به گزارش خبرگزاري «حوزه»، در اين نشست علمی، حجت الاسلام حامد شيواپور نويسنده كتاب روح معنا گفت: اين كتاب در قالب پايان نامه دكتري بوده است و اصل بحث آن در مورد متشابهات قرآن و حديث است الخصوص الفاظ خاصي كه در قرآن وجود دارد و باعث پرسش مي شود مثلا عرش،كرسي، متكم و سميع بودن خداوند و ... كه در ميان مفسران و علما مطرح است كه چگونه به سوالات پاسخ مي دهند.
*سه رويكرد مفسران در زمينه الفاظ خاص قرآن
*رويكرد ظاهر و ظاهريون: كه الفاظ را به معناي ظاهري آن تفسير و ترويج مي دهند.
*رويكرد مشهور بين علماي اسلام نظريه مجاز است، یعنی این که اين الفاظ را مجاز مي دادند مثلا مي گويند يدالله، عرش ، كرسي و ... مجاز است كه يك معناي متعارف در ميان مردم دارند و تا امروز نيز تفاسير اين مطالب در كتب كلامي وجود دارد.
*رويكرد سوم «روح معنا» است که يك نظريه بي بديل در برابر نظريه حقيقت و مجاز است و مي گويد الفاظ ذكر شده مجاز نيستند و اين درست نيست هر كجا كه در خصوص اين الفاظ حرفي براي گفتن نداريم آن را مجاز بدانيم. اين نظريه معتقد است هر لفظي بر يك معناي عامي كه اصطلاحا به آن روح معنا مي گويند استوار است. يعني يك معناي مطلق وضع شده كه مردم با آن سركاردارند و يك مصداق از آن است.
در قرآن كريم آيه «ن والقلم» و ... ذكر شده است يعني اين قلم وضع شده برای ابزار نوشتن كه مصداق متعارف آن همان قلم هاي نوشتن است بنابراين اگر يك حقيقت مادی وجود داشته باشد به آن هم قلم مي گويند. نمونه بارز آن، فرشته ها که در قلب انسان ها مي نويسند به آن نيز قلم مي گويند. نياز نيست اين معنا را مجاز بدانيم اصل نظريه روح معنا است.
*نظريه روح معنا به دو صورت ايجابي و سلبي
نظريه روح معنا به دو صورت ايجابي و سلبي قابل تفسير است گاهي اوقات الفاظ وضع شده اند بر روح معنا، گاهي نيز به معناي سلبي، تفسير مي شود. يعني الفاظ در هنگام وضعشان به معناي خاص دخالت نمي كنند و خصوصيات مصاديق در نام گذاري الفاظ دخالت ندارد.
نكته اول: البته بايد گفت نظريه «روح معنا» منكر روح مجاز در قرآن نيست نمي خواهد مجاز در قرآن را انكار كند.
نكته دوم در وضع الفاظ؛ الفاظ وقتي بر روح معنا وضع مي شوند سوال ايجاد مي شود كه آيا خدا اين ها را وضع كرده است يا نه؟ البته در خود نظريه اشاره به آن نشده است گروهي از طرفداران نظريه مي گويند واضع خداوند است و گروه ديگر مي گويند نمي توانيم، بگويم خداوند واضع است و قابل دفاع نيست هر كس وضع كرده است حكيم بوده و الفاظ را بر روح معنا وضع كرده است.
اين نظريه را اولين بار غزالي يك شخصيت ويژه در اسلام وضع كرد و امروز غزالي مورد غفلت واقع شده است، اين نظريه يكي از بزرگان اسلام، صدرا بود و در زمان كنوني حضرت امام خميني از اين نظريه استقبال كردند و در آثار مختلف ايشان ديده مي شود.
در اين كتاب بيشتر گزارشگر اين نظريه بودم
در اين كتاب بيشتر گزارشگر اين نظريه بودم و خيلي نمي خواهم بگويم به آن اعتقاد دارم. شايد مهمترين ناقد اين نظريه مرحوم حاج مصطفي خميني بود..
وی مي گوید اين نظريه يك نظريه ذوقي است تا برهاني و در جاي ديگر مي گويد اين نظريه بيشتر آمیختن عرفان با زبان است و زبان يك بحث عرضي است ولي عرفان يك بحث اعتقادي است. و در هشت مورد اين نظريه را نقد كرده اند و در آخر گفتند چه اشكالي دارد معتقد بر مجاز باشيم. البته نقد خودم نسبت به اين نظريه اين است كه اين نظريه حدثي است تا برهاني.
حجت الاسلام و المسلمين حسين عرب، استاد درس خارج حوزه علميه كاشان در نقد اين اثر ضمن تشكر از نويسنده كتاب گفت: خود كتاب گوياي نقاط قوت است. با توجه به اينكه دومين اثر در اين زمينه است كه به صورت كتاب نوشته شده بسيار مهم است و در يك موضوعي كه هزاران بار نوشته شده باشد كاركردن و ايجاد اثر در موضوعي كه كتاب مستقل نبوده يك هنر است.
* عدم بررسي چرايي وضع در این کتاب
در نقد اين كتاب در چند فصل مي توان آن را بررسي كرد فصل اول مربوط به خود وضع و مسائل پيرامون وضع است كه نكاتي در اين مورد وجود دارد، اولين نكته اين است. عليرغم اينكه به چيستي وضع اشاره شده اما به چرايي وضع پرداخته نشده است.
من معتقد هستم اگر چرايي وضع روشن شود چيستي وضع هم روشن خواهد شد وضع الفاظ از كجا منشاء گرفته است و منشاء آن چيست؟ در اين كتاب اين مطلب دنبال نشده است به نظر بنده فلسفه و ريشه وضع، نياز است و واضع، شخص مشخصی نيست بر اساس نيازي كه در طول زندگي و تمدن ها هويدا شده است وضع به تعابير مختلف مطرح مي شود.
اگر يك قومي عين را چشم، قوم ديگر عين را چشمه و قوم ثالثي عين را به خورشيد تفسير كنند اين اقوام عين را بر اساس نياز تفسير كردند. اصولا وضع از طرف عموم مردم بوده است و هيج كدام با هم در ارتباط نبودند و بعدا لغويون اين كلمات را جمع كردند. مثلا لفظ «عين» در عربي 72 مرتبه ذكر شده است. بنظر مي رسد اگر نويسنده محترم در اين كتاب يك مكثي مي كردند و تاريخ وضع و تعريف وضع را با چاشني هاي اصولي بررسي مي كردند بهتر بود.
خروجي بحث اين است كه خداوند واضع نيست و مردم بر اساس نيازي كه در طول تاريخ پيش آمده است وضع صورت گرفته است. و تكامل علوم در اشتراك و افتراق الفاظ بوده است.
* عدم بررسي معناي روح در اثر
نكته بعدي اين است که اصلا در اين اثر به روايات در مورد روح پرداخته نشده است و یا اگر اشاره ای داشته خیلی ضعیف است در حالي كه شواهدي از روايات داریم كه نظريه روح معنا تاييد شده لذا اگر در اين اثر روح،مطرح شده است بايد معناي روح هم مطرح شود يكي از شواهد بسيار خوبي كه از آن مي توان در اثر استفاده كرد روح است. به نظر بنده احاديثي كه معيد نظريه روح معناست همان احاديثي كه در خصوص معاني روح است مورد استفاده واقع نشده است.
حجت الاسلام شيوا پور ادامه داد: البته در خصوص وضع، حق با استاد عرب است بايد بحث وضع را در اين اثر بسط مي دادم ولي صورت نگرفته است البته در قسمت هاي مختلف به وضع اشاره شده است.
در باب روايات متعجب شدم زیرا در آن رواياتي زيادي ذكر شده است كه به نوعي تاييد كننده نظريه روح معنا هست. مثلا در خطبه 228 و حكمت های حضرت امير(ع) فرمودند: خدا سخن مي گويد نه با زبان خدا مي شنود نه با گوش و ... به نظر بنده اين كلمات بهترين تفسير روح معنا از كلام حضرت امير(ع) است و اين خيلي درست نيست كه بگويم منظور حضرت امير مجاز بوده است يعني بگويیم خداوند مجازا سمع و ... است كه فرمايش حضرت مي توان معيد اين نظريه باشد.
حجت الاسلام و المسلمين حاج شيخ حسين عرب، استاد حوزه علميه كاشان در پاسخ گفت: چون ظاهرا آنچه نويسنده در نظر داشته كمك كردن به بحث موضوع بوده البته درلابه لاي فصل چهارم سير تاريخي تا حدودي مسايل مطرح شده است ولي به اعتقاد بنده مي توان يك فصل جدا و مستقل در باب تشابه و تحويل روح معنا در اين اثر ايجاد كرد.
بحث مطالعات تطبيقي بايد به اين كتاب اضافه شود تا حدودي در باب معرفت الله صورت گرفته است ولي جا دارد كه مطالعات تفسيري تطبيقي به اين كتاب اضافه شود چرا كه در برداشت تفسير و رفع ابهام بسيار مناسب است. و به اعتقاد بنده اين مطالب مي تواند زمينه ساختن يك نظام فكري و معرفتي باشد يكي از مواردي كه جاي آن در اين اثر خالي است و مي توان در خصوص آن بحث شود بحث مربوط به معاد است.
معاد يكي از پايه هاي اساسي است و فلسفه ستيزاني كه به ميدان آمدند و به اعتقاد بنده با شمشير چوبين به جنگ ذولفقار رفتند مي خواهند بساط ملاصدرا را جمع كنند چرا كه زير بار نمي روند و معاد را قبول ندارند.
به تعبير آيت الله جوادي آملي كه ايشان از علامه نقل نمودند: خداوند بحث معاد را هنوز روزی حوزه ها نكرده است. يكي از مكان هايي بسيار مناسب كه مي تواند نظام فكري و معرفتي را در باب معاد، بستر سازي آن را فراهم كردحوزه است.
نكته بعدي كه مي توان قيد كرد تجسم اعمال در قيامت است قرآن قائل به عينيت است و سه نوع پاداش داريم: وضعي، علل و معلولي و عيني ولي قرآن معتقد به عيني بودن است.