به گزارش خبرگزاری «حوزه»،گاه شمار راهپیمایی ها و تظاهرات مردم تا پاییز 57 نشان می دهد که مردم خواهان حکومت اسلامی بودند و در شعارها از جمهوری اسلامی خبری نبود؛ از این رو سوال مطرح می شود که چرا مردم شعار جمهوری اسلامی نمی دادند، حال آنکه پیشگامان تظاهرات اولیه غالبا تحصیلات عالیه داشتند و در حقیقت آن گونه که امام خمینی در سال 54 ، نهضت روشنفکران، نامیده بودند، موتور محرکه مردم از نخبگان دانشگاهی و حوزوی تشکیل داده بود و انتظار آن بود که مفهوم حکومت اسلامی را به روز کرده و نظام مطلوب خود را در قالب جمهوری اسلامی شعار دهند.
یک علت مهم آن اینکه کتاب ولایت فقیه امام خمینی با دو نام منتشر شده بود: ولایت فقیه و حکومت اسلامی و در برخی چاپ ها نوشته شده بود: ولایت فقیه یا حکومت اسلامی و در هیچ کدام نامی از جمهوری به میان نیامده بود. نسخه دانشگاهی این مفهوم را دکتر شریعتی در کنفرانس امت و امامت که به صورت کتاب منتشر گردید، تشریح کرده بود که البته جامعه دانشگاهی با این کتاب که در تیراژ فراوان به چاپ رسیده بود بیشتر آشنا بود و مفهومی از امت و امامت را در ذهن ترسیم می کرد که گویی امت بی امام شکل نمی گیرد و در جمهوری های متعارف جای امامت خالی بود.
* مردم چیزی فراتر از جمهوری می خواستند
تصور مردم نیز از حکومت اسلامی چیزی فراتر از جمهوری های متعارف بود .درمنابر گفته می شد که پیامبر اکرم(ص) در جنگ احد جوانان را به مشورت طلبید و رای خودرا دراینکه درمدینه بمانند اعلام کرد و اکثریت به چیزی دیگر رای دادند و ایشان رای اکثریت را اجرا کرد و مسلمانان شکست خوردند؛ اما پیامبر شکست را متوجه تیراندازی کردند که برای جمع آوری غنیمت شتافتند نه به گردن رای دهندگان، در تصور عموم مردم در آن زمان هیچ نظام حکومتی متعارف تا این حد نمی توانست مبتنی بررای مردم باشد، بنابراین مردم چیزی فراتر از جمهوری می خواستند نه پایین تر از آن.
با این حال مشکلات حاشیه ای حائز اهمیتی نیز وجود داشت؛ از جمله اینکه روحانیون در نگاه مردم به روشن بین و متحجر تقسیم شده بودند، حتی مردم می دانستند که در میان شاگردان و ارادتمندان امام خمینی طیف گسترده ای وجود دارد که یک سوی طیف شخصیتی مانند دکتر بهشتی است که فلسفه و فقه را خوب خوانده با غرب آشناست و زبان خارجی می داند و درک عمیقی از موضوعات مبتلا به سیاسی دارد و در سوی دیگر روحانیونی قرار داشتند که امام را مرجع خود می دانستند، اما در روضه خوانی هاشان برای عوام حرف هایی می زدند که روحانیت روشن بین با شنیدن آنها از شرم تا بناگوش سرخ می شدند طبیعی بود که چنین گروه های فکری برای ساقط کردن شاه حاضر به هر کاری بودند، ولی جمهوری را دستاوردی غربی می دانستند. از سوی دیگر هنوز مراجعی بودند که از شخص محمد رضا پلهوی به دلایل میدان دادن به دست ستیزان و اعمالی مانند جشن هنر شیراز، تنفر عمیق داشتند؛ اما به واقع تصوری از نظام سیاسی مبتنی بر رای مردم نداشتند و تصور می کردند نظام شاهنشاهی از نظام جمهوری به اسلام نزدیک تر است و فقط این فقیه است که باید جای شاه بنشیند. همچنین کسانی این را هم دون شان فقیه می دانستند و معتقد بودند که اگر شاه مسلمان باشدو تابع مراجع تقلید کفایت می کند. یک تجربه تاریخی نیز در مورد جمهوری وجود داشت و آن جمهوری رضاخان بود که اکثر علما با آن مخالفت کرده بودند.
نگرانی دیگر را گروه های کمونیسیتی به وجود می آوردند، زیرا تعداد آنها اگر چه کم بود و غالب مردم ایران ازکمونیسم بیزار بودند اما خیلی پر سر و صدا و بیش از کثرت طرفداران خود در جامعه ظهور می یافتند و آنها نیز شعار تاسیس جمهوری می دادند.
مورد دیگر آنکه پاکستان در همسایگی ایران به هنگام استقلال از هند، عنوان جمهوری اسلامی پاکستان را بر خود نهاد؛ چیزی که هرگز مورد نظر مسلمانان ایران نبود؛ بالاخص آنکه نظامیان غالبا با کودتا قدرت را در آن به دست می گرفتند.
* تظاهرات اولیه وشعار « استقلال، آزادی، حکومت اسلامی»
اکنون که سال ها از آن روزها می گذرد و ممکن است برای نسل جدید قابل لمس نباشد که واژه جمهوری معنای واحدی را در اذهان تداعی نمی کرد و شاید نسل اول انقلاب نیز فراموش کرده باشد که چرا در تظاهرات اولیه چنین شعار می داد: « استقلال، آزادی، حکومت اسلامی» و هرگاه گروهی می گفت «استقلال آزادی جمهوری اسلامی» با اخم برخی افراد رو به رو می شد و تذکر داده می شد که اتحاد کلمه حفظ شود.
در یک جمع بندی اجمالی باید گفت به رغم ملاحظات فوق، اکثریت مردم که ادراکی اجمالی از نظام های حکومتی دنیا در ذهن داشتند و از سال 56 در منابر و سخنرانی ها مختصاتی از حکومت اسلامی را تصویر کرده بودند که نه تنها رای اکثریت که رای هر فرد عادی در حکومت مطلوب اسلامی جای دارد برای آنکه جمهوری یک حداقل بود که نمی بایست در اظهار مکنونات آرمان گرایانه حداقل ها را شعار دهند. حکومت اسلامی در آن زمان مفهومی فراتر از جمهوری داشت.
با این وصف حکومت اسلامی آن چنان کشدار بود که طیفی از روحانیت که رای مردم را به رسمیت نمی شناخت نیز می توانست آن را شعار دهد و اتفاقا برای آنکه ناسازگاری افکار خود را با جمهوری اسلامی بیان دارد، بر مفهموم حکومت اسلامی تکیه می کرد چنین بود که باید امام خمینی خود این موضوع را جل می کردند و واژه حکومت اسلامی را در قالبی بیان داشتند تا مختصات آن روشن شود و مردم بهتر بدانند که در شعارها چه باید بخواهند، امام خمینی در بیستم مهر ماه 57 در مصاحبه ای با خبرنگاران تلویزیونی تجارتی بریتانیا در فرانسه و خبرنگاران بی بی سی در قبال این سوال که مقصود از حکومت اسلامی و جمهوری اسلامی چیست، گفتند:
تمام ملت از سرتاسر فریاد می زنند که ما حکومت اسلامی می خواهیم و اما رژِیم اسلامی و جمهوری اسلامی یک رژیمی است متکی بر آرای عمومی و رفراندوم عمومی و قانون اساسی اش قانون اسلام و باید منطبق بر قانون اسلام باشد. جالب اینکه هم در بیان سوال کننده و هم در پاسخ امام دو واژه حکومت اسلامی و جمهوری اسلامی با هم به کار رفته است. منتها در بیانات امام می توان نقدی به تاریخ آن زمان زد و دریافت که مردم خوهان حکومت اسلامی بودند و امام جمهوری اسلامی را به عنوان قالب و محتوای آن حکومت بیان داشتند.
* حفظ رژیم شاه غیرقابل قبول است
دو روز بعد در مصاحبه با خبرنگار روزنامه فیگارو نکته ای لطیف تر گفتند. مصاحبه کننده پرسید:« در واقع عمل شما دارای چه جهتی است و چه رژیمی را می خواهید جانشین رژیم شاه کنید؟» امام پاسخ دادند: بدوم چون و چرا حفظ رژیم شاه غیرقابل قبول است . ما پیوسته با آن مخالف بوده ایم، سرنگونی آن ، هدف غیر قابل تغییر مبارزه ماست. به علاوه این شکل حقوقی رژیم نیست که اهمیت دارد بلکه محتوای آن مهم است . طبیعاتا می توان یک جمهوری اسلامی را در نظر گرفت، ولی این موضوع بدین خاطر است که فکر می کنیم برداشت اصیل اسلام ما را به ترقی جامعه ای که سرشار از استعدادها و قوای انسانی و عدالت اجتماعی است، راهنمایی می کند و قبل از هر چیز ما به محتوای اجتماعی رژیم سیاسی آینده دل بسته ایم.
روز بعد درسوم آبان خبرنگار خبرگزاری فرانسه پرسید: از قرار، ترجیح شما یک جمهوری اسلامی است. از قول شما گفته اند که کار رژیم سلطنتی به استبداد می کشد، با وجود این هستند رژیم های جمهوری اسلامی که از بعضی از رژیم های سلطنتی استبدادی ترند. در این باره چه نظر دارید؟
امام پاسخ دادند: دولت های استبدادی را که وجود دارند نمی توان حکومت اسلامی خواند تا شما بتوانید سلطنتی آن را با جمهوری آن مقایسه کنید. رژیم اسلامی با استبداد جمع نمی شود. آن رژیم های جمهوری هم که استبدادی هستند در اسم جمهوری هستند و در محتوا سلطنتی.
*توصیف جمهوری اسلامی در گفت و گو با روزنامه ایتالیایی
در یازدهم آبان نبر به خبرنگار تلویزیون لوکزامبورگ گفتند: « هدف ما برقراری جمهوری اسلامی است.» در همین روز در مصاحبه با روزنامه ایتالیایی پائزه سرا جمهوری اسلامی را اینگونه توصیف کردند:
در جمهوری اسلامی، زمامداران مردم نمی توانند با سوء استفاده از مقام ،ثروت اندوزی کنند و یا در زندگی روزانه امتیازی برای خود قائل شوند. باید ضوابط اسلامی را در جامعه و در همه سطوح به دقت رعایت کنند و حتی پاسدار آن باشند. دقیقا باید به آرای عمومی در همه جا احترام بگذارند. هیچ گونه تسلط و یا دخالت اجانب را در سرنوشت مردم نباید بپذیرند. مطبوعات در نشر همه حقایق و واقعیات آزادند. هر گونه اجتماعات و احزاب از طرف مردم در صورتی که مصالح مردم را به خطر نیندازند آزادند و اسلام در تمامی این شئون حد و مرز آن را تعیین کرده است.
امام خمینی در چهاردهم آبان در یک پیامی سه ماده ای به ملت و ارتش در بند اول چنین نوشتند: هدف اسلامی ما برچیده شده رژیم صهیونیستی و سرنگونی سلطنت پهلوی است. که غیر قانونی و غیر شرعی بودن آن بر همه روشن است و خیانت و جنایت بی پایان که روشن تر و ملت ایران با هر طرحی که لازمه اش بقای شاهنشاهی و حفظ سلسله پلهوی است مخالف است و هیچ ابهامی در این پیشنهاد نیست که ملت ایران با رفراندم خود در سراسر کشور مکرر اعلام کرده است و نظام حکومتی ایران جمهوری اسلامی است که حافظ استقلال و دموکراسی است و براساس موازین و قوانین اسلامی اعلام می شود و ما این پیشنهاد را در آتیه به آرای عمومی رسما مراجعه می کنیم و هر کس و یا هرگروه که به این پیشنادهای سه گانه موافق نیست راه او غیر از راه ما و ملت ایران است.
از این کلام امام خمینی باید به مبانی فلسفی ایشان نقیب زنیم و تصور می کنم کلام ایشان ساده تر و فنی تر از هر توضیح اضافی غیر فنی است. ایشان فرمودند« نظام حکومتی ایران جمهوری اسلامی است که حافظ استقلال و دموکراسی است. آیا از این بیان همان انتظاری که مردم از حکومت اسلامی داشتند که جمهوری به معنای متعارف حداقل آن بود بر نمی آید؟ ایشان به جمهوری اسلامی به عنوان حافظ دموکراسی می نگریستند، زیرا به اصالت رای بیش از مباحث مقبولیت و مشروعیت نظام سیاسی باور داشتند در حقیقت در اندیشه ایشان هر فردی وقتی در جامعه حضور می یابد باید با رای خود در تعیین شرنوشت ، حضور یابد تا از انسان اجتماعی بودن خود نکاهد.
از این پس در تمام تظاهرات، شعارهای اصلی عبارت بود از استقلال آزادی جمهوری اسلامی و نیز نه شرقی نه غربی جمهوری اسلامی. در واقع در تظاهرات که هر روز افزون می شد، مردم دو نوع شعار می دادند: شعارهایی در نفی شاه و رژیم سلطنت که در هر استان و شهری با ادبیات بومی و با آهنگی متناسب با حماسه عاشورا خوانده می شد و به علت ریشه دار بودن نحوه عزاداری برای سالار شهیدان تاثیر عمیقی بر روان ها می گذاشت و شعارهایی ایجابی که غالبا شعار استقلال، آزادی ، جمهوری اسلامی یا نه شرقی نه غربی، جمهوری اسلامی ترجیح بند اشعار می شد.
*امام خمینی برای نسل سوم:حجت الاسلام سید علی قادری
نظر شما