به گزارش خبرگزاری حوزه از همدان، متن این بیانیه به شرح زیر است:
بسم الله الرحمن الرحیم
اذا حکمتم بین الناس ان تحکموا بالعدل
بیانیه تحلیلی بسیج اساتید دانشگاه بوعلیسینا در پی درگذشت مرحومه امینی و وقایع متعاقب آن
خبر دستگیری و درگذشت خانم مهسا امینی در روزهای اخیر، جامعهی ایرانی را در شوک فرو بُرد. تحملِ این مصیبت برای ایرانیان غیرتمند دشوار بود، به همین جهت از همان روزهای اول، اخبار این حادثه در فضای مجازی داغ شد و به مرور زمان خیابانها را هم داغ کرد. این بیانیه قصد دارد در دو بخش "تحلیل ریشهها" و "ارائهی راهکارها" به این مقوله مهم بپردازد؛
تحلیل ریشهها:
مقولهی حجاب از موضوعات چالش برانگیز جامعهی ماست. نتایج مطالعاتِ معتبر نگرش سنجی نشان میدهد که این موضوع از نظر اهمیت در نظر مخاطبان، میانگین چندان بالایی کسب نکرده است لیکن واریانس نظرات مخاطبان در این حوزه بسیار بالاست و به همین دلیل ظرفیت تبدیل شدن به یک گسل اجتماعی را دارد. گسلهای اجتماعی اغلب نهفته هستند و به کمک برخی رویدادها دفعتاً فعال میشوند.
امروز کلانروند جهانیِ حیا زدایی، سوار بر فناوری اطلاعات مرزها را درنوردیده و جهان را متحول کرده است و در هر کجا که مانعی جلوی خودش دیده با آنچه که "انقلاب جنسیتی" نامیده می شود سعی کرده موانع را از سر راه خود بردارد. انقلاب مذکور از آزادسازی و بلکه تجاری سازی روابط متعارف جنسیِ خارج از خانواده در کشورهای مختلف آغاز شده و هم اکنون در بسیاری از کشورها در ایستگاه آزادسازی همجنسگرایی در حال مبارزه است و یقینا در این ایستگاه هم متوقف نخواهند شد. انقلاب جنسیتی در ایران به خاطر باورهای مذهبی مردم و ریشههای مذهبی حکومت به سد محکمی برخورد کرده است، اما به هر حال توانسته شکاف هایی در جامعهی ایرانی ایجاد کند که از آن تعبیر به گسل میشود. هم اکنون در جامعه ی ایرانی، میلیونها نفر کاربر فعال بازیهای رایانه ای خارجی و بینندگان فیلمهای روز خارجی وجود دارد. سالیانه میلیونها ایرانی، گردشگریِ خارجی دارند و به هر حال دوست دارند آنچه که دیده اند را روی زمین در ایران پیاده کنند. از دیگر سو میلیونها ایرانی بر انواع مراسمات مذهبی اعم از عزاداریها، پیاده روی اربعین و زیارات و ... مداومت دارند و نظام جمهوری اسلامی بر مبنای شریعت مقدس اسلام شکل گرفته است و فلذا طبیعتا اجازهی تحقق خواستهی گروه مذکور داده نمی شود و شکاف مزبور ایجاد میشود. وجود این شکاف یکی از حقایق زمینهایست که بسترسازِ وقایع اخیر است.
جامعه شناسانِ فناوری بارها هشدار دادهاند که نسل دومِ اینترنت (مبتنی بر شبکههای اجتماعی) تمایل به مطالب جدی و تحقیقات اصیل در بین مردم عادی را کاهش داده است و سهل اندیشی و نگاه سطحی، جایگزین آن شدهاست. تمایل مردم به تحقیق کردن و یافتن منابع معتبر کاهش یافته است و بسیاری از انچه از شبکههای اجتماعی دریافت میکنند و با باورهای خود همسو مییابند را بجای حقیقت مینشانند. دشمنان ملت ایران به خوبی بر این عارضهی رسانههای نوین سوار شده اند و با وارنهنمایی و دروغگویی حرفهای در شبکههای پرشمار فارسی زبان و شبکههای اجتماعی، سرمایهی اجتماعی نظام را تخریب میکنند و نظام را هیولایی معرفی میکنند که هر جنایتی از آن بر میآید.
گرچه دستگاههای مسئول همچنان در حال تحقیق پیرامون علت مرگ سرکار خانم مهسا امینی هستند اما با توجه به شواهدی که تا این لحظه در دست داریم، میتوان ادعا کرد که اعتراضهای این روزها، مصداق "هیاهوی بسیار برای هیچ" است. نیروی انتظامی فیلم دوربین مداربسته از لحظهی ورود آن مرحومه تا لحظهی بیهوششدن او را منتشر کرده است. فیلم مزبور سناریویی روان و باورپذیر دارد و به خوبی نشان میدهد که فرد با سلامت وارد مرکز آموزشیِ فراجا شده و با دیگران گفتگو کرده و سپس به ناگاه بیهوش شده است. وصف ظاهری ایشان به هیچ وجه نشان نمیدهد که مورد ضرب و شتم قرار گرفته باشد. رسانههای معاند مدتی مشغول مانور روی تصویر سیتی اسکن آن مرحومه بودند و به آثار شکستگی جمجمه اشاره میکردند اما بررسیهای بعدی نشان داد که ایشان چند سال پیش در بیمارستان میلاد به دلیل تومور مغزی مورد جراحی قرار گرفتند و رئیس انجمن رادیولوژی ایران و تعدادی از اعضای مبرز هیئت علمی دانشگاههای علوم پزشکی کشور، آسیب به جمجمه بر اثر ضربه را رد کردند. حتی پزشک جراحِ آن مرحومه مصاحبهای انجام داد و اشاره کرد که عدم تعادلهای هورمونی ایشان در کنار استرسی که به وی وارد شده، میتواند دلیل از هوش رفتن ایشان باشد. حقیقتا اگر فردی انصاف و عدالت را سرلوحهی قضاوت قرار داده باشد، در چنین شرایطی نیروی انتظامی را قاتل نمیشمارد و منتظر نتیجهی نهایی بررسیها میماند. حال چرا جمعیت معترضان با شنیدن این حقایق ارام نمیشوند؟ چون علایق و منافعشان اقتضا میکند که از خون مرحومه امینی اهرمی برای پیشبرد خواستههای نامشروع خود بسازند. اگر در گذشته میخواستند تمایلشان به بیحیایی را فریاد بزنند، در جامعه سرافکنده و مخزول میشدند، اما هماکنون میتوانند همان خواستهی قبلی را از دریچهی خونخواهی و آزادیخواهی پیگیری کنند. برچیده شدن گشت ارشاد و آزاد شدنِ بی حجابی برای این گروه به معنای فتح اولین سنگر در انقلاب جنسیتی و حرکت به سمت معاصیِ نوین است.
رسانههای وابسته به سرویسهای اطلاعاتیِ دشمنان (همچون بی بی سی و ایران اینترنشنال) هم فارغ از صحتِ ادعای قتلِ خانم امینی، به دنبال شکافهایی در جامعهی ایرانی هستند تا ان را تعمیق کنند و گروههای مختلف را به رو در روی هم قرار دهند و از این طریق جمهوری اسلامی را تضعیف کنند و در مسائل مهم وادار به امتیاز دهی نمایند. طبیعتا آنها نیز بهانهای به خوبیِ ماجرای خانم امینی نمیتوانستند بیابند، لذا با تمام توان وارد عرصهی تحریکِ جوانان و دمیدن به آتش اغتشاشات شدند.
گروههای معاند (همچون مجاهدین خلق و کوموله) نیز که در داخل کشور مشروعیت کافی ندارند و طرفداران آنها از چند هزار نفر تجاوز نمیکند، طبیعتا برای ادامهی حیات و خوش درخشیدن در چشم سرویسهای اطلاعاتیِ خارجی که آنها را تامین مالی میکنند، ناگزیر هستند از پیکر بیجان مرحومه امینی ارتزاق سیاسی کنند؛ زیرا خودشان توانایی ایجاد موج واقعی درون کشور را ندارند. بنابراین آنها نیز شبکهی آموزش دیدهی خود در سراسر کشور را به جمع معترضین تزریق میکنند تا از رهگذر انجام جنایات خطرناک از نظام جمهوری اسلامی و مردم متدین، انتقام بگیرند.
راهکارها
همچنانکه که پدیدهی حاضر معلولِ علتهایی در سطوح مختلف است، راهکارها نیز به همین تناسب متعدد و متنوع خواهد بود. در این بخش راهکارهایی برای مدیریت شرایط حاضر و پیشگیری از تکرار آن در آینده به عرض میرسد؛
در ابتدا باید توجه داشت که خواستهی معترضین امروز متفاوت از بحث بنزین و معیشت است. اینان در مقابل اجرای شریعت قیام کردهاند و پس از جداسازی افراد فریب خورده و سطحی بایستی برخورد شرعی با ایشان صورت پذیرد. در روایات منقول است که تاثیر اجرای بجای حدود الهی در سعادت جامعه از چهل روز بارش باران بیشتر است. همهی کنشگران سیاسی و فرهنگی توجه داشته باشند که هم اکنون زمانِ پُزِ روشنفکری و خالی کردنِ پشت نیروی انتظامی نیست. شما که دیدهاید نیروی انتظامی در مرگ خانم امینی مقصر نبوده است و معترضین با خیال دیگری به او حمله میکنند. آیا رواست برای اینکه خود را در چشم قشر سیاه و خاکستری عزیز کنید، زمینهی عدولِ بلند مدت جامعه از ارزشهای الهی را فراهم کنید؟
نکته مهم دیگر اینکه نیروی محترم انتظامی باید توجه داشته باشد که در برخورد با معترضین از حدود قانونی و شرعی تجاوز نکند. حتی یک نفر هم نباید به نابجا کتک بخورد. در آشوبهای گذشته متاسفانه تخلفات جزئی از جانب پلیس صورت گرفت که آشوبگران با بزرگنمایی همان موارد اندک، سعی کردند به حرکات خود مشروعیت ببخشند. هر یک نفری که به ناحق آسیب ببیند، فرصتی است که برای انقلاب از دست رفته است و بازنخواهد گشت. تدوین بستههای آموزشیِ دقیق و کاربردی برای همکاران نیرو مبتنی بر تجربیاتِ مواجهه با آشوبهای گذشته میتواند راهگشا باشد.
سواد رسانهای، ضرورت مقابله با جنگ نرم دشمن است که متاسفانه هماکنون بسیار کلیشهای شده است. رسانهی ملی و ارتش سایبری انقلاب اسلامی باید با دقت به سراغ دروغ پردازیهای گذشتهی دشمنان انقلاب برود و آنچه با گذشت زمان برملا شده را در قالب کلیپها و متون اقناعی در اختیار مخاطبین قرار دهند و به این وسیله توجهات را به بحث لزوم پرداختن به سواد رسانهای جلب کند. ساماندهی و توانمند سازی فعالان پراکندهی جبهه فرهنگی انقلاب اسلامی (حتی زنان خانه دار که کاربر شبکههای اجتماعی هستند) برای جهاد تبیین و خنثیسازی توطئهی فرتوتهای آلبانی نشین ضروری است.
بحث مقابله با اغتشاشات را باید مردمیتر کرد. هماکنون بسیجیان به نحو مقتضی در خنثیسازی توطئهها حضور دارند ولی باید هیئات مذهبی عزادار در انتهای صفر انزجار خود از اهانت به قرآن و شعائر مذهبی را با صدای بلند اعلام دارند. تنها یک بخش کوچک از عزادارانِ درون مساجد، میتواند به صورتی طبیعی اغتشاشگران را سرجای خودشان بنشانند. سازمان تبلیغات اسلامی و قرارگاه فرهنگی خاتم الاوصیاء و سایر ارگانهای فرهنگی در این زمینه میتوانند موثر باشند.
باید توجه داشت که سلبریتیها در آشوبهای اخیر نقش اصیلی ندارند. اغلب ایشان تمایل به همان اندیشههایی دارند که در مطلع این بیانیه تشریح شد. از دیگر سو اغلب هنرمندان روحیهی لطیف و منطق ضعیف دارند. به راحتی تحت تاثیر قرار میگیرند و موضع گیری میکنند. راه حل صحیح مواجهه با ایشان، دعوت از آنها به مناظرههای بزرگ در بسترهای آنلاین است تا عیار ادعاهایشان برای مخاطبین روشن گردد. بسیج اساتید دانشگاه بوعلی سینا به نوبهی خود آمادگیاش را برای حضور در مناظره با ایشان و پاسخگویی به سوالاتشان در مرعی و منظر عمومی اعلام میدارد.
در بلند مدت باید توجه داشت که مشکل حجاب و عفاف به تنهایی با پلیس حل نخواهد شد. سند عفاف و حجاب (مصوب شورای عالی انقلاب فرهنگی) نمونهی یک سند سیاستی منطقی ولی اجرا نشده است که در آن به خوبی به جبنههای مختلف موضوع پرداخته شده و نگاشت نهادی مربوطه ایجاد شده است. اگر بقیهی دستگاهها به وظایف پیش بینی شده در این سند به درستی عمل میکردند، هماکنون بار و فشارِ برخورد انتظامی اینقدر سنگین نمیشد. تامل کنیم؛ آیا با مقابله با اصناف عرضه کنندهی پوشاک نامناسب راحتتر است یا مردمی که از آن پوشاک استفاده میکنند؟ آیا برخورد با عرضه کنندگان خدمات ماهواره (اعم از نصب و تعمیر و ...) راحتتر است یا برخورد با کاربران؟ طبیعتا برخورد با گروه نخست راحتتر و موثرتر است ولی به دلیل ضعف نگاه سیاستی ما بر گروه دوم متمرکز میشویم. پیشنهاد نگارندگان این سطور ان است که همانند تشکیل ستاد راهبری نقشه جامع علمی کشور، ستادی مشابه ذیل شورای عالی انقلاب فرهنگی با اختیارات مکفی و امکان معرفی دستگاه های دولتی قاصر و مقصر به قوهی قضائیه ایجاد شود و به کمک داشبوردهای مدیریتی، کل نظام تقسیمِ کار سند عفاف و حجاب را در کنترل داشته باشد.
در انتها خاطرنشان میسازد؛ هر قدر آزادیهای سیاسی و آزادی بیان و نقد محدودتر باشد، سرریز آن بر تمایلات سخیف و هنجار شکنیهای عفاف مشاهده میشود. آنچه که از آثار شهید مطهری رحمه الله علیه استنباط میشود این است که اسلام عزیز در اجرای حدود الهی سختگیر و در حوزهی نقد و اندیشه، طرفدار گفتگو و اقناع است. چه ایرادی دارد همین افرادی که در روزهای اخیر به مناظرات تلویزیونی دعوت شدند در سایر ایام سال هم یک طرف مدعو در برنامههای گفتگو محور باشند؟ انسان موجودی اندیشهورز است، اگر شان اندیشه ورزانهی وی مغتنم شمرده نشود به ابتذال روی میآورد.
امید است که با توجه به اصول صحیح حکمرانی فرهنگی، به سلامت از این شرایط ویژه عبور کنیم و در آینده شاهد تکرار چنین وضعیتی نباشیم.
انتهای پیام/
نظر شما