چهارشنبه ۲۹ مرداد ۱۳۹۹ - ۱۱:۵۰
طلبه‌­های دیروز و امروز در اصلِ مأموریت هیچ تفاوتی ندارند/ فقط ابزارها تغییر کرده است

حوزه/ چند سال پیش وقتی گفت‌وگوی پیش رو انجام شد، چند ماهی بود که حجت‌الاسلام‌والمسلمین حمید ملکی، معاون تهذیب حوزه‌­های علمیه شده بود و اکنون که این گفت‌وگو منتشر می‌شود، چند روزی است که وی قائم مقام مدیر حوزه‌های علمیه در امور استان‌ها شده است. به هر صورت، در این گفت‌وگو می‌خوانیم که معاون سابق تهذیب معتقد است اولین چیزی که طلبه‌ها نیاز دارند سوز دستگیری و پیام‌رسانی است.

خبرگزاری حوزه | چند سال پیش وقتی گفت‌وگوی پیش رو انجام شد، چند ماهی بود که حجت‌الاسلام‌والمسلمین حمید ملکی، معاون تهذیب حوزه‌­های علمیه شده بود و اکنون که این گفت‌وگو منتشر می‌شود، چند روزی است که وی قائم مقام مدیر حوزه‌های علمیه در امور استان‌ها شده است.

به هر صورت، در این گفت‌وگو می‌خوانیم که معاون سابق تهذیب معتقد است طلبه‌­های دیروز و امروز در اصلِ مأموریت، هیچ تفاوتی ندارند اما با تغییر زمان، ابزار نیز تغییر می­‌کند؛ البته برای استفاده از هر ابزاری باید سه شاخص عزت، کرامت و حکمت مد نظر قرار گیرد و اولین چیزی که طلبه‌ها نیاز دارند سوز دستگیری و پیام‌رسانی است.

  

- برای اولین سوال، بفرمایید که طلبه‌های امروزی با طلبه‌های دیروز چه تفاوتی می‌کنند؟

بسم الله الرحمن الرحیم.

کلمه طلبه امروزی و طلبه دیروزی شاید خیلی واژه و تعبیر درستی نباشد. طلبه حامل پیام دین است. طلبه یعنی طالب علوم الهی و اسلامی. این را مطالبه می‌کند تا به جامعه برساند. از این جهت حلال اسلام و پیامبر تا روز قیامت حلال است، و حرامش هم حرام است. تغییری در اصل دین به هیچ وجه شکل نمی‌گیرد، چون پیامبر خاتم همه چیز را تمام کرد. پیامبر و امیرالمومنین و جانشینان ایشان مبیّنان دین بودند و همه موارد را ذکر کردند تا به دست ما رسیده است. لذا این طلبه امروزی و طلبه دیروزی در اصل مأموریت هیچ تفاوتی ندارند. هردو باید برای خدا، احکام خدا و دستورات الهی را به جامعه منتقل کنند.

منتهی جامعه ما چون از جهت علمی و سنی و فرهنگی متفاوت است، قطعاً باید متناسب با سنّ، فرهنگ، علم و آگاهی مخاطب آماده شود و در اختیار آنها قرار بگیرد. این مسأله در قدیم وجود داشته و امروز هم وجود دارد که یک طلبه باید فصیح و بلیغ باشد؛ یعنی متناسب با مخاطب خود آن خوراک اصلی دین را در اختیار قرار بدهد. از این جهت هم هیچ تفاوتی ندارند. طلبه دیروز برای دفاع از دین آمده بود، طلبه امروز هم برای دفاع از دین آمده است.

پس طلبه دیروز و طلبه امروز از این جهات که عرض کردم مانند هم هستند. ۱- شناخت دین ۲- ابلاغ دین ۳- شناخت مخاطب و متناسب با مخاطب سخن گفتن. همه اینها را هم طلبه دیروز و هم طلبه امروز باید برای خدا انجام دهد. برای شهرت، برای قدرت، برای مطرح شدن، برای کسب ذخایر دنیوی نباشد. علتش هم این است که طلبه دیروز و امروز همه با هم ادامه مسیر انبیا حرکت می کنند؛ یعنی همان کاری که انبیا انجام دادند ــ تزکیه و تعلیم ــ روحانیون و طلبه‌ها و حوزه‌ها هم همان راه را ادامه می‌­دهند و کمتر یا بیشتر از آن به دوش ندارند.

تا اینجا موارد مشترک بود که بحث زمان دخالت ندارد. کما اینکه در دین هم اصول ثابت داریم، اصول متغیر داریم. نماز، نماز است، روزه، روزه است، جهاد هم جهاد است. این طور نیست که در یک زمانی روزه واجب باشد، یک روز هم که همه متنعم و غنی شدند، روزه واجب نباشد. اینها اصول هستند.

اما در ابزار با تغییر زمان، ابزار تغییر می­‌کند؛ یعنی اگر دیروز در جنگ و جهاد از اسب و شمشیر استفاده می­‌کردند، امروز از توپ و تانک استفاده می‌­کنند. هر دو جنگ است ولی ادوات جنگی با هم تفاوت دارد. در امر تبلیغ هم اگر یک روز فقط از منبر استفاده می­‌کردند، بعد از گذشت زمان، امروز با رسانه‌­های بسیار متنوع و به‌روز پیام را می­‌رسانند.

البته با تحول در تکنولوژی و انفجار اطلاعات مأموریت طلبه امروز سنگین‌­تر از طلبه دیروزی است. باید ابزارها را بشناسد و بالطبع آسیب­‌های آنها را هم بشناسد و بگونه‌­ای از این ابزارها استفاده کند که امام زمان می­‌خواهد. بسیار مهم است که اسلام آن ابزار را تأیید کند. معنایش این است که از هر ابزاری نمی­‌شود استفاده کرد؛ یعنی اول باید ابزار را بشناسد.

مثال می­‌زنم: یکی از ابزارهای تأثیرگذار ممکن است موسیقی باشد. موسیقی اعم از مستهجن و غیر مستهجن. یک روحانی نمی­‌تواند بگوید که من به هر قیمت هر چند با موسیقی مستهجن باید مردم را جذب کنم تا بعد از جذب کردن آنها را با معارف اسلام آشنا کنم. مثلا بروم ساز بزنم، مردم بگویند: این فرد چه آدم خوبی است. بعد از آن بگویم: من درس طلبگی هم خواندم و می­‌خواهم شما را با معارف دین آشنا کنم. هیچ وقت هدف وسیله را توجیه نمی­‌کند.

  

- معیار برای بازشناختن ابزارهای متناسب از ابزارهای نامتناسب با شئون روحانیت چیست؟

سه تا شاخص داریم. ۱ـ عزت ۲ـ کرامت ۳ـ حکمت. هر جا عزت و کرامت و حکمت حفظ شود، آنجا انسان می‌تواند از آن ابزار استفاده کند. اما فرض کنید کسی بخواهد ادا دربیاورد و با ادا درآوردن مأموریت دینی انجام دهد. اینجا عزتش زیر سؤال می­‌رود. او اجازه ندارد عزتش را خدشه‌دار کند، تا اینکه پیام برساند. پیام را به هر قیمتی نباید برساند. یا فرض کنید در مجلسی که برای حضور انسان­‌های متدین و متشرع مناسب نیست. اینجا کرامتش لکه دار می­‌شود.

کنار دریا افراد متنوع با وضعیت متناسب با لب دریا هستند. اینجا یک روحانی با لباس می­‌تواند حضور پیدا کند؟ خیر. برای اینکه توهین به لباس حساب می­‌شود. اگر می­‌خواهد کنار دریا برود، جایی برود که این فضا وجود نداشته باشد. اصلا واجب نیست کنار دریا برود. کنار دریا رفتن که نباید به هر قیمتی تمام شود؛ چون او حامل دین و مبلغ است.

پس این سه شاخص را اگر یک روحانی همراه داشته باشد، می­‌تواند از ابزارها با حفظ شاخص­‌ها برای ابلاغ دین استفاده کند. مثلا آقای راستگو مهارت ارتباط برقرارکردن با کودکان را به صورت فنی و تخصصی دارد و آن سه اصل عزت، کرامت و حکمت هم برای ایشان زیر سؤال نرفته است و همه متشرعین می‌­گویند: ایشان موفق هستند.

  

- اگر همین آقای راستگو نه به عنوان تفریح، بلکه برای ابلاغ دین کنار دریا بروند، به نظر شما درست است؟

اگر این سه اصل حفظ شود که تقریبا با فضای کنار دریا و موسیقی‌­هایی که آنجا گذاشته می­‌شود امکان وقوعی ندارد اما به فرض که ایشان کنار دریا بروند و سه اصل حفظ شود؛ یعنی وهن لباس و وهن روحانیت نباشد و ایشان تأثیر هم بگذارند، می‌­توانند کنار دریا بروند.

فرض کنید سالن­‌های فوتبال و ورزشگاه، آیا آقای طلبه می‌­تواند حضور پیدا کند؟ برای اثبات یا نفی‌اش دلیل نداریم که بگوییم نمی­‌تواند برود یا حتما باید برود. اگر این سه اصل در آنجا حفظ شود؛ یعنی کرامت روحانیت، احترام لباس و حکمت، باید برود. چرا می­‌گوییم باید؟ چون تأثیرگذار است. وقتی تأثیرگذار شد، باید رفت و امر به معروف و نهی از منکر کرد. اما چگونه برود؟ برود طرفدار آبی یا قرمز شود؟ حکمت اقتضا می­‌کند که بی­‌طرف برود. برود به جوان‌­ها بگوید که من در کنار شما هستم. سؤال و مطلبی داشتید از من بپرسید.

  

- این سه اصل موجب می­‌شود بعضی طلبه‌­ها برای خودشان حریمی ایجاد کنند و از مردم فاصله بگیرند. گاهی اوقات به بهانه حفظ عزت و کرامت طوری رفتار می­‌کنند که نمی‌­توانند با بدنه اجتماع ارتباط برقرار کنند. چه کار باید کرد که این سه اصل حجاب و مانعی بین طلبه و مردم نشود؟

من سؤال شما را سوال اشتباهی می­‌دانم. به این دلیل که هیچ صنفی از اصناف به اندازه روحانیت در بدنه جامعه نفوذ ندارد؛ اما دشمن درصدد است که این را کم‌رنگ کند. از اول انقلاب، به تعبیر شهید بهشتی، دشمن به دنبال این است که ما روحانیت را در درون قفس طلایی قرار دهد. قفس، زندان است؛ چه طلا، چه غیر طلا. چون دشمن از نفوذ روحانیت در بین توده‌­ها ضربه خورده است.

در پیروزی انقلاب نگاه کنید مارکسیست­‌ها از سال­‌ها قبل در حال مبارزه با رژیم شاه بودند و هیچ وقت هم پیروز نشدند. یک روحانی مثل امام وقتی پرچم به دست گرفت، همه توده‌­ها را همراه خود کرد و سیل­‌آسا رژیم طاغوت را برکنار کرد. دشمن فهمیده که این قدرت باید تضعیف شود. بهترین راه هم این است ارتباط روحانی را با توده‌­ها به حداقل برساند و نهایتاً قطع شود.

لذا شما می­ بینید که ۳۰ ــ ۴۰ سال است که بیشترین هجمه را علیه روحانیت دارند؛ چه در رسانه‌­ها، چه در کتاب‌­ها، چه در مجالس خصوصی و مجالس عمومی. هر صنف دیگری بود در همان ده سال اول محو می‌­شد ولی بخاطر بدنه جامعه و ارتباط بدنه حوزه با جامعه این ارتباط برقرار است و دشمن همچنان در صدد است که این ارتباط را از بین ببرد.

حالا به صورت موجب جزئیه فرضاً طلبه‌­ای هم هست که دچار غرور و منیّت شود و آن، حائل بین طلبه و توده مردم می‌­شود. ما قیف نداریم که عده‌­ای طلبه، همه یک شکل و یک قیافه از این قیف بیرون بیایند.

کسی که وارد حوزه می­‌شود، ممکن است روش و منش خاصی داشته باشد که مردم نمی­‌خواهند و حتی حوزه هم این را نپسندد. از این جهت عرض کردم سؤالتان اشتباه است. پس اینگونه سؤال کنید: چه حکمتی وجود دارد که همچنان ارتباط روحانیت با بدنه مردم و توده‌­ها برقرار است؟ یا اگر سؤال به این صورت مطرح می­‌شد بهتر بود که برای اینکه این ارتباط کماکان باقی بماند و دشمن به هدف خود ــ‌جدایی بین مردم و روحانیت‌ــ نرسد، چه کار کنیم که این ارتباط با قدرت و شدت بیشتر ادامه پیدا کند؟ اینجا عرض می­‌کنم اولین چیزی که طلبه­‌های ما باید داشته باشند، سوز دستگیری و پیام‌­رسانی است.

کسی که در مسیر پیامبر است، یکی از ویژگی­‌های پیامبر همین است، «عزیزٌ علیه ما عنتم، حریصٌ علیکم، بالمؤمنین رئوف». حرص می­‌ورزد از اینکه نگذارد کسی منحرف شود. نگذارد کسی از دستورات الهی دور شود. این حرص و سوز اگر کماکان در بین طلبه‌­های ما باقی بماند و دنبال به دست آوردن ذخایر و زخارف دنیوی نباشند و آن زهد و قناعت را حفظ کنند، این ارتباط تنگاتنگ بین توده‌­ها و روحانیت باقی می‌­ماند.

نکته دوم که چه کار کنیم این ارتباط قوی‌­تر شود؟ جامعه ما جامعه باسوادی است؛ یعنی اگر ۵۰ سال قبل، ۵۰ درصد مردم بی­سواد بودند، امروز ۹۸ درصد مردم باسواد هستند. در چنین جامعه­‌ای که روحانی می­‌خواهد امام جمعه شود و معارف دینی را به جهان معرفی کند، باید متناسب با نگاه‌­ها، نیازها و سطح مردم بحث کند و نظر بدهد. لذا شهید بهشتی تعبیر جالبی دارد. می­‌فرماید:  روحانیتی که رهبران مذهبی این جامعه هستند، باید یک سر و گردن از مردم بالاتر باشند. هم از نظر اطلاعات؛ هم از تخصص و هم از حیث رفتار.

  

- عده‌­ای هستند که اصلا مخاطب طلبه­‌ها قرار نمی­‌گیرند. مثل جوانی که مدام در شبکه‌­های اجتماعی است و فقط ممکن است چند شبی در محرم پایش به مسجد و حسینیه باز شود. تازه آنجا هم پای صحبت منبری نمی‌­نشیند. آیا یک طلبه در اینجا هیچ رسالتی ندارد؟

کار انبیاء دستگیری از انسان است. اگر طلبگی ادامه راه انبیاست، باید طلبه‌­ها همین کار را بکنند. الآن دشمن به صورت شبکه و سیستمی عمل می­‌کند. همانطور که دشمن سازمان یافته به دنبال تهاجم فرهنگی و نفوذ فرهنگ شیطانی است، حزب خدا هم باید سیستمی عمل کنند. آنها هم اتاق فکر تشکیل بدهند برای پیام رسانی به جامعه‌­ای که مورد خطاب نیست؛ یعنی چنین جوانی دانشگاه که می‌رود، ما می­‌توانیم او را از طریق دانشگاه پیدا کنیم. لذا نیاز به اتاق فکر دارد.

به خاطر پیچیدگی زمان، ارتباط برقرار کردن بدون فکر و بدون برنامه ممکن است اثر عکس بدهد. دشمن اتاق فکر تشکیل داده و لحظه به لحظه ایران و دیگر کشورهای اسلامی را رصد می­‌کند تا این فرهنگ اسلامی را از آنها بگیرد و در نهایت آن دهکده جهانی شکل بگیرد. برای شکل‌گیری دهکده جهانی باید همه دین­‌ها و فرهنگ­‌ها را خُرد و نابود کند تا فرهنگ خودش را بنشاند. بنابراین اتاق فکر دارند.

باید روحانیت هم از یک طرف برای چنین تهاجمی خودش را آماده کند. «ان شیطان لکم عدوٌ فاتخذوه عدوا». خداوند می‌فرماید: من خدایی هستم که هم، جن را خلق کردم و هم، انسان را. از بین جن یک نفر منحرف شد و آن هم ابلیس بود که پرچمدار کفر و نفاق شد. مردم بیایید با این دشمن، دشمنی کنید؛ یعنی با او مقابله کنید. اگر او حمله کرد، شما پاتک بزنید. نه اینکه همیشه او به شما حمله کند.

لذا برای آن قشری که هیچ وقت در دسترس روحانی قرار نمی‌گیرد، باید اتاق فکر تشکیل شود، برای دسترسی پیدا کردن به آنها، با ابزار نو و متناسب با ذائقه و روحیه طرف مقابل تا پس نزند، بلکه با عشق بپذیرد. ما این اتاق فکر را نداریم.

  

- در میان طلبه‌­های جوان شاهد بروز نسلی هستیم که با وجود حفظ سنت‌­ها رو به شیوه‌­ها و ابزارهای جدید می‌­آورند و سعی می­‌کنند رسالت طلبگی خودشان را انجام دهند. اما در مقابل کسانی را داریم که مخالف این طلبه‌­ها هستند؛ بر حفظ سنت­‌ها اصرار دارند، شیوه‌­های جدید را نفی می­‌کنند و آن طلبه‌های جوان را متهم می­‌کنند که مُهذّب نیستند. به نظر معاون تهذیب حوزه‌های علمیه آیا به‌روز بودن این طلبه­‌ها با مُهذّب بودنشان منافاتی دارد؟

به یاد تعبیر شهید مطهری افتادم که وقتی چیز جدیدی وارد هر عرصه‌­ای می‌شود، افرادی هستند که با آن چیز جدید مخالفت می­‌کنند. این مخالف‌­ها سوءنیتی ندارند، بلکه عدم آشنایی و عدم علم است. حضرت امیر می­‌فرمایند: کسی که درباره چیزی علم ندارد، با آن دشمن است. «اعداء ما جهلوا» است. اگر بدانند که این ابزار دو لبه است؛ یعنی هم، با آن می‌­توان کار مفید انجام داد و هم، کار مضرّ، قطعا استفاده می­‌کنند.

وقتی بلندگو آمد، آقایی بالای منبر رفت و دید بلندگو گذاشته‌­اند. گفت: این حلقوم شیطان را کنار بگذارید، بگذارید من از حلقوم رحمانی سخن بگویم. عالم دیگری آمد و گفت: این حلقوم را بیاورید تا پیام دین را به گوش شما برسانم. یا فرض کنید دوش حمام را ایراد گرفتند و گفتند: با این که اصلا نمی‌شود غسل کرد، باید آب خزینه باشد تا بدن کاملا خیس شود. این چیزی است که همیشه وجود داشته و دارد.

این مخالفت­­ها بر می‌­گردد به اینکه شناخت دقیقی نسبت به این ابزار نداریم. نسل جدید هم جدید است؛ یعنی با این ابزارها بزرگ شده و همیشه نگاه به افق دارد و آن نگاه ایده‌آلی که دارد، آینده را نشان می­‌دهد. منتهی به این شرط که گسل نسلی اتفاق نیافتد؛ یعنی نسل جدید با نسل قدیم دستشان از هم جدا نشود. چون نسل قدیم تجربیاتی دارد که بسیار به درد نسل جدید می­‌خورد. نسل جدید هم آمال و انرژی دارد که می‌­تواند جامعه ما را به افق­های دورتر برساند. همیشه هم این اختلافات وجود داشته ولی با تدبیر و اتاق فکری که عرض کردم و مرکز رصد که ابزار جدید را رصد کند و به کارگیری صحیح ابزار جدید را آموزش بدهد، قابل حل است.

  

- اگر بخواهیم گسل بین نسل‌­ها ایجاد نشود، از طرفی انگیزه­‌های نسل جدید به هدر نرود و از طرف دیگر هم میراثی که برای ما باقی مانده، حفظ شود، نهادهای حوزوی چه کارهایی باید انجام دهند؟

حوزه در اصل یکی از وظایف‌اش تربیت استاد و مربی است. حوزه باید برای تربیت استاد و مربی که او می‌خواهد با بدنه جامعه ارتباط برقرار کند، نیازهای امروزی نسل جوان را رصد و کشف کرده و آن را به طرح و برنامه و سرفصل تبدیل کند. اینها را به اساتید، آموزش بدهند تا آن گسل اتفاق نیافتد.

اگر ما از حیث دانشی و  بینشی و در دست داشتن ابزار از همه جهت با نسل جدید متفاوت باشیم و با هم تفاهم نداشته باشیم، قطعاً این گسل شکل می­‌گیرد و فاجعه بزرگی رخ می­‌دهد. اگر نسل جدید از گذشته خودش جدا شود، تک و تنها می­‌شود و دشمن به راحتی او را می­‌دزدد و فرهنگ خودش را غالب می­‌کند. حوزه یکی از کارهایی که باید انجام بدهد این است که مربیان و اساتید و مبلغان‌اش را مسلّح به ابزار روز و نیازهای نسل امروز کند. در عین حالی که محتوایش محتوای دینی باشد که حوزه متکفل القای معارف ناب است؛ یعنی معارف ناب را در قالب متناسب روز عرضه کند.

گفت‌وگو: محمدجواد حسین زاده

اخبار مرتبط

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha