به گزارش خبرگزاری «حوزه» از تهران، حجتالاسلام سیدسجاد ایزدهی، مدیر گروه سیاست پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی در پاسخ به این سئوال که اندیشه سیاسی تشیع در تمدن نوین اسلامی چه نقشی دارد؟ گفت: اصولا بحث تمدن اگر چه با واژگانی همچون مدنیت، شهرنشینی و نمادهای جامعه شهری خود را معنا می کند، اما به طور معمول تمدن، معلول امور بسیاری است و گونه متفاوت از تمدن ها مبتنی بر مبانی متعدد و مختلف است.
وی ادامه داد: به عبارت دیگر سنخ مبانی دنیای مادی و سکولار، گونه ای خاص از مدنیت و تمدن را رقم می زند در حالی که تمدن مبتنی بر معنویت، فطرت و هنجارهای ارزشی به طور طبیعی گونه ای خاص از تمدن را تعریف می کند.
مدیر گروه سیاست پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی افزود: مدنیت و تمدن به مثابه تحقق خارجی آرمان های هر مکتب است که مکاتب مختلف وقتی بخواهند غایات و اهداف خود را محقق کنند، باید نمود خارجی آن خود را نشان دهد که این نمود خارجی در قالب جلوه های بصری همچون نمادها، ساختمان ها، تکنولوژی ها و علوم متعدد خود را عیان می کند و این امور معمولا نماد تمدن های مختلف هستند.
حجت الاسلام ایزدهی اضافه کرد: اگر در تمدن های غربی نمادها به صورت مادی در ساختمان ها، تکنولوژیها و علوم متعدد خود را جلوه گر می کند، نماد تمدن اسلامی نیز مبتنی بر یک سری ارزش ها و هنجارهای خاص شکل گرفته و امور مادی آن مثلا در مساجد به صورت بلندترین ساختمان های شهر، نمود پیدا می کند، اما در نظام غربی محوریت جامعه ممکن است با بازار باشد. مهم آن است نظام های فکری و عقیدتی برای این که بخواهند خود را در واقعیت عرضه کنند، مبانی به ما هو مبانی یعنی مبانی صرف کارآیی ندارد.
عضو هیئت علمی پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی با تاکید بر این که بنابراین مبانی توحیدی متفاوت از مبانی کفر است، تصریح کرد: در تمدن توحیدی مبنا بر اساس عدالت و فطرت بوده و دنیا به عنوان پلی برای رسیدن به آخرت معنا پیدا می کند، اما در مبانی کفر، اصالت در لذت و هر آن چه برای رسیدن به لذت هاست تعریف شده و محوریت در آن انسان است نه خدا و این امر برای آن ها موضوعیت پیدا می کند.
به گفته وی در این عرصه با توجه به این که مدنیت، معلول نظام های سیاسی است، یعنی نظام های سیاسی هستند که تمدن آن ها را ایجاد می کند و جامعه را به سمت تمدنی خاص سوق می دهند، بنابراین نوع نگاه سیاستمداران و حاکمان در بحث تمدن بسیار جدی بوده و همه حکومت ها اگر از جایگاه مطلوب و اقتدار لازم برخوردار باشند، خود را به تمدن نزدیک کرده تا مبانی خود را به آن صادر کنند.
مولف کتاب «مصلحت در فقه سیاسی شیعه» اضافه کرد: جامعه ای که بتواند خود را در حد الگو برای سایر جوامع مطرح کند و قابلیت های کارکردی اش را به بقیه جوامع نشان دهد، این الگو بودن موجب می شود، بسیاری از جوامع تلاش کنند مانند جامعه یاد شده، شوند و خود را به آرمان ها و غایات آن نزدیک کنند و در راستای اهداف آن جامعه حرکت کرده و جلوه های تمدنی خویش را همچون ساختمان ها و تکنولوژی ها، شبیه به آن کنند.
وی با بیان این که نظام های سیاسی غرب، فلسفه خود را تبدیل به تمدنی کرده که جلوه های علمی و معماری و رفاه زدگی دارد و این امور را به گونه ای تنظیم می کنند تا سایر جوامع به آن گرایش پیدا کرده و مردم نیز به تدریج، مبانی و پیش فرض های آن تمدن را بپذیرند، اذعان کرد: به عبارت دیگر شاید مردم دیگر جوامع در ابتدا ظواهر تمدن مذکور را بپذیرند، اما به مرور و آرام آرام پیش فرض های تمدن غرب را نیز پذیرفته و باور می کنند یا حداقل با آن ها مخالفت نمی کنند.
حجت الاسلام ایزدهی با تاکید بر اینکه نظام اسلامی در آغاز، یعنی سده های ششم و هفتم توانست بر اساس مبانی فکری و مکتب جامع خود که علم آموزی، فطرت مداری، معنویت، آخریت گرایی از مبانی آن بود، تمدن و مدنیتی ایجاد کند که عملا در بسیاری از کشور های منطق خود را محقق و صادر کند، ابراز کرد: در این میان کشورهایی همچون اندلس و بغداد تمدن و نهادهای پیشرفته و بازارهای توسعه یافته ای داشتند و در این سیستم مسلمان و کافر کنار یکدیگر زندگی مطلوب داشتند، اما بعدها نظام غربی این تمدن ها را استحاله و از بین برد و عملا تمدن خود را جایگزین کرد.
مدیر گروه سیاست پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی با توضیح این مطلب که بعد از انقلاب رویکردی در جمهوری اسلامی شکل گرفت که بر اساس آن انقلاب را به مثابه اولین رفتار در پروسه خود معنا کرد، گفت: به عبارت دیگر در این منطق، انقلاب اسلامی ایران به مثابه یک پروسه و نه پروژه و حادثه، ادامه داشت به دلیل اینکه وقتی انقلاب به مثابه حادثه و پروژه باشد، پس از پیروزی و گذشت مدتی، دیگر انقلاب تمام می شود اما در فرآیند پروسه بودن، انقلاب همچنان ادامه دارد و در مرحله اول مردم باید مومن و انقلابی شوند و در مرحله بعد جامعه باید مومن و انقلابی شود و سپس دولت های اسلامی، انقلابی شوند و این روند همچنان ادامه داد تا در نهایت تمدن مطلوب ایجاد شود.
وی با اشاره به این که تا وقتی این آرمان محقق نشود، یعنی انقلاب ادامه دارد و به اهداف غایی خود نرسیده است، بیان کرد: برای اینکه ما به این اهداف برسیم و تمدن را به مثابه غایات محقق کنیم، لازمه آن این است که مبادی و مبانی و اصول خود را بازخوانی و بازنگری کرده و بر اساس پیش فرض های تمدنی، آنها را دوباره بازنویسی کنیم.
حجت الاسلام ایزدهی ادامه داد: اگر این اتفاق روی داد و در مرحله بعد بسیاری از این مبانی بتواند قابلیت تبدیل شدن به بسیاری از جلوه های سمعی و بصری تمدنی را پیدا کند، پس از آن قابلیت صدور نیز پیدا خواهد کرد و طبیعتا در این زمان ما موفق خواهیم شد انقلاب را صادر کرده و الگوی اسلامی ایرانی و تمدن نوین را محقق و دیگران را به این سمت سوق دهیم، اگر غیر از این باشد عملا مبانی تمدن در همین حد مبانی باقی می ماند و قابلیت صدور و خوانش توسط سایر جوامع پیدا نخواهد کرد.
براساس اعلام ستاد تمدن نوین اسلانی، وی در پایان خاطر نشان کرد: از این رو است که ما در جوامع اسلامی به سمت رویکرد تمدنی در حال حرکت هستیم و باید ابزارها و روش های خود را به این سمت سوق دهیم و این که موفق شویم یا شویم، بستگی به کارکردها، رفتارها و شرایط خود و دشمن دارد.