گزارش خبرنگار خبرگزاری «حوزه»و نقد او بر چند فیلم با سویه های مذهبی، اجتماعی و دفاع مقدسی را در ذیل می خوانید.
*چراغ های ناتمام
سالهاست درباره آسیب های رایج در سینمای دفاع مقدس حرف زده می شود، اما عمده مواقع وقتی فیلمی در این ژانر تولید می شود کیفیت هنری در آن کمترین نقش را دارد، زیرا کارگردان سعی کرده به ابتدایی ترین شکل موضوع مد نظر خود را بیان کند، اتفاقی که در فیلم «چراغ های ناتمام» ساخته مصطفی سلطانی رخ داده است.
این فیلم کاری کاملا شعاری است که به هیچ وجه ساختار قوی و محکم ندارد، حتی در بحث شخصیت پردازیها هم ابتدایی ترین اصول در فیلم رعایت نشده است.
این کار کارگردان خواسته به تقلید از «آژانس شیشه ای» از نریشن استفاده کند که به هیچ وجه خوب از کار در نیامده است، چون در جای صحیح خود از آن استفاده نشده، هرچند برای چنین فیلم ضعیفی هر کاری که رخ می داد باز هم جواب نمی داد.
نکته دیگر در این فیلم انتخاب بد بازیگران است که به نظر نگارنده به هیچ وجه با نقش های مورد نظر همخوانی ندارد. در این فیلم کارگردان خواسته به تقلید از برخی آثار موفق از بازیگر طنز در کاری جدی استفاده کند تا همه بگویند: عجب انتخاب شجاعانه ای؛ غافل از اینکه همه از این انتخاب، متعجب می شوند.
البته نقد ما به کیفیت بازی مجید صالحی بر نمی گردد، زیرا انصافا وی بازیگر خوبی است، اما نکته مهم اینجاست جنس صدا و گویش صالحی به گونه ای است که در چنین نقش هایی جواب نمی دهد، هرچند فیلمساز با گریم خواسته تا حدودی، ذهنیت تماشاگران را مستقل از گذشته بازیگر کند، اما به نظرم در رسیدن به این خواسته موفق نبوده است. بازی داریوش ارجمند و شقایق فراهانی هم شدت مصنوعی و غلو است، ضعفی که درباره دیگر نقش ها نیز می تواند صدق کند.
داستان «چراغ های ناتمام» درباره نویسنده ای ایده آل گرا است که به شدت به روی آرمانهایش محکم است، اما وقتی وی با موقعیتی جدید رو به رو می شود به داشته های جدیدی می رسد که تا به امروز آنها را تجربه نکرده است. این وضعیت جدید دفاع مقدس است که به نظر به معنای واقعی جز در کلام و شعار هیچ نشانی از جنگ در خود ندارد، البته کارگردان فیلم در نشست خبری ادعا کرده این فیلم درباره شهادت است، غافل از آنکه تنها مطرح کردن اسم شهید فیلمی را دفاع مقدسی نمی کند؟
موضوع دیگری که حتما باید به آن دقت نظر داشت این است، این اثر یک کار کاملا سفارشی است مطمئنا در گیشه به هیچ موفقیتی دست پیدا نمی کند، اما تنها دستاوردی که به همراه دارد، همان تخریب ذهن تماشاگر است که به واسطه چنین کارهایی هر چه بیشتر از فیلم های دفاع مقدسی دور می شوند.
«دعوتنامه»
اما فیلم «دعوتنامه» به عنوان سومین فیلمی که در دومین شب جشنواره فیلم فجر به نمایش درآمد کاری احساسی و دوست داشتنی است که به دل می نشیند، البته جنس داستان به گونه ای است که ناخوادآگاه هر تماشاگر ایرانی حذب آن می شود، چون موضوع امام رضا (ع) است که در قلب تمام ایرانیان جا دارد. در داستان فیلم آمده است، دزدی از راه سرقت وسائل زائران امام رضا (ع) گذران زندگی می کند، اتفاقی برای وی رخ می دهد که راه جدید در زندگی برای خود پیش می گیرد.
کارگردانی این فیلم را مهرداد فرید بر عهده دارد با کارهای قبلیش نشان داده کار کردن در حوزه موضوعات دینی را قلباً دوست دارد، برای همین هم نمی توان شعار را در کارش دید، اتفاقی که می توانست با کمی بی دقتی به راحتی رخ دهد، اما چون کارگردان به آنچه ساخته بود باور داشته در «دعوتنامه» این معضل رخ نداد و ما اردات به امام غریب را به خوبی در فیلم دیدیم. درضمن در این قسمت باید از چیدمان بازیگری این فیلم به نیکی یاد کنم، به ویژه بازیهای حمیدرضا آذرنگ و میترا حجار به شدت در کار جا افتاده و تماشاگر آن را می پذیرد.
نکته دیگر به دکوپاژ و میزانسن خوب این کار بر می گردد به ویژه در صحنه هایی که حرم امام رضا (ع) تصویر می شود، تصاویر بسیار خوبی را در کار شاهد هستیم. این اتفاق به نظرم از آنجا نشأت می گیرد که جای قرار دادن دوربین در تک تک صحنه ها حساب شده است. در کنار این موضوع باید به کارگردانی خوب کار هم اشاره داشته باشیم که به نظرم، فراتر از انتظاریست که از فرید می رفت؛ اما فیلمساز به خوبی از پس آن برآمد.
نکته اساسی و بسیار مهم در این فیلم شخصیت پردازهای درست است که نشان می دهد به روی تک تک افراد در فیلمنامه فکر شده است، همین اتفاق هم باعث شده کار به هیچ وجه شعاری به نظر نیاید. درباره استقبال مخاطبان هم باید گفت، «دعوتنامه» به راحتی می تواند تماشاگر را جذب خود کند به شرطی که به درستی به مردم عرضه شود، برای همین برای اکران فیلم حتما به تهیه کننده پیشنهاد می شود با پخش کننده خوبی قرارداد ببندد.
اما در بخش پایانی این یادداشت باید اشاره ای مختصر به فیلم «شماره 17 سهیلا» داشته باشیم، کاری که کارگردانی آن را محمود غفاری بر عهده داشت. درباره این فیلم تنها یک چیز را می توان گفت. آنهم اینکه فیلم تنها برای قشر خاصی از جامعه ساخته شده که هیچ ربطی به توده مردم ندارد. این فیلم که ساختار زنانه دارد تا حدودی به ورطه نگاه های فمنیستی نیز گرفتار آمده و در آن هیچ نشانه خاصی از الگوی زن مسلمان را حداقل در شکل ظاهری شاهد نیستیم.
درباره این کار می توان همین اندازه گفت، که فیلم با پول دولت تولید شده تا تنها بخشی اندکی از جامعه را تحت تاثیر خود قرار دهد، اما این فیلم هیچ ربطی به سینما ندارد. درباره تیم بازیگری این کار هم اثر چندان چشمگیری مشاهده نشد که بخواهیم درباره آن حرف بزنیم، هرچند درباره کارگردانی آن نیز می توان چنین ضعفی را دید!
ستایش مقام مادر
اما در سومین روز جشنواره فیلم های متفاوت بر پرده سالن نمایش برج میلاد رفت.
معمولا درباره فیلم های جشنواره فجر نقد نوشتن کار چندان راحتی نیست، زیرا اکثر تولیدات بسیار کسل کننده و تلخ هستند، اما فیلم سینمایی «ماجان» اثری است که به راحتی می توان درباره آن اظهار نظر کرد، چون به واقع یک اثر سینمایی است که برای تماشاگر لذت فیلم دیدن را معنا می کند. در این فیلم که باری دراماتیک دارد، تماشاگر با اثر درگیرشده و به هیچ وجه حاضر نمی شود یک صحنه آن را از دست دهد.
در این فیلم آنچه که عیان است نقش و جایگاه مادر در فیلم نامه است. «ماجان» اثری است در ستایش مقام مادر، که با احساس تمام بیان می شود، اما این که یک فیلمساز مرد بتواند چنین احساسی را در کارش بوجود آورد نکته بسیار مثبتی است که باید بابت آن به رحمان صیفی آزاد کارگردان فیلم تبریک گفت، البته عده ای شاید بخواهند ستایش مقام مادری در این فیلم را با کلماتی چون فمنیستی بودن خراب کنند، ادعای که دوره آن به پایان رسیده، چون مقام مادر به آن اندازه بلند مرتبه است که در معارف اسلامی و قرآن و عترت مورد تاکید قرار گرفته است.
«ماجان» قصه مادری است که کودکی عقب مانده دارد. پدر خانواده که تحمل چنین فرزندی برایش دشوار است، زن را تحت فشار گذاشته تا فرزند معلول را به آسایشگاه بفرستد، اما مادر با تمام سختی هایی که تحمل می کند حاضر نمی شود کودک خود را رها کند، البته برای اینکه داستان برای تماشاگر عام، لو نرود، پایان بسیار شگفت انگیز آن را بیان نمی کنم، اما همین اندازه می دانم کسانی که بیماری قلبی دارند، به هیچ وجه صحیح نیست چنین فیلمی را تماشا کنند!
شخصیت پردازی در این فیلم بسیار قوی و مستحکم است، برای همین تمام کاراکترها باورپذیر بوده و تماشاگر آن را می پذیرد، پس بیجا نیست، انتظار داشته یاشیم مهتاب کرامتی و فرهاد اصلانی برای این کار جایزه سیمرغ بهترین بازیگر را دریافت کنند، اما بازیگر کودک این فیلم هم فوق تصور در نقشش ظاهر می شود، به نحوی که به هیچ وجه تماشاگر احساس نمی کند وی کودکی سالم است، پس به هیئت داوران پیشنهاد می کنم به هر نحو ممکن این کودک بازیگر را تشویق کرده تا بتواند در آینده همانند علی شادمان که در «میم مثل مادر»بازی فوق العاده داشت به بازیگری توانا تبدیل شود.
نکته قابل توجه دیگر در مورد «ماجان» به این امر بر می گردد که فیلم با توجه به اینکه بسیار سوزناک است، اما پایانی بسیار امیدوارانه دارد و همین مساله احساس خوش آیندی را تماشاگر به وجود می آورد. این ویژگی دقیقا بر خلاف آثاری است که در فیلم های ما به اسم آثار اجتماعی تولید شده، در واقع تولیداتی تلخ و سیاه هستند.
*نگاهی به فیلم دریاچه ماهی
فیلم بعدی «دریاچه ماهی» نام دارد. درباره این فیلم چیز زیادی نمی توان گفت، زیرا هر فردی با دیدن تنها نیم ساعت از فیلم، سالن را ترک خواهد کرد. این اثر که به اسم فیلم های دفاع مقدس تولید شده توسط فیلمسازی زن (منیر قیدی) کارگردانی شده، اما بهتر بود وی برای کار اولش سراغ اثری می رفت که بیشتر با خلقیات وی هم خوان باشد، چون مطمئنا یک فیلم ساز زن برای بیان ارزش های دفاع مقدس کاری دشوارتر از کارگردانان مرد بر عهده دارد.
در این فیلم هیچ چیزی به عنوان امتیاز وجود ندارد. بازیها یا به شدت غلو شده یا اینکه سطحی عرضه شده اند. درباره ارتباط های ماورایی نقش اول فیلم «نادر فلاح» با شهدا هم باید گفت؛ شکل ارائه شده به هیچ وجه مطلوب نبوده و در جاهایی نیز موجب خنده تماشاگر می شود.
*ویلایی ها
اما فیلم «ویلایی ها» بر خلاف «دریاچه ماهی» کار قابل قبولی است که ساختاری آبرومند دارد. قصه فیلم در دهه 60 می گذرد و روابط خانواده های نظامیان در آن ترسیم می شود. هر آنچه در «ویلایی ها» می بینیم به اندازه ای واقعی است که تماشاگر حس مصنوعی بودن از کار نمی گیرد به ویژه در زمینه بازیگری اکثر هنرپیشه ها توانسته اند نقش خود را به صورت قابل قبولی عرضه کنند.
این فیلم همانند «ماجان» کاری با استانداردهای بسیار بالا است؛ به نحوی که می توان در میان تولیدات سه شب گذشته جشنواره فجر به آن نمره قبولی داد. نکته دیگر این است که سینمای دفاع مقدس نیازمند چنین کارهایی است، آثاری که درباره خانواده رزمندگان است و بسیاری از ناگفته ها در آن بیان می شود. مطلب دیگر پیرامون «ویلایی ها» به ارزشهای معنوی کار بر می گردد که به نظرم به شکلی خوب در فیلم لحاظ شده است.
نکته دیگر که درباره این فیلم می بایست گفت؛ به استقبالی بر می گردد که در سالن منتقدان از این فیلم به عمل آمد، چون معمولا در این سالن با نگاهی سخت گیرانه به آثار نگریسته می شود، اما این فیلم به نوعی همه حاضران در جلسه را تحت تاثیر خود قرار داد تا آنها مجبور شوند فیلم را در پایان به شدت تشویق کنند.
اما بحث دیگر به تیتراز پایانی فیلم بر می گردد که از دیگر امتیازات فیلم است و به نوعی تیزهوشی کارگردان را نشان می دهد، چون در شرایطی که تمام تماشاگران تحت تاثیر فیلم قرار گرفته بودند، کارگردان با تیزهوشی، صدای غلامرضا کویتی پور را برای تیتراژ پایانی انتخاب کرده تا به نوعی پیام و تاثیرگذاری کارش را بیشتر کند.
در انتهای این یادداشت نباید از کارگردانی خوب فیلم هم غافل شد که به نظرم امتیازی خوب برای فیلمسازش محسوب می شود، این ویژگی را به طور ویژه درباره بازیگران فیلم هم می توان لحاظ کرد به ویژه بازی های پریناز ایزدتبار و طناز طبابب به شدت تاثیر گذار بود، هرچند صابر ابر نیز همچون همیشه هنرنمایی خود تماشاگر را تحت تاثیر خود قرار داد.