به گزارش خبرگزاری «حوزه»، حجت الاسلام والمسلمین علی محمدی خراسانی در جلسه فقه مسجد به موضوع «اجزاء مسجد» و بررسی " جواز خروج منبر، بستن درب مسجد، جزئیت منبر و درب و رَحبَةُ المسجد" پرداخت.
متن مباحث مطرح شده در سی و نهمین جلسه فقه مسجد در ذیل می آید.
بیرون آوردن منبر از مسجد
خروج منبر در روایات در دو مقوله مطرح شده است؛
* نخست؛ خروج منبر به صحرا برای نماز عید فطر، قربان و نماز باران
بحث در انتقال منبر مسجد به صحرا می باشد تا خطیبِ نماز عید، بالای منبر خطبه نماز را ایراد کند؛ عنوان بحث در ابواب فقهی این است که؛ "هل یجوز إخراج منبر الجامع الی الصحراء(الْجَبَّانَة ) ام لا" آیا جایز است، منبر مسجد را برای نماز عید و نماز باران به صحرا بیاورند یا نه؟
انتقال منبر در فقه اهل سنت
دو قول در میان فقهای اهل سنت موجود است؛
* قول حنفی ها؛
* نظر شافعی ها.
قول اول؛ ابوحنیفه و اتباعش می گویند: انتقال منبر و خارج کردن آن از مسجد جایز نیست و دلیل شان این است که پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله این کار را نکردند و در یک عید قربانی حضرت سوار بر ناقه خطبه را خواندند و منبر مسجد را بیرون نبردند؛ خلفاء راشدین نیز این روش را ادامه دادند؛ همچنین صحابه و تابعین این روش را داشتند.
تنها کسی که منبر را برای نماز عید بیرون آورد، مروان بن حکم بود که او نیز به خاطر این عمل به شدت در میان مسلمین توبیخ شد، چرا که خلاف سنت انجام داده است.
قول دوم؛ شافعی ها می گویند خطیب می تواند منبر را به صحرا ببرد.
احداث منبر در صحرا
مسأله بعدی این است که اگر اخراج منبر جایز نیست، آیا می توان در صحرا یک جایگاه شبه منبر ساخت تا خطیب بر مردم احاطه داشته و صدایش به مردم برسد؟.
اکثر حنفی ها می گویند: احداث این منبر اشکال ندارد؛ ولی برخی از حنفی ها گفته اند: این عمل کراهت دارد.
انتقال منبر از مسجد در فقه شیعی
در این ارتباط یک روایت وجود دارد که صاحب وسائل الشیعه از شیخ صدوق نقل می کند: مُحَمَّدُ بْنُ عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ(شیخ صدوق) بِإِسْنَادِهِ عَنْ إِسْمَاعِيلَ بْنِ جَابِرٍ عَنْأَبِي عَبْدِ اللَّهِ (ع) فِي حَدِيثٍ فِي صَلَاةِ الْعِيدَيْنِ لَيْسَ فِيهِمَا مِنْبَرٌ الْمِنْبَرُ لَا يُحَوَّلُ مِنْ مَوْضِعِهِ وَ لَكِنْ يُصْنَعُ لِلْإِمَامِ شَيْءٌ شِبْهُ الْمِنْبَرِ مِنْ طِينٍ فَيَقُومُ عَلَيْهِ فَيَخْطُبُ النَّاسَ ثُمَّ يَنْزِلُ.
(وسائل الشيعة؛ ج7؛ ص476)
در این صحیحه، اسماعیل بن جابر از امام صادق علیه السلام نقل می کند؛ تنها یک روایت در این باب وجود دارد که از شیخ صدوق نقل شده است.
روایت صحیحه است چرا که هم، اسناد صدوق به اسماعیل درست می باشد و هم اسماعیل بن جابر ثقه بوده است. این روایت در کتاب "من لا یحضر" شیخ صدوق نیز آمده است.
حدیث خروج منبر در کتاب من لا یحضره الفقیه
رَوَى إِسْمَاعِيلُ بْنُ جَابِرٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ (ع) قَالَ: قُلْتُ لَهُ أَ رَأَيْتَ صَلَاةَ الْعِيدَيْنِ هَلْ فِيهِمَا أَذَانٌ وَ إِقَامَةٌ قَالَ لَيْسَ فِيهِمَا أَذَانٌ وَ لَا إِقَامَةٌ وَ لَكِنْ يُنَادَى الصَّلَاةَ الصَّلَاةَ ثَلَاثَ مَرَّاتٍ وَ لَيْسَ فِيهِمَا مِنْبَرٌ الْمِنْبَرُ لَا يُحَرَّكُ مِنْ مَوْضِعِهِ-»
(من لا يحضره الفقيه؛ ج1؛ ص509)
تفاوت تعبیر دو حدیث به معنا ضرر نمی زند
یک تفاوت تعبیر در روایت "وسائل الشیعه" با کتاب "من لا یحضره الفقیه" وجود دارد که در معنا خللی وارد نمی کند، و آن، تعبیر "المنبر لا یحول من موضعه" با "المنبر لا یحرک من موضعه" می باشد که البته هر دو تعبیر به یک معنا است و به معنی عدم جواز انتقال منبر از جایگاه خود می باشد.
شرح حدیث بیرون کشیدن منبر از مسجد
امام (ع) می فرماید: در نماز عید فطر و نماز عید قربان منبر جعل نشده است؛ چرا که آنچه که منبر بالأصالة دارد، نماز جماعت می باشد که این قسمت شاهد در بحث نمی باشد.
حضرت می فرماید: منبر از مکانش جابجا نمی شود و در ادامه می فرماید: برای امام یک چیزی شبیه منبر ساخته می شود تا برای مردم خطابه کند پس از طرفی می فرماید؛ منبر نباید خارج شود و از طرفی می فرماید که ساختن منبر در صحرا اشکال ندارد.
دلالت حدیث بر نهی
سند روایت صحیح می باشد و اما دلالت روایت وقتی مورد بررسی قرار می گیرد فهمیده می شود که «لَا يُحَوَّلُ» نهی می باشد و اجازه جابجائی را نمی دهد.
اقتضای اطلاق عدم جواز بر همه موارد
این نهی، مطلق است از منبری که در جامع و مسجد نصب شده و به دیوار چسبیده است و منبری که ثابت نیست و قابل جابجائی است ولی وقف مسجد شده است و منبری که ثابت و وقف مسجد نیست؛ بلکه به طور کلی برای خطابه و منبر ساخته شده است را هم در بر میگیرد؛ البته به طور معمول منبر ساخته شده برای مطلقِ خطابه وجود ندارد و معمولا هر منبری برای یک مسجد ساخته می شود.
بررسی دلالی سه قسم اطلاق نهی
آن منبری که به مسجد چسبیده در حقیقت مثل دیوار مسجد، جزء مسجد است و حکم مسجد را دارد فلذا نمی توان آن را انتقال داد و آنچه وقف خاص مسجد باشد چون برای مسجد وقف شده، به خاطر حکم وقف، نمی توان آن را جابجا کرد. ولی مورد سوم که منبر برای مطلق خطبه خوانی ساخته شده است، دلیلی برای عدم جواز انتقال وجود ندارد.
از طرفی اخراج منبر یک امر تعبدی نیست که گفته شود، هیچ منبری را نمی توان خارج کرد؛ بلکه عقلائی و عرفی می باشد فلذا حکم حرمت شامل دو بخش اول می باشد و قسم سوم را در برنمی گیرد و صاحب جواهر نیز به همین مطلب اشاره می کند.
همچنین حکم ساختن منبر در بیرون مسجد و صحرا، وجوبی نیست بلکه استحباب است مخصوصاً در این زمان که با بلندگو صدا به همگان می رسد.
فتاوی و کلمات فقهاء
در کتاب های فقهی مقنعه شیخ مفید، نهایه و مبسوط شیخ طوسی، سرائر ابن ادریس، شرایع محقق، قواعد علامه، دروس شهید ثانی و جواهر، این مطلب وجود دارد و عین تعبیر روایت را مطرح کرده اند ولی بحث نکرده اند که کجا حرام و کجا جائز می باشد. در تحریرالوسیله امام خمینی (ره) نیز این مسأله ذکر نشده است.
ادعای اجماع بر حکم "لا ینقل" و عدم جواز نقل منبر به خارج مسجد نیز شده است، چرا که نص و روایت صحیح وجود دارد.
اگر مراد امام (ع) حرمت باشد باید تفصیل مذکور را فقها بیان می کردند و اگر مراد کراهت باشد که نیاز به تفصیل نیست و به نظر ما ظاهر حدیث، حرمت می باشد.
* دوم؛ بررسی جزء یا لازمه مسجد بودن منبر
این که منبر از مستلزمات مسجد می باشد یا جزء مسجد باید مورد بررسی قرار گیرد؛ مستلزمات مسجد مثل فرش و بلندگو می باشد.
اگر منبر، وصل به دیوار مسجد و ثابت است این از نظر عرفی جزء مسجد می باشد ولی اگر متحرک می باشد در این حالت بسته به نیت و نظر واقف می باشد و ما تابع نظر واقف هستیم.
سخن صاحب جواهر در مورد ملاک جزء بودن برای مسجد
«و يلحق بالمساجد حيطانها التي من جانبها و آبارها التي فيها و سطوحها و منائرها و منابرها و محاريبها و سراديبها، كبيت الطشت في الكوفة و نحو ذلك مما هو مبني على الدخول» (جواهر الكلام في شرح شرائع الإسلام؛ ج17، ص: 174)
توضیح نظر صاحب جواهر
اینکه گفته شود فلان اشیاء را به مسجد الحاق کنیم یعنی جزء مسجد می باشند، صاحب جواهر می گوید؛ دیوار و پشت بام و مناره ها به مسجد ملحق می شود و منبر را نیز در متن می آورد.
در ادامه مناط بحث را چنین عنوان میکند؛ "و نحو ذلک مما هو مبنی علی الدخول" اینها و مانند اینها که جزء مسائلی باشند که اصل بر جزئیت آنها باشد ولی برای ما روشن نیست که منبری که ثابت نباشد (متحرک باشد) چه طور می توان آن را جزء مسجد دانست ولو وقف شده باشد؟، مگر لامپ و فرشی که برای مسجد وقف شده اند را به صرف عدم جواز نقل، جزء مسجد می دانیم؟؛ در نظر ما بناء عقلائی و عرفی براین مطلب قائم نیست.
این که گفته می شود، منبر از نظر عرفی امروزه جزء مسجد می باشد را باید بررسی کرد که آیا با مسامحه می گویند؟، چنانچه می گویند: بلندگو هم جزء مسجد است یا ریشه در بنا عقلا دارد؟ علی أیِّ حالٍ باید به نظر عرف رجوع کرد.
ثمره و فایدۀ جزء بودنِ منبر برای مسجد
اگر منبر جزء مسجد باشد، تمام احکام مسجد بر آن مترتب خواهد شد ولی اگر جزء مستلزمات مسجد باشد، احکام مسجد بر آن مترتب نخواهد شد؛ و چون ما نتوانستیم اثبات کنیم که جزء مسجد است ولیکن امروزه در هر مسجدی یک منبر موجود است و کَأنّه جزء ارکان مسجد می باشد؛ لذا ما حکم به احتیاط می دهیم و منبر را احتیاطا جزء مسجد حساب می کنیم و احکام مسجد را بر آن مترتب می کنیم؛ مثل مسجد، نجس کردن منبر را حرام می دانیم.
بررسی جزء بودن "درب" برای مسجد
جزء دهم در تقسیم بندی از اجزاء مسجد "باب المسجد" می باشد، درب و پنجره و نورگیر که در سقف یا قسمت خروجی مسجد قرار می گیرند؛ باید بررسی کرد که آیا این موارد جزء مسجد می باشند و یا احکام مسجد بر این ها مترتب نیست؟.
سنت بودن قراردادن "درب" برای مسجد
اتخاذ الباب للمسجد سنة ام لا؟ اجماع شیعه و سنی بر مسنون بودن (سنت بودن) و جائز بودن "قرار دادن درب" برای مسجد است و حتی از جهتی رجحان دارد که از ورود گرد و غبار و کثیف شدن مسجد و رفت و آمد حیوانات به مسجد جلوگیری می کند و حرمت مسجد نیز حفظ می شود.
وجه مشروعیت اتخاذ الباب للمسجد
اهل سنت روایات متعددی دارند که مسجد پیامبر (ص) درب های مختلف داشت و در روایات شیعه نیز برای باب المسجد آدابی ذکر شده است.
اهل سنت، روایاتی را که در مورد مولا علی علیه السلام با عنوان "و سدّ الأبواب إلّا بابَه" وارد شده را به ابوبکر نسبت داده اند که البته مهم برای ما استشهادشان در این بحث می باشد که نوشته اند این حدیث دلالت دارد، مسجد پیامبر (ص) درب داشته است.
این مطلب که روایتی در سنن أبی داوود آمده که در عهد رسول خدا (ص) سگ ها وارد مسجد می شدند و بیرون می رفتند، دالّ بر نداشتن درب مسجد نمی شود بلکه نهایتا می توان گفت؛ گاهی اوقات درب مسدود نبوده و باز بوده است و البته این روایت اساساً برای ما حجت نیست.
ابن عربی نیز گفته است که رسول خدا صلی الله علیه و آله چون پول نداشتند، برای مسجد درب نگذاشتند و خلفاء بعدی چون ثروتمند بودند برای مساجد درب گذاشتند ولی این مطلب هم خلاف شواهد تاریخی می باشد.
حکم بستن درب مسجد
آیا درب مسجد باید همواره برای نمازگزاران باز باشد یا می توان درب را بست؟
در میان شیعیان این مسأله بررسی نشده است، در فقه اهل سنت دو نظریه وجود دارد؛
قول اول؛ بستن درب مسجد به خاطر ضرورت اشکال ندارد و این مصالح که موجب جواز بستن درب مسجد می باشد عبارت است از این که مجانین، سفهاء و بهائم رفت و آمد نکنند و کسی در آنجا نخوابد و دزدی از مسجد صورت نگیرد و... .
قول دوم؛ درب مسجد باید دائما باز باشد. این عده استناد کرده اند به آیه 114 سوره بقره که می فرماید: «وَ مَنْ أَظْلَمُ مِمَّنْ مَنَعَ مَساجِدَ اللَّهِ أَنْ يُذْكَرَ فِيهَا اسْمُهُ وَ سَعى فِي خَرابِها أُولئِكَ ما كانَ لَهُمْ أَنْ يَدْخُلُوها إِلاَّ خائِفِينَ لَهُمْ فِي الدُّنْيا خِزْيٌ وَ لَهُمْ فِي الْآخِرَةِ عَذابٌ عَظِيمٌ».
این عده استدلال می کنند که یکی از مصادیق منع مساجد الله بستن درب مسجد می باشد و این کار مانع ذکرالله است و «تعبیر أَظْلَمُ و وعده عذاب» در ادامه آیه نشان گر این معنا است که این فعل، شرعاً حرام می باشد.
ملاک نبودن نگاه به شأن نزول برای حصر
این استناد تام نیست و حتی نیازی به شأن نزول آیه هم نیست هر چند که شأن نزول برای عده خاصی از مشرکین بوده است، چرا که شأن نزول برای ما ملاک نیست و در نظر ما تنها، اولین مصداق آیه می باشد نه، تنها مصداق آن؛ مگر اینکه ظهور آیه بیان حصر در افراد خاصی را داشته باشد.
خدشه در استدلال به آیه در حرمت بستن درب مسجد
بالاخره در ما نحن فیه اگر کسی که در وقت نماز، درب مسجد را ببندد این شخص جزءِ مانعین از ذکر الهی شمرده می شود ولی کسی که شب، درب را می بندد، قصد منع ذکرالله را ندارد؛ عرف این را متوجه می شود، بلکه هدف او این است که مثلاً فرش های مسجد را دزد نبرد؛ چنین شخصی مانع ذکرالله نیست.
البته در برخی مساجد مثل مسجد بازار شاید شرایط فرق داشته باشد و در غیر اوقات اول نماز نیز باز بودن درب مسجد وجه داشته باشد.
جزءِ مسجد بودن باب المسجد
"درب" عرفاً جزءِ مسجد است و اطمینان بر این مطلب وجود دارد.
بررسی جزء بودن "رَحَبَةُ المسجد"
بررسی لغات در مورد ماده رحب
مقاییس اللغۀ: رحب؛ أصل واحد مطّرد يدلّ على السعة؛ یعنی رحب به معنی وسعت می باشد.
مفردات: الرُّحْبُ: سعة المكان، و منه: رَحَبَةُ المسجد، و رَحُبَتِ الدّار: اتّسعت، و استعير للواسع الجوف، فقيل: رَحْبُ البطن، و لواسع الصدر، كما استعير الضيّق لضدّه، قال تعالى: «ضاقَتْ عَلَيْهِمُ الْأَرْضُ بِما رَحُبَتْ» [التوبة/ 118]
رحب به معنای گشادی و بزرگی و فضای باز می باشد و معنای آیه این است که زمين با آن فراخى و گشادی بر شما تنگ شد.
قاموس قرآن: قاموس سخن راغب را توضیح می دهد که راغب مي گويد: رَحْب، فراخى مكان است و به طور استعاره بر فراخى شكم اطلاق مي شود مثل «رَحْبُ البَطْنِ» و نيز به سعه صدر اطلاق مي شود و چون گويند: "مرحبا و اهلا" يعنى مكان وسيعى بيابى.
در نهج البلاغه خطبه 57 آمده «سَيَظْهَرُ عَلَيْكُمْ بَعْدِي رَجُلٌ رَحْبُ الْبُلْعُومِ مُنْدَحِقُ الْبَطْنِ»
پس از من مردى گشاد حلق بزرگ شكم بر شما چيره مي شود» محمد عبده می گويد: برخی گفته اند: مراد از او زيادبن ابيه یا مغيرة بن شعبه و یا معاويه است؛ ولى ظاهراً مراد امام عليه السّلام، معاويه است.
«لا مَرْحَباً بِهِمْ إِنَّهُمْ صالُوا النَّارِ قالُوا بَلْ أَنْتُمْ لا مَرْحَباً بِكُمْ أَنْتُمْ قَدَّمْتُمُوهُ لَنا فَبِئْسَ الْقَرارُ» (سوره ص: 59). طبرسى از ابوعبيده نقل مي كند "لا مرحبا به" در آیه يعنى زمين بر او فراخ نباشد.
اين كلمه چنان كه از راغب نيز نقل شد دعا و نفرين است معنى آيه چنين مي شود: بر کسانی كه داخل شدگان آتش اند، وسعت نباشد، گويند: بلكه بر شما وسعت نباشد شما اين كفر را برای ما پيش آورديد برای شما بد قرارگاهى است.
سخن اول بنا به نقلى قول پيشوايان كفر نسبت به اتباع خودشان است و مرحباى دوم جواب پيروان نسبت به رؤسا است.
در نهج البلاغه حكمت 200 حضرت علی علیه السلام می فرماید: «لَا مَرْحَباً بِوُجُوهٍ لَا تُرَى إِلَّا عِنْدَ كُلِّ سَوْأَةٍ» خوش مباد چهره هایى که جز هنگام وقوع تبهکاری ها دیده نمى شوند.
نتیجه گیری از ماده رحب این است که رحب به معنی گشایش می باشد.
چهار معنا از رَحَبَةُ المسجد
* اگر مراد از رحبة به معنی فضای داخل مسجد باشد که در برخی لغات آمده است، قطعاً جزء مسجد است و کل این فضای چهار دیواری مسجد می باشد ولو کسی پایش به زمین نخورد و خودش را آویزان نگه دارد باز در محدوده مسجد است و مثلاً نمی تواند جُنُب باشد.
* اگر مراد از رحبة فضای بیرونی مسجد و محوطه آن باشد این محل بحث ما می باشد که آیا جزء مسجد می باشد یا خیر؟.
* به آستانه درب و فناء الباب نیز تعبیر «رحبة» اطلاق شده است
* اگر مراد از «رحبة» زمینی که کنار مسجد است، باشد که در مساجد اهل سنت معمولاً چنین جائی کنار مسجد ساخته می شود که در این حالت جزء مسجد نمی باشد.
تعاریف اصطلاحی رَحَبَةُ المسجد
در تعاریف اصطلاحی عمدتاً فضای بیرونی مسجد را رحبة گفته اند که جزء مسجد نیست مثل اینکه گفته اند: "الرحبة صحن المسجد" یعنی رحبة آن فضای بیرونی مسجد است و یا گفته اند: "الرحبة ما بنی بجوار المسجد" که همان مورد چهارم می باشد که شرحش گذشت وبرخی گفته اند: "الرحبة ما اُضیف الی المسجد مُحَجَّرا به " زمینی که به مسجد اضافه شده و سنگ چینی نیز شده است؛ برخی گفته اند که "الرحبة بنا یکون امام المسجد" بنائی که جلوی مسجد ساخته می شود و دیوار دارد، ولی شاید سقف داشته باشد و یا نداشته باشد.
خلاصه اصطلاح رحبة المسجد؛ این است که هر بنائی که از در و دیوار مسجد، بیرون و به مسجد مربوط باشد.
در جلسه بعد بررسی خواهیم کرد که آیا رَحَبَةُ المسجد، جز مسجد است یا چنین نیست.
تهیه و تنظیم: حامد حسن زاده/ابوطالب متقی