به گزارش سرویس بین الملل خبرگزاری «حوزه»، نماز جمعه این هفته هامبورگ به امامت حجت الاسلام والمسلمین رمضانی امام و مدیر مرکز اسلامی هامبورگ اقامه شد. مدیر مرکز اسلامی هامبورگ در خطبه های این هفته به ادامه مباحث حیات دینی پرداخت.
متن خطبه های نماز جمعه این هفته هامبورگ به این شرح است:
یکی از مطالبی که در آن جای هیچ تردیدی نیست و در مباحث پیشین نیز بر آن تأکید شده است، این است که رابطۀ دقیق با دین تأثیر عمیقی بر آرامش روحی انسان دارد، و آدمی را در تحلیل و داوری مسائلی که با آن برخورد دارد یاری می دهد، همچنین انسان دیندار کمتر با چالش و کج فهمی مواجه می شود. لذا آرامش روحی آن گوهر ارزشمندی است که همگان در پی آن هستند امّا مهم آن است چگونه می توان به این مهم دست یافت.
رابطۀ دین داری و رسیدن به آرامش روحی
در آموزه های دینی به شکل شایسته ای به این پرسش ـ راه رسیدن به آرمش روحی چیست؟ ـ پاسخ داده شده است. به این بیان که مطابق آن آموزه ها، دین آدمی را به این گوهر می رساند، و به ایشان یاد می دهد که چگونه می تواند به این گوهر ارزشمند دست یابد. اموری نظیر: دعا، بازگشت به حق، یاد خدا، تفکر صحیح دربارۀ خود و جهان، از جمله راههایی هستند که در آموزه های اسلامی بر آن تأکید شده، و باید ملاک عمل انسان قرار گیرند. به همین جهت نباید از این نسخه ها به راحتی عبور نمود، بلکه می بایست دربارۀ آنها با تفکر و اندیشه برخورد نمود، و تلاش کرد با عمل به این نسخه ها، از نتیجۀ قطعی آن بهره جست.
نقش دعا در آرامش روح انسان
یکی از موضوعاتی که امروزه کانون توجه مراکز علمی می باشد اهمیت دادن به دعا کردن و توجّه نمودن به خدا و راز و نیاز با او، و همه چیز خود را به خالق بی منتها سپردن است. به گونه ای که برخی از دانشمندان بر این باورند خدا کشف شدۀ علم و دانش بشری است، لکن اندیشمندان متفکر مسلمان معتقدند توجّه نمودن به خدای تعالی به عنوانِ کامل مطلق، خواست و ندای فطری و درونی هر انسانی است. لذا انسان برای رسیدن به فطرت اصیل خود نیازمند یک بازگشت حقیقی به سوی خویشتن است. زیرا غباری که بسیاری از آدمیان بر روی فطرت خود گذارده اند مانعی جدی برای توجّه به ذات اقدس ربوبی است. بر همین اساس می توان با زدودن غبار از آیینه جان و دل بار دیگر به آن فطرت حقیقی بازگشت نمود، و آن حقیقت مطلق را احیاء و زنده کرد.
روشن و واضح است که امروزه با توجه به تحولات و پیشرف های علمی که در دنیا رخ می دهد، نمی توان نقش دعا را در آرامش روحی انسان نادیده گرفت و آن را خرافه دانست، بلکه باید آن را اساس و پایۀ تمام باورهای حقیقی انسان دانست.
بر این اساس اگر «دعا و یاد حق» در نسل بشر احیاء و زنده شود، آرامش حقیقی برای وجود انسان باز خواهد گشت، و آدمیان از این بی قراری و اضطراب و آشفتگی رهائی خواهند یافت. زیرا همین توجّه واقعی است که می تواند آدمی را از شقاوت و بدبختی خلاص و رها سازد. چه اینکه خدای تعالی در قرآن کریم در خصوص این موضوع می فرماید: «وَ أَدْعُوا رَبِّي عَسى أَلاَّ أَكُونَ بِدُعاءِ رَبِّي شَقِيًّاً؛ و پروردگارم را مى خوانم؛ و اميدوارم در خواندن پروردگارم بى پاسخ نمانم».[1]
یکی از مسائلی که باید به آن توجه لازم داشت این است که آدمی اگر خود را از این غفلت ها رهایی بخشد، و اراده ای جدّی برای رسیدن به رابطه و انس با خدای تعالی داشته باشد، و قلب خویش را حقیقتاً متوجه خداوند سازد، قطعاً به اجابت الهی خواهد رسید؛ البته در صورتی که به این مراحل یقین و باور داشته باشد. چرا که امام صادق(ع) در این باره فرموده اند: «إِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَجَلَّ لا يَستَجيبُ دُعاءً بِظَهرِ قَلبٍ ساهٍ، فَإِذا دَعَوتَ فاقبِل بِقَلبِكَ، ثُمَّ استَيقِن بِالإجابَةِ؛ خداوند عز و جل دعايى را كه از دل غافل باشد، اجابت نمىكند. پس هرگاه دعا كردى و با توجّه قلب باشد، يقين داشته باش كه اجابت مى شود».[2] با این نگاه و باور و انس است که هم آدمی به آرامش درونی می رسد و هم امید به زندگی پیدا می کند. زیرا به تکیه گاهی مطمئن دست یافته که هم قدرت تحمل او را نسبت به سختی ها و شرایط افزایش خواهد داد، و هم در حقیقت یأس و ناامیدی از فکر و زندگی او رخت خواهد بست.
نقش اندیشه در تربیت فکری انسان
آنچه که امروزه در همۀ مراحل زندگی و خصوصاً در فضای آموزشی و تربیتی باید به صورت یک اصل و پایه قرار گیرد «اندیشیدن و تفکر» است. زیرا با تفکر صحیح انسانها به شناخت و تحلیل صحیح و عمیق از مسائل و حوادث خواهند رسید، و چشم انداز زندگی و آینده را روشن و شفاف و زیبا خواهند دید. بنابراین باید روش درست اندیشیدن را به آدمیان آموخت تا به گنج وجودی خود پی ببرد.
ای برادر تو همان اندیشه ای ما بقی تو استخوان و ریشه ای
گر گل است اندیشۀ تو گلشنی ور بود خاری تو هیمۀ گلخنی[3]
اگر اندیشه ورزی در زندگی انسانها راه پیدا کند، می تواند بر تمام مشکلات پیروز شده، و هراسی در دل خود راه ندهد، که نتیجه اش عدم نگرانی و اضطراب خواهد بود. زیرا انسان خردمند و متفکر با اندیشه ورزی تلاش می کند برای آنچه که با آن مواجهه می شود راه حلی پیدا نماید. به عنوان نمونه انسان فکور و اندیشه ورز هیچگاه از بی مهری ها و بی اعتنائی ها رنج نخواهد برد، هرچند آن را برای طرف مقابل امری ناپسند می داند و تلاش می کند او را راهنمایی و ارشاد نماید، و وی را از پوچ انگاری و آزار رساندن به دیگران برحذر می دارد.
لکن در مواجهه با پدیدۀ بی مهری خود را نمی بازد و گم نمی کند، و یأس و نا امیدی را در خود راه نمی دهد، بلکه با آن کنار می آید. زیرا بی اعتنایی و بی مهری و حتی غیبت و تهمت دیگران را نسبت به خودش، یک نوع کاستی شخصیتی در خود نمی پندارد، بلکه این امور ناپسند را جزء فضائل و ارزشهای آدمیان نمی داند. چنین فردی با این نوع نگاه و اندیشه نسبت به حوادثی که پیرامون وی رخ می دهد، با تفکر و منش صحیح با آن برخورد نموده و به مسیر زندگی خود ادامه می دهد. همچنین در خصوص اینکه دیگران نسبت به او چه فکری می کنند، توجه نشان نمی دهد.
نداشتن اندیشه صحیح عامل بی هویتی انسان
متأسفانه فقرِ اندیشه ورزی و کوته نظری و نبود اندیشه و فکر صحیح، گاهی آدمی را دچار بیهویتی و پوچ انگاری می نماید؛ و چه بسا حتی به خودزنی و خودکشی روی آورده و از وجود خود رنج می برد. زیرا بخش عمده ای از آسیب هایی که دربارۀ انسان رخ می دهد به خاطر عدم اعتماد به نفس و نبودن خود باوری و گم کردن شخصیت واقعی خویشتن است. چرا که به تعبیر یکی از اساتید معروف جامعه شناسی در دانشگاه پرینسون «رونالد لایت»[4] تنها در آمریکا در حال حاضر پنج میلیون نفر زندگی می کنند که در دوران عمرشان لااقل یک بار اقدام به خودکشی کرده اند، و البته با تمام کوشش هایی که از سوی انجمن های مبارزه با خودکشی در این زمینه به عمل آمده است، اثر قابل ملاحظه ای حاصل نشده است. چرا که این افراد کسانی هستند که به خاطر نا امیدی و احساس پوچی، تنهایی و بی اعتقادی به زندگی، دلهره و اضطراب و تشویش از بحران های اجتماعی، این حرکت ناپسند را انجام می دهند؛ و این امری نیست که با اندیشه ورزی صحیح قابل علاج باشد،[5] بلکه علاوه بر آن نیازمند رفتارسازی صحیح بر اساس اندیشۀ برخواسته از دینداری می باشد.
سخن پایانی
قطعاً اگر انسان دربارۀ خود، جهان، خدا و معاد به شکل صحیحی تامّل نماید، خود را به آرامش روحی و طمأنینه میرساند و انگیزۀ زیستن را در خویشتن افزایش می دهد. چه اینکه تلاش و همّت در اندیشه ورزی صحیح، انسان را به اوج قله های کمال رسانده و برای خوب زیستن انگیزه می دهد، و از هر نوع پوچی و تحقیر و سرگردانی رها می سازد.