جمعه ۷ اردیبهشت ۱۴۰۳ |۱۷ شوال ۱۴۴۵ | Apr 26, 2024
 آیت الله العظمی سبحانی

حوزه/ هنگامى كه درس ايشان به مسجد سلماسى منتقل شد مسجد روى آب انبار ساخته شده و سطح مسجد زيلو داشت و طبعاً نشستن بر روى زيلو براى افراد مسن گوارا نبود، اينجانب از خانه خود پتويى آورده و جايگاه ايشان قرار دادم، ايشان پس از ورود و آگاهى، آن را رد نكرد و روى پتو نشست و تدريس كرد ولى پس از درس به اينجانب فرمودند امروز من روى پتو نشستم ولى اگر فردا بياورى از نشستن روى آن اباء مى كنم اين كار را انجام نده.

به گزارش خبرگزاری «حوزه»، حضرت آیت الله سبحانی در گفت و گویی به خاطرات خود از حضرت امام (ره) در قم پرداخته اند که مشروح آن تقدیم مخاطبان می شود.

 

 حضرت امام درس خارج اصول را در چه زمانى آغاز كردند؟

 روز پنجشنبه 28 ماه صفر 1364  قمری مقارن با فصل زمستان سال 1323 شمسی حضرت آيت الله بروجردى(رحمه الله) به عنوان اقامت در قم وارد اين شهر شدند و پس از چندى جلسات تدريس ايشان، فقهاً واصولاً برگزار گرديد، در مورد فقه، عنوان بحث، كتاب اجاره و در اصول فقه هم مباحث الفاظ كفايه بود.

در اين شرايط مرحوم آقايان: مطهرى و منتظرى كه از شاگردان فلسفى حضرت امام (قدس سره) بودند از ايشان درخواست كردند كه براى تكميل بحث خارج اصول، جلد دوم كفايه را ايشان تدريس كنند. روز نخست اساس درس را اين دو نفر تشكيل مى دادند ولى به تدريج افرادى اضافه شدند و نفر سوم آيت الله نوراللهى كه استاد سطح حوزه بود، و  بعداً به تدريج آقايان: شيخ عباس ايزدى و شيخ نعمت الله نجف آبادى به آنها پيوستند تا آن جا كه تعداد شاگردان ايشان تا آخر اين دوره يعنى تنها مباحث عقلى از 14 نفر تجاوز نمى كرد، كه شاخص آنها دو مؤسس و مرحوم آيت الله آقا شيخ جواد خندق آبادى بود كه اخيراً تقريرات درس آقاى بروجردى به قلم ايشان منتشر شد. تدريس اين بخش 7 سال تمام طول كشيد و در بهار سال 1330ش مبحث اجتهاد و تقليد به پايان رسيد و اين جانب در اين برهه از استصحاب در درس استاد شركت كردم.

 

خوشبختانه آنچه كه در اين دوره تدريس شده همگى به قلم ايشان تحرير يافته و تا آخر مبحث اشتغال به عنوان تعليقه بر كفاية و از قاعده «لاضرر» به بعد به صورت تأليف مستقل مى باشد. و در آغاز سال تحصيلى 31ـ 1330ش، حضرت امام، تدريس خارج مباحث الفاظ را شروع كرده و بر تعداد تلاميذ اضافه شد به گونه اى كه مسجد محمديه گنجايش افراد را نداشت كه به ناچار به مسجد امام و پس از اندى به مسجد سلماسى منتقل شدند.  شاگردان برجسته ايشان در اين دوره بسيار چشمگير بودند،  مانند شخصيت هاى ابوالقاسم خزعلى، شيخ محمد نهاوندى، سعيدى، قدوسى، امينى و اشراقى- داماد مرحوم امام - و ديگر شخصيت ها كه نمى توان در اين جا به ذكر اسامى آنها پرداخت، تدريس جلد اوّل و دوم طى هفت سال تمام شد. جلد اول در سه سال و جلد دوم در چهار سال و بيشترين مباحث به قلم اينجانب تحرير يافت. مباحث اجتهاد و تقليد با بازنگرى در سال 1377 پايان پذيرفت.

 

اباء از تشخص

هنگامى كه درس ايشان به مسجد سلماسى منتقل شد مسجد روى آب انبار ساخته شده و سطح مسجد زيلو داشت و طبعاً نشستن بر روى زيلو براى افراد مسن گوارا نبود، اينجانب از خانه خود پتويى آورده و جايگاه ايشان قرار دادم، ايشان پس از ورود و آگاهى، آن را رد نكرد و روى پتو نشست و تدريس كرد ولى پس از درس به اينجانب فرمودند امروز من روى پتو نشستم ولى اگر فردا بياورى از نشستن روى آن اباء مى كنم اين كار را انجام نده.

 

حضور در درس آقاى بروجردى

حضرت امام(قدس سره) براى دعوت آية الله بروجردى پس از آيت الله صدر بيشترين تلاش را نمود. از اين جهت، براى تجليل از مقام فقيه بزرگى مانند آيت الله بروجردى و استفاده از سبك تفكر ايشان در فقه و اصول ايشان شركت مى كردند.

 

سخن گفتن حضرت امام در درس آيت الله بروجردى

حضور ايشان در درس فقيه بزرگوار علاوه بر تجليل، بهره گيرى از تجربيات و افكار ايشان بود. مرحوم آقاى بروجردى مى فرمود: موضوع اصول فقه (الحجة فى الفقه است) و در اين مورد با رساله شافعى نظريه خود را تأييد مى كرد و عوارض اين موضوع را جهات تحليلى و تعينات حجت مى دانست كانّه مى گويند «هل الحجية يتعين بالخبر الواحد أو لا»، در اين موقع حضرت امام فرمودند: اگر موضوع «الحجة فى الفقه» هست پس بايد لفظ حجت، موضوع مسئله قرار بگيرد در حالى كه همه جا جزء محمول است مثلاً مى گويند خبر الواحد حجة، نمى گويند: الحجة خبر الواحد.

آيت الله بروجردى فرمودند: نظير اين سؤال در فن اعلى مطرح است، موضوع در آن «الموجود بما موجود» است و حال آن كه "موجود" در مسائل محمول است مى گويند:  العقل موجود، نمى گويند الموجود عقل، اين به خاطر تسهيل در تعليم است.

در اين جا يادآور مى شوم حضرت امام تقريرات درس حضرت آيت الله بروجردى را از اول تا حجيت ظن نوشته اند، آخرين برگى كه با چشم خود ديدم اين بود: الموضع الثاني في وقوع التعبد بالظن. از آن به بعد موفق به حضور نبوده و تقريباً نگارش در اينجا پايان يافت.

 

نخستين عنوان درس خارج فقه حضرت امام چه بود؟

ايشان از سال هاى 1330ش علاوه بر خارج اصول، تدريس خارج فقه را نيز آغاز كردند، نخستين موضوع بحث او خيارات بود كه مدتى طول كشيد ولى به آخر نرسيد. دومين عنوان بحث خارج فقه وى، كتاب زكات بود كه در خانه تدريس مى كردند و از خود ايشان شنيدم كه در مبحث زكاة نقدين، نوآورى هايى داشتند، امّا متأسفانه نه خود و نه حاضران در مجلس چيزى يادداشت نكردند، بعداً كتاب طهارت را موضوع بحث قرار داده كه قريب هفت سال طول كشيد (و فقط احكام اموات را مطرح نكردند) پس از آن مكاسب محرمه را شروع كردند و خود ايشان مى نوشتند ما احساس كرديم ديگر نوشتن ما لازم نيست، بعداً هم مبحث بيع را شروع كردند، هنوز شرايط متعاقدين به آخر نرسيده بود كه به تركيه تبعيد شدند.

امّا دوره هاى اصول ايشان همان طورى كه عرض كردم يك بار مباحث عقلى را با جمعيت كمى بحث نمودند كه از نظر كميت چشمگير نبود ولى از نظر كيفيت بسيار بالا بود و حضور آقايان: مطهرى و منتظرى و نوراللهى بالأخص آقا شيخ جواد خندق آبادى كه فيلسوف و عارف و فقيه بود به بحث غنا مى بخشيد.

فردِ اخير بسيار مورد علاقه امام بود و گاهى از اوقات در ايام فاطميّه در منزل حضرت امام، به منبر مى رفت و سخن مى گفت و ايشان تهرانى بود و در سال 1334 ق. در محله خندق آباد متولد و در سال 1404ق. در تهران درگذشتند، پس از فراغ از مباحث عقلى، مباحث الفاظ را همراه با مباحث عقلى تدريس نمودند و هفت سال تمام طول كشيد، در سال 1337 ش. به پايان رسيد، بار ديگر دوره سوم را آغاز نمودند، مباحث الفاظ به پايان رسيد و مباحث عقلى را تا مبحث اشتغال پيش بردند كه موضوع تبعيد ايشان پيش آمد.

 

چه كسانى در درس ايشان اشكال مى كردند؟

بيشترين اشكالات از طرف آقاى منتظرى و مقدار كمى از طرف آقاى مطهرى مطرح مى شد، در غياب اين دو نفر در دوره بعد بيشترين اشكال از طرف اينجانب بود كه غالباً در تهذيب الأصول به صورت «إن قلت» درآمده، خود ايشان پاسخ را به عنوان «قلت» نوشته اند.

اين را يادآور مى شوم كه ايشان علاقمند بود كه از طرف حاضران در درس سخن گفته شود و سكوت افراد را شايسته نمى دانستند، حتى روزى كه سكوت بر مجلس درس حاكم بود ناراحت شدند و گفتند من روضه نمى خوانم، چرا سكوت كرده ايد.

 

در درس مرحوم آيت الله بروجردى چه كسانى اشكال مى كردند؟

غالباً آيت الله حاج على صافى مستشكل درس بود و در تقريراتى كه از ايشان چاپ شده غالباً به اين سؤالها اشاره كرده است، بعداً هم پس از ايشان هم اخوى ايشان آيت الله شيخ لطف الله صافى و برخى ديگر سخن مى گفتند  و مجلس غالباً با گفتگو به پايان مى رسيد.

 

تعداد شاگردان آيت الله بروجردى چند نفر بود؟

مسجد بالاسر آن زمان تقريباً پر مى شد، روزى براى ثبت در تاريخ کنار در ايستادم تا شاگردان ايشان را بشمارم چون افراد به سرعت بيرون مى آمدند حدود هفتصد، هشتصد نفر بود و حوزه در آن زمان از نظر تعداد طلاب از چهارهزار بالاتر نبود.

 

آيا مرحوم حاج آقامصطفى نزد شما درس خوانده اند؟

اگر خودستايى نباشد يادآور مى شوم كه ايشان متجاوز از دو سال نزد اين جانب درس خوانده و گاهى روزى دو و سه درس و تقريباً از مقدمات تا لمعه براى ايشان تدريس كرده ام -رحمة الله عليه- و چون شما پرسيديد من يادآور شدم.

 

شما چه سالى وارد حوزه قم شديد؟

بنده در مهرماه 1325شمسى برابر  با 17 شوّال 1365 وارد حوزه قم شده و خوشه چين دروس اعاظم عصر بودم و سطوح عالى را نزد بزرگان خوانديم، متن كفايه را نزد آيت الله العظمی گلپايگانى كه در واقع متن آميخته با خارج بود و افرادى در درس ايشان شركت مى كردند، مرحوم آيت الله اردبيلى و آيت الله صابرى بودند، و در دروس خارج علاوه بر دروس حضرت امام در درس مرحوم آيت الله بروجردى از اوّل مفاهيم تا اواسط اشتغال، شركت جسته و نكاتى را يادداشت كرده ام و در فقه هم از اواخر بحث صلاة مسافر و بعداً هم مباحث اوقات و قبله و لباس مصلّى و مبحث قرائت حضور داشتم و مدت 3 سال درس خارج آيت الله العظمی حجت را درك كرده كه در حقيقت از اوّل بيع تا مباحث فضولى بهره مند شده و به صورتى تنظيم كرده ام امّا من در آن جمع فرد ناچيزى بودم، اساتيد ما در درس علمين شركت مى كردند.

 

ويژگى هاى درس آيت الله بروجردى و حجّت چه بود؟

از قديم الايام گفته اند معرّف بايد أجلى از معرَّف باشد ولى اين شرط در اينجا موجود نيست، امّا من در حدّ فهم خود يادآور مى شوم.

مرحوم آيت الله بروجردى به ريشه يابى مسئله علاقمند بود، كمتر مسئله اصلى را بدون ريشه يابى مطرح مى كرد خواه در فقه و خواه در اصول. به خاطر دارم در بحث اصول در مسئله مجاز بودن عام پس از تخصيص تاريخچه مسئله را آنچنان ريشه يابى كردند تا به اين جا رسيدند كه اين مسئله براى اولين بار در سال 303ق. در ميان اصوليون عنوان شده است.

بر اثر ريشه يابى اقوال فريقين از كتاب خلاف وتذكره و غيره مطرح مى كردند و انسان تصور مى كرد كه در تاريخ مسئله حضور داشته است.

بر اثر علاقه مندى به ريشه يابى تمام روايات مسئله سنداً ومتناً مى خواندند و نكات روايات را از نر سند و دلالت بيان مى كردند و از اين طريق دست انسان را گرفته و به مسير اجتهاد مى بردند و به تعبير حضرت امام درس حضرت آيت الله بروجردى شاگرد را خواسته و ناخواسته به سر منزل اجتهاد مى رساندند البته درس مرحوم بروجردى ويژگى هاى ديگرى داشت كه فعلاً بازگو نمى شود.

 

آيا شهيد آيت الله بهشتى در جلسات درس حضرت امام شركت مى كردند؟

مرحوم آيت الله بهشتى در دوره نخست در برائت و اشتغال مدتى شركت مى كردند، همچنان كه مرحوم آيت الله آقاى سيّد محمد ابطحى به همين منوال شركت مى نمودند.

 

آيا حضرت امام با آيت الله داماد مباحثه خصوصى داشته اند؟

بنده اطلاع دقيقى از اين مسئله ندارم ولى مى دانم كه در زمان آيت الله حائرى و پس از آن مرحوم امام با گروهى بحث فقهى داشتند، طبعاً مرحوم آقاى داماد هم جزو همين گروه بوده اند.

شيوه درس مرحوم حجت چگونه بود؟

درس مرحوم آيت الله العظمی حجت از ويژگى هاى خاصى برخوردار بود:

1. نظم فوق العاده در القاء درس به گونه كه انسان مى توانست قلم به دست بگيرد و درس را از اوّل تا آخر بدون كم و زياد وتقديم و تأخير بنويسد.

2. بر آراء متأخرين از علماء اصول و فقه مانند آيت الله نائينى، آيت الله عراقى و آيت الله اصفهانى(شيخ محمدحسين) اطلاع كافى داشت و كلمات آنان را نقل نموده و گاهى انتخاب و نقد مى كرد.

3. در تفسير روايات و بيان نكات و رفع تعارض فوق العاده بود. و اين مطلب براى كسانى كه درس او شركت مى كردند كاملاً ملموس بود، مضافاً بر استحضار او نسبت به ادله مسائل.

 

درس آيت الله خوانسارى(قدس سره)

بنده توفيق تلمّذ در خدمت ايشان را نداشتم ولى گروهى كه در درس ايشان شركت مى كردند از استعداد فوق العاده او در تحليل مطالب، زياد تعريف مى كردند، يكى از ويژگى هاى درس ايشان دادن مجال به شاگرد بود كه اشكال كند و به اشكال او پاسخ بگويد و از اين گفتگوها استقبال مى كرد و در حقيقت نوعى شبيه به درس آيت الله حائرى(قدس سره) بود.

 

شما محضر آيت الله صدر را درك كرده ايد؟

مرحوم آيت الله صدر(1299ـ1373) از نظر اخلاق و آداب نمونه زمان بود، مثلاً كمتر كسى حاضر مى شود همه شئون خود را به ديگرى واگذار كند، ايشان نخستين فردى بود كه در دعوت آيت الله العظمی بروجردى پيش قدم شد و موافقت ديگر مراجع را جلب كند و پس از ورود به قم جاى نماز درس خود را به آيت الله بروجردى واگذار كرد، ويكى از ويژگى هاى روحى ايشان اين بود كه شرايط زمان را بهتر درك كرده بود و علاقمند بود كه در نظام درسى حوزه نوعى دگرگونى ايجاد شود، لذا كتاب فصول را تلخيص كرد، به عنوان كتاب درسى تدريس شود و مدتى هم آيت الله صدوقى آن را تدريس مى كرد.

 

آيا حضرت امام اجازه ـ به اصطلاح فلسفى ـ براى شاگردان خود نوشته اند؟

از خود امام شنيدم كه دو نفر از شاگردان ديرينه ايشان كه اهل قزوين يا بين همدان و قزوين بود اجازه تدريس فلسفه نوشته اند و آنها را مى ستودند وصورت اجازه در دسترس است.

 

ويژگى هاى درس امام را بفرماييد

اولين ويژگى درس ايشان بيان روشن و جذاب و جالب ايشان بود كه سخت ترين مطالب را با بيان روشن براى حاضران تفهيم مى كرد و به اصطلاح مطالب عرشى را فرشى مى كردند.

با اين كه ايشان در فلسفه استاد بلامنازع بودند امّا كوشش مى كرد مسائل هر علمى را با مبانى آن علم به پايان برساند هنگامى كه برخى از نظريه هاى شيخ محمد حسين اصفهانى را نقل مى كرد و غالباً مسائل اصولى را با مبانى فلسفى حل مى نمايد، اين انتقاد را به روشنى مطرح مى كرد و كوشش مى كردند در فقه از شيوه درس آقاى بروجردى پيروى كنند، روايات را سنداً و متناً بخواند و نكاتى را بيان مى كردند.

 

مرحوم حضرت امام درس اخلاق را چه سالى شروع كرد؟

شروع درس اخلاق گويا حدود سال ها 1318 به بعد بود و بيشترين بحث هاى اخلاقى را در كتاب خود به نام اربعين درج كرده اند و در حقيقت اين كتاب عصاره بحث هاى اخلاقى آن زمان مى باشد و اين درس بعد از 1320 نيز ادامه داشت مى فرمود: نظميه آن زمان مانع از تدريس اخلاق ما در فيضيه شد، ناچار شديم درس را به مدرسه حاج ملاصادق منتقل كنيم.

از حضرتش سؤال كردم در بحث هاى اخلاقى چه كتابى را مطالعه مى فرموديد؟ فرمود: در آغاز كار كتاب «احياءالعلوم» غزالى را، چيزى نگذشت از طرز تفكرش خوشم نيامد، به كتاب «وسائل الشيعه»(طبعاً ابواب عشره) مراجعه مى كردم، مهم تحليل هاى علمى او از روايات بود.

مثلاً مى فرمود: مقصود از روايت «من بلغ الأربعين ولم يتعص فقد عصى»، عصاى احتياط در زندگى است نه عصاى معمولى، زيرا سن چهل سالگى موقع اشتداد قواى انسان است.

 

از كى تدريس فلسفه را ترك كردند؟

ايشان قبل از ظهر منظومه را در فيضيه تدريس مى كرد كه بعدها درس را به يكى از بقعه هاى صحن مطهر منتقل نمودند و به همه افراد اجازه شركت در درس را نمى داد و اگر فردى حضور پيدا مى كرد مى گفت درس امروز را بنويس تا ببينم و از نگارش او استعداد او را ارزيابى مى كرد احياناً در گوشته نوشته او مى نوشت شما شش ماه ديگر در اين درس شركت كنيد.

تدريس فلسفه او ادامه داشت تا روزى كه به هر علت مرحوم حاج ميرزامهدى آشتيانى درس اسفار و شفا را در قم شروع كردند و همين سبب شد كه امام، تدريس فلسفه را ترك كرده و در فقه و اصول ممحض شود هر چند تدريس مرحوم آشتيانى ادامه پيدا نكرد ولى امام در تصميم خود باقى ماند و فقط در يك برهه، معاد اسفار را براى گروه خاصى مانند مطهرى و منتظرى تدريس نمودند، حتى ما را هم خبر نكردند.

 

اگر نكاتى در زندگى امام است براى ما شرح دهيد؟

1. در سال 1330 ما با حضرت امام در مسجد محمديه مشغول درس و بحث بوديم. در آن زمان قضيه مصدق پيش آمد و عده اى مى خواستند به رضوى رأى بدهند وعده اى به فرد ديگرى كه مورد حمايت شاه بود. آقا شيخ اسدالله نوراللهى از بهترين مدرسان لمعه بود، به حضرت امام گفت:«حاج آقا تكليف مردم را روشن كنيد». حضرت امام به ايشان گفت:«وظيفه ما در حال حاضر تدريس و تحصيل است. من غير از اين وظيفه ديگرى ندارم». منظورشان اين بود كه با وجود آيت الله بروجردى من در اين زمينه اظهار نظر نمى كنم. تا آيت الله بروجردى در قيد حيات بود، حضرت امام كوچك ترين فعاليتى عليه رژيم شاه نكرد. ما گمان مى كرديم كه حضرت امام از كتاب كشف اسرار خودشان عدول كردند. چون كتاب كشف اسرار حماسى است. وقتى آيت الله بروجردى به رحمت خدا رفت، امام احساس وظيفه كرد و مقدمات انقلاب آغاز شد و در مجالس خصوصى از دولت وقت(عَلَم) انتقاد مى كرد و مى گفت: اين دولت نسبت به اسلام سوء نيت دارد... .

2. در سال 1334 شمسى پس از ترور نخست وزير(علاء)، سران فداييان اسلام، دستگير شدند و مرحوم «واحدى» در فرماندارى نظامى بدون محاكمه كشته شد، و سران آنها يعنى مرحوم نواب و واحدى، و خليل در آستانه اعدام قرار گرفتند. حضرت امام سه نامه نوشت: يكى به مرحوم آية الله بهبهانى، ديگرى به صدرالاشراف، سومى به شريعتمدار رشتى و از همه درخواست نمودند كه جداً مانع از اعدام آنان گردند، و هر سه نامه به اينجانب لطف فرمودند، بنده با وسايلى نامه ها را به آنان رسانيدم. چندى بعد از حضرتش سؤال كردم آيا آقايان به نامه هاى جنابعالى پاسخ دادند يا نه؟ فرمود: آقاى بهبهانى،پاسخ داد، امّا از بقيه جوابى به دست من نرسيده است.

3. حوالى سال هاى 1338، براى دريافت جزوه هاى درس خدمتش رسيدم، فرمود: يكى از گوش هاى من نمى شنوند منتظر پزشگى هستم كه در هر هفته يك روز از تهران به قم مى آيد، و در بيمارستان نكوئى مشغول كار مى شود عرض كردم دكتر موسوى داماد امام جمعه زنجان بسيار دكتر حاذق و متخصص و گوش و حلق و بينى است، اجازه بفرماييد من از ايشان وقت بگيرم، فرمود: مانع ندارد، بنده بلافاصله به مطب وى رفتم و موضوع را گفتم، او هم استقبال كرد و گفت: امشب تشريف بياورند، سر وقت ما هم به مطلب رفتيم، دكتر دارويى داد به گوش ريخته شود و گفت شب سوم تشريف بياورند تا باز كنم، كار به همان ترتيب انجام گرفت.

4. ظاهر زندگى امام نشان مى داد كه از زمينى كه در خمين داشت، درآمد خوبى دارد، ولى چنان نبود، آنگاه كه فرزند برومند وى مرحوم حاج آقا مصطفى ازدواج كرد، تصميم كه دو اتاق در قسمت جنوبى منزل براى او بسيازد، ناچار شد با دو هزار و پانصد تومان قرض كند، و دو اتاق با يك سرداب بسازد.

گاهى به صورت بالا  مقروض مى شد، و مدتها طول مى كشيد تا ادا كند.

منبع: سایت آیت الله العظمی سبحانی

ارسال نظر

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha