جمعه ۷ اردیبهشت ۱۴۰۳ |۱۷ شوال ۱۴۴۵ | Apr 26, 2024
نماز اسرا

حوزه/ اسمش اكبر بود. هفده سال بيشتر نداشت. بى هوش و بى رمق روى زمين نمور آسايشگاه افتاده بود. بعدازظهر يك روز گرم بود كه آوردندش . در بيمارستان كركوك عمل شده بود. در منطقه قصر شيرين خمپاره كنارش تركيده بود و ...

به گزارش خبرگزاری «حوزه»، کتاب «بهترين پناهگاه حكايات و داستان هاى نماز» اثری از آقای رحيم كارگر محمديارى است که به بیان داستان های گوناگون از نماز و نمازگزاران پرداخته که منتخبی از این داستان ها در شماره های گوناگون تقدیم علاقمندان می گردد.

* نماز در اسارت

اسمش اكبر بود. هفده سال بيشتر نداشت. بى هوش و بى رمق روى زمين نمور آسايشگاه افتاده بود. بعدازظهر يك روز گرم بود كه آوردندش . در بيمارستان كركوك عمل شده بود.

در منطقه قصر شيرين خمپاره كنارش تركيده بود و شكمش را تركش ها پاره كرده بودند.

هر از گاه كه به هوش مى آمد، در حاليكه از درد به خود مى پيچيد، نگران نمازش بود. مى خواست نماز بخواند، ولى از هوش مى رفت. در هوشيارى مدام لبش به ذكر و دعا مى جنبيد.

در سخت ترين شرايط جسمى ، براى خواندن نماز اصرار داشت كه به سمت قبله بنشانيم اش .

بعدها خبر شهادتش را بر ايمان آوردند.

در اردوگاه موصل براى وضو آب كم مى آورديم . سهم هر كس براى گرفتن وضو به اندازه يك استكان معمولى بود. بيشتر بچه ها براى نافله شب آهسته و بى صدا بلند مى شدند تا عراقي ها بويى نبرند. اگر مى ديدند و يا با خبر مى شدند كسى براى نماز بلند شده ، حسابش با كرام الكاتبين بود.

روزهاى دوشنبه و پنج شنبه هم خيلي ها روزه مى گرفتند.

 

ارسال نظر

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha