به گزارش خبرگزاری «حوزه»، کتاب «معاد استدلالی» اثری از مرکز تحقیقات اسلامی است که در 15 بخش به موضوع معاد پرداخته که در شماره های گوناگون تقدیم حضور شما علاقمندان می گردد.
* مواقف قيامت
- ميزان
در قيامت براى مردم مواقفى وجود داردكه بايد از آنها بگذرند يكى از آنها موقف ميزان است .
قرآن مى فرمايد:
((وَ نـَضـَعُ الْمـَوازيـنَ الْقـِسـْطَ لِيَوْمِ القِيمَةِ فَلا تُظْلَمُ نَفْسٌ شَيْئاً وَ اِنْ كانَ مِثْقالَ حَبَّةٍ مِنْ خَرْدَلٍ اَتَيْنا بِها وَ كَفى بنا حاسبِينَ/ روز قـيـامـت مـيـزانـهاى عدالت را خواهيم نهاد، پس به كسى چيزى ستم نرود و اگر عملى هموزن دانه خردلى باشد، در حساب آوريم و كافى است كه ما حسابگر باشيم .
مـيـزان بـه مـعـنـى ابـزار سـنـجـش و وزن كـردن ، مـفـهـوم گـسـترده اى دارد كه در موارد بسيارى استعمال مى شود:
1 ـ ((وَالسَّمـاءَ رَفـَعـَهـا وَ وَضـَعَ الْميزانَ/ خداوند آسمان را بالا برده و ميزان را نهاده است .
2 ـ ((وَ اَنْزَلْنا مَعَهُمُ الْكِتابَ وَالْميزانَ/ ما به همراه پيامبر كتاب و ميزان (سنجش حق و باطل ) فرو فرستاديم .
مـيـزان اشـيـاء مـتفاوت است، ميزان صحت فكر و استدلال، علم منطق است و ميزان شعر، علم عروض اسـت و مـيـزان مـقدار حرارت يا سرعت بگونه اى ديگر است ، ما نمى توانيم يكى از اينها را به جاى ديگرى استفاده كنيم .
هـشـام گـويد: از امام صادق (ع ) پرسيدم مراد از (وَ نَضَعُ الْمَوازينَ الْقِسْطَ لِيَوْمِ القِيمَةِ فلا تُظْلَمُ نَفسٌ شَيْئاً) چيست ؟ فرمود: انبيا و اوصيا ميزان هستند.
در روايـات اسـلامـى آمده است كه انسانهاى كامل ميزان و ترازوى سنجشند و هركس در مقايسه خود بـا آنان ، از نظر ايمان ، عمل ، تقوا، عدالت ، شهامت و ... مى تواند وزن و عيار خود را دريابد. كردار انبيا و اوصيا ميزان دقيق و كامل ، براى ارزشيابى انسان ها مى باشد.
- حسابرسى و چگونگى آن
زنده شدن مردگان و قرار داده شدن ميزان به منظور رسيدگى به حسابهاست . آيات و روايات ، بيانگر چگونگى آن است :
الف ـ سؤ ال از همه
فَلَنَسْئَلَنَّ الَّذينَ اُرْسِلَ اِلَيْهِمْ وَ لَنَسْئَلَنَّ الْمُرْسَلينَ/ بطور حتم از كسانى كه پيغمبر به سوى آنها فرستاده شده ، پرسش مى كنيم و بطور حتم از فرستادگان نيز خواهيم پرسيد.
ب ـ پرسش از حالت ها و عمل ها
((وَ لَتُسْئَلُنَّ عَمّا كُنْتُمْ تَعْمَلُونَ/ و از آنچه مى كرده ايد بازخواست مى شويد.
در آيه ديگرى مى خوانيم :
فَمَنْ يَعْمَلْ مِثْقالَ ذَرَّةٍ خَيْراً يَرَهَُ وَ مَنْ يَعْمَلْ مِثْقالَ ذَرَّةٍ شَرًّا يَرَهُ/ هر كس كه هموزن ذره اى نيكى كرده باشد، (پاداش) آن را ببيند و هر كس كه هموزن ذره اى بدى كرده باشد، (سزاى) آن را ببيند.
((وَ اِنْ تُبْدُوا ما فى اَنْفُسِكُمْ اَوْ تُخْفُوه يُحاسِبْكُمْ بِهِ اللهُ/ و اگر آنچه در نهاد شماست عيان كنيد يا نهان كنيد خدا شما را براى آن ، به حساب مى كشد.
حضرت لقمان به فرزند خود مى گويد:
((يا بُنَىَّ اِنَّها اِنْ تَكُ مِثْقالَ حَبَّةٍ مِنْ خَرْدَلٍ فَتَكُنْ فى صَخْرَةٍ اَوْ فىِ السَّمواتِ اَوْ فىِ الاَْرْضِ يَاءْتِ بِهَا اللهُ اِنَّ اللهَ لَطيفٌ خَبيرٌ/ پـسـرم ! اگـر بـه انـدازه سـنـگـيـنـى دانـه خـردلى (كـار نـيـك يـا بـد) بـاشـد، و در دل سنگى يا در (گوشه اى از) آسمانها و زمين قرار گيرد، خداوند آن را(در قيامت براى حساب ) مى آورد، خداوند دقيق و آگاه است.
هـارون از ابـن زيـاد نـقـل كـرد كـه گـفـت : از امام جعفر صادق (ع) شنيدم (درباره اين آيه : ((قُلْ فـَللّهِِ الْحـُجَّةُ الْبـالِغـَةُ)) بـگـو بـراى خـداونـد دليل رسا (و قاطع) است فرمود:
بـه درسـتـى كـه خداوند در قيامت به بنده اش مى گويد: بنده ام ! آيا عالم و آگاه بودى ؟ پس اگـر گـفـت : آرى، بـه او مـى گـويـد: آيـا بـه آنـچـه مـى دانـسـتـى عـمـل كـردى ؟ و اگـر گـفـت : جـاهـل و نـاآگـاه بـودم ، بـه او مـى گـويـد: چـرا ياد نگرفتى تا عـمـل كـنـى ؟ پـس خـداونـد بـا او بـه خـصومت (و درشتى ) برخورد مى كند. اين است حجّت رساى خداوند بر خلقش )).
معاوية بن عمار مى گويد: از امام جعفر صادق (ع ) شنيدم ، فرمود:
((هـمـانـا مردى از شما در محله مى باشد كه خداوند او را در برابر همسايگانش حجت قرار مى دهد (و بـه او احتجاج مى كند)، پس به آنها مى گويد: آيا فلانى در ميان شما نبود؟ آيا سخنانش را نمى شنيديد؟ آيا گريه هاى دل شب او را (از ترس خدا) نمى شنيديد؟ پس (اين مرد) حجت خدا بر آنهاست ))
عبدالاَْعلَى مى گويد از امام صادق شنيدم كه مى فرمود:
((روز قـيـامـت ، زن زيـبـايـى كـه بـه خاطر زيبايى اش گمراه شده آورده مى شود. او مى گويد خـدايـا مـرا زيبا آفريدى كه به اين لغزشها افتادم . پس حضرت مريم (ع) را مى آورند، از او سؤال مى كنند: تو زيباترى يا مريم ؟ ما او را زيبايى داديم ولى او منحرف نشد و مرد زيبايى را كه به خاطر زيبايى اش گمراه شده مى آورند، او مى گويد: خدايا مرا زيبا آفريدى كه به دام زنـان گـرفـتـار شـدم . پس يوسف (ع) آورده مى شود، در آن هنگام گويند: تو زيباترى يا يـوسـف ؟ او را زيـبايى داديم و منحرف نشد؛ و صاحب بلا را كه به خاطر آن به انحراف كشيده شـده مى آورند، او مى گويد: خدايا، بلايت را بر من شديد كردى كه منحرف شدم ، پس حضرت ايـّوب (ع) را مـى آورنـد و گـفـتـه مى شود: ابتلاى تو شديدتر بود يا ابتلاى ايوب ؟ بلا و گرفتارى او را گرفت امّا منحرف نشد.
- انواع مردم از لحاظ حساب
روز جزا، مردم چهار گروه مى باشند:
1 ـ گـروهـى بـى حـسـاب بـه بـهـشـت مـى رونـد كـه آنـهـا عـبـارتـنـد از: اهل صبر، اهل بخشش ، اهل محبّت در راه خدا.
ابـوحـمـزه ثـمـالى از امـام بـاقـر (ع) و ايـشـان از پـدرانـش ـ تـا بـرسـد بـه پـيامبر (ص) ـ نقل مى كند كه فرمود:
((... روز قـيـامـت مـنـادى صدا مى زند، كجايند اهل صبر؟ گروهى از مردم به پا مى خيزند كه با اسـتـقبال دسته اى از فرشتگان روبه رو مى شوند. فرشتگان به آنان مى گويند: صبر شما در چه بود؟ پاسخ مى دهند: در اطاعت خدا و دورى از نافرمانى اش صبركرديم . پس نداكننده اى از طـرف خـداونـد مـى گـويد: بندگان من راست مى گويند، راهشان را باز كنيد تا بدون حساب داخـل بـهـشـت شـونـد. سـپـس نـداكـنـنـده ديـگـرى صـدا مـى زنـد، اهـل فـضـل و بـرتـرى كـجـايـنـد؟ گـروهـى از مـردم كـه بـا اسـتـقبال دسته اى از فرشتگان رو به رو مى شوند، به پا مى خيزند. فرشتگان به آنان مى گويند: فضلى كه داراى آن هستيد، چيست ؟ پاسخ مى دهند: با ما در دنيا به نادانى برخورد مى شـد، مـا تـحـمّل كرديم ، به ما بدى مى شد پس مى بخشيديم . ندا كننده اى از طرف خداوند مى گـويـد: بـنـدگـان مـن راسـت مـى گـويـنـد، راهـشـان را بـاز كـنـيـد، بـدون حـسـاب داخـل بـهـشت شوند. سپس نداكننده ديگرى از طرف خداوند صدا مى زند، كجايند همسايگان خدا در خـانـه خـود؟ گـروهـى از مردم ... به پا مى خيزند. فرشتگان به آنان مى گويند: كار شما در دنـيـا چه بود كه با آن ، همسايه خدا در خانه اش شده ايد؟ پاسخ مى دهند: ما براى خدا همديگر را دوسـت مـى داشـتـيـم و بـه يـكـديـگـر بـخـشـش مـى كـرديـم و گـرفـتـاريـهـا را تحمّل مى كرديم پس ندا كننده ، از طرف خدا صدا مى زند: بندگان من راست مى گويند، راهشان را باز كنيد تا به همسايگى خدا در بهشت بدون حساب روند ...))
2 ـ دسته اى بى حساب وارد جهنّم شوند. قرآن مى فرمايد:
((اوُلئِكَ الَّذيـنَ كـَفـَروُا بـِايـاتِ رَبِّهـِمْ وَ لِقـائِهِ فـَحـَبِطَتْ اَعْمالُهُمْ فَلا نُقيمُ لَهُمْ يَوْمَ الْقِيامَةِ وَزْناً))
آنان هستند كه به نشانه هاى پروردگارشان و به ديدارش ، كافر شدند در نتيجه كارهايشان بى ارزش گشت . پس روز قيامت براى آنها وزنى به پا نمى كنيم (اعمالشان را نمى سنجيم و حساب نمى كنيم ).
امام رضا(ع ) از پدرانش از رسول خدا (ص ) روايت مى كند:
((هـمانا خداوند همه انسانها را حساب مى كند جز كسى را كه به خدا شرك ورزيده است ؛ زيرا او حساب نمى شود و امر مى شود كه به آتش بيفتد.))
3 ـ عده اى از گناهكاران مؤمن را در روز قيامت در موقف حساب نگه مى دارند و خداوند حساب آنها را به عهده مى گيرد، بگونه اى كه از حسابشان كسى را آگاه نمى كند، گناهانشان را معرفى مى كـنـد تا اينكه به آنها اقرار مى كنند، خداوند به نويسندگان اعمالش مى فرمايد: گناهانش را به نيكى تبديل كنيد و آن را براى مردم ظاهر كنيد، پس آن گاه مردم مى گويند: براى اين بنده يك گناه هم وجود ندارد. سپس خداوند او را به بهشت امر مى كند ...
4 ـ حضرت على (ع ) فرمود:
بـنـده را نـزد خـداونـد نـگـه مـى دارنـد، خداوند مى فرمايد: نعمتهاى من براو عملش بسنجيد، پس عـمـل او در بـين نعمتها گم مى شود و قابل مقايسه نمى ماند و ملائكه اين مطلب را اعلام مى كنند. خـداوند مى فرمايد: نعمتهايم رابه او ببخشيد و بين خوبيها و بديهايش مقايسه كنيد، پس اگر آنـهـا مـسـاوى بـودنـد، خـداونـد شـر را بـا خـيـر بـرطـرف مـى كـنـد و او را بـه بـهـشـت داخـل مـى كـنـد و اگـر خـيـرش بـيـشـتـر از شـرّش بـود، خـداونـد هـم بـا فـضـلش بـا او عـمـل نـمـوده و بـيـش از آنـچـه دارد بـه او مـى دهـد؛ و اگـر شـرّش بـيـشـتـر از خير بود و در عين حـال آن شـخـص از اهـل تـقـوا بـوده و بـه خـداى بـلنـدمـرتـبـه شـرك نـورزيـده بود، پس او از اهـل آمـرزش مـى بـاشـد، خـداونـد اگـر بـخـواهـد او را بـه رحـمـتـش مـى آمـرزد و با فضلش مى پوشد.))