پنجشنبه ۷ بهمن ۱۳۹۵ - ۱۵:۰۰
نگاهی به انواع شخصیت حقوقی

حوزه/ بین فرضی بودن شخصیت حقوقی و واقعی بودن آن فرق گذاشته می شود؛ فرضی بودن وقتی موجود می شود که قوانینی برای آن وضع شود و حدود آن مشخص شود ولی اگر بگوییم این شخصیت واقعی می ‌باشد، قانون را تابع خود می کند.

به گزارش خبرگزاری«حوزه»، حضرت آیت الله مکارم شیرازی در جلسه درس خارج «مضاربه» با موضوع «مسائل نو بنیاد شرکت» به بیان "اقسام ششگانه انواع مالکیت و توضیح قسم ششم با عنوان شخصیت حقوقی " پرداختند.

متن مباحث مطرح شده در پنجاه و پنجمین جلسه درس خارج فقه این مرجع تقلید در ذیل می آید.

جمع بندی مسائل شرکت

مسائل مربوط به شرکت در تحریرالوسیله امام (ره) چهارده مسأله می ‌باشد که بیان شد؛ در این مبحث چند مسأله باقی مانده بود که در کتاب عروه و تحریرالوسیله وجود نداشت و مرحوم صاحب جواهر آن را اضافه کرده و در جلسه قبل با عنوان "شراکت سه جهتی" بررسی شد؛ سپس به بررسی مسائل مستحدثه شرکت در عصر حاضر پرداختیم

ضمناً به مناسبت کتاب شرکت، شرکت هایی نیز مورد بحث قرار گرفت که امروزه متداول گشته است؛ در این گونه شرکت ها باید دید که کدام یک از آنها با موازین شرع سازگار است و کدام یک نیست. در ادامه بحث انواع مالکیت ها در عصر حاضر مطرح شد و اجمالی از آنها مورد بحث و بررسی قرار گرفت.

انواع مالکیت

قبل از بررسی مسائل شرکت های نو یک بحث محوری به بحث گذاشته شد که عبارت از: "مالکیت و شخصیت حقوقی" است و به تعبیر اعراب شخصیت معنوی و شخصیت قانونی گفته می ‌شود. به همین مناسبت انواع مالکیت بیان شد که در این جلسه با شرح بیشتری بیان می گردد.

مالکیت شخصی

مالکیت شخصی و خصوصی مانند مالکیت زید و یا عمرو بر اموالش است. این مالکیت از قدیم الایام در میان انسان ها معمول بوده و ظاهراً به ما قبل تاریخ برمی گردد.

مالکیت مشترک مشائی

مالکیت نوع دوم، مالکیت مشترک است که جماعتی به صورت مشاع در عین شخصی معین، مالک هستند مثلاً خانه ای از پدر که رحلت کرده است به فرزندان رسیده و تمامی فرزندان به شکل مشاع مالک آن هستند. این مالکیت نیز شخصی است یعنی اشخاص معینی مالک یک چیز می باشند.

این نوع مالکیت حتی قبل از اسلام هم بوده و مسائل مربوط به ارث از مصادیق روشن آن است.

مالکیت عنوان انسانی

سومین مالکیت، مالکیت عنوانی است که یک عنوان انسانی، مالک می باشد و در عین حال مالکین، علی البدل هستند مانند وقف بر طلاب و یا زکات و خمس که مال فقراء و سادات و مصارف هشت گانۀ آن است؛ ولی همۀ طلاب در آن وقف، مالک نیستند و یا همۀ نیازمندان مالک خمس نیستند، بلکه در هر زمان مصادیقی، مالک آن می باشند که بعد می روند و افراد دیگر مالک آن می شوند. بنابراین زکات و خمس را نمی توان در میان تمام نیازمندان موجود در شهر تقسیم کرد بلکه به بعضی می دهند و به بعضی نمی دهند. بنابراین مالکیت در این قسم به شکل عام مجموعی نیست.

مالکیت عمومی

در نوع چهارم عنوان به شکل عام مجموعی مالک است مانند اراضی خراجیه که مال تمامی مسلمانان است. بنابراین بیت المال که تقسیم می شد به تمامی کسانی که حاضر و قابل دسترسی بودند، داده می شود.

مالکیت لغیرذوی العقول

مالکیت غیرذوی العقول مانند مالکیت کعبه، مسجد و امثال آن که مالکیت نوع پنجم می ‌باشد.

این نوع مالکیت، حق تصرف دارند و می ‌توانند بفروشند و مالک هستند، ولی این عنوان، متولی دارد و عیناً مثل این است که وقف برای اولاد کرده است ولی بدون متولی نمی توان تصرف کرد. همه اولاد او مالک هستند ولی متولی نیز برای آن قرار داده است.

قسم پنجم که مالکیت برای غیرذوی العقول آمده، در روایات مطرح شده است؛

اشاره صاحب وسائل به مالکیت کعبه

صاحب وسایل در ابواب مقدمات طواف به روایاتی از این قبیل اشاره می کند؛

حدیث اول

مُحَمَّدِ بْنِ يَحْيَى عَنْ بُنَانِ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ مُوسَى بْنِ الْقَاسِمِ عَنْ عَلِيِّ بْنِ جَعْفَرٍ عَنْ أَخِيهِ أَبِي الْحَسَنِ ع قَالَ: «سَأَلْتُهُ عَنْ رَجُلٍ جَعَلَ جَارِيَتَهُ هَدْياً لِلْكَعْبَةِ كَيْفَ يَصْنَعُ، قَالَ إِنَّ أَبِي أَتَاهُ رَجُلٌ قَدْ جَعَلَ جَارِيَتَهُ هَدْياً لِلْكَعْبَةِ فَقَالَ لَهُ قَوِّمِ الْجَارِيَةَ أَوْ بِعْهَا ثُمَّ مُرْ مُنَادِياً يَقُومُ عَلَى الْحِجْرِ فَيُنَادِي أَلَا مَنْ قَصَرَتْ بِهِ نَفَقَتُهُ أَوْ قُطِعَ بِهِ طَرِيقُهُ أَوْ نَفِدَ طَعَامُهُ فَلْيَأْتِ فُلَانَ بْنَ فُلَانٍ وَ مُرْهُ أَنْ يُعْطِيَ أَوَّلًا فَأَوَّلًا حَتَّى يَنْفَدَ ثَمَنُ الْجَارِيَةِ.» (وسائل الشيعة، ج‏13، ص: 250)

بررسی سند حدیث

از نظر سندی باید گفت، این روایت صحیحه است فلذا مشکلی ندارد.

دلالت و معنی حدیث

علی ابن جعفر از برادرش موسی ابن جعفر سلام الله علیه این سؤال را پرسید که شخصی چیزی را برای کعبه هدیه کرده است و چون ملک بدون مالک نمی تواند باشد، پس ملک کعبه شده است، حال باید در قبال آن مال چه کاری انجام دهد؟ حضرت فرمودند: شخصی خدمت پدرم امام صادق علیه السلام آمد که جاریه اش را در خدمت کعبه قرار داده بود، حضرت به وی فرمودند؛ بر بالای دیواره کعبه برود و بایستد و صدا بزند، آیا کسی هست که خرجش تمام شده است یا پولش را دزدی کرده ‌اند یا غذایش تمام شده است پس بیاید پیش فلان کس که فلان جا ایستاده است و به آن شخص نیز دستور داد تا ملت را در صفی قرار دهد تا به ترتیب از نزدیک به دورتر از اشخاص بدهد تا کل پول جاریه ای که فروخته تمام شود و این مال که متعلق به کعبه بوده است و برای خرج زوار آن خرج ‌شود.

چنانچه امروزه هم نذر امام زمان (عج) را در مصالح اسلام باید خرج کرد، مثلا به سربازان امام زمان (عج) که در حوزه های علمیه هستند و وقت کار کردن در ایام تحصیل را ندارند چرا که باید آنها به وظایف علمی خود برسند، پرداخت کرد.

مال امام زمان (عج) هم عین مال کعبه خواهد بود. در خبر بعدی هم همین مطلب موجود است؛

حدیث دوم

«عَلِيِّ بْنِ إِبْرَاهِيمَ عَنْ صَالِحِ بْنِ السِّنْدِيِّ عَنْ جَعْفَرِ بْنِ بَشِيرٍ عَنْ أَبَانٍ عَنْ أَبِي الْحُرِّ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ (ع‌) قَالَ: جَاءَ رَجُلٌ إِلَى أَبِي جَعْفَرٍ ع فَقَالَ لَهُ إِنِّي أَهْدَيْتُ جَارِيَةً إِلَى الْكَعْبَةِ فَأُعْطِيتُ بِهَا خَمْسَمِائَةِ دِينَارٍ فَمَا تَرَى فَقَالَ بِعْهَا ثُمَّ خُذْ ثَمَنَهَا ثُمَّ قُمْ عَلَى حَائِطِ الْحِجْرِ ثُمَّ نَادِ وَ أَعْطِ كُلَّ مُنْقَطَعٍ بِهِ وَ كُلَّ مُحْتَاجٍ مِنَ الْحَاجِّ.» (وسائل الشیعة، شیخ حر عاملی، ج13، ص250)

شرح دلالت حدیث

شخصی خدمت امام باقر علیه السلام آمد و گفت من جاریه ‌ای به کعبه هدیه کردم که این را با 500 دینار خریده بودم، چگونه باید این را در اختیار کعبه قرار دهم؟ فرمود: برو این جاریه را بفروش و پولش را بگیر و بر دیواره حجر اسماعیل بایست و سپس ندا کن و برای هر کسی که مالش را برده اند  و هر محتاجی که برای زیارت آمده است، آن را هبه کن.

این حدیث نشان می دهد که مالکیت کعبه وجود داشته است.

بیان صاحب جواهر در تملیک به مراکز عبادی

محمد حسن جواهری (قدس سره)، صاحب جواهر نیز به این مسأله به شکل مفصل در کتاب جواهر الکلام، ج35، ص426 پرداخته است که محققین می توانند رجوع کنند.

تملیک مال به مراکز عبادی در ادیان سابق

این مطلب را نیز اضافه می کنیم که حتی قبل از اسلام هم این قسم از تملیک وجود داشت و برای مراکز عبادت یهود و نصاری چیزهایی را تملیک می کردند؛ برای آنها فرش، ظروف و جواهر و چیزهای دیگر می بردند و معابد، مالک آن می شد. امروزه نیز مردم برای بقاع متبرکه به عنوان نذر و امثال آن چیزهایی را هدیه می دهند. املاکی که برای امام رضا علیه السلام وقف می کنند، ملک آستان قدس است نه ملک امام رضا علیه السلام و بنابرین غیر انسان می تواند مالک شود.

نذر خدمت کردن مادر مریم برای معابد در بیان قرآن

علاوه بر نذر تملیکی، نذر خدمتی نیز در ادیان سابق مرسوم بوده است که در قرآن کریم به آن اشاره شده است؛ ذکر کردن قرآن و عدم طرد آن به معنی مشروعیت این عمل است، قرآن در این ‌باره در جریان تولد حضرت مریم می ‌فرماید:

«إِذْ قَالَتِ امْرَأَتُ عِمْرَانَ رَبِّ إِنِّي نَذَرْتُ لَكَ مَا فِي بَطْنِي مُحَرَّرًا فَتَقَبَّلْ مِنِّي إِنَّكَ أَنْتَ السَّمِيعُ الْعَلِيمُ * فَلَمَّا وَضَعَتْهَا قَالَتْ رَبِّ إِنِّي وَضَعْتُهَا أُنْثَى وَاللَّهُ أَعْلَمُ بِمَا وَضَعَتْ وَلَيْسَ الذَّكَرُ كَالْأُنْثَى وَإِنِّي سَمَّيْتُهَا مَرْيَمَ وَإِنِّي أُعِيذُهَا بِكَ وَذُرِّيَّتَهَا مِنَ الشَّيْطَانِ الرَّجِيمِ» (آل عمران، 36-35)

(به ياد آوريد) هنگامى را كه همسرِ«عمران» گفت: خداوندا! آنچه را در رحم دارم، براى تو نذر كردم، كه «محرَّر» (و آزاد، براى خدمت خانه تو) باشد. از من بپذير، كه تو شنوا و دانايى.

ولى هنگامى كه او را به دنيا آورد، (و او را دختر يافت،) گفت: «خداوندا! من او را دختر آوردم-ولى خدا از آنچه او به دنيا آورده بود، آگاهتر بود- و پسر، همانند دختر نيست. (دختر نمى‏ تواند وظيفه خدمتگزارى معبد را همانند پسر انجام دهد.) من او را مريم نام گذاردم؛ و او و فرزندانش را از (وسوسه ‏هاى) شيطان رانده شده، در پناه تو قرار مى ‏دهم.

این نذر برای اماکن مقدسه در این جریان تولد حضرت مریم نیز مشهود است.

شخصیت حقوقی

ششمین نوع مالکیت، شخصیت حقوقی می ‌باشد که یک عنوان اعتباری است؛ وجود خارجی ندارد و با آن، معاملۀ مالک شخصی می شود، دقیقاً مثل کسی که مالک شخصی بوده است. این عنوان، مطالباتی دارد، دیونی دارد و باید مالیات بپردازد. مانند شخص با آن رفتار می شود و نوعا خمس برای آن واجب نیست جز در بعضی جاها که واجب است.

شخصیت حقوقی بیت المالی

در قدیم، مالکیت بیت المال از این قبیل بود. بیت المال عبارت از اتاق و یا خانه نیست که اموال را در آن بریزند بلکه بیت المال هر جایی می توانست باشد. بیت المال یک عنوان فرضی و یک شخصیت حقوقی و معنوی است؛ و کسی منکر این نیست که بیت المال مالک است.

مالکیت حقوقی دولتی

در غیر منابع شرعی می توان به مالکیت دولت ها اشاره کرد. از قدیم الایام تا زمان حال دولت ها مالک بودند. البته دولت، نمایندگانی مانند رئیس جمهور و وزراء هستند که به عنوان نمایندۀ دولت کار می کنند؛ خودشان مالک نیستند و دولت مالک اصلی است. این عنوان اعتباری مالک است و دامنۀ مالکیت دولت ممکن است از همۀ مالک ها بیشتر باشد و هزاران کارمند، کارگر، نماینده و ملک و غیره در اختیار داشته باشد.

بنابراین مالکیت شخصیت اعتباری حتی می تواند از دامنۀ مالکیت اشخاص بیشتر باشد و فراتر از آنها پیش می رود.

تفاوت مالکیت بیت المال با دولت

البته مالکیت بیت المال با دولت، به یک مالکیت برمی گردد ولی یکی صبغه شرعی دارد که نامش بیت المال است و دیگری صبغه عرفی و مالکیت عرفی دارد که دولت نام گرفته است. یعنی شخصیت حقوقی از قدیم وجود داشته و دیون مطالبات و کارمند داشته است.

فرق بین فرضی بودن شخصیت حقوقی و واقعی بودن آن

در اینجا بحثی در میان حقوقدان های امروز وجود دارد که آیا این شخصیت حقوقی، فرضی است یا واقعی می باشد. یعنی بین فرضی بودن شخصیت حقوقی و واقعی بودن آن فرق گذاشته می شود؛ فرضی بودن وقتی موجود می شود که قوانینی برای آن وضع شود و حدود آن مشخص شود ولی اگر بگوییم این شخصیت واقعی می ‌باشد، قانون را تابع خود می کند. مثلاً دولت که تشکیل می شود به دنبال قانون نمی رود بلکه قانون به دنبال آن رفته و برای آن شخصیت اعتباری قائل می شود و کارمندانی را برایش مشخص می کند. منظور حقوقدان ‌ها این است که آیا قانون به دنبال اوست یا او تابع قانون خواهد بود.

انواع شخصیت حقوقی

نوع اول؛ شخصیت حقوقی خودبنیاد

نوع اول شخصیت حقوقی این است که وقتی موجود شود دیگر احتیاج به اساسنامه و ثبت در ادارۀ ثبت ندارد؛ به محض موجود شدن رسمیت می یابد. مثلا دولت و یا شهرداری وقتی موجود می شود، رسمیت می یابد. تأسیس شهرداری با شخصیت حقوقی آن همراه است و نیاز به این ندارد که در ادره ثبت، ایجاد شوند؛ به محض وجود در اعتبار عقلاء مالکیت ایجاد می شود و از این جهت شبیه مالکیت حقیقی است.

مثال های زیادی برای این نوع از شخصیات حقوقی وجود دارد، اداره های دولتی مثل: آب، برق،‌ نفت و مانند آن همه چنین مالکیتی را دارا می ‌باشند، در مورد مجلس شورا هم چنین مالکیتی موجود است. وقتی شهرداری ثبت می ‌شود نیازی ندارد که در اداره ثبت شرکت ها و شخصیت های حقوقی، ثبت شود.

نوع دوم؛ شخصیت حقوقی شرکت های تجاری

نوع دوم، شخصیت های حقوقی، شخصیتی است که به نام شرکت های تجاری مشهورند که عده ای جمع می شوند و یک شرکت تجاری تأسیس می کنند. این نوع بر خلاف قسم قبل که عام بود، خاص می باشد و باید ثبت شود. امروزه هفت نوع شرکت تجاری وجود دارد که ان شاء الله در مورد آن بحث می کنیم و باید مشخص شود که شرکت جزء کدام یک از آن انواع است؛ همچنین باید بعد از ایجاد شرکت آن را ثبت کنند. این شرکت ها بعد از تأسیس اگر ثبت نشود به رسمیت شناخته نمی شود.

نوع سوم؛ شخصیت حقوقی شخصی غیر تجاری

نوع سوم شخصیت حقوقی شخصی غیر تجاری (غیر انتفاعی) مانند مؤسسات خیریه می باشد. که این نوع نیز مانند قسم قبل باید ثبت شود و إلّا رسمیت پیدا نمی کند. بعد از ثبت، مالکیت پیدا می کند و می تواند دیون و مطالباتی داشته باشد.

إن شاء الله ادامه بحث در جلسه بعد ادامه می یابد.

تهیه و تنظیم: حامد حسن زاده

اخبار مرتبط

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha