سه‌شنبه ۲۹ آبان ۱۴۰۳ |۱۷ جمادی‌الاول ۱۴۴۶ | Nov 19, 2024
آیت الله قره باغی

حوزه/ از فعالیتهای اجتماعی آیت الله قره باغی می توان به ساخت مساجد رضا آباد، حاجی قاضی و سید جواد، ساخت بیمارستان تخصصی و ۲۳۲ تختوابی قلب سیدالشهدای ارومیه با زیربنای ۷۵۰۰ متر مربع در شش طبقه، راه اندازی صندوق خیریه و پیش‌نمازی مسجد رضا آباد و ... اشاره کرد. 

 به گزارش خبرنگار خبرگزاری «حوزه» از ارومیه، ۸ فروردین نهمین سالگرد وفات آیت الله سید علی اکبر غفاری قره باغی است.

آیت الله قره باغی سال ۱۳۱۵ در روستای قره باغ از توابع بخش انزل شهرستان ارومیه دیده به جهان گشود و تحصلات ابتدایی را در زادگاه خود فرا گرفت و همزمان با تحصیل برای شاگردان کلاس های پایین تر هم تدریس می کرد و در کلاس چهارم ابتدایی با میرزا عبداله یعقوبی از روحانیون سرشناس منطقه آشنا شد و دروس حوزوی و کتاب های جامع المقدّمات، سیوطی و بخشی از جامی را نزد وی و بخشی دیگر را نزد مرحوم شیخ حسین فرقانی نجف آبادی فرا گرفت.

آیت الله قره باغی می گفت: برای من در دو رشته (درس مدرسه ای و درس علوم دینی) درس خواندن مشکل نبود؛ زیرا استعدادم به گونه ای بود که هر چه گفته می شد و یا می خواندم، می فهمیدم و یاد می گرفتم. روش من در همان ابتدا بدین صورت بود که درس ها را از پیش مطالعه می کردم و با آمادگی کامل به درس می رفتم.

او پس از گرفتن مدرک ششم ابتدایی برای ادامه تحصیل وارد حوزه علمیه تبریز شد و پس از دو سال به قم مهاجرت و در مدرسه حجتیه مشغول به تحصیل شد.

آیت الله قره باغی در خاطرات خود می نویسد: زمانی که کلاس ششم را تمام کردم، تصمیم گرفتم ادامه تحصیل بدهم، ولی چون در روستای قره باغ و اطراف آن استاد نبود، لازم بود به حوزه علمیّه تبریز بروم. برای این امر با دو مشکل اساسی روبه رو بودم؛ یکی مشکل مالی و دیگری کمی سن و مخالفت مادر و برادرانم. سرانجام با تلاش فراوان توانستم رضایت مادر و برادرانم را جلب نمایم و با تهیّه امکانات اندک و با راهنمایی بعضی منسوبان به تبریز رفتم.

در تبریز از محضر بزرگانی چون میرزا علی اکبر نحوی قره داغی که مردی ادیب بود، مرحوم میرزا رضی، شیخ احمد رهبری و مرحوم سیّد محمد بادکوبه ای، سیّد حسن انگجی، سیّد مهدی انگجی، شیخ حسین شام قازانی، سیّد علی مولانا، سیّد ابوالفضل خسروشاهی و برادرانش سیّد احمد و سیّد ابوالفضل بهره برد.

بعد از دو سال تحصیل در تبریز راهی شهر مقدس قم و مدرسه حجتیه شد و در مدرسه حجّتیّه بقیّه شرح لمعه و مطوّل را به اتمام رساند و قسمت زیادی از رسائل و مکاسب را فرا گرفت و نیز شروع به تدریس معالم و شرح لمعه نمود و زمانی که فراگیری رسائل و مکاسب را به پایان برد، بلافاصله به تدریس آن ها پرداخت.

آیت الله قره باغی در بخشی از خاطرات خود بیان می کند: برای رسائل مرحوم شیخ اهمّیّت زیادی قائل بودم، زیرا کتابی منظّم و مسائل اصولی فراوانی دارد و این اهمّیّت به حدّی بود که تقریباً کلّ متن رسائل را حفظ کرده بودم و طلبه های رسائل خوان وقتی که اشکال می پرسیدند و یکی دو جمله از رسائل را می خواندند، بنده بقیّه مطلب را از حفظ می خواندم و شرح می دادم. در ۲۳ سالگی به تدریس کفایه پرداختم خودم کفایه را نزد مرحوم مبرور آقای شیخ محمد مجاهد تبریزی و مرحوم سیّد محمد باقر طباطبائی بروجردی معروف به سلطانی قدّس سرّهما خواندم

بعد از اتمام دوره سطح، وارد درس خارج فقه فقیه جامع، مرحوم مبرور آیت اللّه العظمی حاج سیّد حسین طباطبائی بروجردی که مرجع تقلید مطلق عام تشیّع بودند، شد و مباحث خمس و طهارات را نزد ایشان فرا گرفت و همچنین از محضر آیت الله سید محمد یزدی و امام خمینی (ره) هم کسب فیض نموده و بحث های درس امام خمینی را تقریر کرد که حاصل آن دو جلد کتاب شد که جلد اوّل آن شامل بحث الفاظ تا بحث مطلق و مقیّد می باشد و جلد دوم شامل مباحث قطع و ظنّ و برائت و اشتغال است.

مرحوم قره باغی از درس فلسفه علامه طباطبایی هم بهره برد.

مسئله انجمن های ایالتی و ولایتی، آغاز ورود آیت الله قره باغی به مسائل سیاسی و مبارزه با رژیم ستم شاهی بود. او بیان می کرد که گاه گاهی به منزل امام قدّس سرّه می آمدم و در باره مسائل روز از ایشان سؤالاتی می کردم و جواب می فرمود و در یکی از جلسات خصوصی که بعد از حمله به فیضیّه در منزل ایشان برگزار شد، عدّه ای از علما و فضلای وقت من جمله آقای میرزا علی مشکینی، ناصر مکارم شیرازی، شیخ جعفر سبحانی تبریزی، شیخ صادق گیوی خلخالی، میرزا حسن صانعی، مرحوم حاج سیّد مصطفی و بعضی دیگر حضور داشتند، حضرت امام قدّس سرّه برای حفظ روحیّه حاضران و بالا بردن مقاومت آنان بعد از نقل چند ماجرای تاریخی این جمله را فرمودند: «مطمئن باشید ما همه این ها را به گور خواهیم کرد».

فعّالیت های علمی آیت الله قره باغی

وی  پس از تبعید حضرت امام، به ارومیّه مهاجرت کرد و مدت دو سال در آن جا ماند و سپس به قم بازگشت و تا سال ۱۳۵۰ شمسی در قم اقامت گزید و در این مدت مشغول تدریس، مطالعه و اصلاح نوشته هایش شد و از سال ۱۳۵۰ شمسی تا وفاتشان در ارومیّه ساکن شد. در آن جا جا نیز به مطالعه، نوشتن و تدریس مکاسب و کفایه و درس خارج فقه اشتغال داشت و عمده فعّالیّت های علمی آیت الله قره باغی بعد از مهاجرت به ارومیّه نوشتن کتاب شریف انوارالفقاهه، حاشیه بر العروة الوثقی و تنظیم تقریرات بحث حضرت امام خمینی قدّس سرّه می باشد.

مسئولیّت های پس از انقلاب

بعد از پیروزی شکوهمند انقلاب اسلامی با همکاری اهل علم و ... شورایی به نام شورای انقلاب اسلامی تشکیل داد و مردم را مسلّح نمود تا جلوی شرارت هایی که ممکن بود از ضدّ انقلابیون صورت گیرد گرفته شود. مدتی سرپرستی امور قضایی شهر را عهده دار شد و بعد از راه اندازی دادگاه انقلاب و دادگستری از دستگاه قضایی کناره گرفت و در سال ۱۳۵۹شمسی از سوی مردم شهرستان ارومیّه به نمایندگی مجلس شورای اسلامی انتخاب شد و اوّلین کسی بود که در مجلس شورای اسلامی بر ضدّ بنی صدر صحبت کرد و مسئله عدم کفایت سیاسی وی در اداره کشور را مطرح نمود و به دنبال آن طرح عدم کفایت سیاسی بنی صدر به وسیله نمایندگان تهیّه و در مجلس به بحث گذاشته شد و بعد از چند جلسه بحث و گفت و گو نمایندگان مجلس قریب به اتفاق رأی به عدم کفایت سیاسی وی دادند و به وسیله امام قدّس سرّه از ریاست جمهوری عزل گردید .

از مسئولیّت های دیگر وی پس از انقلاب، حضور در مجلس خبرگان رهبری است که در سال ۱۳۷۸شمسی از سوی مردم شریف استان آذربایجان غربی به نمایندگی مجلس خبرگان رهبری برگزیده شد و تا سال ۹۲ که وفات یافت این سمت را عده دار بود.

فعّالیّت های سیاسی

 فعالیت های سیاسی آیت الله قره باغی از سال ۱۳۴۱شمسی شروع شد و در هر مناسبتی حرکاتی انجام می گرفت و مردم را با مظالم شاه و رژیم فاسد پهلوی آشنا می کرد و گاهی ممنوع المنبر می شد و با دوستان اهل علم و مؤمنان برای هم آهنگی و پیش رفت مبارزات تبادل نظر و مشورت می نمود.

وی بیان می کرد که از این تبادل نظرها و فعّالیّت ها نتیجه مطلوبی که مورد نظر ما بود حاصل نمی شد و علّت آن را در اموری که به بعضی ازآن ها اشاره می شود می توان جست و جو کرد.

اوّلاً، مردم استان آذربایجان با بافت جمعیّتی خاصشان و به دلیل هم مرز بودن با شوروی سابق و خسارت دیدن آنان در زمان جنگ جهانی اوّل، دارای روحیّات خاصّی بودند و این امر، عامل عمده در کندی حرکت اسلامی در آن منطقه بود. عدّه ای تصور می کردند که این حرکت (انقلاب اسلامی) هم ممکن است مشکلاتی در زندگی آن ها به وجود بیاورد، از این رو، انقلاب را باور نمی کردند. عوامل رژیم هم از این موضوع استفاده کرده و بر ضدّ نهضت اسلامی تبلیغ می نمودند که در بعضی نفوس ضعیف مؤثر بود.

 ثانیاً، روحانیّت منطقه نیز دارای وحدت نظر نبودند؛ زیرا عدّه ای مقلّد آقای سیّد محمد کاظم شریعتمداری بودند و چون ایشان موافق انقلاب نبود، به طرفداران خود توصیه می کرد که با اهل علمِ طرفدار امام قدّس سرّه که به منطقه می آیند، همکاری نکنند و آقایان طرفدار شریعتمداری باعوامل رژیم شاه در ارتباط بودند و در جلسات آن ها شرکت می کردند و حتی سال ۱۳۵۶شمسی که محمد رضا شاه به ارومیّه آمد، عدّه ای از این آقایان در فرودگاه ارومیّه، با دعوت عوامل رژیم به استقبال شاه رفتند و در صف مستقبلان گردن ذلّت کج نموده و شاه را تماشا می کردند. دو روز بعد از این جریان شوم، عدّه ای از اهل علم که در منزل یکی از آقایان جمع بودند، از این افراد دعوت کردند تا توضیح دهند که چرا به این امر حرام و ننگین تن دادند که بعضی ها اظهار ندامت کردند و بعضی هم گفتند: «ما اجازه گرفته ایم» و معلوم بود که از کجا اجازه دریافت کرده اند!

ثالثاً، نیروهای رژیم پهلوی از ساواک، شهربانی، ژاندارمری و غیره همه جا را زیر نظر گرفته و طوری ایجاد رعب و وحشت ایجاد کرده بودند که وقتی صحبت از حرکت بود و انقلاب می شد، اکثر روحانیّت با این که قلباً موافق بودند، امّا می ترسیدند. با در نظر گرفتن امور مذکور و غیره با این که در فواصل کوتاه جلساتی برای زمینه سازی انقلاب داشتیم، ولی نتیجه ای حاصل نمی شد. من می خواستم با کمک دیگران این حرکت را به وجود آورم، امّا احساس یأس می کردم و ناامید بودم که در این راه همکاری کنند.  وقتی امام خمینی (ره) با صدور بیانیه ای اعلام کردند " امسال جشن نیمه شعبان برگزار نخواهد شد" با صدور اطلاعیه ای در تبعیت از امام امت این جشن را لغو و مردم را برای قیام علیه رژیم دعوت کردیم و اطلاعیه را به صورت محرمانه چاپ کردیم  و چند روز قبل از مراسم اطلاع رسانی کردیم و عده ای از شاگردان درس تفسیرم را به منزل دعوت و آن ها را از جریان مطلع کردم و  به آن ها گفتم؛ اطلاعیه ها را در جاهای مهم شهر و جلوی مساجد نصب و بقیّه را در سطح شهر ارومیّه پخش و برای تمامی اهل علم هم یک نسخه بفرستید که این کار نیز انجام شد. 

مردم حدود یک ساعت زودتر از ساعت جلسه به مسجد آمده و منتظر بودند. وقتی آمدم به مسجد، دیدم همه جای مسجد، پر از جمعیّت است و حتی خیابان های اطراف نیز نشسته اند و پلیس ها هم اطراف آن ها را محاصره کردند. و این جالب بود که بیش تر علمای شهر و اطراف غیر دو سه نفر همه در آن اجتماع بزرگ مردم حضور داشتند و این اوّلین حرکت اسلامی در آذربایجان غربی بود. در آن اجتماع عظیم مردمی اصل دوم متمم قانون اساسی زمان شاه را عنوان نموده و سخن رانی تندی کردم و کلّ قوانین، دولت و سایر اعمال شاه را زیر سؤال بردم که هر یک از مقاطع صحبت ها، باتکبیر و صلوات مردم تأیید می شد.

اسم امام قدّس سرّه را در سخنرانی مطرح کردن، خطرناک و تا آن تاریخ در آذربایجان غربی نام امام قدّس سرّه در هیچ یک از مجامع و اجتماعات برده نشده بود؛ امّا این سدّ را شکستم و در همان اجتماع مردمی، اسم امام را با ذکر القاب مناسب شأن و عظمت ایشان بردم که با تجلیل و تکریم و صلوات بلند مردم همراه شد و کلّ مسائل روز و فلسفه قیام امام قدّس سرّه و علما و ملت را به طور صریح و مشروح بیان کردم و مظالم شاه و عوامل او را متذکر شدم. بعد از اتمام سخن رانی بعضی از دوستانِ اهل علم ضمن تحسین کردن بنده اظهار نمودند که شاید این آخرین دیدار ما با شما باشد و شما با خون خود بازی کردید. من هم باخون سردی گفتم: تکلیف بود، هر چه پیش آید مهم نیست و از مسجد به خانه آمدم و بلافاصله دستگیر شدم، لکن زیاد طول نکشید که آزاد شدم.

فردای آن روز با روحانیان شهر جلسه گذاشتیم و مسائل انقلاب را مورد بررسی قرار دادیم. همه آقایان جلسه معتقد به مبارزه و برنامه ریزی برای ادامه و حرکت بودند. از تصمیمات متّخذه در آن جلسه این بود که در ماه مبارک رمضان، تمام اهل منبر مردم را تشویق کنند که تنها در یک مسجد بزرگ برنامه باشد و اجتماع باشکوهی تشکیل شود. پس از فرارسیدن ماه مبارک رمضان، همه اهل علم طبق تصمیم قبلی مردم را به یک مسجد نسبتاً بزرگ هدایت می کردند و هر شب یک سخن ران برنامه اجرا می کرد و بسیار حرکت سازنده ای بود. مردم فروانی از شهرها و روستاهای اطراف در این اجتماع شرکت می کردند.

پس از پایان ماه مبارک رمضان کم کم تظاهرات خیابانی شروع شد و نخستین گروهی که به روحانیّت پیوست و اعلام هم بستگی کرد معلمان آموزش و پرورش بودند و به دنبال آن بازاریان ارومیّه به جمع انقلابیان پیوستند. هر دو گروه نمایندگانی برگزیدند و به روحانیّت معرّفی نمودند. از میان روحانیّت نیز چهار نفر انتخاب شدیم و با هم تشکیل جلسه می دادیم و برای مبارزه با رژیم، برنامه ریزی می کردیم. در همین زمان، وقتی که دیدم روحانیان به دلیل کارهای مبارزاتی شان از تبلیغ بازماندند و در وضع معیشتی شان مشکل به وجود آمد، بلافاصله صندوق قرض الحسنه امام زمان(عج) را تأسیس کردم و از این راه به آنان کمک می رساندیم و پس از برطرف شدن مشکلات، صندوق را تعطیل کردم.

از فعالیتهای اجتماعی او هم می توان به ساخت مساجد رضا آباد، حاجی قاضی و سید جواد، ساخت بیمارستان تخصصی و ۲۳۲ تختوابی قلب سیدالشهدا ارومیه با زیربنای ۷۵۰۰ متر مربع در شش طبقه، راه اندازی صندوق خیریه و پیشنمازی مسجد رضا آباد و ... اشاره کرد. 

کتاب انوار الفقاهه - حاشیه بر العروه الوثقی و تقریرات امام خمینی از جمله تالیفات این عالم گرانقدر است.

آیت الله قره باغی در ۸ فروردین سال ۹۱ دار فانی را وداع گفت و بعد از اقامه نماز در ارومیه و تشییع، پیکرش به قم انتقال یافت و پس از اقامه نماز توسط آیت الله العظمی سبحانی، در جوار کریمه اهل بیت حضرت معصومه(س) به خاک سپرده شد.

انتهای پیام

انتهای خبر./

ارسال نظر

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha

نظرات

  • جعفر IR ۱۸:۰۹ - ۱۴۰۰/۰۱/۱۰
    3 0
    خداوند رحمتش کند، عالم بی نظیری بود، مبارز انقلابی، مردمی و محور وحدت و ملجاء و پناه انقلابیون بود و امروز هم فرزندش راهش را در ارومیه ادامه می دهد
  • جهانبخش IR ۰۰:۲۹ - ۱۴۰۰/۰۱/۱۱
    1 0
    ایشان باید الگوی روحانیت باشند، ساده زیست و کم ادعا اما پرتلاش، ۵ فرزند دارد هیچ کدامشان هیچ سمتی در این نظام ندارند. خودش بیمارستان ساخت، دوتا از فرزندانش و دامادش دکتر هستند، حتی در اون بیمارستان هم هیچ مسولیتی ندارند
  • محسن BA ۰۰:۳۳ - ۱۴۰۰/۰۱/۱۱
    1 0
    همه مردم در اورمی و حومه حضرت آیت الله قرباغی رو میشناسند بعد از ایشون ، شهر فقیه ندارد. همین برای ایشون کافی است که مرجع مردم بود هم در دین هم در دنیا خدا غنی غنی رحمتش کنه.
  • خلیلی IR ۰۹:۱۰ - ۱۴۰۰/۰۱/۱۱
    3 0
    خدا رحمتش کنه، وقتی بیمارستان را می ساختند، بهش گفتند حاج اقا بزارین به نام شما بزنیم، گفت؛ با خدا عهد کردم به نام سید الشهدا باشد. لباس طلبگی را از تنش خارج می کرد و در ساختمان بیمارستان تا نصف شب کار می کرد.