اما نمیدانم این وضع تا به کی ادامه دارد؟!
مولای من! حتی مسیح هم، معصومیت عیسی گونهاش را ساعتها، در ثانیه ثانیه انتظار رجعت و همراهی تو، به دوازده می رساند و باز از اول شروع می کند!
نمیدانم قرار است چه هنگام در کنارتان، پرچم حق را برافرازیم؛
اما فکر نمی کنید کمی دیر می شود، اگر این جمعه نیایید؟! این جمعه هم نه، اگر امروز بیایید بهتر است.
مولای من، این روزها دست های درخواهش مانده منتظرانت، رو به آسمان بلند است و از خداوند وعده دیدارت را میطلبند.
اما نیک می دانم می آیی؛ و شیعیانت را تنها نمیگذاری؛ می دانم خداوند دعای "الهم عجل لولیک الفرج" شیعیانت را بیپاسخ نمیگذارد؛ این روزها، اگرچه می خواهند خورشید را در پشت ابر و ماه را در محاق نگه دارند؛ اما شیرینی انتظار شما، دل هر دردمندی را به جوش و خروش وا میدارد و اندیشه هر لحظه آمدن شما، امید را در جوانه های شعور و ادراک ما، بارور میکند. و طراوت زیستنمان را دوصدچندان؛ رحمانیت خدای حکیم ذهن های تشنه مان را آب می دهد و با این وجود، باکی نیست از دسیسه های حواریونی که مسیحشان را به صلیب کشیدند و موسایشان را به بهای گوساله ای زرّین فروختند؛ و ترسی نیست از جام جهان نمای "یوهنا" و طلسم "یهوه"؛ که ورد عاشقی شما را دوازدهبار خواندهایم و بیداریم و آماده باطل کردن اوراد یهودا.
مولای من در غیاب شما، از باغ اندیشه شیعیانت پاسداری میکنیم و امید را به تدبیر شعور گره می زنیم تا شاید، بیایی!
مجتبی اشرافی