به گزارش خبرگزاری حوزه، چندی پیش آیتالله مصطفی محقق داماد در یادداشتی نوشت: در درون تعالیم ادیان، مفاهیمی وجود دارد که با برداشت انحرافی موجب خشونت شده است. از جمله این مفاهیم، مفهوم ایمان و کفر است که بنابراین دو مفهوم پیروان هر یک از ادیان خود را مؤمن و دیگران را کافر میدانند و اینجاست که مسئله تکفیر پدید میآید. «جهاد ابتدایی» و «امر به معروف و نهی از منکر» نیز دو مفهوم دیگری هستند که به عقیده محقق داماد، برداشت نادرست از آنها موجب خشونت شده است.
وی برای جلوگیری از خشونتی برخاسته از این مفاهیم، معتقد است که «از نظر قرآن، ایمان و کفر دو امر قلبی است و به حقوق شهروندی سرایت نمیکند» و دوران تقسیم انسانها به مؤمن و کافر گذشته است و در دوران معاصر باید بشریت را به «محارب» و «صلحجو» تقسیم کرد. در نتیجه، جهاد و اقدام مسلحانه علیه کفار از اساس مطرح نمیشود. علاوه بر آنکه «حتی جهاد با کفار زمان رسولالله(ص) نیز ابتدایی نبوده و همواره دفاعی بوده است». درباره امر به معروف هم همانگونه که در کتب فقه و کلام بیان شده، معروف عملی است که در میان انسانها به نیکی شناخته شده باشد و «رشد فکری بشر امروز به جایی رسیده که دیگری را در کنار خویش درک کند و برای او این اختیار را قائل شود که هرگونه اعتقاد و اندیشه برای خویش بگزیند حتی اگر به نظر او دیگری بر خطا باشد».
مقاله آیتالله محقق داماد را اینجا بخوانید
پس از آن، آیتالله محمدجواد فاضل لنکرانی به مقاله آیتالله محقق داماد واکنش نشان داد و بر این نکته تأکید کرد که هر چند تفسیر نادرست از برخی آموزههای دینی سبب افراطگریها و خشونتهایی ناراحت کننده شده، «اما آیا تفسیر نادرست را باید به تفسیر صحیح تبدیل نمود یا این که موضوع و مسئله را به طور کامل از ریشه حذف کرد؟». وی معتقد است از مجموع سخنان محقق داماد برمیآید راه دوم را انتخاب کرده است.
در ادامه، فاضل لنکرانی با استناد به روایاتی مانند «الْإِیمَانُ مَعْرِفَةٌ بِالْقَلْبِ وَ إِقْرَارٌ بِاللِّسَانِ وَ عَمَلٌ بِالْأَرْکَانِ» معتقد است ایمان امری صرفا قلبی نیست و در مرحله بعد و «بر فرض قلبی بودن ایمان و کفر، چه دلیلی وجود دارد بر این که امر قلبی نمیتواند معیار و شاخصی برای برخورداری حقوق شهروندی باشد؟» و این دیدگاه «با بسیاری از آیات سازگار نیست». از جمله میتوان به این آیه اشاره کرد: «لَنْ یَجْعَلَ اللَّهُ لِلْکافِرینَ عَلَی الْمُؤْمِنینَ سَبیلاً».
همچنین محمدجواد فاضل لنکرانی میافزاید: اگر «در برخورداری از حقوق شهروندی تفاوتی بین مؤمن و کافر نباشد، دیگر فرق نمیکند چه کسی در رأس حکومت یا در مناصب مهم حکومتی و قدرت باشد؛ مسلمان و کافر، بر اساس حق انتخاب شدن، در این جهت یکسان هستند. به طور قطع، التزام به چنین مطلبی ممکن نیست». لازمه دیگر سخن محقق داماد نیز این است «که از ابتدا تا انتهای ابواب فقه، تمام مسائلی که در آنها بین کافر و مسلمان فرق گذاشته شده، حذف شوند».
درباره بحث جهاد نیز فاضل لنکرانی این پرسش را مطرح میکند که به چه دلیلی «وَ قاتِلُوهُمْ حَتَّی لا تَکُونَ فِتْنَةٌ وَ یَکُونَ الدِّینُ لِلَّهِ» فقط به مسلمانان و کفار صدر اسلام اختصاص دارد؟ درحالی که دقت در آیات مزبور به جهاد خلاف دیدگاه محقق داماد را اثبات میکند.
پاسخ اول آیتالله جواد فاضل را اینجا بخوانید
در مرحله سوم این مباحثه، طلبهــدانشجویی به نام «دانیال نمازی» در یادداشتی نظرات آیتالله فاضل لنکرانی را مورد مناقشه قرار داد و در پیشانی یادداشتش نوشته است: «جوابیه مورد تایید استاد محقق داماد میباشد».
نمازی در این یادداشت نوشته است: «عمل، جزء مقوم مفهوم و حقیقت ایمان نیست، بلکه ایمان، امری قلبی است» و برای این ادعایش شواهدی قرآنی و روایی آورده است. همچنین در مقام پاسخ به این سخن فاضل لنکرانی که «بر فرض قلبی بودن ایمان و کفر، چه دلیلی وجود دارد بر این که امر قلبی نمیتواند معیار و شاخصی برای برخورداری حقوق شهروندی باشد؟»، دانیال نمازی نوشته است: «براساس مقدماتی که پیشتر گذشت، ایمان، امری قلبی است و خلق را بدانجا بار نیست». بنابراین، ایمان امری قلبی است و نمیتواند شاخصی برای برخورداری از حقوق شهروندی باشد.
بخشی دیگری از سخنان فاضل لنکرانی، استدلال به آیاتی مانند «لَنْ یَجْعَلَ اللهُ لِلْکافِرینَ عَلَی الْمُؤْمِنینَ سَبیلاً» بود و نمازی برای پاسخ به این استدلال که به عنوان مهمترین دلیل «نفی سبیل» مطرح میشود، تصریح میکند که به قرینه سیاق، این آیه مربوط به عالم آخرت است؛ نه این دنیا. وی برای این ادعایش شواهدی را نیز ذکر میکند.
پاسخ دانیال نمازی در برابر استدلال به آیه «وَ قاتِلُوهُمْ حَتَّی لا تَکُونَ فِتْنَةٌ وَ یَکُونَ الدِّینُ لِلَّهِ» نیز این است که آیه مذکور با خطاب آغاز شده و اختصاص به مخاطبان حاضر دارد و شامل موجودان غائب و آیندگان نمیشود.
یادداشت آقای دانیال نمازی را اینجا بخوانید
پس از انتشار یادداشت دانیال نمازی و در چهارمین مرحله از این مباحثه مکتوب، آیتالله محمدجواد فاضل لنکرانی مینویسد که «انتظار آن بود که بعد از دعوت اینجانب از جناب آقای دکتر محقق داماد(دام عزه) برای مناظره و گفتگو، خود وارد بحث میشدند و برای دفاع از نظریه خویش مطالب خود را بیان میکردند».
در ادامه نیز فاضل لنکرانی با مناقشه در برخی آیاتی که دانیال نمازی برای ادعایش مبنی بر قلبی بودن ایمان میآورد، مینویسد: «نمیتوان کلمه ایمان را در همه آیات یکسان معنا کرد و چه بسا در برخی از آیات با قرائن موجود در آیه، ایمان به همان امر قلبی تفسیر شود، لیکن این مطلب ارتباطی با ادعای قائل به عدم دخالت ایمان و کفر در حقوق شهروندی ندارد؛ چرا که مفاد این ادعا آن است که از نظر اسلام و خداوند متعال حقیقت ایمان یک امر قلبی محض است و این مطلب منافاتی ندارد که در برخی از آیات، از ایمان معنایی اراده شود که عمل هم در آن دخیل است و در برخی دیگر از آیات با توجه به قرائن موجود، مقصود از ایمان همان امر قلبی محض باشد».
با توجه به این مبنا و از آنجایی که ایمان صرف اعتقاد قلبی نیست، محمدجواد فاضل لنکرانی معتقد است که دین میتواند ایمان را معیاری برای حقوق فردی، اجتماعی، جزایی و سیاسی قرار داده و با همین نگاه مؤمنان از کافران جدا میشوند و اگر چنین نبود و ایمان صرفا یک امر قلبی بود، تقسیم افراد مگر برای جهان آخرت معنایی ندارد. در صورتی که «کسانی که اندک آشنایی با قرآن کریم داشته باشند اذعان دارند که در همین دنیا مجموعه مؤمنین از مجموعه کفار متمایز است و هر کدام احکام و آثار خود را دارند».
همچنین فاضل لنکرانی به این سخن که آیه «نفی سبیل» به قرینه سیاق مربوط به قیامت است، اینگونه پاسخ میدهد که سیاق «به نحو موجبه کلیه قرینیت» ندارد و همانگونه که در برخی از روایات آمده، «چه بسا در یک آیه شریفه اول آن در یک موضوع و وسط آن در موضوع دیگر و آخر آن در موضوع سوم باشد».
درباره این سخن که آیه «وَ قاتِلُوهُمْ حَتَّی لا تَکُونَ فِتْنَةٌ» مختص مخاطبان حاضر است و شامل مسلمانان کنونی نمیشود نیز فاضل لنکرانی اینگونه پاسخ میدهد که این بحث در «علم اصول معاصر حل شده و دیگر جایگاهی برای آن وجود ندارد» و آنگونه که در کتابهای اصول فقه آمده، خطابات شرعی غائبان و آیندگان را نیز در بر میگیرد.