دوشنبه ۵ آذر ۱۴۰۳ |۲۳ جمادی‌الاول ۱۴۴۶ | Nov 25, 2024
آیت اللہ جوادی آملی

حوزه/ حضرت آیت الله جوادی آملی پیامی به همایش «رسول الله (ص) الگوی انسانیت» که به همت مرکز اسلامی فرانسه به صورت وبینار برگزار گردید ارسال کردند.

به گزارش خبرگزاری حوزه  همایش «رسول الله (ص) الگوی انسانیت» به همت مرکز اسلامی فرانسه به صورت وبینار برگزار گردید. در این همایش که همزمان با سالروز ولادت پیامبر گرامی اسلام صلی الله علیه و آله و سلم، برگزار شد، پیام تصویری آیت الله العظمی جوادی آملی پخش گردید. متن کامل پیام معظم له بدین شرح است:

 أعوذ بالله من الشیطان الرجیم

بسم الله الرحمن الرحیم

«الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعالَمِینَ‏ وَ صَلَّی اللَّهُ عَلَی ‏جَمِیعِ الْأَنْبِیَاءِ وَ الْمُرْسَلِین‏ وَ الْأَئِمَّةِ الْهُدَاةِ الْمَهْدِیِّین وَ فَاطِمَةُ الزَّهْراء سَیِّدَةُ نِسَاءِ الْعَالَمِینَ بِهِمْ نَتَوَلَّی ‏وَ مِنْ أَعْدَائِهِم ‏نَتَبَرَّءُ إِلَی اللَّه».

میلاد انسان کامل حضرت ختمی نبوت و ختمی مرتبت وجود مبارک پیامبر گران‌قدر اسلام(علیه آلاف التحیة و الثناء من الرحمٰن) را به پیشگاه ولیّ‌عصر و امت اسلامی و شما فرهیختگان و نخبگان تهنیت عرض میکنیم. هفته وحدت را گرامی میداریم. حضور شما بزرگواران را که برای ایراد مقال یا ارائه مقالت علمی شرکت کردید ارج مینهیم. از بنیانگذاران این محفل وزین علمی به عنوان «مجمع اسلامی فرانسه و نشست مسلمانان فرانسه» که منعقد شده است حرمت مینهیم و از ذات أقدس الهی مسئلت میکنیم به همه شما آنچه خیر و صلاح و فلاح دنیا و آخرت شما است، مرحمت کند.

پیامبر اسلام(علیه من الرحمٰن آلاف التحیة و الثناء) وقتی مبعوث شدند چند اصل را به عنوان مبانی و مبادی فراگیر اعلام کردند. دو اصل آن مربوط به زمان و جامعه است؛ کلیت و دوام، همگانی و همیشگی یعنی من برای جمیع بشر «إلی یوم القیامة» آمدهام، نه پیام من مرز و بوم میشناسد و نه عصر و تاریخ؛ تاریخ زیر پوشش رسالت من است، جوامع بشری زیر پوشش ولایت و نبوت من است؛ کلی و دائم. این مطلب اول.

آنچه که در گستره زمان و زمین مطرح است یعنی میتواند کلی و دائم، همگانی و همیشگی باشد باید در درون انسانیت انسانها حضور فعال داشته باشد و آن عقلانیت است از یک سو، فطرت است از سوی دیگر، وحدتخواهی است از سوی سوم، آزادیطلبی است از سوی چهارم و سایر کمالات به این اصول چهارگانه برمیگردند.

اگر چیزی عقلانی نباشد نمیتواند کلی و دائم باشد، یا اگر عقلانی است ولی مطابق با فطرت نباشد همگانی و همیشگی نخواهد بود و اگر وحدتگرا نباشد نمیتواند همگانی و همیشگی باشد و اگر اصول اخلاقی را در نظر نگیرد نمیتواند کلی و دائم باشد؛ مکتبی میتواند کلی باشد از نظر همگانی و دائم باشد از نظر همیشگی که این امور یاد شده را در متن خود داشته باشد.

پیامبر(صلّی الله علیه و آله و سلّم) که آمد، برای رفع جاهلیت موجود و دفع جاهلیت ممکن برنامهریزی کرده است. آن جاهلیتی که وجود داشت آن را با برنامهریزی رفع کرد و برداشت، جاهلیتهایی که ممکن است در اعصار بعدی بیاید زمینه دفع و جلوگیری آنها را فراهم کرد و آن با تشریح همین منابع و مبادی چهارگانه است؛ عقلانیت، فطرت، آزادی و مسئله فضایل اخلاقی.

در جریان عقلانیت آن قدر جامعه را به علم و حکمت تزریق کرد و آموخت و آشنا کرد ﴿یُعَلِّمُهُمُ الْکِتَابَ﴾ گفت، ﴿وَ الْحِکْمَةَ﴾ گفت، ﴿وَ یُزَکِّیهِمْ﴾[1] گفت تا اینها بار آمدند و عاقل شدند، آن قدر عاقل شدند، آن قدر اهل استدلال عقلی شدند که در بخش پایانی سوره مبارکه «نساء» از ذات أقدس الهی نقل میکند که خدا فرمود ما برای هر سرزمینی پیامبر فرستادیم یا نائبان آن پیامبر را اعزام کردیم تا مردم در دنیا یا در قیامت یا در هر دو ظرف نگویند ﴿لِئَلاَّ یَکُونَ لِلنَّاسِ عَلَی اللَّهِ حُجَّةٌ بَعْدَ الرُّسُل﴾.[2] این بخش پایانی سوره «نساء» را که ملاحظه بفرمایید آن قدر این بخش به عقلانیت و برهان عقلی بها داد که یک متفکّر عقلی میتواند در برابر خدا استدلال کند. خدای سبحان میفرماید ما انبیا را فرستادیم تا بشر علیه خدا استدلال نکنند و به خدا نگویند تو که میدانستی ما از گذشته بیخبریم، از آینده بی اطلاع هستیم، راهنما میخواهیم، راهبلد میخواهیم، راهبلد ما را راهنمایی کند ﴿رُسُلاً مُبَشِّرینَ وَ مُنْذِرینَ لِئَلاَّ یَکُونَ لِلنَّاسِ عَلَی اللَّهِ حُجَّةٌ بَعْدَ الرُّسُل﴾ اگر ما انبیا نمیفرستادیم، رهبران الهی را نازل نمیکردیم، صُحف آسمانی و کتابهای ابراهیم خلیل، موسای کلیم، عیسای مسیح و برتر و بالاتر و والاتر از همه، قرآن وجود مبارک رسول گرامی(علیهم آلاف التحیة و الثناء) را نازل نمیکردیم عقل در برابر من استدلال میکرد میگفت ما که راهبلد نبودیم چرا راهنما نفرستادی؟! آن قدر برهان عقلی در قرآن معتبر است که یک تفکّر عقلی میتواند در برابر خدا قیام کند و بگوید چرا تو که میدانستی راهنما نفرستادی؟! ﴿لِئَلاَّ یَکُونَ لِلنَّاسِ عَلَی اللَّهِ حُجَّةٌ بَعْدَ الرُّسُل﴾. مستحضرید که در اصول و غیر اصول این را تبیین کردند که ظرف مفهوم ندارد مگر در مقام تهدید باشد، ظرف اگر در مقام تهدید بود مفهوم دارد. پیام این آیه این است: ﴿لِئَلاَّ یَکُونَ لِلنَّاسِ عَلَی اللَّهِ حُجَّةٌ بَعْدَ الرُّسُل﴾ اگر ما رسول الهی را ببینیم دیگر هیچ حجتی بشر ندارد، چون خدا تمام حجت را فراهم کرده است و اگر چنانچه بعد نبود قبل بود بشر حجت داشت و میگفت تو که راهنما نفرستادی چه توقعی از ما داری؟! بنابراین راهنمایان الهی ضروری اند برای اینکه انسان با مرگ نمیپوسد بلکه از پوست به در میآید، بعد از مرگ خبری هست، عالمی هست، عوالمی هست، هر کسی در برابر اندیشه، انگیزه، رفتار و کردار خود مسئول است، از آن عالم هیچ خبری ندارد یک راهنما باید باشد. این راجع به مسئله عقلانیت.

در جریان فطرت فرمود: ﴿وَ نَفْسٍ وَ ما سَوَّاها ٭ فَأَلْهَمَها فُجُورَها وَ تَقْواها﴾[3] در نهان هر کسی خدای سبحان آگاهی به حق، حقطلبی، حقخواهی، معدلتپروری، این چراغها را روشن کرده است، هیچ نیازی نیست که به انسان بگویند که باید آزاد باشید باید موحد باشید مگر اینکه اغراض و غرائز سوء، پدیدههای بد، محیطهای زشت، جاهلیت کهن یا نو جلوی این فطرت را بگیرد و روی این فطرت خاک و خاشاک غرائز و اغراض بریزد، ﴿وَ قَدْ خَابَ مَن دَسَّاهَا[4] تدسیس کند، این تدسیس که باب «تفعیل» است مبالغه آن دسیسه است، دسیسه کردن یعنی فطرت را درون گذاشتن، اغراض و غرائز شخصی را روی فطرت ریختن و این فطرت را زنده به گور کردن و صدای او را نشنیدن، این کار، کار تدسیس است ﴿قَدْ خَابَ مَن دَسَّاهَا و وجود مبارک پیامبر آمده است که دو کار بکند: یکی اینکه همانطوری که دخترها زنده به گور نکنند فطرتها را هم زنده به گور نکنند، حضرت این کار را دفع کرد؛ دوم اینکه رفع کرد آنهایی که فطرت را زنده به گور کردند این اغراض و غرائز را که خس و خاشاک است از روی فطرت برداشت، فطرت اینها را شکوفا کرد به آنها نشان داد و این همان بیان نورانی امیرالمؤمنین صاحب مقام «سَلُونِی قَبْلَ أَنْ تَفْقِدُونِی»[5] (صلوات الله و سلامه علیه) است که فرمود همه انبیا مخصوصاً وجود مبارک حضرت آمدند «وَ یُثِیرُوا لَهُمْ دَفَائِنَ الْعُقُول»،[6] این فطرت دفن شده و این عقل دفن شده زیر خاکی را انبیا آمدند شکوفا کنند و به انسان نشان بدهند که تو این هستی.

 در جریان آزادی همانطوری که همه ما موظف هستیم نه کسی را به بردگی بگیریم و نه برده کسی بشویم، وظیفه اصلی ما این است که این کار را نسبت به این امپراتوری فرعونمنشِ نمرودکششِ قارونروش را به نام نفس اماره که «أَعْدَی عَدُوِّکَ نَفْسُکَ الَّتِی بَیْنَ جَنْبَیْک»[7] با آن در میان بگذاریم، برده آن نشویم. از حضرت رسیده است که بدترین دشمن برای انسان همان نفس اماره است «أَعْدَی عَدُوِّکَ نَفْسُکَ الَّتِی بَیْنَ جَنْبَیْک» یا در بیانات نورانی امیر بیان(علیه السلام) آمده است: «کَمْ مِنْ عَقْلٍ أَسِیر تَحْتَ هَوَیً أَمِیر»[8] در این نبرد داخلی گاهی انسان آن عقل الهی را، آن فطرت الهی را تسلیم زَر و زور میکند، تسلیم هوس میکند، عقل را ذبح میکند، فطرت را ذبح میکند، به بردگی میکشد و انسان میشود برده هوس که «عَبْدُ الشَّهْوَةِ أَذَلُّ مِنْ عَبْدِ الرِّق».[9] اینجا هم فرمود انسان اگر این چنین شد «کَمْ مِنْ عَقْلٍ أَسِیر تَحْتَ هَوَیً أَمِیر»، «رُبَّ عَالِمٍ قَدْ قَتَلَهُ جَهْلُهُ»[10] خیلیها درسخوانده هستند اندیشمند هستند ولی کشته انگیزه باطل هستند. دین آمده اندیشه را تنظیم کرده است از یک سو، انگیزه را رهبری کرده است از سوی دیگر، که انسان نه زیر بار کسی برود و نه کسی را زیر بار خود بیاورد، نه با کسی در بیفتد و نه اجازه بدهد کسی به حرم امن او بار یابد، نه برده بشود و نه برده بگیرد، نه ظلم بکند و نه ظالم بشود. این کار را ذات أقدس الهی در قرآن کریم با توسعه تعلیم با توسعه تزکیه به جوامع بشر آموخت: ﴿وَ نَفْسٍ وَ ما سَوَّاها﴾ را تعلیم کرد، آنگاه فرمود پیامبر آمده است ﴿وَ یَضَعُ عَنْهُمْ إِصْرَهُمْ وَ الْأَغْلالَ الَّتی‏ کانَتْ عَلَیْهِم﴾[11] این غُلی که به نام تمدن کاذب، این زنجیری که به نام تمدن کاذب، یکی را بر گردن و یکی را بر پا گذاشت که نه انسان میتواند سر به بالا کند تا بالای خود را ببیند ﴿وَ أَفْئِدَتُهُمْ هَواء﴾[12] یا ﴿أَعْناقُهُم‏﴾[13] این کار را کردند «مُقْمح»[14] هستند و نه میتواند حرکت کند چون پای او بسته است لذا تمام کوشش و تلاش او در مرز حیوانیّت حیوان است که چگونه تغذیه کند و چگونه در حریم مادّیت به سر ببرد ﴿وَ یَضَعُ عَنْهُمْ إِصْرَهُمْ وَ الْأَغْلالَ الَّتی‏ کانَتْ عَلَیْهِم﴾ آن روشها آداب و سُننی که دست و پاگیر است و جاهلیت قرن جدید را رقم میزند، اینها همه غُل و زنجیر است، انبیا آمدند این را بردارند آنگاه مسایل اخلاقی را، گذشت را، احسان را، وحدت را، اتحاد را، همآوایی را، هماهنگی را به بشر به عنوان ارمغان داده است. از همان اوایل بعثت و رسالت وجود مبارک پیامبر(علیه آلاف التحیة و الثناء) فرمود درست است که من عرب هستم در منطقه حجاز به سر میبرم و حجازی سخن میگویم اما لفظ حجازی است معنا جهانی است. در سوره مبارکه «مدّثّر» که در همان اوایل بعثت نازل شده است چند بار حقوق بشر را تنظیم کرد فرمود من آمدم حقوق بشر بیاورم، شرق و غرب ندارد، شمال و جنوب ندارد، آسمان و زمین ندارد. بر فرض به وسیله این هواپیمابر، راهنمابر، انسانبر، ماهوارهبر رفتید به آسمان ﴿هُوَ الَّذی فِی السَّماءِ إِله وَ فِی الْأَرْضِ إِله‏[15] مادامی که انسان هستید با عقلانیت از یک سو، با فطرت از سوی دوم، با آزادی از سوی سوم، با پیامهای اخلاقی از سوی چهارم باید به سر ببرید، حکم شما این است. در سوره مبارکه «مدّثّر» اتاق فکری که برای جاهلیت بود این بود که اینها برخیها نشستند گفتند ما بگوییم این سِحر است، کهانت است، شعبده است، یا ـ معاذالله ـ حضرت جنونی دارد، اینها را هر کدام بیادبی کردند و گفتند ولی محصول اتاق فکر آنها این بود که ـ معاذالله ـ نه وحیایی هست، نه فرشتهای هست، نه خدایی که چیزی نازل کرده است ﴿إِنْ هذا إِلاَّ قَوْلُ الْبَشَر﴾[16] یک انسان عادی این حرفها را زد. در همان سوره مبارکه «مدّثّر» که محصول اتاق فکر جاهلیت این بود ﴿إِنْ هذا إِلاَّ قَوْلُ الْبَشَر﴾ چند بار ذات أقدس الهی فرمود این حقوق بشر است نه حرف یک بشر! این حقوق بشر را بشرآفرین ذکر میکند، چند بار در همان سوره مبارکه «مدّثّر» فرمود: ﴿إِلاّ ذِکْرَی لِلْبَشَرِ﴾،[17] ﴿نَذیراً لِلْبَشَر﴾[18] من برای بشریّت پیام آوردم، برای بشریّت حقوق آوردم.

جنگ جهانی اول و دوم که حداقل هفتاد میلیون کشته داد نتیجهای نگرفت. امروز که میبینید شرق و غرب به فکر جنگهای نیابتی هستند نتیجه نمیگیرند. امروز اگر چنانچه برخی از مسئولان فرانسه این بیادبی نسبت به حرم امن نبوی را روا دانستند نتیجه نمیگیرند. اینها مردان بزرگ الهی هستند، اینها از طرف آفریدگار عالم آمدند. الآن شما ببینید یک میکروب نادیدنی هشت میلیارد بشر را به ستوه آورده است. مگر میشود نظمی بدون ناظم باشد؟! بدون مدیریت باشد؟! در بخش پایانی سوره مبارکه «القیامة» فرمود: ﴿أَ یَحْسَبُ الْإِنسَانُ أَن یُتْرَکَ سُدی[19] مگر این یک قطره آب بیشتر بود؟! اینها صدها دانشکده و دانشگاه انسانشناسی و بدنشناسی، نه روحشناسی! درباره بدن انسان، نه روح انسان ماندند که انسان را چگونه درمان کنند؟! بسیاری از بیماریهای او را هنوز علم نشناخت و هنوز کشف نکرد، درمان آن را کشف نکرد.

بنابراین در قرآن کریم همین پیامبر(علیه و علی آله آلاف التحیة و الرحمٰن) فرمود چند چیز است که جلوی عقلانیت مردم را میگیرد، جلوی فطرت مردم را میگیرد، جلوی آزادی مردم را میگیرد، جلوی پیام اخلاقی مردم را میگیرد. این اصول چهارگانه را که محور کنگره شما، نشست شما، همآوای شما است این را چند چیز میگیرد: یکی تفکر زورمدارانه فرعونیها و نمرودها است که این به عنوان تیغ بود، به عنوان زور بود و مانند آن؛ یکی هم زر قارونها است؛ سوم تسبیح نیست روحانیّت نیست بلکه قدرت دانش تجربی بدون عقل است.

اما جریان زور را که فرعون بارها گفت: ﴿أَنَا رَبُّکُمُ الْأَعْلی﴾،[20] امروز هم عدهای همان حرف را میزنند منتها به زبان دیگر. زور، قدرت، سلاحهای اتمی و مانند آن نزد یک عده حرف اول را میزند، زَر و قدرت اقتصادی هم که تا بتوانند دیگران را تحریم اقتصادی بکنند این هم حرف بعدی را میزند؛ آن زور و این زَر. قارون بود در برابر کلیم الهی میایستاد، فرعون بود در برابر کلیم الهی میایستاد، برای هر عصر و مصری یک قارونی است، برای هر عصر و مصری یک فرعونی است. سوم تسبیح نیست سوم نیرنگ و فریب نیست، آن بسیار بد است اما آن توان این را ندارد که جامعه بشری را به هم بزند، سوم دانش تجربی دانشگاهها است. در بخش پایانی سوره مبارکه «غافر» دارد وقتی رهبران الهی آمدند از غیب سخن گفتند، این دانش پژوهان و پژوهشگران محدوده حس بدون عقل، محدوده تجربه حسی بدون برهان و عرفان شهودی ﴿فَرِحُوا بِما عِنْدَهُمْ مِنَ الْعِلْم﴾[21] چهار تا صنعت دارند، چهار تا تکنولوژی دارند، چهار تا پژوهش دارند، چهار تا کوشش دارند، چهار بار رفتند به آسمان و آمدند و خوشحال هستند «ای یار قمر بهتر یا آنکه قمر سازد»[22] شما کره ماه را رفتید دیدید ماه آفرین را ببینید یا رفتید کره مریخ، مریخ آفرین را ببینید. تمام این اوضاع و این نظام سپهری رخت برمیبندد جهان ابد را ما در پیش داریم. فرمود بدترین مانع پیشرفت علم تجربی بدون عقل است ﴿فَرِحُوا بِما عِنْدَهُمْ مِنَ الْعِلْم﴾. اگر دانشگاه های غربی مسجد را به کلیسا در قدم اول و کلیسا را به صورت یک مرکز تعطیل شده در قدم دوم در نمی‌آوردند، در ایران و غیر ایران دانشگاهها آن فکرها را دنبال نمیکردند. عقلانیتی که حضرت آورد، فطرتی را که حضرت احیا کرد، آزادی که حضرت آورد، دستورهای اخلاقی که حضرت داد، فرمود این حقوق بشر است و در بیانات فراوان قرآن فرمود این حرف اختصاصی به حوزه اسلام و مسیحیّت و کلیمیت ندارد ﴿لاَ تَبْخَسُوا النَّاسَ أَشْیَاءَهُم[23] این «ناس» با «الف و لام» خود عموم را میرساند. ما مفهومی از «شیء» جامعتر نداریم، این شیء وقتی جمع بسته شد میشود «اشیاء»، فرمود هیچ چیز از هیچ حق، از هیچ بشری کم نکنید، تمام بشر هر کسی به حق خودش باید برسد به هر اندازهای که حق اوست، اینها پیام جهانی قرآن کریم است ﴿وَ لاَ تَبْخَسُوا النَّاسَ أَشْیَاءَهُم سخن از مال نیست، سخن از زیر خاکی نیست، سخن از نفت و گاز نیست، حق احدی را ضایع نکنید! این پیام قرآن کریم است؛ هم با مردم کار دارد نه با مسلمانها و کلیمیها، هم با نفت و گاز کار ندارد با حق مردم کار دارد هر چه شد، هم با عصر و مصر کار ندارد در هر زمان و در هر زمین. این دین الهی است که امیدواریم همه شما بزرگواران و همه مردم غرب و شرق و همه مسئولان محترم فرانسه به عقل بیایند، بیاحترامی به رهبران الهی نشانه کمخرَدی است از این نشانه خود را نجات بدهند و ترمیم کنند.

من مجدداً مقدم شما نخبگان را، فرهیختگان را، علاقه‌مندان را، پژوهشگران اسلامی را گرامی میدارم. از همه بزرگوارانی که با ایراد مقال یا ارائه مقالت بر وزن علمی این همایش و کنگره افزوده اند حقشناسی میکنیم. از ذات أقدس الهی مسئلت میکنیم وحدت را به عنوان بهترین ره‌آورد بین تمام جوامع بشری نازل بفرماید و مسلمانها را متحدتر بفرماید، موحدان را متحدتر بفرماید، جوامع بشری را به یک جامعه عقل و عدل برساند تا همگان منتظر ظهور ولیّ‌عصر(ارواحنا فداه) باشیم.

«غفر الله لنا و لکم و السلام علیکم و رحمة الله و برکاته»


[1]. سوره بقره، آیه129.

[2]. سوره نساء، آیه165.

[3]. سوره شمس, آیات7 و8.

[4]. سوره شمس، آیه10.

[5]. نهج البلاغة(صبحی صالح), خطبه189.

[6]. نهج البلاغة(صبحی صالح), خطبه1.

[7]. مجموعة ورام، ج‏1، ص59.

[8]. نهج البلاغه(صبحی صالح)، حکمت211.

[9]. غرر الحکم و درر الکلم، ص464.

[10]. نهج البلاغة(صبحی صالح)، حکمت107.

[11]. سوره اعراف، آیه157.

[12]. سوره ابراهیم، آیه43.

[13]. سوره شعرا، آیه4.

[14]. اشاره به سوره یس، آیه8؛ ﴿إِلَی الْأَذْقانِ فَهُمْ مُقْمَحُون‏﴾.

[15]. سوره زخرف، آیه84.

[16]. سوره مدثر، آیه25.

[17]. سوره مدثر، آیه31.

[18]. سوره مدثر، آیه36.

[19]. سوره قیامت, آیه36.

[20]. سوره نازعات، آیه24.

[21]. سوره غافر، آیه83.

[22]. مولوی، غزلیات دیوان شمس، غزل شماره 628؛ «ای دوست شکر بهتر یا آنک شکر سازد ٭٭٭ خوبی قمر بهتر یا آنک قمر سازد».

[23]. سوره اعراف، آیه85؛ سوره هود، آیه85؛ سوره شعرا، آیه183.

ارسال نظر

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha