جمعه ۷ اردیبهشت ۱۴۰۳ |۱۷ شوال ۱۴۴۵ | Apr 26, 2024

گفتگو با آقای محسن صالحی نجف آبادی نویسنده و شاعر حوزوی که از یادگاران دوران جبهه و جنگ است و این روزها به دلیل مشکلات تنفسی ناشی از دوران جنگ به تجویز پزشک باید شهر را رها کند و به دل روستا پناه برد، خواندنی است.

طلبه‌ای که کتابهایش به چندین چاپ رسیده و رتبه شایسته تقدیر در سیزدهمین همایش کتاب سال حوزه را هم بدست آورده است.

آنچه در ذیل می‌خوانید حاصل گفتگوی سرویس علمی- فرهنگی خبرگزاری حوزه با وی است.

 

* برای آشنایی بیشتر مخاطبین فشرده‌ای از زندگی‌نامه و سوابق قلمی خود را بگویید تا وارد بحث شویم.

محسن صالحی نجف‌آبادی هستم در سال 1348 در حاجی‌آباد نجف‌آباد متولد شدم دوران دبستان و راهنمایی را آنجا گذراندم.

بعد از اتمام دوره راهنمایی  هم رفتیم جبهه و هم وارد حوزه شدیم.

کار تئاتر و فیلم و داستان‌نویسی را همان وقت انجام می‌دادم، انقلاب که شد من تئاتر بازی می‌کردم، ولی به صورت جدی آن را سال 1370 با اولین کتابم، «نماز شکوفه نور» شروع کردم با مجله سلام بچه‌ها و پوپک همکاری داشتم، بیشتر کار من در حوزه دفاع مقدس بود، حوزه تخصصی من حوزه کودک و نوجوان بود. در زمینه شعر و داستان هم فعالم و عضو انجمن قلم حوزه هستم، عضو گروه شعر و داستان تربیت مربی کودک هستم که بیست سال ما این جلسات را با آقایان تقی متقی و یحیی علوی فر و دیگر دوستان داشتیم.

دومین کتاب من «آی بچه‌های ناز» یک قصه از نماز بود سال 1375 کار را در حوزه داستان و شعر دفاع مقدس شروع کردم با 13 مجله همکاری داشتم 300 داستان و بیش از صد شعر در زمینه دفاع مقدس و کودک و نوجوان از بنده چاپ شده است.

اولین کتاب در حوزه دفاع مقدس «اگر نامهربان بودیم» نام داشت که دفتر حفظ آثار و نشر ارزشهای دفاع مقدس قم چاپ کرد. کتاب بعدی طنز دفاع مقدس بود؛ کتاب خواستگار ذلیل مرده و مجموعه کتاب اکبر کاراته که شش تا جایزه کشوری برد از جمله در سیزدهمین کتاب سال حوزه انتخاب شد. کتاب بعدی رقص سنگ بود که اولین جلد آن چاپ شده است که این هم رمانی برای نوجوانان درباره دفاع مقدس است.

کتاب از «لیلا تا ویلا» طنزی درباره جانبازان است.

سه کار به صورت فلش کارت انجام داده‌ام که موسسه سیره شهدا چاپ کرده است، تحت عنوان اکبر کاراته و جلیقه‌های جهادی، این دو طنز پر فروش‌ترین فلش کارت دفاع مقدس بوده است. 600 بیت شعر درباره چفیه گفته‌ام که 240 بیت آن در فلش کارت چفیه چاپ شده است این هم پرفروش بوده است.

اکبر کاراته 15 جلد است که شش جلد آن چاپ شده است.

 

*با در نظر گرفتن شرایط فعلی الان فضای ذهنی نوجوانان ما را درباره کارهایی که انجام می‌دهید چگونه می‌بینید؟ چند درصد نوجوانان توجه و از آن استقبال می‌کنند؟

«اکبر کاراته و خواستگار ذلیل مرده» فروش خوبی داشت، اگر ما تبلیغ درست انجام دهیم و آثار دفاع مقدس را خوب به نوجوانان و جوانان معرفی کنیم خوب استقبال می‌شود. واقعیت این است که بیشتر نویسندگان دفاع مقدس، جنبه های حماسه و معنویت را بیان می‌کنند، اما من 17 سال در طنز دفاع مقدس کارکرده‌ام و دیده‌ام که نوجوانان و جوانان خوششان می‌آید و از این قالب استقبال خوبی می کنند. در طول سالیان متمادی نویسنده های این حوزه، بخاطر یک نوع نوشتن و قالب‌های خاص و کلیشه ای، دفاع مقدس را از ذهن بچه‌های ما دور کرده‌اند، اما طنز قالبی است که بچه‌ها دوست دارند.

سن مخاطبین ما 14 تا 18 سال است و بیشتر خوانندگان حس می‌کنند شخصیت داستانی متعلق به فضای خودشان است در عین حال، ما در زمینه طنز دفاع مقدس کار و تبلیغ کمی داشته‌ایم.

 

*فضای رقابتی با سایر رسانه‌ها و کارهایی که در زمینه نوجوانان و جوانان انجام می‌شود را چگونه می‌بینید؟ در رقابت با کتاب و برنامه‌های تلویزیونی کار شما آن طور که باید دیده می‌شود؟

نه اصلا.

 

*چرا؟

چون تفکرها متفاوت است و تبلیغ هم نمی‌شود، یک وقت من کتاب را قبل از چاپ بردم جایی و گفتم این را نوشته‌ام گفتند، این کار درباره جبهه کار سبکی است، موسسه دیگری بردم رد کردند، خودم کتاب را چاپ کردم و استقبال خوبی شد خود این موسسات تا ده‌هزار تا هم خریدند و الان خودشان چاپ می‌کنند! این نوع کار شناخته نشده و بیشتر فکر می‌کنند بچه‌های جبهه آدم‌های فقط نماز شب خوان و اخمو هستند، خیلی‌ها به من گفتند که ما فکر می‌کردیم بچه‌های جبهه افراد خشنی‌اند، اما با خواندن این کتاب‌ها نظرمان عوض شد.

طنزی که من نوشتم جدا از حماسه و معنویت نبوده بچه‌های جنگ در عین حماسه و معنویت این شوخی‌ها را می‌کردند و این صفا و صمیمیت را داشتند.

اگر این طنز‌ها تبدیل به فیلم بشود مخاطب زیادی هم خواهد داشت.

 

*یکی از مفاهیمی که درجنگ درخشش خاصی داشت و الان در جامعه ما تقریبا گمشده است فتوت و جوانمردی است. چگونه می‌شود در قالب طنز این مفهوم را منتقل کرد و کتاب شما چقدر در این زمینه موق بوده است؟

من علاوه بر نوشتن کتاب، زیاد هم سخنرانی می‌کنم، آیه‌ای است که «رجال لا تلهیهم تجارة و لا بیع عن ذکرالله» من با یک دقت، 24 نکته از این آیه درباره جایی که بخاطر خدا حرکت می‌کنند استنباط کردم، این رجال را به دفاع مقدس تطبیق دادم، دوره محدودی در تاریخ بشریت پس از کربلا آمده و آن دفاع مقدس ما بوده. وقتی فتوت و جوانمردی را می‌گوییم گذشت و حماسه و معنویت به ذهن می‌آید، من یک بار در مصاحبه‌ای گفتم؛ معنویت، حماسه، ایثار و... همه از بلوری به نام لطافت و ظرافت به وجود می‌آید، انسان لطیف و ظریف تنها خود را نمی‌بیند این جوانمرد است جوانمردی بچه‌ها در جبهه این بود که دوستی‌شان با هم بی‌غل و غش بود. در فضای این دوستی کاری می‌کردند که مثلا من لباس دوستانم را بشویم. این جوانمردی، لطافت و ظرافتی می‌خواهد که من در بچه‌های جبهه خیلی دیدم.

فتوت و جوانمردی است که به گفته امام‌، «انسان» خودیت نداشته باشد، خیلی خود را نبیند وقتی انسان خود را ندید و دیگران را دید همه چیز را برای دیگران می‌خواهد این بچه‌ها خود را ندیدند برای خدا، اسلام و نظام رفتند در جبهه هم خود را نمی‌دیدند، شوخی و بازی‌شان برای خدا بود این فتوت به معنای عالی در بچه‌های جنگ وجود داشت که باید این را در جامعه رشد داد و بزرگان جامعه باید این گونه باشند.

 

*می‌خواستم به اینجا برسم که مشکل اصلی جامعه ما چیست که از آن روحیه و فضا فاصله گرفته؟

مشکل اصلی این است که ما فقط خودمان را می‌بینیم. شیر پتو می‌دانید چیست؟ من در کتاب اکبر کاراته این را آورده‌ام بچه‌ها در سنگر پتو را می‌انداختند روی کسی و بازی می‌کردند. یک شب قرار شد یکی از بچه‌ها را که از بیرون می‌آید شیر پتو کنند، سیصد نفر بودیم، ما ریختیم روی سرش بعد که بچه‌ها دیدند این بنده خدا سر و صدا نمی‌کند، برق را روشن کردند دیدند اشتباهی حاج کاظم حجتی مسئول مهندسی جهاد سازندگی را زده‌اند همه کپ کردند، گفتیم حتما همه را بر می‌گرداند پشت جبهه. ایشان که رفت بچه‌ها تا مدتی ساکت بودند، هیچ کس حرف نمی‌زد بچه‌ها عموما 16-14 ساله بودند، فرمانده گردان ما شهید محمد علی‌قیصری 16 سالش بود. خلاصه؛ یکی از بچه ها بعد از اینکه این اتفاق افتاد گفت همه آماده باشید برگردیم خونه! دیدیم صدای پا آمد و شهید عباسعلی کاویانی و حاج کاظم‌ آمدند. شهید کاویانی  گفت شنیدم از حاج کاظم گردگیری کردید!

بعدا شهید کاویانی به من گفت؛ حاج کاظم گفت بچه‌ها از کارشان ناراحت‌اند چیزی بگو این‌ها بخندند. این فتوت و جوانمردی یک مسئول است. گذشت‌شان دعا خواندشان کارشان ادبشان همه اینگونه بود. از نظر معنوی بزرگ اما به لحاظ سنی شاید در پیش ما کوچک بودند. امروز برعکس است بعضا می‌بینید یک مسئول کوچک چگونه با مراجعین بد برخورد می‌کند. باید برخی مسئولان اخلاق را از بچه‌های جنگ یاد بگیرند.

 

*آقای صالحی اگر به کارهای ادبی که در حوزه دفاع مقدس انجام شده نگاه کنیم بویژه طنز، چه میزان از فضا و روحیه جبهه به جامعه و نسل جدید منتقل شده است؟

شاید قطره‌ای از دریا مستند شهید باقری را دیدید؟ چقدر قشنگ ساختند هنوز سرمایه‌گذاری لازم درباره بچه‌های جنگ نشده است، من دو فیلم تابستان دیدم، خیلی دوست داشتنی بود دریا قلی‌ (سورانی) و به کبودی یاس، از این دو قشنگ‌تر مستند آخرین روزهای زمستان بود که درباره شهید باقری ساختند. با این همه اما به نظرم یک قطره هم درباره دفاع مقدس کار نشده است به نظرم درباره دفاع مقدس و بچه‌های جنگ ظلم شد کار نوشته نشده است، خود من باید تا الان پنجاهمین کتابم چاپ می‌شد، اما به خاطر موانع و بیماری رها کردم.

 

*موانع چه بوده است؟

درباره کتاب‌های دفاع مقدس سرمایه‌گذاری نمی‌شود، افرادی درباره این کتاب‌ها نظر می‌دهند که اصلا دفاع مقدسی نیستند، باید بگذارند هر چه درباره دفاع مقدس نوشته می‌شود چاپ شود. این‌ها آینده فیلم می‌شود همان کاری که بعد از جنگ مسئولین انجام دادند و از فکر جنگ فاصله گرفتند، نگفتند روزی خواهد آمد که این بچه‌ها و رزمندگان به درد ما می‌خورند!

 

*واقعا اینگونه بوده؟

به نظر من بله.

 

*بر چه اساسی می‌گویید؟

من خودم جانبازم

 

*آخر می‌دانید؛ به نظر می رسد خیلی تصویر تاریکی دارید نشانمان می دهید! چطور ممکن است مسئولین با چنین گنجینه‌ای اینگونه برخورد کنند؟

بعد از حدود 17 سال که در زمینه داستان دفاع مقدس کار می‌کنم که 6 جلد آن، اکبر کاراته بوده است موفق هم بوده، هنوز کسی به من نگفته تو کی هستی که اینقدر کار می نویسی؟ من نود ساعت مصاحبه از بچه‌های دفاع مقدس دارم که با هیچ رسانه‌ای مصاحبه نمی‌کنند. شاید، من اگر بخواهم طنز اکبرکاراته را ادامه دهم به سی جلد برسد.

من این جوانان که الان پیرمردند جمع کردم با یک دوربین خاطرات این‌ها را ضبط کردم این خاطرات در نوار و کتاب‌های چاپ نشده مانده.

 

*و کسی هم حمایت نمی‌کند؟

نه، هیچکس. حتی مواردی بوده که من این کتاب‌ها را بردم به جاهایی، بارها گفتند کتاب‌های شما پر فروش‌ترین کتاب بوده است، بعد 5 جلد اکبر کاراته جدید که نوشتم بردم آنجا گفتند این طنزها برای کنگره ما سبک است!! رقص سنگ که نوشتم صرفا طنز نبود، بلکه  بحث‌های معنوی آوردم که خیلی‌ها می‌گویند وقتی می‌خوانیم گریه می‌کنیم

 

*این حمایت نشدن صرفا از جانب مدیران و مسئولین است؟

بله اگر فضا مهیا شود مردم استقبال می‌کنند.

 

*چقدر تیراژ داشته این کتاب‌ها؟

بعضی از این کتاب‌ها در سال هفت بار چاپ شده که من خودم تنها بدون هیچ حمایتی چاپ و پخش کرده‌ام، خیلی از بچه‌ها کتاب دفاع مقدس نوشتند و کنار گذاشتند، چون از آنها حمایت نشد تا چاپ شود. حق دفاع مقدس حتی در حوزه ادا نشده است، خیلی از بچه‌های دفاع مقدس می‌توانند در حوزه کار کنند، ولی از آنها فقط فقه و اصول می‌خواهند فقه و اصول خوب است ولی برای همه نیست کسی که می‌تواند اندیشه دفاع مقدس و امام را به جوانان القا کند چرا نباید حوزه از او حمایت کند.

 

*برخی زاویه‌های غیرجنگ را بیشتر می‌بینند

مثلا مدیری در جبهه بوده الان در اقتصاد بیشتر نظر می‌دهد. یا می‌گوید باید بحث مهدویت را توسعه دهیم مگر جنگ غیر از مهدویت بوده است، من دبیر مجله‌ای بودم که درباره مهدویت بود، درباره دفاع مقدس مطلب می‌زدم با بنده صریح مخالفت می‌کردند که دفاع مقدس چه ربطی به مهدویت دارد!

می‌گفتم بچه‌های جنگ خود را سرباز امام زمان‌(عج) می‌دانستند، هنوز بعضی نمی‌فهمند همین زاویه‌هایی که این‌ها می بینند در دفاع مقدس وجود دارد و جنگ جامع همه این‌ها اعتقادهاست، بچه‌های جنگ روحیه لطیف، ظریف و طناز داشتند که کنارش معنویت، حماسه، ایثار بود که جان همه این‌ها شهادت بود.

امام فرمود: «شهادت هنر مردان بزرگ است» این جمله خیلی معنا دارد و شاید تفسیر آیه ولا تحسبن‌الذین قتلوا.. است این جوانان هنرمندانه شهادت را انتخاب کردند تا همیشه زنده بمانند شاید خیلی‌ها این لطافت و ظرافت دفاع مقدس را درک نکرده‌اند تا به جوانان منتقل کنند امروز جوانان تشنه این روحیاتند ولی کسی نیست این را معرفی کند ما می‌خواهیم هیات رزمندگانی در روستایمان راه‌‌اندازی کنیم که از نظر تعداد شهید روستای نمونه است این روستا زمان جنگ 900نفر جمعیت داشته که الان 190 نفر رزمنده دارد و صد شهید داده است و حدود 140 جانباز و بیش از صد تا روحانی دارد.

 

*الان چقدر جمعیت دارد.

شاید دو هزار نفر، ما روستاهایی با جمعیت بیشتر داریم که فقط 3 شهید و 4 روحانی دارند، ما شب عملیات کربلای پنج گفتیم ببینیم بچه‌های حاجی‌آباد چند نفرند 69 نفر جهادگر داشتیم، بیسیم زدیم به لشکر گفتند 113 نفر در لشکر داریم غیر از بچه‌هایی که در ارتش و... بودند همین روستای ما الان که 23 سال از جنگ می‌گذرد، تازه می‌خواهیم از این بچه ها تجلیل کنیم.

 

*این حکایت مسئولین که می‌گویید درست ولی به نظر من باز حلقه‌های مفقوده‌ای وجود دارد از موضع یک شهروند قبول این تحلیل سخت است که مسئولانی که از پلکان این ارزش‌ها به مناصب رسیدند اما درباره نشر فرهنگ جنگ مانع ایجاد می‌کنند.

ممکن است حرف‌های من صریح باشد ولی عملا با برخی مسئولین صحبت کرده‌ایم که قبول کمک هم داده‌اند اما موقع عمل حتی جواب تلفن هم نداده‌اند.

خیلی جاها هم مسئولین فرهنگی ما تخصص فرهنگی ندارند مثلا وقتی معاون فرهنگی دفاع مقدس کتاب ما را می‌خواند به زغم خود می‌گوید این زشت است بچه‌های دفاع مقدس قدیس بودند در حالی‌که ما با خیلی از این شهدا هم بازی بودیم، دعوا می‌کردیم، همدیگر را می‌زدیم بعد رفتیم جبهه آنها شهید شدند، قدیس نبودند، اما امام دانشگاهی تاسیس کرد و این بچه‌ها را به آن صراط مستقیم کشاند که آخرش شهادت بود.

یا مسئولین زیاد تعصبی‌اند می‌خواهند جنگ را فقط از زاویه حماسه و معنویت ببینند، بچه‌ها شوخی هم می‌کردند، وقتی شهید شدند قدیس شدند، اما از اول قدیس نبودند. راهی را رفتند که پاک و مقدس شدند، این سلوک را امام به آنها نشان داد برخی شهید شدند برخی هم که شهید نشدند به تکلیف خود عمل کردند.

بچه‌های ما در 15 روز بین عملیات کربلای چهار و کربلای پنج، 19 کیلومتر جاده به عرض سه متر به شش مقر زدند شبانه‌روز کار می‌کردند هرگز نماز صبح‌شان قضا نشد، هرگز به فرمانده نه نگفتند هر شب می‌رفتند خط یک شب که به ما گفتند استراحت کنید  گریه می‌کردند چرا ما را نمی‌برند امروز این روحیه‌ها کجاست.

 

* از فضای کتابی که در کتاب سال حوزه انتخاب شده و مدت زمان نوشتن آن بگویید.

من در جهاد سازندگی بودم سنگرسازان بی‌سنگر این‌ها گروهی 400-300 نفر بوده‌اند که انس خاصی با هم داشتند، هنگام کار زیر گلوله و آر‌پی‌چی، کشتی می‌گرفتند، بازی می‌کردند نماز می‌خواندند کارشان را هم می‌کردند وقتی یکی شهید می‌شد همه فرو می‌ریختیم، جنگ که تمام شد ما یکدفعه شکسته شدیم ما را از بهشتی به جهنم آوردند آن رفاقت و دوستی و لطافت‌ها نبود ما حال دق کردن بهمان دست داد.

من حس کردم باید از یک دری وارد این بهشت بشوم، تا کمی آرام شوم نوشتن آن دوستی و رفاقت‌ها را انتخاب کردم چون حماسه، شجاعت، و معنویت آنها زبانزد بود، ولی مهربانی و دوستی گفته نشده بود، این‌ها چون دوست بودند شوخی زیاد می‌کردند، خیلی از این طنزها را داشتم، شروع ‌کردم و ‌نوشتم دیدم کار قشنگی است، شروع کردم به مصاحبه از بچه‌ها و کم‌کم این‌ها داستان و کتاب شد.

 

*چگونه به این زبان داستانی رسیدید؟

من دوره‌های داستان‌نویسی و شعر دیده بودم شعر را با آقای رحماندوست و داستان را با آقای غلامرضا آبروی و با احمد جزینی شروع کردم من داستان طنز می‌نوشتم دیدم بهترین زمینه کار دفاع مقدس است.

 

*از دوران نوشتن و انتشار کتاب‌ها خاطره‌ای دارید؟

من بیشتر شب‌ها می‌نوشتم گاهی از کاری که می‌نوشتم آنقدر می‌خندیدم که خانواده و بچه‌ها همه از خواب بیدار می‌شدند، مشکلات مریضی و بیماری داشتم می‌خواستم رقص سنگ را بنویسم ده صفحه نوشتم، نشد کنار گذاشتم دو سال بعد یک شب آن را خواندم 2 رکعت نماز هدیه به روح شهید قیصری خواندم، رفتم اتاق و شروع به نوشتم کردم خدا شاهد است، گویی همه شهدا به کمکم آمدن، حس می‌کردم شهدا دورم‌اند، این کتاب حدود سیصد صفحه‌ای را در شش شب نوشتم، کتاب که چاپ شد من که با شهید اسماعیل رحیمی خیلی رفیق بودم خواستم یکی از کتاب‌ها را با قاب عکس به مادرش هدیه کنم، شب به خوابم آمد و گفت کجا می‌خواهی بروی؟ گفتم خانه‌تان، گفت برای چه؟ گفتم می‌خواهم این کتاب را با قاب عکس به مادرت هدیه کنم گفت: این کتاب را ما نوشتیم نه تو میگی نه دومی را نمی‌توانی بنویسی، تعجب کردم بیدار شدم رفتم سراغ کتاب، دیدم شروع کتاب من با اسماعیل رحیمی است، تنها عکسی هم که تکی و بزرگ زده بودم عکس وی بود.

 

*این مجموعه کتاب‌هایی که اخیرا انتشارات سوره درباره دفاع مقدس کار می‌کنند دیدید.

بله خیلی‌ها را خوانده‌ام.

 

*فضا را باز نمی‌کنند؟

اصلا گروه خاصی این کتاب‌ها را می‌نویسند و چاپ می‌شود. همه را راه نمی‌دهند!

 

*شما رفتید؟

بله اکبر کاراته‌ها را بردم سوره رد کردند، حتی دلیلش را هم به من هم نگفتند بعد که کتاب فروش خوبی داشت سوره مهر قم می‌گفتند، چرا این‌ها را ندادی سوره مهر!

 

*فیلم اخراجی‌ها را چگونه می‌بینید؟

من این فیلم را چند بار دیدم، اما طنز اخراجی‌ها گروه خاصی را انتخاب کرده (4نفر) و این ضربه به بچه‌های جنگ بود، کی میگه فقط 4 تا لات که آمدن جبهه آدم‌های شوخی بودند، بچه‌های جنگ همه‌شان پر از شور نشاط و شادی بودند.

 

*یعنی فضای بذله‌گویی فضای عمومی جنگ بود؟

بذله‌گویی، طنازی، مهربانی، شور، نشاط جز و روحیه همه بچه‌های جنگ بود در خط مقدم بچه‌ها زیر باران گلوله کشتی می‌گرفتند

این فیلم سه مشکل داشت، کل بچه‌های جنگ را نشان نداد، گروه خاصی را نشان داد و نگاه مردم را از بچه‌های جنگ، سمت گروه خاص برد که قطره‌ای در برابر دریا بود حماسه، معنویت و لطافت در جبهه از هم جدا ناپذیر بود.

شهدا معنوی، حماسه‌آفرین و شوخ طبع بودند اخراجی‌ها این‌ها را از هم جدا کرد.

ما از این افراد (اراذل و اوباش) در جبهه داشتیم که سنگر مضحک‌ها می‌گفتیم، ولی سنگری سیصد نفره هم داشتیم که بازی می‌کردیم سربسر هم می‌گذاشتیم و تا صبح هم در خط مقدم خاکریز می‌زدند نماز شبشان ترک نمی‌شد شهید مصطفی طاهری در «شوخی»، «نماز شب» و «حماسه» بی‌نظیر بود فرمانده من شهید محمد علی قیصری نماز شب می‌خواند، از مقر تا خط، زیارت عاشورا می‌خواند و گریه می‌کرد در فرماندهی بی‌نظیر بود در سنگر هم در شوخ طبعی‌کم نظیر بود.

فیلم اخراجی‌ها این‌ها را از هم جدا کرد و کار را خراب کرد، اکبر کاراته اگر فیلم شود همه این‌ها را با هم دارد یک شب این داستان را نشان  دهید که ده نفر که دو تا شان شهید و بقیه شان جانباز شدند رو بولدوزر را نشان دهند نماز شب و گریه‌ها را هم نشان دهند، ببینید چی در می‌آید معجونی به نام دفاع مقدس.

 

*باز خورد کتاب‌تان بین نوجوانان چگونه بوده است؟

من هم نوجوانان هم بزرگسالان و حتی مسئولین یک وقت جایی نمایشگاه رفتم، دیدم بچه‌ها می‌خوانند و می‌خندند و به دوستانشان می‌گویند این داستان را بخوانند یک روز رفتم جایی، گوشیم زنگ زد دختر خانمی بود گفت: خیلی قشنگ نوشتی رفتم پیش یکی از مسئولین مهم قم که مرا نمی‌شناخت گفت ایشان کی است.

گفتند صالحی‌ نجف‌آبادی نویسنده اکبر کاراته. گفت جدی؟ بلند شد دوباره احوالپرسی کرد گفت؛ یک شب من داشتم کتاب عرفانی می‌خواندم خانومم هم یک کتاب دیگر می‌خواند و هی می‌خندید کتاب را گرفتم و خواندم و دیدم اکبر کاراته است و تا تمامش نکردم کنارش نگذاشتم!

اعتراض هم به من شده که این‌ها چیه نوشتی؟ چیزهای بهتر بنویس برخی بچه‌های جنگ اعتراض کردند بعضی هم اعتراض کرده‌اند، بعد که کتاب را خوانده‌اند آمده‌اند تشکر کرده‌اند.

 

*کتاب اکبر کاراته شما می تواند با هری پاتر رقابت کند.؟

نه

 

*چرا؟

کتاب دا و هری پارتر کوهی از حمایت پشتش است برخلاف کتاب من که هیچ کس حمایت نکرد در حالی که بعضی‌ها می‌گویند طنز این کتاب از خیلی کتاب‌ها قوی‌تر است.

 

*الان چه کاری در دست دارید؟

ادامه اکبر کاراته 15 جلد تا الان آماده شده است که 6 جلد آن منتشر شده است.

 

*و مجموع کارهایی که از شما چاپ شده است؟

18 جلد. البته من فیلم و نوار کاست هم کار کرده ام، یکی از آرزوهایم این بود که اکبر کاراته فیلم شود، یک وقت کاری نوشتم به نام «بیشه بره‌ها» که صدا و سیمای اصفهان ساخته و شبکه دو پخش کرد و کار عروسکی بود بعد که مریض شدم نتوانستم ادامه دهم نوار کاست پای درخت زیتون که سروش منتشر کرد البته این درباره نماز است.

 

*کارهایتان در چه فضایی بود.

تخصصم کودک و نوجوان است در حوزه بزرگسالان هم زیاد کار کردم «شعر چفیه»، شعر درباره امام حسین‌ و پیامبر‌(ص) کاری هم درباره حضرت علی‌(ع) برای چاپ آماده می‌کنم.

 

*نکته ناگفته دارید ای اگر باقی مانده متذکر شوید.

این حرف‌ها نظر من بود نه این‌که الا و لابد این است و بس و کسی را هم نمی‌خواهم زیر سوال ببرم. حرفم این است که بیشتر می‌توان کارکرد و بیشتر می‌توان از کسانی که در زمینه دفاع مقدس کار می‌کنند دفاع کرد. بچه های دفاع مقدس زمان طولانی نخواهند بود من تقریبا کوچکترین آنها بودم. این‌ها می‌روند و اسرارشان ناگفته می‌ماند.

از وقتی که در اختیار خبرگزاری حوزه گذاشتید سپاسگزارم.

ارسال نظر

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha