به گزارش خبرگزاری حوزه، شورای فرهنگ عمومی کشور ۱۴ آبانماه را در تقویم سال ۱۳۸۷ به نام "روز فرهنگ عمومی" نامگذاری کرد. روابط عمومی دبیرخانه شورای فرهنگ عمومی اعلام کرد در چهارصد و شصت و ششمین جلسه این شورا روز ۱۴ آبان که مصادف با تصویب آئیننامه شورای فرهنگ عمومی است، به نام روز فرهنگ عمومی مصوب شده و از آن روز تاکنون به این بهانه، نشست ها و جلساتی در باب اهمیت این روز آن هم ناظر به بایسته ها و الزامات تحقق اهداف مدنظر کشور در بحث فرهنگ عمومی برگزار می شود و البته برخی از اندیشمندان و کارشناسان نیز در همین رابطه به مصاحبه با رسانه ها می پردازند.
در همین راستا خبرگزاری حوزه با خانم دکتر سیده فاطمه سیدمدلل کار، مدرس حوزه علمیه خواهران و فعال و پژوهشگر آسیب های اجتماعی به گفت و گو پرداخته است که مشروح آن در ادامه می آید؛
در آغاز سخن می خواستیم با تعریف اجمالی شما از مفهوم فرهنگ عمومی آشنا شویم و این که نسبت آن با کلیت فرهنگ چیست؟
فرهنگ که حضرت آقا در یکی از بیانات خویش در باب اهمیت آن تعبیر به اکسیژن هوا برای فرد و جامعه کردند، در واقع تعیین کننده نحوه تفکر و احساسات و عواطف افراد جامعه است و اهمیت و حساسیت فرهنگ نیز به این خاطر است که راهنمای رفتار افراد و تبیین کننده نگرش و جهان بینی آنان در ساحت زندگی است.
بر این اساس باید گفت که فرهنگ عمومی به معنای فرهنگ غالب و گستردهای است که در میان عموم جامعه رایج می باشد و دامنه گسترده ای از عقاید، ارزشها، جلوههای احساسی و هنجارها را شامل می شود که به دلیل ویژگی های خاصی که دارد مورد قبول کلیت جامعه است.
به تعبیر رهبر عزیزمان، فرهنگ عمومی دو بخش اصلی است؛ یک بخش آن ظاهری برجسته است مثل شکل لباس پوشیدن مردم و یا نوع معماری در جامعه که همین ها هم البته تأثیر زیادی بر شکل گیری خلقیات و ذهنیات و سبک زندگی مردم دارد.
بخش دوم نیز مربوط به امور نامحسوسی همچون اخلاقیات فردی و اجتماعی، نوع معاشرت، وقتشناسی، وجدان کاری، مهمان دوستی و احترام به بزرگترها، نظم و انضباط و... است.
به نظر شما چه چیزی باعث استمرار نشانه ها و علائم فرهنگ عمومی در طول زمان می شود به نحوی که کلیت جامعه آن را قبول می کند!؟
سوال خوبی مطرح کردید. ببینید بر اساس آن چه اساتید، کارشناسان و جامعه شناسان و فرهنگ شناسان مطرح کرده اند باید دانست که اولاً فرهنگ عمومی حوزهای از نظام فرهنگی جامعه را شامل می شود که پشتوانه آن اجبار قانونی و رسمی نیست، بلکه تداوم آن در گرو اجبار اجتماعی اعمال شده از سوی آحاد مردم، نهاد و تشکلها و سازمانهای غیردولتی است.
ثانیاً هم این که برخلاف حوزه فرهنگ رسمی، حوزه فرهنگ عمومی عمدتاً بر پذیرش و اقناع استوار است و عدم پایبندی به آن مجازات، به معنای حقوقی کلمه را در پی ندارد، اما به دلیل همین ویژگی عموم جامعه از الزامات و بایسته ها در این خصوص پیروی می کنند، مگر آن ها که به دلایل مختلفی سر ناسازگاری با هنجارهای جامعه و به ویژه فرهنگ عمومی دارند که بحث آن جداست.
نکته حائز اهمیت دیگر این که اساساً فرهنگ عمومی مربوط به مؤلفههایی از فرهنگ است که تأثیرات آن عام و فراگیر میباشد و عامه مردم در کیفیت آن نقش دارند و از شیوه رفتارهای عمومی مردم یا عرف و عادات و رسوم و زبان ساخته میشود و به همین خاطر نیز عموم جنبهها و عرصهها و زندگی مردم را تحت تأثیر خود قرار میدهد.
با توجه به این نکاتی که عرض شد باید دانست که برای اصلاح فرهنگ عمومی هر چند زمینه سازی از سوی حاکمیت و دولت لازم است اما این طور نیست که بخواهیم بگوییم با بخشنامه و دستورالعمل فلان نهاد دولتی یا حاکمیتی ما به هدف می رسیم.
از این نکته کلیدی نیز نباید غافل شد که به هر حال فرهنگ عمومی، در کنار فرهنگ رسمی، در همه حوزههای زندگیِ اجتماعی، خانوادگی، مباحث ناظر به نقش حکومت، اقتصاد و آموزش و پرورش و غیره دخیل و اثرگذار است و لذا نمیتوان آن را به حوزه مشخصی محدود نمود.
در زمانه ای که از آن با عنوان عصر انفجار اطلاعات و زندگی در عرصه فضای مجازی یاد می شود، چه ضرورت هایی ایجاب می کند که مسئولان و متولیان امور با درنظر گرفتن نقش محوری مردم به دنبال اصلاح فرهنگ عمومی باشند؟
در پاسخ به این سؤال می توان دلایل متعددی را برشمرد اما اجمالاً این که اولاً ما در بحث انتقال فرهنگی آن هم ناظر به نیازها و ذائقه نسل های جدید، نیاز به تقویت فرهنگ عمومی داریم و این که اگر در جاهایی نقص و خلأهایی وجود دارد با یک برنامه دقیق چند ساله به دنبال رفع این ضعف ها و نقص ها برآییم.
مثلاً در حوزه نظم و انضباط اجتماعی و مشخص تر در بحث ترافیک شهری، این رفتارهای نادرست در رانندگی و تردد در سطح شهر که مربوط به فرهنگ عمومی است باید اصلاح شود منتهای مراتب هم مسئولان باید زمینه های این اصلاح گری را فراهم کنند و هم شهروندان باور و اعتقاد به این مساله داشته باشند که برای زندگی بهتر خودشان می بایست به قواعد و اصول فرهنگ عمومی پایبند باشند و از هنجارها و الزامات آن عبور نکنند.
البته باید توجه داشت که انتظار پذیرش بی چون و چرای تجربه گذشتگان از سوی نسل های جدید، انتظار چندان معقولی نیست چرا که به هر حال فرهنگ عمومی هر جامعه همواره در معرض ارزیابی نسلهای تازه است و اتفاقاً در جریان همین نقد و بررسی هاست که ضعف ها و کاستی ها و از آن سو نقاط قوت خودش را نشان می دهد.
مسأله مهمی بعدی این که مسائل و نیازهای زندگی، اموری متغیر هستند که پاسخگویی به آنها ضرورت دارد. تلاش برای پاسخ گویی به نیازهای تازه و در عین حال رفع کاستی های موجود در جریان ارزیابی فرهنگ، به ایجاد شیوه های زندگی یا فرهنگ عمومی منجر می شود. صدالبته در این خصوص نقش مردم و نخبگان و رسانه ها خیلی مهم است چرا که شناخت اولویت ها و ضرورت های جامعه در این باره بسیار مهم و کلیدی است به ویژه با عنایت به این اصل مهم که به هر حال تغییر در باورها و دیدگاههای مردم و مسئولان نسبت به اصلاح فرهنگی به تدریج رخ می دهد چرا که اصلاح فرهنگ عمومی امری پیچیده، تدریجی، پنهانی و همگانی است.
اتفاقاً رهبر معظم انقلاب نیز در بیانات و فرمایشات خویش بارها و بارها بر اهمیت توجه به نقش مردم در مسایل و مباحث فرهنگی کشور تأکید کرده اند. رمز و راز این همه تأکید چیست!؟
البته دغدغه های حضرت آقا در این باره و بخصوص ناظر به فرهنگ عمومی، محدود و منحصر به سال های اخیر نیست و ایشان حتی در زمان ریاست جمهوری نیز به این مسایل التفات و عنایت فراوانی داشته اند.
تقویت نظم و انضباط در کشور، تعهد و وجدان کاری، ارتقای سطح دغدغه مندی و غیرت دینی و ملی، دین باوری و توجه بیشتر به مقولات اخلاقی از جمله تاکیدات و مطالبات مقام معظم رهبری است که هم مردم در این باره باید احساس وظیفه کنند و هم مسئولان و دولتمردان خاصه مسئولان نهادها و دستگاه های متولی امور فرهنگی در کشور می بایست عزم و اراده و همت مضاعفی در این خصوص از خود نشان دهند.
اساساً فرهنگ مهمترین و کلیدی ترین ابزار حفظ هویت یک جامعه است و از سویی تغییرات فرهنگی نیز زمان بر است و یک شبه حاصل نمی شود، از این رو باید تأکید کرد که برای اصلاح امور فرهنگی می بایست برنامه ریزی دقیق و بلندمدت داشت و زمینه ها و بسترها را در جامعه برای تحقق این مهم فراهم نمود.
در لابلای صحبت هایم عرض کردم که مسئولان باید زیرساخت ها و زمینه های اصلاح فرهنگ عمومی را فراهم کنند اما نقش محوری کماکان با مردم است چرا که با همراهی آن هاست که می توان به اهداف مدنظر در این قضیه به شکل حداکثری دست یافت.
اهمیت سبک زندگی نیز می طلبد که مردم با ایفای نقش صحیح و شایسته خود در این باره به اصلاح فرهنگ عمومی منطبق با نظام ارزشی و دینی جامعه ما و فرهنگ اصیل ایرانی همت بگمارند. در این خصوص نقش رسانه ها بسیار مهم است از این نظر که با ارتقای مهارت های جامعه در بحث سواد رسانه ای باعث می شوند که آحاد جامعه و نسل جدید به اهمیت فرهنگ عمومی پی برده و توان و باور خویش را در مسیر اصلاح مشکلات و نقص ها در این باره بکار گیرند.
گفتوگو: سید محمد مهدی موسوی