خبرگزاری «حوزه» در آستانه فرارسیدن انتخابات زودهنگام رژیم صهیونیستی مقاله این پژوهشگر حوزوی را منتشر میکند.
مقدمه
بنیامین نتانیاهو نخست وزیر سی وسومین دولت رژیم صهیونیستی در تاریخ 2/12/2014 دولت این رژیم را پس از استعفای دو وزیر دارایی و دادگستری ( لابید و لیونی ) منحل کرد و کنست[1] (پارلمان رژیم صهیونیستی) نیز پس از برگزاری جلسه ای در 8/12/2014 انحلال خود را اعلام کرد. گرچه این حرکت نتانیاهو بسیار بعید به نظر می رسید اما به هر حال این اقدام صورت پذیرفت. سؤال اصلی اینجاست، چرا دولتی که هنوز 20 ماه از فعالیتش نمی گذرد و تا انتخابات آینده به طور معمول 3سال دیگر( 2017 ) فرصت داشت و در حالی که مخالف جدی هم در کنست نوزدهم نداشت، چه اتفاقی رخ داده است، تا کناره گیری خود را اعلام می دارد؟
ائتلاف حزبی در دولت نتانیاهو به حدی بود که در ابعاد سیاسی، امنیتی، اقتصادی و آزادی های مورد نظر، جایگاه ویژه ای داشت و اختلافات، تنها در حوزه روش ها و مضامین بوده است. با نگاه به وضعیت موجود بود که همه تحلیلگران را در برابر واکنش نتانیاهو مبنی بر انحلال یک طرفه دولت و پس از آن کنست ( پارلمان رژیم صهیونیستی ) به تعجب واداشت. بطوریکه می توان تعبیر جنون بی حد را بر آن نام گذاری کرد. نوشتار حاضر درصدد است تا در جهت بررسی این حادثه و انتخابات زود هنگام رژیم صهیونیستی به سؤالات زیر پاسخ دهد.
1- جایگاه احزاب در دولت رژیم صهوینیستی چگونه است؟
2- نقش احزاب مخالف درانحلال ائتلاف دولت نتانیاهو و پس از آن انحلال کنست چه میزان بوده است؟
3- جایگاه آمریکا در انتخابات این رژیم چگونه خواهد بود؟
4- تأثیر انتخابات رژیم صهیونیستی بر حقوق ملت فلسطین چه خواهد بود؟
5- انتخابات زود هنگام رژیم صهیونیستی چگونه رقم خواهد خورد؟
جایگاه احزاب در دولت
سیستم انتخاباتی رژیم صهیونیستی مبتنی بر سیستم نمایندگی نسبی است و هر حزبی که بتواند از سیستم نسبی عبور کند و درصد آراء مشخص شده در قانون پایه این رژیم را به دست آورد وارد کنست خواهد شد ( مجموع آرای مأخوذه بر عدد 120 که تعداد نمایندگان کنست می باشد تقسیم می شود ).دردوره های گذشته ( 1992 ) ملاک حضور احزاب در کنست کسب 1% آراء بود حتی در آستانه انتخابات سال 1992 این درصد به 5/1% افزایش یافت. در انتخابات سال 2006 درصد آراء به 2% رسید و در سال 2013 تا 25/3% ارتقاء یافت. براین مبنا هر حزبی توانایی ورود به کنست را ندارد. پس از برگزاری انتخابات، دولت جدید با استعفای دولت گذشته یا آغاز دوره جدید کنست ( دوره 4 ساله ) تشکیل می شود. رئیس جمهور با رهبران احزاب مشورت و معمولا رهبر بزرگترین حزب موجود در کنست را مأمور به تشکیل دولت می کند. رهبر حزب نیز فرصت دارد در مدت زمان 28 روز با برخی احزاب ائتلاف نموده و تشکیل دولت را جهت کسب رأی اعتماد به کنست معرفی کند در صورت عدم موفقیت در مدت زمان تعیین شده، 14 روز دیگر به وی فرصت می دهند. نخست وزیر می تواند هر زمان که بخواهد یکی از وزراء را برکنار نماید ولی ملاحظات ائتلاف با سایر احزاب اور را محدود می کند.[2]
میانگین عمر دولت های رژیم صهیونیستی سه سال بیشتر به طول نمی انجامد. یعنی یکسال کمتر از مدت قانونی که در قانون پایه رژیم صهیونیستی آمده است . حتی دولت سی و سوم این رژیم نیز 20 ماه بیشتر دوام نیاورد. دولت های رژیم صهیونیستی در دهه های گذشته دچار عدم ثبات بوده و به فروپاشی منجر شده اند. نتانیاهو یک دولت ائتلافی سختی را که متشکل از پنج حزب بود مدیریت می کرد. هر یک از این احزاب برنامه ای را برای خود در نظر داشتند. بنابراین روابط بین نخست وزیر و رهبران احزابی که در دولت حضور داشتند در نیمه های سال 2014 دچار تنش شدیدی شد. البته این وضعیت، بیشتر، از لاابالی گری سیاسی که در رژیم صهیونیستی وجوددارد ناشی می شود. درگیری های سیاسی داخلی احزاب بزرگ سیاسی ( لیکود و کار ) در گذشته به دلیل اختلافات، انشقاقاتی را بوجود آورد که نتیجه آن تأسیس احزاب کوچکتر بوده است. این احزاب در خصوص سرزمین های اشغالی 1967 اختلافات وسیع تری دارند. در دوره های گذشته، احزاب سیاسی مذهبی ( حاریدیم ) پیشرفت بیشتری داشتند و در ائتلاف های دولتی حضور داشتند.و توانایی فروپاشی دولت را در سرعترین زمان ممکن در اختیارداشتند. احزاب مذهبی از حضورشان در کنست سوء استفاده های فراوانی در تشکیل دولت ها و فروپاشی آنها می کردند و این در حالی بود که تعداد اندکی از اعضای کنست را تشکیل می دادند. به مرور زمان لاابالی گری سیاسی در رژیم صهیونیستی اوج گرفت به گونه ای که بر برنامه های دولت ها در عرصه های مختلف زندگی تأثیر گذاشت و موجب شد تا دشمنی های بین احزاب تیتر اول روزنامه ها و رسانه های رژیم صهیونیستی شود.[3]
نقش احزاب در انحلال دولت ائتلافی نتانیاهو
برخی پیش بینی ها نشان می داد دولت ائتلافی بنیامین نتانیاهو به انفجار و فروپاشی منجر خواهد شد. این فروپاشی فقط ناشی از بحران های موجود در احزاب ، ایدئولوژی و عدم اعتماد به شخصیت های دولتی نبود، بلکه غیر از موارد مذکورکه در ادامه مورد بررسی قرار خواهد گرفت، عوامل دیگری نیز نقش بسزایی در سرنگونی دولت ائتلافی نتانیاهو ایفا کردند.
1- دلایل کلی
الف- بحران رهبری
بحران رهبری، عدم توانایی نتانیاهو در مدیریت ائتلاف دولتی و اقناع حزب لیکود در رهبری آنها به اضافه عدم قدرت در تحمیل و نشان دادن هژمونی خود بر احزاب راست، این واقعیت را آشکار تر کرد. دراین خصوص می توان به انتخاب شهردار قدس و عدم هماهنگی وی با کاندیدای حزب لیکود و انتخاب ریفلین به عنوان معاون خویش موجب شد تا مرد دوم حزب لیکود با نام «جدعون ساعر» استعفا دهد. همه این موارد را می توان در کنار اختلافات آویگدور لیبرمن و عدم اعتماد وی به نتانیاهو و اعلام رقابت در راستای به دست آوردن رهبری احزاب راست دانست.
ب- نبود ایدئولوژی
زمانیکه بحرانی در دولت های رژیم صهیونیستی پدیدار می شود لاجرم به تغییر دولت از طریق انحلال ائتلاف و انتخابات کنست جدید منجر می شود و این معضلی است که انتخابات پی در پی و متوالی رژیم صهیونیستی نتوانسته است آنرا حل کند. بی شک یکی از دلایل بوجود آمدن چنین وضعیتی، محو شدن برنامه های حزبی و ستاره شدن برخی احزاب و شخصیت ها خواهد بود. نتیجه چنین فرآیندی، «دیکتاتوری» به جای «دموکراسی» است. احزابی چون؛ حزب اسرائیل خانه ما، حزب آینده وجود دارد، حزب جنبش، حزب خانه یهودی، حزب همه ما و تمامی احزاب مذهبی از این دست قلمداد می شوند . تنها احزابی که اصول دموکراسی را رعایت کردند دو حزب کار و میرتس بوده است. ومعنای این برداشت نشانگر وخاومت وضعیت موجود احزاب در رژیم صهیونیستی نسبت به دهه های گذشته است. در حال حاضر معیارهایی چون ستاره شدن، برجسته شدن و همچنین روابط فردی با رهبری حزب، جایگزین کاریزمای کمیته های عالی حزب و رهبری حزب که قبلاً از معیار های حزبی و ایدئولوژیستی محسوب می شد، گردیده است.
نبود ایدئولوژی، زمانی آشکار شد که آریل شارون حزب لیکود را ترک کرد و حزب کادیما را در سال 2006 تأسیس نمود. همچنین شیمون پرس و ایهود باراک حزب کار را رها کردند و به مرور زمان ایدئولوژی های سیاسی و اجتماعی تغییر کرد و منافع سرمایه داری و بخش خصوصی در اجتماع رژیم صهیونیستی جایگاه خود را توسعه داد و رنگ اجتماعی واحد به طبقات مختلف با برتری های طبقاتی تقسیم شد.( بخش سردمداران، بخش طبقه وسط، بخش مذهبی ها و بخش شهرک نشینان)[4]
ج- فقدان برنامه
تقریبا در بعد سیاسی، همه احزاب به این واقعیت تن داده اند که منافع لابی شهرک نشینان رونق گرفته است به طوریکه احزاب، هویت سیاسی مستقل خود را از دست داده و واکنش مناسب را نسبت به شرایط و خواسته های سیاسی جامعه نشان نمی دهند. این احزاب (حزب کار، حزب آینده هست و حزب جنبش) شاکله سخنرانی های خود را تغییر داده اند و رقابت در سخنرانی ها را جایگزین رقابت های سیاسی و مضامین برنامه های خود کرده اند. نتیجه چنین برخوردی سردرگمی رأی دهندگان خواهد بود. چرا که آنها، دیگربرنامه ای نمی بینند تا به آن رأی دهند بلکه نگاه آنها فقط به شخصیت رهبر حزب معطوف خواهد شد و به آن اعتماد خواهند کرد. تا جاییکه رأی دهندگان به فهرست انتخاباتی دقت نمی کنند. از این رو احزاب درصددند تا برای حزب خود رهبری مقبول را انتخاب کنند که ستاره و پر آوازه باشد.
د- نبود حزب مخالف دولت
یکی دیگر از بحران هایی که دولت های رژیم صهیونیستی با آن روبرو است، نبود احزاب مخالفی است که احتمال می رود جایگزینی در برابر دولت منتخب باشند و این احتمال به سبب همگونی آنها و موافقتشان با ائتلاف دولتی و به نوعی حضور شان در ائتلاف دولت، امری غیر ممکن است. چرا که با چنین شرایطی، احزاب چگونه می توانند اعلام مخالفت کنند. از سوی دیگر درمخالفت نمودن باید تفاوت های برنامه ای وجود داشته باشد و این درحالی است که چنین وضعیتی در احزاب رژیم صهیونیستی مشاهده نمی شود.. البته «حزب میرتس» از چنین وضعیتی مستثنی شده است.. فارق از همه موارد فوق، می توان به نبود حزب بزرگی که توانایی بازی به عنوان نقش اصلی ستون هر دولت اشاره کرد. نبود چنین حزبی موجب شده است تا احزابی کوچک موجودیت خود را بیشتر نمایان کنند و موجب انشقاق اجتماعی در جامعه کوچکی مانند رژیم صهیونیستی شوند.[5]
2- دلایل اختصاصی
با وجود استعفای وزرای دو حزب "جنبش"(هنتوعاه) و "آینده هست"(لابید و لیونی)، دولت توانایی حضور تا ژوئن 2015 را داشت اما مدیریت احزابی چون؛ "لیکود"، "خانه یهودی" و "اسرائیل خانه ما" بر پیکره دولت ، اجازه چنین کاری را نداد. چرا که با افراطی گری خود در مورد فلسطینیان و کشاندن پای آنها به سازمان ملل و کسب حمایت برخی کشورها ازفلسطینیان، موجب شد تا اختلافات درون حزبی ودرون ائتلافی بیشتر شود و البته این افراطی گری در صورت پیروزی مجدد، بیشتر خواهد شد. چرا که اگر نتانیاهو احساس کند در رقابت با آراء راستگرایان عقب خواهد ماند، برای جمع کردن آراء بیشتر شدت عمل بیشتری در افراطی گری از خود نشان خواهد داد. همچنانکه در بحث شهرک سازی ها و تحریم های مالی و سیاست های اشغالگری نسبت به فلسطینیان شدت عمل نشان داد. اما دلایل اختصاصی انحلال ائتلاف را می توان به دو بخش دیدگاه احزاب و تعامل با فلسطینیان تقسیم کرد.[6]
الف- اختلاف دیدگاه احزاب
در 7 جولای 2014، یعنی در آستانه جنگ 51 روزه علیه نوار غزه، آویگدور لیبرمن وزیر امور خارجه رژیم صهیونیستی جدایی حزب خود را از ائتلاف با حزب "لیکود" به رهبری بنیامین نتانیاهو اعلام کرد. ائتلافی که در انتخابات کنست نوزدهم شکل گرفته بود. پس از آن و در طول جنگ 51 روزه علیه نوار غزه، روابط نتانیاهو با نفتالی بنیت رهبر حزب "خانه یهودی" و لیبرمن رهبر حزب "اسرائیل خانه ما" تنش بیشتری پیدا کرد، چرا که این دو حزب نقد های آشکار و گزنده ای را علیه نتانیاهو مطرح می کردند. طرح مسائلی همچون افزایش بودجه ارتش (5/1 میلیارد دلار) ، ملغی نمودن لایحه مالیات بر ارزش افزوده در خصوص خرید آپارتمان از جانب یائیر لابید وزیر دارایی رژیم صهیونیستی و مخالفت نتانیاهو با این طرح از سویی و پیشنهاد قانون ملی گرایی به کنست از طرف دولت و مخالفت لابید و لیونی از سوی دیگر و همچنین اعتراض این دونفر به مواضع تنش زای نتانیاهو در روابط رژیم صهیونیستی با دولت آمریکا و راکد شدن فرآیند صلح با فلسطینیان، نتانیاهو را واداشت تا این دو نفر را از کابینه سی و سوم برکنار کند.
پس از این برکناری، نتانیاهو در اولین کنفرانس مطبوعاتی خود به شکست دولتش در عرصه های اقتصادی، اجتماعی، بویژه کاهش گرانی کالاها اعتراف کرد اما مسؤولیت آنرا بر عهده لابید انداخت و او را مسؤول ترویج سیاست اقتصادی آزاد و عدم دخالت حکومت در آن برشمرد.[7]
ب- تعامل با فلسطینیان
اگرچه نتانیاهو درصدد است تا در خصوص روابطش با نوارغزه، حساسیت بیشتری به خرج دهد اما تلاش خواهد کرد، تأثیر منفی بر برنامه های انتخاباتی آینده اش نداشته باشد و قصد ندارد شکست تجاوزاتش به نوار غزه را یادآوری نماید. بنابراین درصدد است تا آرامش را در مقابل تسهیلات با فلسطینیان معاوضه نماید و مانع گسترش بحران توسط ارتش خواهد شد. اما در کنار همه اینها با صدای بلند شکستن آتش بس را تهدید قلمداد می کند. نتانیاهو کسی است که در انتخابات گذشته شعارش این بود "نتانیاهو با قدرت علیه غزه است". او سعی خواهد کرد غزه را از شعارهای انتخاباتی اش حذف نماید و بیش از آن به مقولاتی چون؛ دولت یهودی ، ایران ، حزب الله و تروریسم اسلامی بپردازد.[8]
با همه این تفاصیل و بنابر نظر تحلیلگران رژیم صهیونیستی، سیاست های نتانیاهو در عرصه تعامل با فلسطینیان شکست خورده قلمداد می شود. بنابراین به مواردی از این دست اشاره می گردد:
1- سیاست تجاوزکارانه علیه ملت فلسطین
2- توقف همکاری با تشکیلات خودگردان فلسطینی و عدم التزام به تعهداتی که با تشکیلات خودگردان داشته است.
3- ادامه روند افزایش شهرک سازی در کرانه باختری و قدس شرقی
4- تغییر وضعیت موجود در مسجد الاقصی و ارائه طرح های همچون در اختیار قراردادن مسجد الاقصی برای یهودیان و تقسیم بندی زمانی و مکانی در مسجد الاقصی برای یهودیان از سوی دو حزب راستگرای "لیکود" و "خانه یهودی"
5- تحمیل جنگ 51 روزه علیه نوار غزه و نسل کشی و کشتار جمعی در حق شهروندان فلسطینی
6- ایجاد تنش در روابط رژیم صهیونیستی با کشورهای جهان، بویژه کشورهای اروپایی و آمریکا، با حمله به نوار غزه
7- افزایش فشارهای بین المللی بر رژیم صهیونیستی در صورت ثمر بخش بودن تحرکات فلسطینی – عربی در شورای امنیت سازمان ملل و صدور قطعنامه ای جهت تعیین اتمام اشغالگری و برپایی کشور فلسطینی و در نتیجه کاهش رشد اقتصادی رژیم صهیونیستی و افزایش گرانی ها[9]
تمامی موارد فوق موجب گردید تا اختلافات و عدم همسویی احزاب ائتلافی در دولت بیشتر شده و مقدمات انحلال دولت سی و سوم، فراهم گردید.
نقش آمریکا در انتخابات
تحلیلگران رژیم صهیونیستی معتقدند؛ با وجود هم پیمانی استراتژیک بین واشنگتن و تل آویو، به نظر می رسد دوره خصومت میان این دو فرا رسیده است. و باید مرزهای محیط داخلی و خارجی دو هم پیمان تفصیل داده شود. مرزهایی که به دخالت و جاسوسی[10] در امور یکدیگر منجر شده است. بویژه می توان به انتخابات و تأثیرات آمریکا برانتخابات رژیم صهیونیستی اشاره کرد.
بی تردید دولت های آمریکا درانتخابات کنست دخالت دارند. جرج بوش پدر در طول 4 سال ریاست خود بر دولت آمریکا با تمام قدرت به دخالت در مواضع رژیم صهیونیستی پرداخت و با پذیرش شروطی، مبنی بر ضمانت هایی جهت ساخت و سرمایه گذاری در محله هایی برای مهاجرین اتحاد جماهیر شوروی موافقت کرد. با این عمل جرج بوش پدر، آمریکایی های محافظه کار، مبالغی که قرار بود جهت کمک رسانی به شهروندان رژیم صهیونیستی ارسال گردد و بر آن به تفاهم رسیده بودند را کاهش دادند. این درحالی بود که رژیم صهیونیستی پول هایی که قرار بود به شهروندان داده شود را در بخش شهرک سازی هزینه کرد. پس از آن جورج بوش پدر اعلام کرد مابقی سرمایه ها در صورتی دراختیار رژیم صهیونیستی قرار خواهد گرفت که فورا و بدون قید و شرط ساخت و ساز را در کرانه باختری متوقف کند. هدف این حرکت آمریکایی ها کشاندن اسحاق شامیر نخست وزیر وقت رژیم صهیونیستی به گوشه رینگ بود تا در این راستا کمکی به رقیب آن، یعنی اسحاق رابین شود و او بتواند در فراخوان سربازها و بکارگیری مهاجرین و همچنین موضوع سکونت که در رأس همه اولویت ها قرار داشت موفق باشد. آمریکایی ها در برابر اسحاق شامیر، انقلاب سیاسی، براه انداختند و برادامه شروط خود تأکید کردند در صورتی که وعده های اسحاق رابین مبنی بر توقف شهرک سازی وعده ای تو خالی بیش بود. همچنین بیل کلینتون رئیس جمهور دموکرات وقت آمریکا در مارس 1996 شیمون پرز را به کنفرانس شرم الشیخ دعوت کرد و عنوان کنفرانس را به "جنگ علیه تروریسم" تغییر داد، تا از موقعیت پرز در برابر نتانیاهو حمایت کرده باشد.
امروز هم ما شاهد حلقه دیگری از این سریال طولانی عبور از مرزها هستیم . دان شابیرو سفیر آمریکا دررژیم صهیونیستی پیام سیاسی واضحی را از سوی کاخ سفید برای افکار عموی رژیم صهیونیستی بیان داشت؛ "چشم انداز سیاسی جدیدی در روند مذاکرات اسرائیلی – فلسطینی تا پایان دوره ریاست جمهوری باراک اوباما در نظر گرفته شده است". این نگاه، بیانگر آن است که روند مذاکرات باید به هر قیمتی اجرا شود اگرچه پس از انتخابات باشد. معنای دیگر آن این است که، شرطی لازم جهت حفظ ونگهداری هم پیمانی، برخورداری از امتیازات سیاسی - استراتژیکی و نظامی است که در صورت محقق شدن آن، به ادامه موارد مذکور بین دو طرف ( اسرائیلی – آمریکایی ) کمک خواهد کرد.
البته باید اعتراف کرد، رژیم صهیونیستی نیز در گذشته مداخلاتی در خصوص انتخابات کاخ سفید و استفاده از آراء یهودیان داشته است. فعالیت اسحاق رابین به عنوان سفیر رژیم صهیونیستی در واشنگتن به نفع ریچارد نیکسون از نمونه های دخالت محسوب می گردد. اسحاق رابین، به شکل علنی به تعریف و تمجید سیاست های نیکسون می پرداخت. این حمایت ها درپاسخ به رقیب دموکرات نیکسون، جورج مگفرین صورت می پذیرفت. جورج مگفرین کسی بود که مواضعی انتقادی علیه رژیم صهیونیستی اتخاذ کرده بود. به همین دلیل، فقط 35% از یهودیان آمریکا به او رأی دادند. یکی دیگر از موارد دخالت های انتخاباتی برگزاری مراسم جشن برای کاندیدای جمهوریخواهان، میت رومنی در قدس در سال 2012 بوده است. این مداخلات دو طرفه نشان دهنده حضور پررنگ دو هم پیمان در عرصه انتخاباتی بود که تأثیراتی را بر روی هر دو خواهد گذاشت. بنابراین با توجه به پیروزی جمهورخواهان در انتخابات مجلس سنای آمریکا، پیش بینی می شود آثار ونتایجی را در انتخابات زودهنگام رژیم صهیونیستی مبنی بر تسلط ریاست راستگرایان بر نخست وزیری مشاهده کنیم.[11]
تأثیر انتخابات بر حقوق ملت فلسطین
در این میان حقوق ملت فلسطین به عنوان بازیچه و کالای معامله ای، میان سازمان های عربی حتی سازمان آزادیبخش فلسطین، رژیم صهیونیستی و انتخابات آمریکا، نقشی را ایفا می کند. با هر انتخابات و ظهور رهبرانی جدید در رژیم صهیونیستی، اعراب امیدوار می شوند، مواضع تند و خطرناک رژیم صهیونیستی نسبت به مسئله فلسطین و سرزمین های اشغالی 1967 تعدیل شده و کاهش یابد. اعراب انتظار داشتند در آمریکا، پس از انتخابات، اتفاق خاصی رخ دهد، اما هیچ فشاری از جانب آنها بر رژیم صهیونیستی صورت نپذیرفت. بلکه بر عکس، تمامی رئیس جمهور های آمریکا جهت ارائه انواع حمایت های خود از رژیم صهیونیستی، با یکدیگر به رقابت می پردازند و بر علاقمندیشان نسبت به امنیت رژیم صهیونیستی و تبدیل شدن این رژیم به دژ نظامی مستحکم در منطقه عربی – اسلامی تأکید می کنند.
در انتخابات آینده رژیم صهیونیستی ما شاهد هیچ وضعیتی نخواهیم بود. رهبران عربی منتظر پیروزی یک حزب بر دیگری هستند و همیشه پیروزی حزب "کار" و یا هر حزب دیگری که در برابر حزب "لیکود" موفق شود را ترجیح داده اند. حتی در برخی دوره ها کار بجایی رسیده است که سازمان آزادیبخش فلسطین در سرزمین های اشغالی 1948 از پتانسیل خود و ظرفیت انتخاباتی خود استفاده نموده است تا حزب "کار" رأی بیشتری بدست آورد. یا برای پیروزی شیمون پرز هزینه های مالی کرده اند.
اما با این رویکرد، امیدهای احقاق حق ملت فلسطین، برای سازمان آزادیبخش فلسطین، فقط در حد یک آرزو بوده است. چرا که پیروز انتخابات رژیم صهیونیستی، هیج وقت به حقوق فلسطینیان اهمیت نداده است وآن را در برنامه کاری خود قرار نگنجانده است. زمانیکه شیمون پرز پیروز شد، سیاست های سنتی رژیم صهیونیستی مبنی بر اشغال سرزمین ، شهرک سازی، جنگ علیه فلسطینیان و ادامه کشتار دسته جمعی در لبنان ( نسل کشی در قانا ) ادامه داشت. وقتی ایهود باراک پیروز شد (در حالی که سازمان آزادیبخش از او حمایت کرد) هیچ گامی در جهت تأمین امتیازات قانونی فلسطینیان برنداشت.
مشکل اعراب این است که سران رژیم صهیونیستی را به دو جناح کبوتر ها و بازها تقسیم کرده اند و قائلند باید به جناح کبوتر ها کمک نمود چرا که آنها به برپایی صلح با اعراب اعتقاد دارند. اما گذشت ایام نشان داده است، چنین اعتقادی خالی از ارزش است. این نوع نگاه حاکی از عقلانیت ناتوان عربی است. اعراب دچار این توهم شده اند که کبوترهای رژیم صهیونیستی قادرند آنها را از این وضعیت که حاکی از ضعفشان است نجات دهند و راه حلی را برای خروج از آن ارائه کنند. گرچه برخی از اعراب همچنان بر این باورند اما این توهم، دیگر نخ نما شده است. دولت آینده, یک دولت عربی نیست بلکه یک دولت صهیونیستی است. در رژیم صهیونیستی کبوترها و بازها وجود ندارد و فقط بازها وجود دارند و اگر اعراب خودشان باز نباشند همیشه زیر چنگال های تیز و درنده آنها باقی خواهند ماند.[12]
نظر سنجی ها
الف- اردوگاه راست
با وجود اینکه همه نظر سنجی های افکار عمومی در هفته های اخیرحاکی از آن است که جامعه رژیم صهیونیستی به راست گرایان و افراطیون راست،(بیش از دو دهه) اقبال نشان داده است، اما نتانیاهو با چالش هایی روبرو است که فرصت های موفقیتش در تشکیل دولت آینده رژیم صهیونیستی ( دولت سی و چهارم ) را تهدید می کند. نتانیاهو در حزب لیکود با مخالفینی رو در رو خواهد بود که مجموعه ای از افراطیون راست گرا، مذهبی ها و افراطیون شهرک نشین، نفوذ گسترده ای در داخل حزب ایجاد کرده اند و راست گرایان لیبرالیسم از رهبری این حزب کنار گذاشته شده اند. استعفای دو وزیر پیشین نتانیاهو( موشه کحلون و جدعون ساعر ) از کابینه، که دارای موقعیت اجتماعی خوبی در بین مردم هستند، جایگاه نتانیاهو را متزلزل خواهد کرد.
برخی نظر سنجی ها بیانگراین مطلب است که توان فعلی حزب "لیکود" در کنست، از 18 کرسی به 21 تا 23 کرسی افزایش یافته است و حزب "خانه یهودی" به رهبری نفتالی بنیت که حزبی ملی گرا ومذهبی است احتمالا از 12 کرسی به 16 تا 18 کرسی صعود خواهد کرد. البته یدیعوت آحرونوت، یکی از روزنامه های رژیم صهیونیستی معتقد است؛ اگر نیروهای چپ و میانه رو در یک صف قرار گیرند قادر خواهند بود 23 کرسی کنست را بدست آورند و این درحالی خواهد بود که لیکود 21 کرسی، حزب خانه یهودی 18 کرسی، حزب "آینده هست"(ییش عتید) به رهبری یائیر لابید، حزب "اسرائیل خانه ما"به رهبری آویگدور لیبرمن و حزب میانه روی جدید به رهبری موشه کحلون هر کدام به طور جداگانه 9 کرسی را به خود اختصاص خواهند داد.[13]
ب- اردوگاه چپ
اسحاق هرتسوگ رهبراحزاب مخالف در رژیم صهیونیستی به گام های روشنی در خصوص ترسیم مرزهای رژیم صهیونیستی اشاره کرده است. او تشکیل ائتلافی در جهت مخالفت با سیاست های نتانیاهو در انتخابات آینده را امری ممکن دانسته است. رهبر حزب کار روز جمعه 5/12/2014 در نشست سالیانه سابان در مؤسسه بروکینگز واشنگتن امکان صلح با فلسطینیان را مورد تأیید قرار داد. هرتسوگ در گفتگوی خود با جفری گلدبرگ گزارشگر مجله آتلانتیک در یازدهمین نشست سالانه سابان گفت: "دستیابی به صلح کامل با فلسطینیان امکان پذیر است".
او می افزاید: "اشتباه است که در حال حاضر، مسأله صلح با فلسطینیان را محقق شده و تمام فرض کنیم این مسأله جزو دردهایی است که درمقابل چشمانمان است و رها کردن آن درست نیست. من به طور کلی به شما می گویم که دستیابی به صلح امکان دارد". هرتسوگ درطول این نشست که با عنوان " دریاها طوفانی است و آمریکا و رژیم صهیونیستی در خاورمیانه در تلاتم هستند" برگزار می شد وعده داد: "رژیم صهیونیستی، رویکرد جدیدی را در دستور کار خود قرار خواهد داد". او گفت: من به اینجا آمده ام تا برای تک تک شما بگویم، این تفکر که نتانیاهو و حزب لیکود شکست ناپذیرند، صحیح نیست و به شما می گویم که من دولت بعدی را تشکیل خواهم داد و اسرائیل را با رویکری متفاوت اداره خواهم کرد.
هرتسوگ و تزیپی لیونی رهبر حزب جنبش ( هنتوعاه ) در مصاحبه هایی جداگانه با شبکه دو تلویزیون رژیم صهیونیستی از توافق دو طرف مبنی بر ممانعت از پیروزی نتانیاهو برای چهارمین بار به عنوان نخست وزیر این رژیم خبر داده اند. هرتسوگ رهبر حزبی که به آغازمذاکرات با فلسطینیان و تشکیل دو کشور اعتقاد دارد، گفت: "از روز اول که به عنوان رهبر حزب کار انتخاب شدم، گفتم، من تلاش خواهم کرد تا یک فراکسیون میانه رو در کنست ایجاد کنم". لیونی در این خصوص اشاره داشته است: "آزمایش و امتحان ها باید پیرامون این موضوع باشد که چگونه می توان فردی را با آراء بیشتر، جایگزین نتانیاهو کرد. وی افزود: "توافق مشترکی در خصوص روابط حسنه با هرتسوگ و لابید (رهبران دو حزب "کار" و "ییش عتید" از میان راستگرایان) جود دارد. و این لایحه هدف مشترکی را بخلاف انتخابات گذشته دنبال می کند و آن هم جایگزینی نتانیاهو است".[14]
در ادامه، جدول میانگین و پیش بینی تعداد کرسی های احزاب در کنست بیستم، و جدول درصد کرسی ها، با در نظر گرفتن نظرسنجی های صورت پذیرفته در جامعه رژیم صهیونیستی مطرح می گردد.
با بالارفتن درصد جواز حضور در کنست ( 25/3% آراء)، احزاب عربی همچون؛ "تجمع ملی دموکراتیک"، "فهرست عربی یکپارچه" ( متشکل از سه حزب، جنبش اسلامی جنوب، جنبش عربی تغییر و حزب دموکراتیک عربی ) و "جبهه دموکراتیک صلح و برابری"(حداش) نیز مشاوره های خود را جهت تشکیل فهرست انتخاباتی مشترک آغاز کرده اند. هر یک از احزاب "تجمع ملی دموکراتیک" و "فهرست عربی یکپارچه" موافقت خود را مبنی بر این تصمیم اعلام داشته اند اما "جبهه دموکراتیک صلح وبرابری" که تصمیماتش منوط به تصمیمات حزب کمونیستی رژیم صهیونیستی است، حضور در فهرست مشترک را موکول به کنفرانس فوق العاده حزب کمونیستی رژیم صهیونیستی در هفته های آینده کرده است.[15]
نتیجه گیری
با چنین آرایش و پیشینه حزبی، بحران حکومتی در رژیم صهیونیستی ادامه خواهد داشت و بعید است این رژیم به انتخاباتی دست پیدا کند که نتیجه آن ثبات در دولت و پایان بخشیدن به بحران های آینده باشد. آنچه پیش بینی می شود بازگشت رهبری افرادی چون؛ نتانیاهو، لابید، لیبرمن، لیونی، بنیت و موشه کحلون است. بنابراین انشقاقات در دولت افزایش خواهد یافت. رژیم صهیونیستی در انتخابات آینده؛ یا دولتی بسته خواهد داشت ( راست گرایان و افراطیون ) که در برابر آنها مخالفین قوی فعالیت خواهند کرد یا دولتی باز که شامل اکثر احزاب خواهد بود. اگرچه گمانه ها به سمت باز بودن دولت سوق پیدا کرده است تا احزاب مذهبی هم بتوانند خود را در دولت جای دهند اما نتیجه هر دو وضعیت، وجود حکومتی فلج شده در همه سطوح، خواهد بود.
به طور کلی می توان فروپاشی دولت فعلی رژیم صهیونیستی را به جهت بالا رفتن نارضایتی سیاسی در نظر گرفت و با چنین وضعیتی ادامه دولت ائتلافی امکان پذیر نبود. از این رو در پایان نوشتار به کلیات علل فروپاشی دولت بنیامین نتانیاهو به عنوان نتیجه بحث اشاره می شود:
1- نتانیاهو متهم به خودرأیی است و در دوره های گذشته تلاش کرد تا ارکان و پایه های دولت خود را با محوریت خودش تثبیت کند و اعتقادی به چند جناحی و جند صدایی ندارد و با فشار بر وزیران خود سعی دارد آنها را تابع خود گرداند و همیشه در صدد است با تهدید و وعده نسبت به مخالفین خود، خشم آنها را فرونشاند.
2- وخامت و بحرانی شدن اوضاع سیاسی – امنیتی رژیم صهیونیستی در زمان نتانیاهو و افزایش تردید در جامعه این رژیم نسبت به توانایی دولت در ایجاد امنیت و راهکاری برای برون رفت از آن بدون ایجاد تنش و افزایش تهدیدات خارجی یکی دیگر از موانع ادامه ائتلاف دولتی قلمداد می شود. به عنوان مثال جنگ علیه نوار غزه موفقیت آمیز نبود و رژیم صهیونیستی نتوانست با این جنگ مانع حملات موشکی مقاومت فلسطین شود و اشغالگران مجبور شدند در پناهگاه های خود بمانند. همچنین نیروی زمینی رژیم اشغالگر نتوانست وارد غزه شود و مجبور به فرار شد. با این فرایند جامعه رژیم صهیونیستی دریافت، توانایی اش به مرور زمان در تأمین امنیت کاهش یافته است و سرزمین امنی را که سیاستمداران این رژیم آنرا وعده داده بودند دیگر محقق نخواهد شد. آنها متوجه شده اند، امنیت را در می توانند درهر جایی غیر از فلسطین اشغالی بدست آورند. توان بازدارندگی این رژیم در مقابله با مقاومت فلسطینیان که روز به روز بر قدرتشان افزوده می شود کاسته شده است.
3- رژیم صهیونیستی با تمام توان خود در برابر افکار عمومی جهان که علیه شان فعال شده بود ( بویژه در اروپا، به دلیل سرباز زدن اشغالگران فلسطین، از دادن هر گونه حقوق ملی به فلسطینیان) پافشاری کرد. با توجه با اینکه سیاست های رژیم صهیونیستی همیشه به سمت جنگ و عدم ثبات در منطقه عربی – اسلامی است، اروپایی ها آنرا خطری برای منافع خود محسوب می دانند. اروپایی ها این مطلب را درک کرده اند که عدم ثبات در منطقه واکنش و تأثیر معکوس و منفی برای منافع آنها در منطقه و قاره اروپا خواهد داشت. به همین دلیل جرأت پیدا کردند در پارلمان هایشان مصوبات غیر الزام آوری را نسبت به کشورهایی که کشور فلسطینی را به رسمت شناخته اند، داشته باشند. بنابراین بازوی فشار اسرائیل را با تصمیمات سیاسی دیگری که اتخاذ می کردند محدود کرده با اسرائیل به گونه ای برخورد می کردند که مجبور شود مواضعش را به اروپایی ها نزدیک تر کند. چه بسا آمریکایی ها نیز با این حرکت اروپایی ها تحریک شدند تا فشار بیشتری بر رژیم صهیونیستی جهت پذیرش راه حل سیاسی در مسئله فلسطین بیاورند.
4- نتانیاهو در واکنش به تجاوزات اشغالگران به اماکن مقدس در شهر قدس بی اعتنایی کرد و اوضاع را وخیم تر کرد. حمله شهرک نشینان به مسجد الاقصی، گمانه رضایت و حمایت نتانیاهو در این خصوص را تقویت کرد. و واکنش شهروندان قدس را در نظر نگرفت. عدم واکنش صحیح از سوی نتانیاهو منجر به ادامه تجاوزات نسبت به شهروندان قدس شد. و حالت دفاعی فعال گردید و بحران امنیتی شدیدی در شهر قدس بوجود آمد. شهروندان شهر قدس، حرکت شهرک نشینان را مختل کردند. آنها مجبورشدند، فقط از خیابان های یهودینشین به سمت مسجدالاقصی عبور و مرور داشته باشند. این وضعیت تأثیر بدی بر اعتبار نتانیاهو گذاشت و دومین شکست نتانیاهو پس از جنگ 51 روزه علیه نوار غزه بوده است.
در خاتمه، به دو نگاه رسانه ای نسبت به انتخابات آینده رژیم صهیونیستی اشاره می شود. روزنامه صهیونیستی هاآرتص با طرح این سؤال که جامعه رژیم صهیونیستی چه می خواهد؟ معتقداست: "آنچه رأی دهنده می خواهد چیز کمی است: امنیت، آرامش و صلح. او مخالف تقسیم قدس است، همچنانکه مخالف شلیک موشک به فرودگاه بن گوریون است. او انتفاضه جدید را نمی خواهد همچنانکه مهاجرین آفریقایی را نمی خواهد و به سیاست توجهی ندارد حتی به قانون ملی گرایی".[16] در بررسی نتایج انتخابات آینده رژیم صهیونیستی، نیو یورک تایمز، نگاهی به بازگشت راست ملی گرا دارد و دولت آینده را در برگیرنده احتمالاتی چون؛ ممانعت از دستیابی ایران به سلاح هسته ای، مهار و محاصره حماس، مقابله علیه جنگ دیپلماسی که سازمان آزادیبخش فلسطینی آنرا هدایت می کند، جلوگیری از ورود رژیم صهیونیستی، در جنگ داخلی سوریه می داند.[17]
نویسنده: حجتالاسلام محمد امیری کارشناس مطالعات فلسطین
1- Knesset
[2]- جنتی علی ترجمه کتاب ساختار دولت صهونیستی اسرائیل، جلد اول
[3]- پایگاه اینترنتی الجزیره نت 08/12/2014
[4]- مرکز مطالعاتی رژیم صهیونیستی اطلس 03/12/2014
[5]- همان
[6]- همان
[7]- مرکز مطالعات و پژوهش های سیاسی عربی دسامبر 2014
[8]- مرکز مطالعاتی رژیم صهیونیستی اطلس 03/12/2014
[9]- مرکز مطالعات و پژوهش های سیاسی عربی دسامبر 2014
[10]- پرونده جاسوسی رژیم صهیونیستی از آمریکا توسط جاسوس این رژیم با نام جان بولارد
[11]- مرکز مطالعاتی رژیم صهیونیستی اطلس 11/12/2014
[12]- پایگاه اینترنتی الجزیره نت 08/12/2014
[13]- مرکز مطالعات و پژوهش های سیاسی عربی دسامبر 2014
[14]- خبرگزاری عربی اسکای نیوز 07/12/2014
[15]- مرکز مطالعات و پژوهش های سیاسی عربی دسامبر 2014
[16]- خبرگزاری النهار09/12/2014
[17]- همان