سرویس علمی فرهنگی خبرگزاری «حوزه» به مناسبت سالروز شهادت روحانی شهید حجت الاسلام شیخ عبدالله میثمی شمه ای از ،سوابق مبارزاتی ،خاطرات همرزمان ومدت زمان مسئولیت ها وفعالیت های آن شهید والامقام را منتشر می کند .
شهید حجت الاسلام شیخ عبدالله میثمی در تاریخ12/4/1334 مصادف با ولادت با سعادت مولی الموحدین علی(ع) در یک خانواده مومن و مذهبی و علاقهمند به اهل بیت علیهم السلام، در شهر اصفهان دیده به جهان گشود. پدرش برای نام گذاری او به قرآن تفأل زد و آیه شریفه این بود: قالَ انی عبدالله اتینی الکتاب و جعلنی نبیا، به این جهت نام او را عبدالله گذاردند.
شهید میثمی از دوران دبیرستان علاقه خاصی به فراگیری مسائل مذهبی و علوم دینی از خود نشان می داد، لذا به کسب معارف دینی روی آورد. پس از ورود به حوزه علمیه اصفهان با مسائل سیاسی و ماهیت رژیم شاه آشنا و عملا به ارشاد جوانان پرداخت و مسائل مذهبی و سیاسی را به آن ها آموزش داد و عمده تلاش و توجه عبدالله و دوستانش به پخش اعلامیه، کتاب و تبیین اهداف مبارزاتی و شخصیت حضرت امام خمینی(ره) و جنایات رژیم شاه معطوف می شد.
در سال1353 شهید به هنگام اقدام سیاسی همراه چند نفر از دوستان طلبهاش تحت تعقیب قرار گرفت و همراه آنان دستگیر و زندانی شد و مورد شکنجه فراوان قرار گرفت. او نزدیک به 30 ماه از عمر پر ثمرش را در زندان های شاهنشاهی سپری نمود و در سال 1375 به دنبال مبارزات ملت مسلمان به رهبری امام(ره) از زندان آزاد گردید.
بعد از پیروزی انقلاب اسلامی به یاری رزمندگان اسلام به کردستان رفت و به دنبال تشکیل سپاه پاسداران به یا سوج عزیمت کرد و به سازماندهی و ارشاد عشایر محروم پرداخت و پس از 30 ماه تلاش در مناطق محروم از سوی نماینده حضرت امام(ره) در سپاه شهید محلاتی به عنوان مسئول دفتر نماینده امام در منطقه 9 کشوری یعنی شیراز منصوب شد و در آن موقعیت حساس در کنار رزمندگان نقش مهمی را در وحدت و انسجام و رشد معنویت در جبهه ایقا می کرد .
* شهادت در شب شهادت حضرت زهرا(س)
شهید میثمی بسیار قناعت می کردو بعد از شهادتش از خودش، هیج چیز بر جای نگذاشت ، از بیت المال استفاده نابجا نکرد و اخلاص و تعهدش امید را در دل ها زنده می کرد . او که آرزوی شهادت در سینه اش شعله ور بود، سرانجام در شب دوم عملیات کربلای 5 (گفته بود من در این عملیات اجر خود را خواهم گرفت) سحرگاه نهم بهمن ماه 1365 وعده الهی تحقق یافت و شهید میثمی از ناحیه سر مورد اصابت ترکش خمپاره قرار گرفت و پس از سه روز در شب شهادت حضرت زهرا(س) به شهادت که آرزوی دیرنه اش بود رسید.
*زندگی فرشته گونه او...
آن چه در دوران زندگیم بیش از همه چیز مرا رنج داد و باعث خون دل خوردن من شد، اخلاص نداشتنم بود و الان نمی دانم در مقابل خدای بزرک چه عملی را به همراه خود ببرم. دومین مسئله که مرا در زندگی عقب انداخت که موفق نشوم از فیض های بزرگتری بهره مندگردم، بی صفتی و بز صفتی من بود که جسته گریخته کار می کردم و به هر کشتزاری دهانی میزدم . این است که دستم از حسنات تهی است و سومین چیزی که گوشت بدنم را آب کرد و در دنیا مرا سوزاند تا قیامت چه بر سرم آورند، به خصوص غیبت علماء بود. ای خواهران، فرزندانتان را با حب اهل بیت بار بیاورید. آن ها را آشنا به ولایت فقیه کنید، مگر نمی دانید که پیغمبر خدا ما را به دست اهل بیتش سپرده و امام زمان(عج) ما را به دست فقها سپردند. مبادا در راهی به جز راه مرجع تقلید قدمی بردارید که در این صورت در مقابل خدای تبارک و تعالی هیچ حجتی ندارید.
*توصیه ای به سپاه پاسداران...
راه پیشرفت سپاه و اساسا هر نهادی این است که باید نیروی انسانی را سرلوحه قرار داده و از این جهت تلاش شود که افراد، نقطه ضعف نداشته باشند و کاستی های آنان برطرف گردد. فرمانده ضعیف را نباید عوض کرده یا او را حذف نمود بلکه باید کمکش کرد تا تقویت شود. شما می توانید یک جانشین یا معاون قوی بر او بگذارید تا بدین وسیله مشکل را حل کنید. کار سپاه تکلیف الهی است و ما برای افراد کار نمیکنیم.
* خاطره سرلشگر صفوی
این شهید بزرگوار در لحظات سخت در خط مقدم جبهه ها حضور داشت در عمیلیات کربلای یک که جنگ سختی درگرفته بود و حجم آتش دو طرف بسیار سنگین بود، فرماندهان نظامی در همان منطقه و در کانالی جمع شده بودند تا به تناسب شرایط تدبیری بیندیشند که حجم آتش اجازه به این امر را نمی داد شهید میثمی در این شرایط سخت عبا به خود را بروی کانال انداخت و گفت شما با آرامش در زیر عبا به تدبیر مسائل بپردازد شهید با این کار محیطی آرام درست کرد و جلسه چند دیقیه ای فرمانده هان برگزار شد و اتفاقی هم نیفتاد. روزنامه جوان21/10/90 ص 8
*خاطره یکی از شاگردان شهید
زمانی که شهید عبدالله میثمی مسوؤلیت نمایندگی امام خمینی رحمه الله علیه را عهده دار بودند، ما به جبهه جنوب جهت امر تبلیغ اعزام شدیم و سراغ ایشان را گرفتیم. یادم است بنده و یک رفیق دیگری که تقریبا هماهنگی کارهای طلبه ها را برعهده داشتیم، جلوی ستاد اعزام مبلغ جنوب، شهید میثمی را ملاقات کردیم.
احوال پرسی گرمی از ما کردند، راجع به زندگی ما سوال کردند. گفتیم ازدواج کردیم و خودم و رفیقم هرکدام صاحب یک فرزند پسر شدیم. فورا از من پرسیدند اسمش را چه گذاشته ای؟ گفتم ابولقاسم، گفت: خداوند فرزندت را در خط رسول الله(ص) قرار دهد که لقب پیامبر(ص) را برای نام فرزندت انتخاب کردی. به دوستم گفت نام فرزند تو چیست؟ گفت : محی الدین، فرمودند: احسنت أین محی الدین. زنده کننده دین است و فرازی از دعای ندبه را شروع کرد به خواندن و ما را تشویق کرد.
*مروری بر مسوؤلیت ها و فعالیت های شهید میثمی
مبارزات سیاسی: مدت 30 ماه توسط رژیم سفاک پلهوی زندانی سیاسی بود
بعد از پیروزی انقلاب اسلامی به مدت 30 ماه برای تبلیغ عازم کردستان شد
مدت 30 ماه به سازماندهی و ارشاد عشایر محروم یاسوج پرداخت
مسوؤل دفتر نمایندگی حضرت امام خمینی(ره) در منطقه 9 کشوری(شیرازی) به مدت 30 ماه
مسئول دفتر نمایندگی امام خمینی(ره) در قرارگاه خاتم الانبیاء
حضور در جبهه و عملیات هایی چون فتح المبین، محرم، کربلای یک و کربلای پنج به مدت 30 ماه
منابع:
کتاب: یادنامه شهید حجت الاسلام عبدالله میثمی نوشته علی شمشیری
کتاب: زندگی فرشته گونه، علی احمد عابدینی
نظر شما