خبرگزاری حوزه | چند سال پیش وقتی گفتوگوی پیش رو انجام شد، چند ماهی بود که حجتالاسلاموالمسلمین حمید ملکی، معاون تهذیب حوزههای علمیه شده بود و اکنون که این گفتوگو منتشر میشود، چند روزی است که وی قائم مقام مدیر حوزههای علمیه در امور استانها شده است.
به هر صورت، در این گفتوگو میخوانیم که معاون سابق تهذیب معتقد است طلبههای دیروز و امروز در اصلِ مأموریت، هیچ تفاوتی ندارند اما با تغییر زمان، ابزار نیز تغییر میکند؛ البته برای استفاده از هر ابزاری باید سه شاخص عزت، کرامت و حکمت مد نظر قرار گیرد و اولین چیزی که طلبهها نیاز دارند سوز دستگیری و پیامرسانی است.
- برای اولین سوال، بفرمایید که طلبههای امروزی با طلبههای دیروز چه تفاوتی میکنند؟
بسم الله الرحمن الرحیم.
کلمه طلبه امروزی و طلبه دیروزی شاید خیلی واژه و تعبیر درستی نباشد. طلبه حامل پیام دین است. طلبه یعنی طالب علوم الهی و اسلامی. این را مطالبه میکند تا به جامعه برساند. از این جهت حلال اسلام و پیامبر تا روز قیامت حلال است، و حرامش هم حرام است. تغییری در اصل دین به هیچ وجه شکل نمیگیرد، چون پیامبر خاتم همه چیز را تمام کرد. پیامبر و امیرالمومنین و جانشینان ایشان مبیّنان دین بودند و همه موارد را ذکر کردند تا به دست ما رسیده است. لذا این طلبه امروزی و طلبه دیروزی در اصل مأموریت هیچ تفاوتی ندارند. هردو باید برای خدا، احکام خدا و دستورات الهی را به جامعه منتقل کنند.
منتهی جامعه ما چون از جهت علمی و سنی و فرهنگی متفاوت است، قطعاً باید متناسب با سنّ، فرهنگ، علم و آگاهی مخاطب آماده شود و در اختیار آنها قرار بگیرد. این مسأله در قدیم وجود داشته و امروز هم وجود دارد که یک طلبه باید فصیح و بلیغ باشد؛ یعنی متناسب با مخاطب خود آن خوراک اصلی دین را در اختیار قرار بدهد. از این جهت هم هیچ تفاوتی ندارند. طلبه دیروز برای دفاع از دین آمده بود، طلبه امروز هم برای دفاع از دین آمده است.
پس طلبه دیروز و طلبه امروز از این جهات که عرض کردم مانند هم هستند. ۱- شناخت دین ۲- ابلاغ دین ۳- شناخت مخاطب و متناسب با مخاطب سخن گفتن. همه اینها را هم طلبه دیروز و هم طلبه امروز باید برای خدا انجام دهد. برای شهرت، برای قدرت، برای مطرح شدن، برای کسب ذخایر دنیوی نباشد. علتش هم این است که طلبه دیروز و امروز همه با هم ادامه مسیر انبیا حرکت می کنند؛ یعنی همان کاری که انبیا انجام دادند ــ تزکیه و تعلیم ــ روحانیون و طلبهها و حوزهها هم همان راه را ادامه میدهند و کمتر یا بیشتر از آن به دوش ندارند.
تا اینجا موارد مشترک بود که بحث زمان دخالت ندارد. کما اینکه در دین هم اصول ثابت داریم، اصول متغیر داریم. نماز، نماز است، روزه، روزه است، جهاد هم جهاد است. این طور نیست که در یک زمانی روزه واجب باشد، یک روز هم که همه متنعم و غنی شدند، روزه واجب نباشد. اینها اصول هستند.
اما در ابزار با تغییر زمان، ابزار تغییر میکند؛ یعنی اگر دیروز در جنگ و جهاد از اسب و شمشیر استفاده میکردند، امروز از توپ و تانک استفاده میکنند. هر دو جنگ است ولی ادوات جنگی با هم تفاوت دارد. در امر تبلیغ هم اگر یک روز فقط از منبر استفاده میکردند، بعد از گذشت زمان، امروز با رسانههای بسیار متنوع و بهروز پیام را میرسانند.
البته با تحول در تکنولوژی و انفجار اطلاعات مأموریت طلبه امروز سنگینتر از طلبه دیروزی است. باید ابزارها را بشناسد و بالطبع آسیبهای آنها را هم بشناسد و بگونهای از این ابزارها استفاده کند که امام زمان میخواهد. بسیار مهم است که اسلام آن ابزار را تأیید کند. معنایش این است که از هر ابزاری نمیشود استفاده کرد؛ یعنی اول باید ابزار را بشناسد.
مثال میزنم: یکی از ابزارهای تأثیرگذار ممکن است موسیقی باشد. موسیقی اعم از مستهجن و غیر مستهجن. یک روحانی نمیتواند بگوید که من به هر قیمت هر چند با موسیقی مستهجن باید مردم را جذب کنم تا بعد از جذب کردن آنها را با معارف اسلام آشنا کنم. مثلا بروم ساز بزنم، مردم بگویند: این فرد چه آدم خوبی است. بعد از آن بگویم: من درس طلبگی هم خواندم و میخواهم شما را با معارف دین آشنا کنم. هیچ وقت هدف وسیله را توجیه نمیکند.
- معیار برای بازشناختن ابزارهای متناسب از ابزارهای نامتناسب با شئون روحانیت چیست؟
سه تا شاخص داریم. ۱ـ عزت ۲ـ کرامت ۳ـ حکمت. هر جا عزت و کرامت و حکمت حفظ شود، آنجا انسان میتواند از آن ابزار استفاده کند. اما فرض کنید کسی بخواهد ادا دربیاورد و با ادا درآوردن مأموریت دینی انجام دهد. اینجا عزتش زیر سؤال میرود. او اجازه ندارد عزتش را خدشهدار کند، تا اینکه پیام برساند. پیام را به هر قیمتی نباید برساند. یا فرض کنید در مجلسی که برای حضور انسانهای متدین و متشرع مناسب نیست. اینجا کرامتش لکه دار میشود.
کنار دریا افراد متنوع با وضعیت متناسب با لب دریا هستند. اینجا یک روحانی با لباس میتواند حضور پیدا کند؟ خیر. برای اینکه توهین به لباس حساب میشود. اگر میخواهد کنار دریا برود، جایی برود که این فضا وجود نداشته باشد. اصلا واجب نیست کنار دریا برود. کنار دریا رفتن که نباید به هر قیمتی تمام شود؛ چون او حامل دین و مبلغ است.
پس این سه شاخص را اگر یک روحانی همراه داشته باشد، میتواند از ابزارها با حفظ شاخصها برای ابلاغ دین استفاده کند. مثلا آقای راستگو مهارت ارتباط برقرارکردن با کودکان را به صورت فنی و تخصصی دارد و آن سه اصل عزت، کرامت و حکمت هم برای ایشان زیر سؤال نرفته است و همه متشرعین میگویند: ایشان موفق هستند.
- اگر همین آقای راستگو نه به عنوان تفریح، بلکه برای ابلاغ دین کنار دریا بروند، به نظر شما درست است؟
اگر این سه اصل حفظ شود که تقریبا با فضای کنار دریا و موسیقیهایی که آنجا گذاشته میشود امکان وقوعی ندارد اما به فرض که ایشان کنار دریا بروند و سه اصل حفظ شود؛ یعنی وهن لباس و وهن روحانیت نباشد و ایشان تأثیر هم بگذارند، میتوانند کنار دریا بروند.
فرض کنید سالنهای فوتبال و ورزشگاه، آیا آقای طلبه میتواند حضور پیدا کند؟ برای اثبات یا نفیاش دلیل نداریم که بگوییم نمیتواند برود یا حتما باید برود. اگر این سه اصل در آنجا حفظ شود؛ یعنی کرامت روحانیت، احترام لباس و حکمت، باید برود. چرا میگوییم باید؟ چون تأثیرگذار است. وقتی تأثیرگذار شد، باید رفت و امر به معروف و نهی از منکر کرد. اما چگونه برود؟ برود طرفدار آبی یا قرمز شود؟ حکمت اقتضا میکند که بیطرف برود. برود به جوانها بگوید که من در کنار شما هستم. سؤال و مطلبی داشتید از من بپرسید.
- این سه اصل موجب میشود بعضی طلبهها برای خودشان حریمی ایجاد کنند و از مردم فاصله بگیرند. گاهی اوقات به بهانه حفظ عزت و کرامت طوری رفتار میکنند که نمیتوانند با بدنه اجتماع ارتباط برقرار کنند. چه کار باید کرد که این سه اصل حجاب و مانعی بین طلبه و مردم نشود؟
من سؤال شما را سوال اشتباهی میدانم. به این دلیل که هیچ صنفی از اصناف به اندازه روحانیت در بدنه جامعه نفوذ ندارد؛ اما دشمن درصدد است که این را کمرنگ کند. از اول انقلاب، به تعبیر شهید بهشتی، دشمن به دنبال این است که ما روحانیت را در درون قفس طلایی قرار دهد. قفس، زندان است؛ چه طلا، چه غیر طلا. چون دشمن از نفوذ روحانیت در بین تودهها ضربه خورده است.
در پیروزی انقلاب نگاه کنید مارکسیستها از سالها قبل در حال مبارزه با رژیم شاه بودند و هیچ وقت هم پیروز نشدند. یک روحانی مثل امام وقتی پرچم به دست گرفت، همه تودهها را همراه خود کرد و سیلآسا رژیم طاغوت را برکنار کرد. دشمن فهمیده که این قدرت باید تضعیف شود. بهترین راه هم این است ارتباط روحانی را با تودهها به حداقل برساند و نهایتاً قطع شود.
لذا شما می بینید که ۳۰ ــ ۴۰ سال است که بیشترین هجمه را علیه روحانیت دارند؛ چه در رسانهها، چه در کتابها، چه در مجالس خصوصی و مجالس عمومی. هر صنف دیگری بود در همان ده سال اول محو میشد ولی بخاطر بدنه جامعه و ارتباط بدنه حوزه با جامعه این ارتباط برقرار است و دشمن همچنان در صدد است که این ارتباط را از بین ببرد.
حالا به صورت موجب جزئیه فرضاً طلبهای هم هست که دچار غرور و منیّت شود و آن، حائل بین طلبه و توده مردم میشود. ما قیف نداریم که عدهای طلبه، همه یک شکل و یک قیافه از این قیف بیرون بیایند.
کسی که وارد حوزه میشود، ممکن است روش و منش خاصی داشته باشد که مردم نمیخواهند و حتی حوزه هم این را نپسندد. از این جهت عرض کردم سؤالتان اشتباه است. پس اینگونه سؤال کنید: چه حکمتی وجود دارد که همچنان ارتباط روحانیت با بدنه مردم و تودهها برقرار است؟ یا اگر سؤال به این صورت مطرح میشد بهتر بود که برای اینکه این ارتباط کماکان باقی بماند و دشمن به هدف خود ــجدایی بین مردم و روحانیتــ نرسد، چه کار کنیم که این ارتباط با قدرت و شدت بیشتر ادامه پیدا کند؟ اینجا عرض میکنم اولین چیزی که طلبههای ما باید داشته باشند، سوز دستگیری و پیامرسانی است.
کسی که در مسیر پیامبر است، یکی از ویژگیهای پیامبر همین است، «عزیزٌ علیه ما عنتم، حریصٌ علیکم، بالمؤمنین رئوف». حرص میورزد از اینکه نگذارد کسی منحرف شود. نگذارد کسی از دستورات الهی دور شود. این حرص و سوز اگر کماکان در بین طلبههای ما باقی بماند و دنبال به دست آوردن ذخایر و زخارف دنیوی نباشند و آن زهد و قناعت را حفظ کنند، این ارتباط تنگاتنگ بین تودهها و روحانیت باقی میماند.
نکته دوم که چه کار کنیم این ارتباط قویتر شود؟ جامعه ما جامعه باسوادی است؛ یعنی اگر ۵۰ سال قبل، ۵۰ درصد مردم بیسواد بودند، امروز ۹۸ درصد مردم باسواد هستند. در چنین جامعهای که روحانی میخواهد امام جمعه شود و معارف دینی را به جهان معرفی کند، باید متناسب با نگاهها، نیازها و سطح مردم بحث کند و نظر بدهد. لذا شهید بهشتی تعبیر جالبی دارد. میفرماید: روحانیتی که رهبران مذهبی این جامعه هستند، باید یک سر و گردن از مردم بالاتر باشند. هم از نظر اطلاعات؛ هم از تخصص و هم از حیث رفتار.
- عدهای هستند که اصلا مخاطب طلبهها قرار نمیگیرند. مثل جوانی که مدام در شبکههای اجتماعی است و فقط ممکن است چند شبی در محرم پایش به مسجد و حسینیه باز شود. تازه آنجا هم پای صحبت منبری نمینشیند. آیا یک طلبه در اینجا هیچ رسالتی ندارد؟
کار انبیاء دستگیری از انسان است. اگر طلبگی ادامه راه انبیاست، باید طلبهها همین کار را بکنند. الآن دشمن به صورت شبکه و سیستمی عمل میکند. همانطور که دشمن سازمان یافته به دنبال تهاجم فرهنگی و نفوذ فرهنگ شیطانی است، حزب خدا هم باید سیستمی عمل کنند. آنها هم اتاق فکر تشکیل بدهند برای پیام رسانی به جامعهای که مورد خطاب نیست؛ یعنی چنین جوانی دانشگاه که میرود، ما میتوانیم او را از طریق دانشگاه پیدا کنیم. لذا نیاز به اتاق فکر دارد.
به خاطر پیچیدگی زمان، ارتباط برقرار کردن بدون فکر و بدون برنامه ممکن است اثر عکس بدهد. دشمن اتاق فکر تشکیل داده و لحظه به لحظه ایران و دیگر کشورهای اسلامی را رصد میکند تا این فرهنگ اسلامی را از آنها بگیرد و در نهایت آن دهکده جهانی شکل بگیرد. برای شکلگیری دهکده جهانی باید همه دینها و فرهنگها را خُرد و نابود کند تا فرهنگ خودش را بنشاند. بنابراین اتاق فکر دارند.
باید روحانیت هم از یک طرف برای چنین تهاجمی خودش را آماده کند. «ان شیطان لکم عدوٌ فاتخذوه عدوا». خداوند میفرماید: من خدایی هستم که هم، جن را خلق کردم و هم، انسان را. از بین جن یک نفر منحرف شد و آن هم ابلیس بود که پرچمدار کفر و نفاق شد. مردم بیایید با این دشمن، دشمنی کنید؛ یعنی با او مقابله کنید. اگر او حمله کرد، شما پاتک بزنید. نه اینکه همیشه او به شما حمله کند.
لذا برای آن قشری که هیچ وقت در دسترس روحانی قرار نمیگیرد، باید اتاق فکر تشکیل شود، برای دسترسی پیدا کردن به آنها، با ابزار نو و متناسب با ذائقه و روحیه طرف مقابل تا پس نزند، بلکه با عشق بپذیرد. ما این اتاق فکر را نداریم.
- در میان طلبههای جوان شاهد بروز نسلی هستیم که با وجود حفظ سنتها رو به شیوهها و ابزارهای جدید میآورند و سعی میکنند رسالت طلبگی خودشان را انجام دهند. اما در مقابل کسانی را داریم که مخالف این طلبهها هستند؛ بر حفظ سنتها اصرار دارند، شیوههای جدید را نفی میکنند و آن طلبههای جوان را متهم میکنند که مُهذّب نیستند. به نظر معاون تهذیب حوزههای علمیه آیا بهروز بودن این طلبهها با مُهذّب بودنشان منافاتی دارد؟
به یاد تعبیر شهید مطهری افتادم که وقتی چیز جدیدی وارد هر عرصهای میشود، افرادی هستند که با آن چیز جدید مخالفت میکنند. این مخالفها سوءنیتی ندارند، بلکه عدم آشنایی و عدم علم است. حضرت امیر میفرمایند: کسی که درباره چیزی علم ندارد، با آن دشمن است. «اعداء ما جهلوا» است. اگر بدانند که این ابزار دو لبه است؛ یعنی هم، با آن میتوان کار مفید انجام داد و هم، کار مضرّ، قطعا استفاده میکنند.
وقتی بلندگو آمد، آقایی بالای منبر رفت و دید بلندگو گذاشتهاند. گفت: این حلقوم شیطان را کنار بگذارید، بگذارید من از حلقوم رحمانی سخن بگویم. عالم دیگری آمد و گفت: این حلقوم را بیاورید تا پیام دین را به گوش شما برسانم. یا فرض کنید دوش حمام را ایراد گرفتند و گفتند: با این که اصلا نمیشود غسل کرد، باید آب خزینه باشد تا بدن کاملا خیس شود. این چیزی است که همیشه وجود داشته و دارد.
این مخالفتها بر میگردد به اینکه شناخت دقیقی نسبت به این ابزار نداریم. نسل جدید هم جدید است؛ یعنی با این ابزارها بزرگ شده و همیشه نگاه به افق دارد و آن نگاه ایدهآلی که دارد، آینده را نشان میدهد. منتهی به این شرط که گسل نسلی اتفاق نیافتد؛ یعنی نسل جدید با نسل قدیم دستشان از هم جدا نشود. چون نسل قدیم تجربیاتی دارد که بسیار به درد نسل جدید میخورد. نسل جدید هم آمال و انرژی دارد که میتواند جامعه ما را به افقهای دورتر برساند. همیشه هم این اختلافات وجود داشته ولی با تدبیر و اتاق فکری که عرض کردم و مرکز رصد که ابزار جدید را رصد کند و به کارگیری صحیح ابزار جدید را آموزش بدهد، قابل حل است.
نظر شما