به گزارش خبرگزاری «حوزه»، متن یادداشت این فعال فرهنگی به شرح ذیل است.
دل و دینم شد و دلبر به ملامت برخاست
گفت با ما منشین کز تو سلامت برخاست
۱ این بیت و غزل مربوط به آن ازجملۀ سرودههای حافظ است که در آن از ماجرایی بین عاشق و معشوق پرده بر می دارد .
۲ واژگان نیازمند توضیح این بیت: شد به معنی رفت؛ ملامت سرزنش کردن؛ سلامت عافیت است؛ برخاست اول در معنی اقدام کردن و برخاست دوم دور شدن و جدا شدن است.
۳ حرف دال در مصرع اول، علاوه بر واجآرایی، صدای سازهای کوبه ای را القا می کند که فضایی تهییجی و شادمانه را مینماید، در حالی با توجه به ظاهر معنا باید از ملامتگری دلبر اندوهی عارض میشد.
۴ در بیت، طنز ظریفی از نوع طنز رندانۀ حافظ نهفته است و در اصطلاح، خلافآمد عادت است. میگوید: دلبر مرا سرزنش کرد که تو سلامت خود از کف دادهای، پس از ما دور باش که در زمرهٔ ما نیستی.
وقتی میگوید «از تو سلامت برخاست» این معنی را متبادر می کند که تو موجب ومنبع سلامت شدی اما اینجا در واقع میگوید تو دیگر آن آدم سالم گذشته نیستی، بلکه شایستۀ ملامت شدهای. و کسی را که عامل ملامت دیگران شود میتوان ملامتی نامید. ضمن آنکه ملامتی، مسلک مورد علاقۀ حافظ و از مسالک صوفیه است.
۵ در واقع دل و دین از دست دادن برای حافظ نه خسران، بلکه دستآورد است. همانطور که در جایی دیگر میگوید:
دل دادمش به مژده و خجلت همیبرم
زین نقدِ کمعیار که کردم نثار دوست
۶ سلامت از کسی برخاستن یعنی از عافیت بهدور شدن، و عافیتطلبی کار حافظ و مرام او نیست. حافظ(عاشق) دل و دین و سلامت را فقط برای وصال دلبر (معشوق) میخواهد که اگر نباشد، دنیا برای او بیمعنی است.
۷ بین نشستن و برخاستن و نیز سلامت و ملامت تضاد و مطابقه و دربارۀ مورد اخیر جناس نیز وجود دارد.
۸ سعدی بیتی دارد که حتماً حافظ به آن نظر داشته است:
عشق ورزیدم و عقلم به ملامت برخاست
کان که عاشق شد از او حکم سلامت برخاست
در شعر سعدی، گذشته از فضل تقدم در مضمونسازی، دعوای قدیمی عقل و عشق مطرح شده و البته فاقد ظرافتهای معنایی مد نظر حافظ است که در آن چندلایگی طنز و پارادوکس موج میزند.
۹ شادمانه بودن حافظ از این ماجرا در بیتهای بعد بهویژه بیت پنجم بیشتر نمایان است؛ آنجا که میگوید:
مست بگذشتی و از خلوتیان ملکوت
به تماشای تو آشوب قیامت برخاست
۱۰ در برخی نسخ به جای مصرع دوم "هرکه عاشق شد ازو راه سلامت برخاست" آمده که ترجیح نسخۀ اصلی واضح است.