباشد، ما در زمین دیگران بازی میکنیم. طبیعتاً امام انقلاب کردند و یک نظام حکومتی جدیدی به نام ولایت فقیه را پایه گذاری کردند که این نظام جدید، مبانی اقتصادی اش معلوم نبود، مبانی فرهنگی اش معلوم نبود، مبانی اجتماعی اش معلوم نبود، و بالطبع سیاست های هنری آن هم معلوم نبود. توقع امام و حضرت آقا و بزرگان انقلاب این بوده که یک اتاق فکر بزرگی به نام حوزه علمیه قم هست که فراهم میکند. انصافاً حوزه یکسری چیزها را هم فراهم کرد. یک عرصه هم هنر بود. تکلیف حوزه با هنر معلوم نشد. بالطبع تکلیف حکومت اسلامی با هنر معلوم نشد و استخوان لای زخم باقی ماند. نه میتوانستیم بگوییم موسیقی حرام است و نباید در حکومت باشد، نه میتوانستیم بگوییم کارکردهای مثبت دارد. این گنگ و مبهم بودن دلیلش این است که مبانی هنر تنقیح نشده بود. معلوم نبود که بالاخره ما در فقه و فلسفه چه موضعی نسبت به هنر اتخاذ میکنیم. هنری که از نگاه ما یک فرصت بود و میتوانست مشکلات اجتماعی و دینی را حل کند، میتوانست پیام تشیع را به عالم مخابره کند، بایکوت شد. مسئولان حکومت نگران بودند که اگر فلان بازیگری فوت کند، چه خواهد شد. یک مسأله امنیتی میشد. بخاطر اینکه هنر را نمیشناختیم، نمیتوانستیم برایش سیاستگذاری کنیم. آب هم اگر رها باشد، سیل می شود و خانه مردم را خراب میکند. اگر همین آب را پشت سد آوردید و برایش سیاستگذاری کردید، میشود از آن بهترین بهرهبرداری را کرد. مدرسه اسلامی هنر وظیفه داشت هنری که در حوزه برایش اتفاق نیفتاده را دنبال کند و بررسی مسائل نظری هنر خصوصاً نسبت دین به هنر مدنظر قرار گرفت و این پروژه -الحمدالله- از سال ۸۷ تا به امروز ادامه پیدا کرده است. در کشور تنها مرکزی که مسائل نظری هنر را رصد و پژوهش میکند و گام های بعدی را بر میدارد، مدرسه اسلامی هنر است. یک پژوهشگاهی هم در حوزه هنری سازمان تبلیغات هست که کارهایی میکند ولی مرکز اصلی که کارش با دین و حوزه تعریف شده، مدرسه اسلامی هنر است و وظیفهاش این است که هنر را بشناسد، برایش سیاستگذاری کند و به مثابه اتاق فکر حکومت کمک کند تا درباره هنر سیاستهای درستی اتخاذ شود. وقتی سیاست درست اتخاذ شد، شما میتوانید از هنرمند بخواهید که جناب هنرمند وظیفه شما در مقابل آسیب های اجتماعی چیست؟ این حقوق، این مزایا، و بالتبع در مقابل این حقوق، تکالیفی بر عهده داری. هنوز در جمهوری اسلامی تکلیف و حقوق هنرمند تبیین نشده است. به خاطر همین نمیتوانیم توقع داشته باشیم. وقتی فلسفه هنر داشتیم، سیاستگذاری کردیم، حق و تکالیف معلوم شد، طبیعتاً دست بالا برای نظام است. سینمای ایران باید سینمایی در خدمت انتقال مفاهیم رسای شیعی باشد. همانطور که هنر اسلامی که در زمان صفوی شکل گرفت، اینگونه بود. الان وقتی گنبد مسجد شیخ لطف الله را مشاهده میکنید، به جز توحید چه چیزی را به ما نشان میدهد؟ پس در خدمت تشیع است. وقتی ما حقوق و تکالیف و سیاستگذاریها را معلوم کنیم، طبیعتاً این اتفاق خواهد افتاد.
مدرسه اسلامی هنر با هدف آشتیدادن حوزویان با هنر باعث شد که این آشتی تا حدی صورت بگیرد.
البته من این تعبیر را نمیپذیرم، چون قهری نبوده که آشتی صورت بگیرد ولی سعی کردیم که حوزه و هنر به هم نزدیکتر شوند.
به هر حال، حوزویان تا این حد درگیر هنر نبودند.
هنر در بستر حوزههای علمیه رشد کرده است. توجه داشته باشید تمام خوشنویسان مطرح ما در طول تاریخ در حوزههای علمیه رشد کردند. این هنر مدرن که بعد از دوره قاجار آمده، تلاش کرده که از دین فاصله بگیرد که قابل قبول نیست.
آشتی دادن یا نزدیک کردن هنر مدرن به حوزه و حوزویان طبیعتاً اتفاقی است که مسبوق به سابقه نیست و معمولا هر اتفاق جدیدی که میخواهد بیافتد، یک عده در حوزه مخالفت میکنند. آیا کسانی از بدنه حوزه یا بزرگان حوزه بودند که با مدرسه هنر مخالفت کنند؟
نه. تقریبا همه موافقت کردند. آنقدر نیاز به هنر واضح بود که هیچ وقت بنده از کسی نکتهای نشنیدم.
یعنی شما نشنیدهاید کسی بگوید: طلبههایی که وارد مدرسه هنر شدند، از اصالتهای حوزوی فاصله گرفتهاند؟
یک وقت در مورد یک شخص صحبت میشود، یک وقت در مورد مدرسه هنر. نسبت به ایده مدرسه هنر و کاری که در مدرسه صورت میگیرد تا به حال نکتهای نشنیدهام. دلیلش هم حمایتهای محکم حضرت آقاست. همه دیدند که حضرت آقا چه محبتی به ما داشتند و چه حساسیتی را نسبت به هنر اسلامی نشان دادند. حضرت آقای جوادی آملی هم حمایت و تشویق کردند. هرجا که سرد شدیم، ایشان پشت سر ما بودند. مدیریت حوزه هم کمک کردند. یعنی حضرت آقای مقتدایی محکم و استوار پشت هنر بودند. وقتی که گزارشی از کار مدرسه به آقا دادم، پرسیدند چه کسی پشتتان بود؟ گفتم: آقای مقتدایی واقعاً حمایت کردند. آقای حسینی بوشهری. حضرت آقای اعرافی هم چون در جامعة المصطفی با هنر مواجه بودند، حمایت و تشویق ویژهای داشتند. البته ممکن است یکی از آقایان درباره موضوعی اشکالی داشتند که ما هم توضیح دادیم و قانع کردیم.
شما در کنار مدرسه هنر «سینما آیه» را راه انداختید و فیلمهای جشنواره فجر را در این سینما اکران میکنید. یا بلیت تهیه میکنید و طلبهها را به جشنواره فجر میفرستید.
حساب طلبهها از مدرسه جداست. من هیچ وقت برای جشنواره فجر موافق رفتن بچههای طلبه به تهران نبودم و این کار را هم نکردم. خودشان تهیه کردند. طلبههایی را داریم که چون تنها سمت هنر رفتند و جریان نبودند، لیز خوردند. تدبیر ما برای اینکه این اتفاق نیافتد این است که جریان باشیم. اگر نمیتوانیم با هم یک اثر هنری را ببینیم، حداقل ۵ پنج نفری برویم. اگر میخواهیم در فلان جریان تأثیرگذار باشیم، ده نفر با هم باشیم. ما طلبهها وقتی با هم هستیم، حریم نگه میداریم. بخاطر همین، جریان بودن را در مدرسه حفظ کردیم.
یک روزی در حوزه با سینما رفتن طلبه مخالفت میکردند، امروز کار به جایی رسیده که برای طلبهها مدرسه هنر راه اندازی شده و نه تنها با سینما رفتن طلبه مخالفت نمیکنند، بلکه خودشان در قم سینما راه انداختهاند.
ما باید نسبت به سینما قضاوت داشته باشیم ولی باید به سینمایی میرفتیم که مردم هم حضور دارند که برای من سخت است با این لباس بروم؛ نه شأنم اقتضا میکند و نه آن فضا برای من است. احساس میکنم که حرمت این لباس شکسته میشود. آثار سینمایی خوبی به اجرا گذاشته میشود که خانواده من هم باید ببینند. فیلم پیامبر را خیلی دوست داشتم خودم و خانواده ببینیم ولی تا مدتها که "سینما آیه" نبود، موفق نشدیم ببینیم. اسم من بین آدمهای سینمایی که نظر میدهند، مطرح است ولی نمیتوانستم این فیلم را ببینم. بقیه دوستان طلبه هم مثل من. شاید صاحب نظر هم نبودند ولی دوست داشتند این فیلم را در یک محیط مناسب با خانواده ببینند. وقتی آیه را راه انداختیم فضلا و اساتید میآمدند و تشکر میکردند که چقدر خوب شد ما فیلم پیامبر را دیدیم. و فیلمهای دیگری مثل بادیگارد، ایستاده در غبار و ماجرای نیمروز. ماجرای نیمروز یک فیلم عالی است. فرزند من باید بشناسد که منافقین چه کسانی هستند، چه خباثتهایی دارند. اگر با لباس به سینما بروم، نه من آن فضا را قبول دارم و نه آن فضا من را قبول میکند. بعضی فیلمها را هم آوردیم، بعضی افراد میگفتند: این فیلم در شأن طلبهها نیست. میگفتم: نه، اینجا فقط برای طلبهها نیست. مهمتر از طلبهها خانوادههای طلبهها هستند. بچه طلبه باید فیلم ببیند. بعضی فیلمها را ممکن است لازم نباشد یک طلبه ببیند ولی خانواده طلبه باید ببینند.
به روز بودن بهتر است یا قدیمی بودن؟
وقتی قدیمی در مقابل به روز قرار میگیرد، من افتخار میکنم که به روز باشم؛ یعنی وضعیت اجتماع را بفهمم، درک کنم، بتوانم با بقیه ارتباط برقرار کنم و پیام دین را مخابره کنم، بتوانم از اینترنت استفاده کنم. پس سعی میکنم هم خودم و هم فضای مدرسه به روز باشد. یک وقت هم هست که به روز بودن خارج از چارچوبهای طلبگی است. خیلی از دوستان به من اعتراض میکنند که چرا سیستم مدرسه هنر اینطور است؟ میگویم: یک روز تشریف بیاورید در مدرسه قدم بزنید، اگر کسی خارج از چارچوب بود حق با شماست. در غیر این صورت عذرخواهی کنید.
چه تضمینی برای عبور نکردن طلبهها از خطوط قرمز در مدرسه وجود دارد؟
اگر ما که مسئول مدرسه هستیم از خطوط قرمز عبور کنیم، طبیعتاً بچههای طلبه هم عبور میکنند. ولی وقتی دوستان طلبه میبینند که اینها کشته مرده هنر اسلامی نیستند، بلکه از درد دین است که به هنر پناه آوردهاند و حواسشان هست که هنر زبان گویای اسلام باید باشد، طبیعتاً طلبه و دانشجو هم همینطور میشوند و فضای امنی شکل میگیرد.
نسل جدید حوزه با نسل قدیم چقدر تفاوت دارند؟
طبیعتاً خیلی فاصله دارند. دلیلش هم این است که هر افراطی تفریط میآورد. اگر یکوقت سختگیری بیرون از چارچوب کنیم، انقطاع بیش از اندازه ایجاد کنیم، طبیعتاً نسلی میآیند که زیاده روی میکنند. ما دوستان طلبهای را داریم که هم لباس ما هستند ولی زیادهروی کردند. این به خاطر افراط گروه قبلی است.
شما چطور بین به روز بودن و حفظ سنتها تعادل ایجاد میکنید؟
نمیتوانم بگویم من و دوستان من و اساتید مدرسه این کار را میکنیم ولی تلاش میکنیم؛ تلاش میکنیم که احترام مراجع محفوظ باشد، در مسیری پیش برویم که آقا مشخص میکند، در مسیری برویم که مراجع مشخص میکنند، تندتر یا کندتر از آقایان نرویم. دچار خطا هم میشویم ولی نیتمان خالص است. ان شاء الله در اکثر موارد تلاش بر این است که بیرون از چارچوب نباشیم.
این اتفاق نیفتاده اما اگر بشنوید، یکی از طلبههای مدرسه هنر با یک بازیگر خانم که چندان پوشش مناسبی هم ندارد، عکس انداخته و در صفحه اینستاگرامش منتشر کرده، واکنش شما چگونه است؟
عرصه هنر بسیار لغزنده است. به همین خاطر، ما برای همه اینها فکر کردیم. از اول به همه طلبهها میگوییم سلبریتیها را از هنرمندان جدا کنید. ما فرشچیان را هنرمند میدانیم ولی هزار بازیگر خانم درجه یک سینما را هنرمند نمیدانیم. همانطور که در شأن یک روحانی نیست با یک فوتبالیست عکس بگیرد، شأن یک طلبه نیست که با یک بازیگر عکس بگیرد. بازیگر و هنرمند در مدرسه ما رفت و آمد دارند، ولی هیچ وقت شما ندیدید که عکسی منتشر شود. به طلبهها میگوییم: شما صاحب نظر عرصه هنر هستی، او باید جا پای تو بگذارد. شما باید برای او مسیر تعیین کنید. شخصیت و عزت نفس طلبه باید حفظ شود. باید این را مدام به طلبه یادآوری کرد. عرصه ما، عرصه فقه و اصول نیست که اگر نکتهای هم به طلبه نگوییم، برای طلبه مشکلی پیش نیاید. باید حواسمان باشد. الحمدلله تاکنون هم موردی نبوده است. حضرت آقای ژرفا نکات اخلاقی را میگوید. با دوستان طلبه جلساتی داریم و به همدیگر یادآوری میکنیم. و از همه مهمتر این که اگر بخواهیم در کشور تأثیرگذار باشیم، تک به تک نمیتوانیم. سید محمدحسین نواب هر چند اهالی هنر او را قبول داشته باشند، هیچ وقت تنها نمیتواند در هنر کشور تأثیرگذار باشد. ما باید یک جریان باشیم. ده تا آدمی که در فضای کشور بگویند: اینها هنرشناس و مورد قبول حوزه هستند. وقتی جریان و در کنار هم باشیم، لغزشها خیلی کمتر میشود.
اصحاب هنری که به مدرسه اسلامی هنر میآیند از طلبهها تأثیر میگیرند یا طلبه از آنها؟
نود درصد مات و مبهوت از فضای مدرسه بیرون میروند و برایشان عجیب است که طلبهها اینقدر هنر را میشناسند. وقتی پای شعر و ادبیات وسط میآید، به شدت مسلطند. به مسائل نظری سینما مسلطند. کارکرد سینما را میشناسند. وقتی پای فلسفه هنر وسط میآید و ... این اتفاق خیلی میافتد و دوستانی که میآیند و فضای مدرسه را میبینند، خیلی برایشان عجیب است. خیلی از هنرمندان هم هستند که میآیند و بچههای طلبه از آنها تأثیر میگیرند. چقدر این آدم با اخلاق است، متدین است، متشرع است. یک هنرمندی که وسط صحبتهایش میفهمی اهل تهجد است و اصلا به ظاهرش نمیخورد. ما بعد از طراحی ضریح فهمیدیم که آقای فرشچیان چقدر اهل تعبد هستند. بالاخره انسان در مقابل این انسانهای مذهبی متأثر میشود.
فعالیتهایی که تا به امروز در مدرسه هنر انجام شده، آیا ثمر بخش بوده و به نفع دین تمام شده است؟
اشکالی که به ما میگیرند این است که میگویند شما در مباحث نظری گیر کردید و از ترس اینکه وارد مسائل انضمامی هنر وارد نشوید، دچار مشکلات سینما نشوید، در فلسفه سینما گیر کردهاید، در فرهنگ تاریخ جهان ایران گیر کردهاید. اما بنده میگویم: اجازه بدهید این درخت فرهنگ رشد کند. این درختی نیست که با یک سال و پنج سال ثمر بدهد. اجازه بدهید وقتش برسد. باید مواظب باشیم وارد مسائل فلسفی انتزاعی بدون فایده نشویم ولی نباید عجله بکنیم. به وقتش ثمر میدهد و میوهاش را میچینیم. شاید به ثمر نشستنش به عمر من کفاف ندهد ولی میوه میدهد. غرب برای فلسفه هنر خودش ۲۰۰سال کار کرده تا امروز به اینجا رسیده است. من نمیخواهم از غرب تقلید کنم، نه سؤالش سؤال من است و نه جوابش. من باید در آیات قرآن و روایات و فلسفه و کلام اسلامی غور کنم. چون معارف شیعی یک دریاست. باید بدون عجله، یکی یکی بگردیم و این گوهرها را پیدا کنیم. باید مسئله هنر این مرز و بوم و تشیع را پیدا کنیم. بعد که پیدا کردیم به سراغ آیات و روایات و ملاصدرا و ابن سینا برویم. ما هنوز مسأله را پیدا نکردهایم، تا چه رسد به پاسخ آن. خیلیها میگویند که وقت تلف میکنید. ولی تصور ما این است که باید تکلیف مسائل انتزاعی تکلیفش روشن شود. بعد از آن دیگر حل مسائل انضمامی سخت نیست. شما وقتی تعریف آب را پیدا کردید، تشخیص آب مشکل نخواهد بود.
نکته پایانی شما
هنر اسلامی میراثی است که از گذشتگان به ما ارث رسیده است. این عطیه الهی، پرچمش صد سال، ۲۰۰ سال است که دیگر در دست ما نیست. در دست قطر و مالزی است. کتابهای هنر تاریخ اسلامی همیشه برای غرب بوده است. آنها بودند که به ما میگفتند مسجد امام اصفهان، مسجد جامع قم، مسجد شیخ لطفالله را چه کسی و چطور ساخته است. متأسفانه برای مسأله خودمان باید به آنها رجوع میکردیم. بنایمان این است که حقمان را پس بگیریم و این انتقال را صورت بدهیم. همیشه به دوستان سفارش میکنم که در کنفرانسهای هنری شرکت کنید، با لباس روحانیت هم بروید که بفهمند این هنر برای ما و ارث پدری ماست. نمیگذاریم ارث پدر ما را کس دیگری تصاحب کند. قطر کجا تاریخ هنر اسلامی دارد؟ مالزی همینطور؟ میخواهند کارهای تحقیقاتی درباره هنر اسلامی کنند، بفرمایند. ما هم استقبال میکنیم ولی حواسشان باشد که این ارث پدری ماست. این اصفهان و قزوین است که صاحب هنر اسلامی است. این معماری عتبات عالیات است که ارزشمندترین شاهکار هنر اسلامی است. معماری حرم امام رضا(ع) که گرانبهاترین نکات هنر اسلامی در آن رعایت شده. ما باید این حق را بگیریم. الان کم کم به دنیا فهماندهایم که حوزه علمیه قم حرفها دارد. دعوتمان کنید، مجال در اختیارمان بگذارید، تریبون در اختیار ما بگذارید تا ما از هنر اسلامی صحبت کنیم. طبیعتاً من طلبه که از هنر اسلامی صحبت میکنم، از معارف شیعی دفاع میکنم.