به گزارش خبرگزاری حوزه، اواخر سال ۸۸ بود که مرحوم فرج الله سلحشور، طی سخنانی در جمع دانشجویان و اساتید دانشگاه فردوسی مشهد به نکته مهمی اشاره کرد و آن هم این که "سینمای امروز زاده دروغ است و سه رکن بیشتر ندارد و آن سه رکن دروغ، انسان محوری و مادی گرایی است که این ها هم هرگز با اسلام هماهنگی ندارد".
وی البته در همان جمع با گلایه از این که پس از انقلاب در زمینه سینما، پیشرفتی نداشتیم، تصریح کرد:" اگر سینماگران ما ارزش هایی چون قصه خوب، محتوای ارزشی داستان ها، عبرت آموز بودن و حقیقت داشتن داستان ها را در کارهای خود رعایت کنند، سینمای ما رشد خواهد کرد. "
شاید برخی از ما دست کم با بخشی از صحبت های کارگردان شهیر سریال "یوسف پیامبر(ص) " به هر دلیلی موافق نباشیم اما به هر حال نمی توان نادیده گرفت که سینمای ما از جنبه های مختلفی امروز دچار ضعف جدی است و این ضعف البته ریشه های نسبتاً دیرینه ای دارد و مهم نیز آن است که علل و زمینه ها شناسایی شده و در راستای حل آن اهتمام جدی ورزیده شود.
در دوران حیات سید شهیدان اهل قلم، سیدمرتضی آوینی، وقتی از او درباره بی مخاطبی و کم مخاطبی فیلم هایی که دوست دارد و آن ها را با فطرت انسانی یکی می داند، می پرسند، نکته جالبی را مورد اشاره قرار داده و می گوید:"سینما جزو فرهنگ ما نشده است. "
اینک که حدود سه دهه از آن جمله می گذرد به نظر می رسد که همچنان سینما وارد فرهنگ زندگی مردم ما نشده، هر چند نشانه هایی از آن را می توان در کلان مقوله سبک زندگی مشاهده کرد، بدین معنا که گرچه عامه مردم ما، ارتباط مستحکمی با هنر- صنعتی چون سینما ندارند اما کمابیش متأثر از محصولات تولیدی و نمایشی آن هستند.
بخشی از این مساله به این برمی گردد که هنوز سینما و فیلم های آن در کشور ما نسبت چندانی با واقعیت زندگی مردم ندارند، هر چند که به اذعان و تأکید اساتید و صاحب نظران، سینما در میان هنرها و رسانه های مدرن، شبیه ترین و نزدیک ترین چیز به زندگی مردم است.
از سوی دیگر سینمای ما هنوز به لحاظ داستان گویی و قصه گویی با مشکل جدی روبروست و به همین خاطر است که همچنان ضعف فیلمنامه، پاشنه آشیل سینمای ما و ایضاً تلویزیون و شبکه نمایش خانگی است.
نکته حائز اهمیت دیگر این که بر اساس آمارها و پژوهش های صورت گرفته، درصد بسیار کمی از خانواده های ایرانی مخاطب جدی سینمای کشور به شمار می روند.
بی تردید این واقعیت تلخ، نیازمند واکاوی دقیق و تحلیل همه جانبه است اما به هر حال نمی توان نوع رویکرد فیلمسازان و تهیه کنندگان به مسایل جامعه را در این قضیه نادیده گرفت.
توضیح بیشتر این که؛ فیلم های سال های اخیر که عمدتاً بر مدار تلخی، سیاه بختی، تنگنا، اضطراب و تنش قرار گرفته اند، گواه بر این است که نگاه به مشکلات و مسایل مردم نیز در عین تظاهر به واقع گرایی، واقع بینانه و همه جانبه نیست.
واپسین نکته هم این که با توجه به تعریف استاد شهید مرتضی مطهری از تبلیغ که آن را خوب شناساندن و خوب رساندن می داند، اگر نگاه ما به سینما به عنوان یکی از تأثیرگذارترین ابزارهای تبلیغی یک نگاه درست و واقع بینانه باشد، این مساله می تواند ما را در نزدیک شدن به اهداف مهم فرهنگی، رسانه ای و تربیتی بسیار یاری برساند.
سید محمدمهدی موسوی