به گزارش سرویس بین الملل خبرگزاری حوزه، نماز جمعه این هفته هامبورگ به امامت حجت الاسلام و المسلمین رمضانی رئیس مرکز اسلامی هامبورگ برگزار شد.
حجت الاسلام و المسلمین رمضانی در خطبه های نماز جمعه این هفته گفت: به طور کلی حیات انسان دارای سه مرحله است: «حیات جنینی، زندگی دنیوی و زندگی اخروی»، و هر مرحله ای علّت طبیعی پیدایش مرحلۀ بعدی است، لذا این سه مرحله در طول هم هستند؛ زیرا حیات انسان در ابتدا از رحم مادر آغاز می شود، سپس به این دنیا می آید و با مجموعه ای از حوادث و مسائل و مشکلات مواجه می شود و در نهایت از این عالم به عالم آخرت که به آن «عالم بقاء» نیز گفته می شود، سفر می کند. از همین رو در آموزه های دینی برای هر کدام از این سه مرحلۀ حیات انسان، تفسیرهای دقیق و عمیقی ارائه شده است.
ارتباط صحیح انسان با حیات دنیوی
خطیب جمعه هامبورگ ادامه داد: از میان این سه مرحله از زندگی بشر، فقط حیات دنیوی در اختیار انسان است، زیرا نه برای آمدن به این دنیا اختیار دارد، و نه برای رفتن! بدین بیان که برای ایشان مدت و زمانی تغییر ناپذیر و حتمی را مقدَّر نموده اند که آدمی باید هنگام پایان یافتن آن مدت، خود را برای سفر از این دنیا مهیا ساخته و به سرای ابدی برود. پس باید در این دنیا به گونه ای زندگی کند و با آن ارتباط برقرار کند که به اصلاح امور خویش و دیگران بپردازد؛ چراکه پیامبر اکرم(ص) در این خصوص فرموده اند: «أصلِحوا دُنياكُم، وَاعمَلوا لِآخِرَتِكُم، كَأَنَّكُم تَموتون غَداً؛ دنیای خویش را اصلاح نمائید و آن چنان برای آخرت تلاش کنید که گویا فردا خواهید مرد».[1] بنابراین آدمی باید تلاش جدّی کند که با آگاهی کامل به حقیقت حیات دوران این عالم برسد، و آن را بر اساس حقایقی که نسبت به آن علم و آگاهی دارد سپری کند.
وی افزود: البته برخی از انسان ها متأسفانه تا آخر حیات دنیوی در بی خبری و گنگی و کوری و کری به سر می برند، و خدای تعالی در قرآن کریم در مورد آنان می فرماید: «صُمٌّ بُكْمٌ عُمْيٌ فَهُمْ لا يَرْجِعُون؛ آنها كران، گنگها و كورانند؛ لذا (از راه خطا) باز نمى گردند».[2] که این افراد در آخرت قطعا گمراه ترین اشخاص خواهند بود. چرا که قرآن کریم در توصیف چنین افرادی می فرماید: «وَ مَنْ كانَ في هذِهِ أَعْمى فَهُوَ فِي الْآخِرَةِ أَعْمى وَ أَضَلُّ سَبيلاً؛ اما كسى كه در اين جهان (از ديدن چهره حق) نابينا بوده است، در آخرت نيز نابينا و گمراهتر است!».[3] در این آیه شریفه بینایی و بصیرت در این جهان، محور و یا بینش و روشن بینی جهان بعدی ـ یعنی آخرت ـ به حساب می آید. لذا هر کسی با داشته ها و اندوخته های خود محشور می شود.
دو نگاه متضاد توحیدی و ماتریالیستی دربارۀ حیات دنیوی
رئیس مرکز اسلامی هامبورگ خاطر نشان کرد: در نگاه ماتریالیستی تصورات اجتماعی مولود و ساخته شده عوامل تولیدی است، و همین ابزار تولیدای است که روابط جدی انسانها را می سازد. اما در نگاه قرآنی و توحیدی، این انسان است که با نگاه جامع دربارۀ خود همۀ تحولات سیاسی و اجتماعی و فرهنگی را می تواند جهت دهد، و بر اساس باورهای جاودانه مسیر زندگی در این دنیا را رهنمون شود. بدین بیان که میان ماده و معنی را جمع سالم می کند، نه در مسیر افراط می رود و نه در مسیر تفریط! بلکه همواره در خط اعتدال مبتنی بر عقلانیت قرار دارد. انسانی که با نگاه توحیدی و الهی به این جهان می نگرد، میان امیال مادی و معنوی تعادل ایجاد می کند، و هیچگاه دنیا را هدف خود قرار نمی دهد. چرا که دنیا وسیله ای بیش نیست؛ و انسان الهی به دنیا نگاه ابزاری دارد، زیرا آن را مزرعه ای برای کشت زیبایی های اخلاق و عقیده و عمل می داند. و این اعتقاد بر گرفته از حدیث شریف نبوی(ص) «الدُّنيا مَزرَعَةُ الآخِرَة»[7] می باشد. انسان موحد با این نگاه به جهان و دنیای مادی، در آن زندگی می کند. زیرا امام مجتبی(ع) نسبت به تلاش نمودن در دنیا برای رسیدن به آخرتی آباد فرموده اند: «اعْمَلْ لِدُنْيَاكَ كَأَنَّكَ تَعِيشُ أَبَداً وَ اعْمَلْ لآِخِرَتِكَ كَأَنَّكَ تَمُوتُ غَداً؛ آن چنان در جهت زندگی مادی کوشا باش، مثل این که می خواهی تا ابد زندگی کنی و برای حیات واپسین نیز چنان تلاش کن که گویا فردا می میری».[8] بر اساس همین نگاه سازنده است که مؤمنان در زندگی خود همواره توشه بر می دارند، تا آنچه را که برای خود می فرستد یک حیات مطلوب و آرام بخش را برای او مهیا سازد. همچنین این نگاه سبب می شود که وی از لحاظ روحی و روانی و فکری امنیت پیدا کند، و هیچگاه از مرگ ـ که بسیاری از آن هراسان هستند ـ نترسیده، بلکه آن را به نوعی برای خود تحفه بداند.
آثار اعتقاد و باور داشتن به آخرت
حجت الاسلام و المسلمین رمضانی ادامه داد: یکی از مهمترین آثار اعتقاد به آخرت و معاد، این است که انسان به حقیقت واقعی خود برمی گردد. او از درون، خود را مراقبت می نماید و اجازه نمی دهد نفسش در سیاه چال بندگی هوا و هوس قرار گیرد. همچنین لحظه ای از حقیقت خود غافل نمی شود، زیرا فراموش کردن و غافل شدن از خود، بیگانه شدن با خود را در پی دارد. به همین جهت خدای تعالی در قرآن کریم می فرماید: «نَسُوا اللَّهَ فَنَسِيَهُم إِنَّ الْمُنافِقينَ هُمُ الْفاسِقُون؛ خدا را فراموش كردند، و خدا (نيز) آنها را فراموش كرد (، و رحمتش را از آنها قطع نمود)؛ به يقين، منافقان همان فاسقانند!».[11]
وی افزود: مهم ترین فلسفه معاد را می توان رهایی از هر بن بست و هر نوع بیهودگی دانست؛ چراکه انسان مؤمن با این فهم و نگاه، خود را به کمال مطلوب و نهائی می رساند؛ هرچند در عالم آخرت هر نیکوکاری به پاداش خود می رسد و یا هر جنایت کاری به کیفر خود! امّا فلسفۀ وجودی معاد فقط برای این امور نیست، لذا آنچه که در این باره گفته می شود لازمۀ چنین عالمی است. البته در آنجا عدالت خداوند بروز و ظهور می نماید، و انسانها به آنچه که نسبت به آن وعده وعید داده شده بودند، خواهند رسید. امّا عالم آخرت ـ بر اساس آنچه که آدمیان برای خود فرستادند ـ محل زندگی ابدی ایشان است؛ و در حقیقت حضور نزد قدرت مطلق می باشد «في مَقْعَدِ صِدْقٍ عِنْدَ مَليكٍ مُقْتَدِر؛ در جايگاه صدق نزد خداوند مالك مقتدر»[12] و این همان فرق اساسی بین مؤمنان غیر مؤمنان است. زیرا در مکتبی که معاد و آخرت تعریف و جایگاهی نداشته باشد، آدمی در اندوه و پوچی و تحیُّر و سرگردانی فرو خواهد رفت، و فلسفه حیات و زندگی را به درستی نخواهد فهمید.