به گزارش خبرگزاری «حوزه»سال 57 دید و بازدیدهای عید نوروز در فضای عزاآلود انجام می شد و از روزهای هشتم فروردین تا لحظه پیروزی انقلاب کمتر روزی بود که در گوشه ای از کشور حادثه ای نباشد. که منجر به کشتار، جراحت یا دستگیری فرد و گروهی نشود. هر روز از گوشه ای خبری ناگوار به گوش می رسید، اما شگفت آنکه آسمان روزهای سال 57 همگی رنگین کمان داشت. شب های آن سال کمتر کسی زود به خانه می رفت و اگر می رفت زود به خواب نمی رفت. شب های آن سال کمتر کسی با دوستانش تقسیم کار کند، با کسی تلفنی قراری بگذارد با پانسمان مجروحی را عوض کند یا شام بخورد و بازگردد.
سال 57 را می توان سال رونق مساجد دانست. صاحب یک حمام عمومی می گفت: حتی لات منش های محل که به فسق عادت داشتند برای غسل می آمدند تا حرمت مسجد را نگه دارند. شب های ماه رمضان آن سال برخی مساجد تا ده ها برابر وسعت خود جمعیت را به سوی خود می کشید و در خیابان ها و کوچه های اطراف روی آسفالت می نشاند تا سخن دین بشنوند. آن شب ها سخن از دین در احکام فردی خلاصه نمی شد. به میزان سواد سخنران، جامعیتی از دین عرضه می شد که حیات می داد.
یکی از مسئولیت های مردم نیز این بود که سخنرانان را از دست ماموران ساواک و شهربانی برهانند و در جایی مخفی کنند، چرا که سخن از دین، وقتی وجه اجتماعی می یافت برای سخنران و شنونده گرفتاری در پی داشت.
در تهران مسجد قبا به امامت آیت الله دکتر مفتح، کانون اصلی ارتباط روشنفکران، دانشجویان، طلاب، روحانیت، بازاریان و جوانان مبارز شده بود و جمعیتی که در طول شب های ماه رمضان با آن مسجد رابطه برقرار می ساخت گاه از هفتاد برابر وسعت مسجد بیشتر بود. ماه رمضان به شب های کوتاه نیمه تابستان رسیده بود و برنامه های سخنرانی از ساعت ده شب به بعد آغاز می شد. مگر مردم خواب نداشتند که اغلب سحر به منزل می رفتند؟ آری شب زنده داری های آن شب ها، سرنوشت ملتی را تعیین می کرد. خواب جایز نبود ، اما بیداری تا سحرگاهان نیز طعم گورایی داشت که هر کس یکبار می چشید، عطش دوباره چشیدن داشت.
رمضان سال 57 حتی اقلیت های مذهبی به احترام مسلمانان یا عملا روزه می گرفتند یا تظاهر به روزه داری می کردند، چنان که مثلا یک مسیحی تعمیرکار خودرو در خیابان تهران نو با صدای اذان افطار ، کلمن های آب خنک، قدح های خاکشیر و یخ، سماور چای و دیک آش را روی میزهای در پیاده رو می چید تا صدها رهگذر روزه دار که دیر به خانه می رسیدند، آنچه میل داشتند را بخورند و بیاشامند.
در شگفت باید ماند از کسانی که جمع آوری آموزه های دینی را با ایدئولوژی، خشن می پندارند و نمی بینند آنگاه که ایدئولوژی ملی، دینی شود و نه دینمالی و دین نما ، غیر «هم دین» را به رغبت حتی در اجرای احکام، همسو می کند. سال 57 اوج رویکرد دواطلبانه زنان ایران به حجاب نیز است. عملکرد اکثر مردم را در رعایت کسب مال حلال نیز در آن سال بهتر می توان دید.