خبرگزاری«حوزه»، گزیده ای از مباحث «اصول و روش های تربیتی» که توسط آیت الله علیرضا اعرافی در قالب کرسی خارج فقه، با عنوان «فقه تربیتی» برای طلاب حوزه علمیه قم تدریس می گردد را منتشر می کند.
اشاره به مباحث قبل:
سخن پیرامون اولین اصل از اصول تعلیم و تربیت بود. آن اصل عبارت از اصل رعایت توان و قدرت است. در این زمینه پنج معنا ذکر گردید. بعد از مقدمات، بحث در دو مقام قرار می گیرد که یکی از دو مقام به بحث گذاشته شد.
مقام اول: توان مربی
اینکه معلم و مربی، قدرت و استطاعت را در خود ببیند و رعایت کند، اولین بحث است که در مقدمه مورد اشاره قرار گرفت. توان مربی به هریک از معانی پنجگانه باید ملاحظه شود. علاقمندان به ادله این موضوع که در فقه برای هریک از آن معانی ذکر شده مراجعه نمایند. وظایفی که مربی و معلم دارد، مشروط به قدرت است؛ به همان معانی پنجگانه که بر اساس ادله هر معنا و قاعده مورد نظر می باشد.
توضیح معنای پنجم
در معنای پنجم، بیان شد که مربی باید علاقه داشته باشد. حالت دشوار، بی انگیزگی و بی میل نباشد. این هم یک شرط است.
پرسش: اگر علاقه نباشد، آیا تکلیف ساقط می شود؟
پاسخ استاد: در این مورد هنوز کار نکرده ایم و پرونده بحث باز و مفتوح است. بعد از کار کردن در این مبحث به این پرسش پاسخ خواهیم داد. آن چهار معنا در ادبیات فقهی آمده است اما معنای پنجم جای کار دارد.
پرسش: آیا بین سختی عرفی و عدم میل فرقی نیست؟ این دو تا، دو معنی است یا یکی؟
پاسخ استاد: می توان معنای پنجم را به دو معنای 5 و 6 تقسیم کرد و می توان با کمی اغماض، یکی دانست، گرچه مختصر تفاوت بین دو مفهوم (سختی ـ عدم میل) وجود دارد. گاهی سختی عرفی وجود دارد که درجه آن کمتر از حرج و ضرر است و گاهی فرد میل و رغبت ندارد که خود، نوعی سختی است. من این را درجه ای از سختی گرفتم. بنده سختی را معنای عام گرفتم که هر دو را شامل شود؛ آن قدر ادله زیاد نیست که بین این دو معنا تفکیک قائل شود.
پرسش: شرط تکلیف، میل است یا نبود عدم میل؟
پاسخ استاد: شرط این است که مشتاقانه به کار بپردازیم. خداوند در در سوره توبه آیه 128 می فرماید: «لَقَدْ جاءَكُمْ رَسُولٌ مِنْ أَنْفُسِكُمْ عَزيزٌ عَلَيْهِ ما عَنِتُّمْ حَريصٌ عَلَيْكُمْ بِالْمُؤْمِنينَ رَؤُفٌ رَحيمٌ»؛
رسول خدا صلی الله علیه وآله، حریص بودن یعنی سختی ها را برای هدایت شما متحمل می شد و اینکه با شور و شوق به هدایت شما اهتمام داشت.
گاهی بی میلی است و گاهی کار سخت است، این شرط دارای طیف است لذا در یکجا بیان گردید.
پرسش: آیا این گونه است که: سختی به معنای حرج قابل بحث بوده و دارای ادله است، اما سختی به معنای بی میلی جایگاهی ندارد؟.
پاسخ استاد: این بحث نیاز به توضیح دارد، فعلاً پرونده این بحث باز بماند؛ بعدً بیان خواهد شد.
مقام دوم: توان متربی
اما مقام دوم که بیشتر در اصول تعلیم و تربیت منظور مربیان است، رعایت توان متربی و متعلم در اقدامات تربیتی است. باید در اقدامات تربیتی، توان و استطاعت متربی را رعایت کرد. در این مقام باید آن پنج معنی را تطبیق و ملاحظه کرد. برای ارشاد جاهل، موعظه، امر به معروف و نهی از منکر، تربیت فرزند و ... به عنوان یک تکلیف واجب یا راجح و مستحب باید ملاحظه کرد که آیا قدرت و توان متربی و متعلم مشروط است یا خیر؟
اشتراط قدرت در تربیت
معنای اول و دوم قدرت
در معنای اول و دوم از مفهوم قدرت، بحث قابل توجه ای نیست؛ یعنی اگر عمل غیرمقدور یعنی غیرممکن باشد سالبه به انتفای موضوع است و اگر امکان وقوعی نداشت، باز هم تکلیف معقول نیست.
معنای سوم قدرت
معنای سوم این بود که چیزی برای متعلم و متربی دارای حرج باشد، آیا می توان امر و نهی و توصیه حرجی کرد؟ آیا باید اقدام تربیتی قولی و عملی برای متربی غیرحرجی باشد؟
پاسخ این است؛ گاهی تکلیفی است که در ذاتش دارای حرج است مانند جهاد در راه خدا، که لازم است آموزش داده شود و بیان گردد. در این صورت مشروط به عدم حرج نیست، باید امر به معروف و نهی از منکر، موعظه و ... داشت. و اگر فرد نمی داند که باید جهاد کند، باید آموزش داده شود. اگر بی میل و بی رغبت است، باید ترغیب شود. این نوع حرج، شرعاً «رفع» نشده است.
صورت دیگر این است که تکلیف از مکلّف با «لا حرج» برداشته شده است، اگر منظور این باشد به شکل غیرمستقیم تکلیف تعلیمی هم از معلم و مربی برداشته می شود. جنبه الزام تکلیف به دلیل ادله لفظی و ادله عقلی و لبی حتماً برداشته می شود.
تکلیف نسبت به دیگران در جایی است که برای آن ها تکلیف باشد، وقتی که متربی تکلیف شرعی نداشته باشد، مربی هم تکلیف هدایتگری، امر و نهی ندارد. در این مقام اگر دلیل آمد و تکلیف (هم تکلیف الزامی و هم تکلیف رجحانی) را به صورت کامل از مکلف برداشت، تکلیف امر و نهی و تربیت متربی هم رفع می شود.
مستثنیات لاحرج
لاحرج دارای استثناء است:
نخست این که به خاطر حرج، تکلیف الزامی رفع شده و وجوب برداشته شده باشد، ولی استحباب را برنداشته باشد. بعضی افراد در مورد عاشورا همین را می گویند که: امام حسین (ع) برای جهاد، تکلیف الزامی نداشت؛ بلکه جهاد رجحان داشت. تکلیف الزامی مربی نیز با لحاظ مناسبات حکم و موضوع برداشته می شود. اگر الزام برداشته شود و رجحان باقی باشد، یا از اول تکلیف رجحانی بوده باشد، تکلیف رجحانی مربی باقی است.
قاعده حرج نسبت به غیربالغ
مربی، مکلف است کودک و فرد غیربالغ را به تکالیف تمرینی و زمینه ساز وادار کند؛ اینجا اگر برای بچه حرج باشد، قاعده لاحرج برای غیرمکلف جاری نیست؛ زیرا تکلیف ندارد تا رفع شود. در این صورت باید به سراغ ادله رفق و مدارا رفت. رفق و مدارا از ادله لفظی است.
پرسش: اگر متربی غیر بالغ تکلیف ندارد، تکلیف مربی را از کجا استفاده میکنید؟
پاسخ استاد: بر اساس قاعده «اولویت»؛ یعنی وقتی تکلیف برای مکلف و بالغ، امر حرجی بود، تکلیفِ تعلیم از مربی، به طریق أولی رفع می گشت؛ زمانی که برنامه های تمرینی و زمینه سازانه برای غیربالغ، حرجی باشد؛ تکلیف آموزشی مربی برداشته می شود. در تکلیف حرجی مکلف، رفع تکلیف از مربی شده است؛ تکلیفِ تمرینی متربی که حرجی باشد، به طور اولی تکلیف تعلیمی مربی برداشته می شود مگر اینکه دلیل خاص داشته باشیم که بگوید در این تمرین چیز خاصی است که اولویت نمی تواند جاری شود.
ادله ای که می گوید غیربالغ را تمرین بده، همانند آیه شش سوره تحریم: «يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا قُوا أَنْفُسَكُمْ وَ أَهْليكُمْ ناراً ...» که شامل دستورات قبل از تکلیف می شود. دلیل باید بررسی شود، گاهی گفته شده اما نه به صورت کامل بیان نشده است.
روایات رفق و مدار
در بحار الأنوار (ط - بيروت)؛ ج72؛ ص50 کتاب العشره باب 42 با عنوان باب الرفق و اللين و كف الأذى و المعاونة على البر و التقوى، تعداد 35 روایت نقل شده است.
در کتاب كافي (ط - الإسلامية)؛ ج2؛ ص118 بَابُ الرِّفْق تعداد 16 روایت و در کافی ج5؛ ص35 بَابُ الرِّفْقِ بِالْأَسِيرِ وَ إِطْعَامِه 4 روایت نقل شده است.
وسایل الشیعه کتاب امر به معروف و نهی از منکر؛ ج15؛ ص269 بَابُ اسْتِحْبَابِ الرِّفْقِ فِي الْأُمُور 16 روایت نقل شده است و در وسائل الشيعة ؛ ج16؛ ص159 بَابُ اسْتِحْبَابِ الرِّفْقِ بِالْمُؤْمِنِينَ فِي أَمْرِهِمْ بِالْمَنْدُوبَاتِ وَ الِاقْتِصَارِ عَلَى مَا لَا يَثْقُلُ عَلَى الْمَأْمُورِ وَ يُزَهِّدُ فِي الدِّينِ وَ كَذَا النَّهْيُ عَنِ الْمَكْرُوهَات تعداد 9 روایت نقل شده است.
رفق و مدارا در نقطه مقابل تعبیرات «عنف» و «خُرق» آمده است. حتماً ابواب دیگری هم وجود دارد. در این نقطه مقابلش هم روایاتی با عنوان عنف و خرق وجود دارد. ضمن ملاحظه روایات بررسی کنید در باب معنای حرج و معنای پنجگانه از روایات چه چیزی به دست می آید.
نظر شما