شنبه ۳ آذر ۱۴۰۳ |۲۱ جمادی‌الاول ۱۴۴۶ | Nov 23, 2024
آیت الله العظمی مظاهری

حوزه/ من از خانم‌ها و آقايان تقاضا دارم يکی از دعاهايتان همين باشد. به کسی که غيبتش را کرده‌ايد و بدگويی او را کرده‌ايد، دعا کنيد. دعا برای خودش و دعا برای خانواده‌اش و دعا برای عاقبت به‌خيری او کنيد تا جبران مافات شود.

به گزارش خبرگزاری «حوزه»،یکی از بزرگترین گناهان مورد ابتلا در جامعه امروزی مسئله حق الناس است که در این راستا، سلسله دروس اخلاق شنیدنی و خواندنی حضرت آیت الله مظاهری در شماره های مختلف تقدیم نگاه شما خوبان خواهد شد.

 

جلسه دوم: حق الناس آبرویی (1)

 

بسم الله الرّحمن الرّحیم

الحمدلله ربّ العالمین والصلاة والسّلام علی خیر خلقه أشرف بریته ابوالقاسم محمّد صلی الله علیه و علی آله الطیّبین الطاهرین و عَلی جمیع الانبیاء وَالمُرسَلین سیّما بقیة الله فی الأرضین و لَعنة الله عَلی اعدائهم أجمعین.

 

بحث ما دربارۀ حقّ‌النّاس بود. از نظر قرآن و از نظر روايات اهل‌بيت«سلام‌الله‌عليهم» استفاده کرديم که حقّ‌النّاس مشکل است، و پروردگار عالم از آن نمی‌گذرد و اگر جهنّم نبرد، اما حق ديگران را می‌گيرد؛ ولو به اينکه اعمال بدهکار را به بستانکار بدهد. قرآن می‌فرمايد: «وَ قَدِمْنَا إِلَى مَا عَمِلُوا مِنْ عَمَلٍ فَجَعَلْنَاهُ هَبَاءً مَنْثُوراً»[1]؛ اعمال خوبی در روز قيامت دارد، اما اين اعمال خوب را از او می‌گيرند و به بستانکار می‌دهند. حتی در روايات می‌خوانيم اگر اعمال خوب هم نداشته باشد، اعمال بد بستانکار را به بدهکار می‌دهند و عذابش چندين برابر می‌شود.[2]

 

به هر حال، توجه به اين مطلب ضروری است که حقّ‌النّاس امر مشکلی است که بايد مراعات شود. باید هنگام مرگ حق ديگران به گردن ما نباشد، وگرنه ‌عالم برزخ ما خيلی سخت است و عالم قيامت ما سخت‌تر از آن است. نمی‌شود کسی مورد شفاعت اهل‌بيت«سلام‌الله‌عليهم» شود، مگر اينکه بدهکار به مردم نباشد، ‌و الاّ‌ اگر بدهکار باشد در روز قيامت اول بدهکاری بايد تسویه شود. یعنی اعمال خوب بدهکار را به بستانکار می‌دهند و تسویه می‌کنند. وقتی صاف شد، نوبت به شفاعت می‌رسد. لذا من از همۀ شما تقاضا دارم که مواظب باشيد حقّ‌النّاس به ذمّۀ شما نباشد. البته اینکه انسان صاف بميرد و اصلاً حقّ‌النّاس به ذمّه‌اش نباشد، کار بسيار مشکلی است، اما بالاخره کار بسيار لازمی است.

 

حقّ‌النّاس به دو قسم منقسم می‌شود؛ يک قسمت مربوط به مال است. انشاء الله بعد مفصل درباره‌اش صحبت می‌کنم. مثل رباخواری و رشوه‌خواري، کم کاری در اداره‌ها و بالاخره مال کسی يا مال بيت‌المال را ضايع کرده باشد. اين بحث مفصلی دارد.

 

بحث فعلی مربوط به حقّ‌النّاسی است که مربوط به مال نيست، بلکه مربوط به عرض و آبروی مردم و مربوط به ظلم به ديگران و امثال اينهاست. اينها هم زياد است و اگر از حق مالی بدتر نباشد، کمتر نيست. کسی پشت سر مردم غيبت کند، گناهش خيلی بزرگ است، اما فقط گناه نيست. آنکه پشت سرش غيبت کرده‌ايم، حقی به ما پيدا می‌کند که بايد اين حق را ادا کنيم. بسياری از فقها می‌گويند بايد به او بگويی من غيبت تو را کردم تا اينکه راضی شود، و اين خيلی مشکل است. فتوای من اينست که بايد جبران کنيد، ولی لازم نيست به او بگوييد غيبت تو را کردم يا به تو تهمت زدم زيرا بدتر می‌شود و نگرانی حسابی پيدا می‌شود.

لازم نيست به او بگوييم آبروی تو را ريختم و غيبت و تهمت و شايعه‌پراکنی کردم، اما جبرانش لازم است. جبرانش به اينکه از اين به بعد غيبت نکنيم، بلکه تعريف او را بکنيم و پشت سرش از او دفاع کنيم. حسابی دفاع کنيم که ديگر پشت سر او غيبت نشود. راجع به شايعه و تهمت و دروغ و آبروريزی نيز همين است. گناهش خيلی بزرگ است. کسی مال کسی را ببرد يا آبروی کسی را ببرد، معلوم است که مال کسی را ببرد خيلی بد است، اما بدتر اينست که آبروی کسی را ببرد و اين در پيش خدا و در پيش همۀ مردم بدتر است. مردم پول را برای آبرو و شخصيتشان می‌خواهند و ما اگر تهمت بزنيم و شخصيت کسی را بکوبيم و شايعه‌پراکنی کنيم و او را له کنيم، ‌از خوردن مال خيلی بدتر است. لذا مشهور در بين فقها و مراجع اينست که بايد حلاليت بطلبي. فتوای من اين است که لازم نيست به او بگويی تهمت زدم و غيبت کردم و آبرويت را بردم، اما جبرانش لازم است؛ به این صورت که از اين به بعد غيبت نکنيم و تهمت نزنيم و شايعه‌پراکنی نکنيم و از اين به بعد از او تعريف کنيم و حفظ شخصيتش کنيم. حتی در روايت فرموده‌اند دعايش کن: «تَسْتَغْفِرُ اللَّهَ لِمَنِ‏ اغْتَبْتَهُ‏»[3].

 

لذا من از خانم‌ها و آقايان تقاضا دارم يکی از دعاهايتان همين باشد. به کسی که غيبتش را کرده‌ايد و بدگويی او را کرده‌ايد، دعا کنيد. دعا برای خودش و دعا برای خانواده‌اش و دعا برای عاقبت به‌خيری او کنيد تا جبران مافات شود. همه بايد بدانيم که گناه اين حقّ‌النّاس‌ها اگر از حق مالی بدتر نباشد، ‌کمتر نيست. بسياری از مردم، مثلاً شما خانم‌ها و آقايان حاضر نيستيد دزدی کنيد. شخصيت شما اينطور نيست که اگر پول زيادی در مقابلتان باشد، ‌دست به پول‌ها بگذاريد. اما گاه دیده می‌شود همين خانم و آقا که راجع به مال مردم خيلی مراعات می‌کند، راجع به آبروی مردم مراعات نمی‌کند. هم غيبت می‌کند و هم غيبت می‌شنود. هم تهمت می‌زند و هم تهمت می‌شنود. هم شايعه‌پراکنی می‌کند و هم شايعه را گوش می‌دهد. اين عادی شده و مصيبتش خيلی بالاست که يک شيعۀ اميرالمؤمنين علی«سلام‌الله‌عليه» در آبروريزی ديگران عادت کرده باشد. غيبت کند و تهمت بزند و شايعه‌پراکنی کند. مهم‌تر اينکه، بعضی اوقات توجه هم ندارد آبروی مردم را می‌برد و گناهش از دزدی بدتر است. بعضی اوقات می‌رسد به آنجا که غيبت و تهمت و شايعه را واجب می‌داند. غيبت سياسي، تهمت سياسی و شايعۀ سياسي، و بعضی اوقات می‌گويد واجب است اين غيبت را بکنم و اين تهمت را بزنم و اين شايعه را پخش کنم. قرآن در اين باره می‌فرمايد، آيا می‌خواهی ورشکسته‌ترين افراد را به تو نشان دهم؟ می‌فرمايد کسی که گناه می‌کند و خيال می‌کند که ثواب می‌کند. کسی که کار بد می‌کند و خيال می‌کند کار خوب است: «قُلْ هَلْ نُنَبِّئُکُمْ بِالْأَخْسَرِينَ أَعْمَالاً ، الَّذِينَ ضَلَّ سَعْيُهُمْ فِی الْحَيَاةِ الدُّنْيَا وَ هُمْ يَحْسَبُونَ أَنَّهُمْ يُحْسِنُونَ صُنْعاً»[4]

 

قرآن می‌گويد: ورشکسته‌ترین انسان در دنيا و آخرت کسی است که گناه می‌کند، اما تخيل می‌کند که ثواب می‌کند. بايد خيلی مواظب باشيم که گناهانی که عادت شده را ترک کنیم. بعضی اوقات هم شيطان جلو می‌آيد و اين گناهان را به عنوان ثواب جا می‌اندازد، يک دفعه دم مرگ ببينيم که بدهکاريم و چيزی هم نداريم و در عالم برزخ بسيار مشکل داریم و در قيامت نيز همۀ اعمالمان را بگيرند و به کسی بدهند که غيبتش را کرده‌ايم و به او تهمت زده‌ايم و شايعه‌پراکنی کرده‌ايم و آبرويش را برده‌ايم!

 

حضرت امام«رضوان‌الله‌تعالی‌عليه» بعضی اوقات در درس اخلاق روايتی را برای ما معنا می‌کردند. طبق آن روايت که ایشان نقل می‌کردند، اگر کسی غيبت کند و تهمت بزند و شايعه پخش کند برای يک مسلمان، در روز قيامت زبانش به اندازه‌ای دراز است که روی زمين افتاده و مردم اين زبان را پايمال می‌کنند. بعد حضرت امام  می‌فرمودند: اين زبان درازی يعنی زبانش دراز شده تا آنجا که آبروی مردم را برده است. به همان اندازه زبانش در روز قيامت دراز می‌شود و روی زمين می‌افتد و مردم اين زبان را پايمال می‌کنند. گناه خيلی بزرگ است، اما متأسفانه گناه خيلی زياد است. کسانی که اهل دلند و تقيد به ظواهر شرع دارند، ‌غيبت نمی‌کنند، شايعه‌پراکنی نمی‌کنند و چيزی را که نمی‌دانند درست هست يا نه، ‌به ديگران نمی‌گويند و تهمت نمی‌زنند.

 

زمانی حضرت امام«رضوان‌الله‌تعالی‌عليه» برای درس آمدند و نفس ايشان به شماره افتاده بود. فرمودند نيامده‌ام درس بگويم، بلکه آمده‌ام نصيحتی به شما بکنم. آن نصيحت هم از يک عالم اصفهانی می‌کنم. از نجف طلبه‌ای را به اصفهان فرستادند برای تبليغ و خوب درنياورد. آن عالم اصفهانی به نجف نوشت که وقتی مبلّغ می‌فرستيد، بايد هم ملاّ‌ باشد، هم متديّن باشد و هم عاقل باشد و بتواند ترويج دين بکند. و اگر نمی‌توانيد سه شرط را احراز کنيد، کسی را بفرستيد که متديّنِ عاقل باشد. اگر نمی‌توانيد، کسی را بفرستيد که لااقل عاقل باشد و بتواند دين خدا را حفظ کند. بعد ايشان عصبانی شدند و به ما شاگردها گفتند: اگر علم نداريد، دين نداريد، عقل داشته باشيد و نخواهيد حوزه را با مزخرفات ضربه بزنيد. بعد هم درس نگفتند. ایشان شخصیّتی بود که وقتی از قيطريه به مسجد اعظم برگشته بودند، فرمودند: والله تا حال نترسيده‌ام. در وقتی که مرا می‌بردند، آنها ‌می‌لرزيدند و من به آنها دلداری می‌دادم. با این حال، نفسشان به شماره افتاده بود و درس نگفتند. تب مالت ايشان عود کرد و تقريباً يک هفته درس ما تعطيل شد. قضیه اين بود که يکی از شاگردان حضرت امام که از فضلا بود، داغ و تند بود. او پشت سر يکی از مراجع حرف زده بود. به گوش آن مرجع رسيده بود و آن مرجع تقليد به حضرت امام گفته بود. حضرت امام به اندازه‌ای ناراحت شدند که می‌لرزيدند.

 

اينها ساده نيست. کسانی که وارد در اين قضايا هستند، مخصوصاً اينکه عالم شهود و عالم بصيرت هم داشته باشند، می‌بينند که اين غيبت‌ها خوردن گوشت مرده است. اين تهمت‌ها خوردن چرک و خون است. در روز قيامت مجسم می‌شود و اين غيبت‌ها گوشت گنديده در جهنّم است و اين به صورت سگ است و اين گوشت را به او می‌دهند تا بخورد.

 

روايت دیگری را حضرت امام بارها و بارها در درس اخلاقشان برای ما می‌گفتند. می‌فرمودند:

«إجْتَنِبِ الْغِيبَةَ فَإِنَّهَا إِدَامُ‏ كِلَابِ‏ النَّارِ »[5]

 

‌غيبت کردن و پشت سر مردم حرف زدن، خورش سگ‌های جهنّم است. ايشان می‌گفتند: اگر کسی عادت به غيبت دارد و غيبت روی غيبت می‌کند، تجسّم عملش و درندگی‌های زبانش کم کم او را به صورت سگ درمی‌آورد. سگ نمی‌تواند به بهشت برود، بلکه بايد به جهنّم برود و بسوزد تا از حالت سگی دربيايد. اين سگ خوراک می‌خواهد. غيبت‌های در دنيا غذای اوست.

 

همان‌طور که قرآن کریم می‌فرماید: غيبت، خوردن گوشت مرده است.

«لاَ يَغْتَبْ بَعْضُکُمْ بَعْضاً أَ يُحِبُّ أَحَدُکُمْ أَنْ يَأْکُلَ لَحْمَ أَخِيهِ مَيْتاً فَکَرِهْتُمُوهُ»[6]

 

اگر دلت نمی‌خواهد گوشت مرده بخوري، پس غيبت نکن و پشت سر مردم حرف نزن. در اينجا غيبت است و تجسّم عمل در آنجا گوشت متعفّن است و اين سگ بايد آن گوشت را بخورد. لذا امیرالمؤمنین«سلام‌الله‌عليه» می‌فرمايند: «إجْتَنِبِ الْغِيبَةَ فَإِنَّهَا إِدَامُ‏ كِلَابِ‏ النَّارِ »[7]

 

غيبت، شاخ و دم هم ندارد، در روایات فرموده‌اند: «ذِكْرُكَ‏ أَخَاكَ‏ بِمَا يَكْرَهُهُ»[8]؛ علما و مراجع و من جمله حضرت امام در کتب فقهی خود گفته‌اند: غيبت آنست که نتوانی در رويش بگويی و پشت سرش بگويي. اگر در رويش بگويی بدش می‌آيد، بنابراين پشت سرش می‌گويی و اين غيبت است. 

 

بالاتر از این، حضرت امام می‌فرمودند: هرچه در پيش مردم بد است، غيبت است. چيزی که پشت سر کسی بگوييم، ولو اينکه بدش نيايد، اما در پيش مردم بد باشد، غيبت است. حق با حضرت امام است. اگر مکروه و بد است و تو حاضر نيستی در رو يا پشت سرت اين‌طور حرف بزنند و اين حرف‌ها را پشت سر کسی زدي، غيبت است. اما اگر اصلاً اين عيب را نداشته باشد و ما به او انگ بزنيم، تهمت می‌شود. اين از نظر حقّ‌النّاس خيلی بالاتر از اوّلی است. اوّلی بردن آبروست و گناهش خيلی بزرگ است و حقّ‌النّاس است، اما دومی خيلی بدتر است. لذا در روايات هم از نظر گناه، روی تهمت خيلی بدتر از غیبت حساب می‌کنند. می‌گويند تلّ چرک و خون است و بايد روی اين تلّ چرک و خون بايستد و اين تلّ چرک و خون را خودش با تهمت‌هايش درست کرده است.

 

خدا جهنّم دارد، اما اين جهنّم خاموش است. خدا جهنّم دارد، اما اين جهنّم مار و مور و عقرب و حميم ندارد و خود ما آتش جهنّم را درست می‌کنيم. قرآن در چندين جا دارد که آتش جهنّم را خودتان درست می‌کنيد و مار و مور و عقرب را خودتان درست می‌کنيد. قبر ما عقرب و مار ندارد و ما هستيم که مار و عقرب را در قبر می‌بريم.

 

اين سخن‌های چو مار و کژدمت                      مار و کژدم می‌شود گيرد دمت

 

لذا در روز قيامت خدا تل چرک و خون ندارد و ما تل چرک و خون درست می‌کنيم. يعنی در اينجا تهمت می‌زنيم و در آنجا تل چرک و خون می‌شود. همين غذا را هم بايد بخوريم، تا در ميان همه افتضاح شويم. در اينجا مردم را افتضاح کرده‌ايم و در آنجا خودمان را افتضاح می‌کنيم.

 

قرآن می‌فرمايد: «ذلِكَ بِما قَدَّمَتْ أَيْديكُم‏»[9]؛ خودتان اين را فرستاديد. آتش و مار و مور و عقرب را خودتان فرستاديد و اين غل و زنجيرها را خودتان فرستاديد.

 

راجع به بهشت نيز همين است. بهشت الان هست، اما نعمت‌های بهشت را خود ما بايد بفرستيم: «كُلُوا وَ اشْرَبُوا هَنيئاً بِما أَسْلَفْتُمْ فِي الْأَيَّامِ الْخالِيَةِ»[10]؛ نمازها و ‌روزه‌ها و کمک به ديگران، قصر و حورالعين و جنات تجری من تحتها الأنهار می‌شود و همه را ما می‌فرستيم. نعمت را ما می‌فرستيم و بهشت می‌شود، بنابراين به بهشت می‌رويم. نقمت و عذاب را ما می‌فرستيم و جهنّم می‌شود، بنابراين به جهنّم می‌رويم.

 

بالاترين نعمت‌ها در بهشت خدمت به خلق خداست، هرچه بتوانيم از مردم دفاع کنيم و هرچه بتوانيم آبروی مردم را حفظ کنيم و هرچه بتوانيم به کسی کمک کنيم، برای ما باغ‌های بهشت و درختان سر به فلک کشيده می‌شود که زير درخت‌های آن نهرها جاريست و بالاخره آنچه انسان می‌خواهد در آنجا هست، ولی اين بايد به آنجا بفرستد تا خدا بهشتش کند.

 

جهنّم نيز همين است. پروردگار عالم آتش ندارد. نفس رحمت است و نمی‌شود خدا آتش داشته باشد. اما ما غيبت می‌کنيم و اين مار و مور و عقرب می‌شود و ما تهمت می‌زنيم و تل چرک و خون و بالاخره آتش جهنّم می‌شود. ما شايعه پراکنی می‌کنيم و اين جهنّم و آتش جهنّم می‌شود. ما دروغ می‌گوييم و بالاخره حقّ‌النّاس می‌کنيم و حقّ‌النّاس ما جهنّم می‌شود. يک دفعه العياذبالله در ذهن کسی نيايد که من هرچه گناهکار باشم، چرا دچار اين عذاب‌ها می‌شوم؟ قرآن جواب می‌دهد خدا نمی‌کند، بلکه خودتان می‌کنيد. خود کرده را تدبير نيست. مثلا کسی چاقو بردارد و در سينه‌اش بزند و سينه را بشکافد و بعد بگويد خدايا چرا اين چاقو بريد و چرا من قدرت داشتم و چرا سينۀ من پاره پاره شد؟ عقلاء به او می‌خندند و می‌گويند خودت اين چاقو را زدي.

 

قضيۀ جهنّم اينست که: 

«ذلِكَ بِما قَدَّمَتْ أَيْديكُم‏»

«يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا قُوا أَنْفُسَکُمْ وَ أَهْلِيکُمْ نَاراً»[11]

آتش جهنّم خود شما هستيد.

مرحوم صدرالمتألهين«رضوان‌الله‌تعالی‌عليه» در اسفار می‌گويد ديدم دو نفر غيبت می‌کنند و مثل دو تنور، آتش از دهان آنها بيرون است. کسانی که به راستی مکاشفه دارند، اينها را می‌بينند.

 

پيغمبر اکرم«صلّی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم» با عايشه نشسته بودند و يک خانم آمد و مسئله‌ای پرسيد و رفت. عايشه با دستش اشاره کرد که قد او کوتاه است. پيغمبر اکرم«صلّی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم» به عايشه گفتند: استفراغ کن. گفت: يا رسول الله من که چیزی نخورده‌ام. دوباره فرمودند: استفراغ کن. استفراغ کرد و لختۀ گوشتی گنديده از دهانش بيرون افتاد.[12]

 

در واقع به او فهماندند که با غیبت، طبق آیۀ قرآن، گوشت مرده خورده است:

«لاَ يَغْتَبْ بَعْضُکُمْ بَعْضاً أَ يُحِبُّ أَحَدُکُمْ أَنْ يَأْکُلَ لَحْمَ أَخِيهِ مَيْتاً فَکَرِهْتُمُوهُ»[13]

 

اگر نمی‌خواهی گوشت مرده بخوری پس پشت سر مردم حرف نزن. چه داعی داريم که غيبت کنيم؟ چه کسی را راضی می‌کنيم؟

آقا امام زمان«ارواحنافداه» شيعيان را خيلی دوست دارند و شبانه روز برای گرفتاري‌های شيعه، نه تنها دعا می‌کنند، بلکه گريه می‌کنند. اگر العياذبالله يک شيعه جهنّمی شود، اميرالمؤمنين«سلام‌الله‌علیه» خون گريه می‌کنند. همۀ آنها شيعه را دوست دارند، پس چرا ما پشت سر شيعه غيبت کنيم؟ در روايت داريم غيبت پشت سر شيعه غيبت ماست. آزرده خاطر کردن شيعه، آزرده خاطر کردن ماست. يعنی انسان يک شيعه را آزرده خاطر کند، مثل اينست که امام زمان«ارواحنافداه» را آزرده خاطر کرده است. پس چه داعی داريم که غيبت کنيم و تهمت بزنيم؟

 

همه و جوان‌ها بدانيد اين حرف‌های ناهنجاری که الان مشهور است، تهمت است و غيبت در آن خيلی کم است. بدتر از اينها شايعه‌پراکنی است. قرآن قضيه افک را جلو می‌کشد و يک زنگ خطر به جوان‌هاست که اگر انسان شايعه ‌پخش کند، کم کم می‌رسد به آنجا که پشت سر همسر پيامبر«صلّی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم» هم حرف می‌زند. الان می‌بينيم بعضی اوقات پشت سر مراجع حرف می‌زند و اگر امام زمان«ارواحنافداه» هم بود، پشت سر ایشان حرف می‌زد.

 

قضيه افک همين را می‌گوید. عاشيه از قافله عقب ماند. آقايی رسيد و عايشه را سوار کرد و در قافله آورد. کسانی که در دل مرض دارند و دنبال حرف هستند، کم کم قضيۀ عايشه را خيلی سنگين کردند. به اندازه‌ای که پيغمبر اکرم«صلّی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم» از خدا خواست قضيه را حل کند، آيات افک جلو آمد. همين آيات افک به ما گوشزد می‌کند که اگر جلوی زبانمان را نگيريم و هرچه به ما گفتند به ديگران بگوييم، کم کم می‌رسد به آنجا که اول پشت سر بيگانه و بعد پشت سر خودی و بعد پشت سر خواص حرف می‌زند و کم کم می‌رسد به قضيه افک و مسلمان است، اما پشت سر ناموس پيامبر«صلّی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم» حرف می‌زند. قرآن می‌فرمايد:

 

«إِذْ تَلَقَّوْنَهُ بِأَلْسِنَتِکُمْ وَ تَقُولُونَ بِأَفْوَاهِکُمْ مَا لَيْسَ لَکُمْ بِهِ عِلْمٌ وَ تَحْسَبُونَهُ هَيِّناً وَ هُوَ عِنْدَ اللَّهِ عَظِيمٌ»[14]

 

ندانسته حرف می‌زنی، اما نمی‌دانی گناهش چقدر بزرگ است! خيال می‌کنی چيزی نيست، اما گناه خيلی بزرگ است. به ما می‌گويد اگر مراقب زبانمان نباشيم، ناگهان می‌رسد به آنجا که پشت سر مراجع تقليد هم شايعه‌پراکنی می‌کنيم. يا می‌رسد به آنجا که اگر در زمان امام زمان«ارواحنافداه» هم باشيم، با آن حضرت نمی‌سازيم. مسلمان‌های صدر اسلام خيلی بالاتر از من و شما بوده‌اند و در ده سال هشتاد و چهار جنگ را بدون امکانات پشت سر گذاشته‌اند، اما وقتی شيطان و شايعه جلو بيايد، می‌رسد به آنجا که قضيه افک می‌شود و دست از پيغمبر اکرم«صلّی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم» نيز برنمی‌دارند و برای ایشان هم شايعه‌پراکنی می‌کنند.

 

پی نوشت ها:

[1]. الفرقان، 23: «و به هر گونه كارى كه كرده‏اند مى‏پردازيم و آن را [چون‏] گَردى پراكنده مى‏سازيم.»

[2] . الکافي، ج‏ 8، ص 106

[3] . الكافي، ج‏2، ص 356

[4]. الکهف، 103و104: «بگو: آيا شما را از زيانكارترين مردم آگاه گردانم؟  [آنان‏] كسانى‏اند كه كوشش‏شان در زندگى دنيا به هدر رفته و خود مى‏پندارند كه كار خوب انجام مى‏دهند.»

[5]. وسائل الشيعة، ج‏12، ص 278

[6]. الحجرات، 12: «و بعضى از شما غيبت بعضى نكند؛ آيا كسى از شما دوست دارد كه گوشت برادر مرده‏اش را بخورد؟ از آن كراهت داريد.»

[7]. وسائل الشيعة، ج‏12، ص 278

[8]. الأمالي (للطوسي)، ص 537

[9]. آل‌عمران، 182: «اين [عقوبت‏] به خاطر كار و كردار پيشين شماست.»

[10]. الحاقه، 24: «بخوريد و بنوشيد، گواراتان باد، به [پاداش‏] آنچه در روزهاى گذشته انجام داديد.»

[11]. التحریم، 6: «اى كسانى كه ايمان آورده‏ايد، خودتان و كسانتان را از آتشى كه سوخت آن‏.»

[12] . بحارالانوار، ج 72، ص256

[13]. الحجرات، 12: «و بعضى از شما غيبت بعضى نكند؛ آيا كسى از شما دوست دارد كه گوشت برادر مرده‏اش را بخورد؟ از آن كراهت داريد.»

[14]. النور، 15: «آنگاه كه آن [بهتان‏] را از زبان يكديگر مى‏گرفتيد و با زبانهاى خود چيزى را كه بدان علم نداشتيد، مى‏گفتيد و مى‏پنداشتيد كه كارى سهل و ساده است با اينكه آن [امر] نزد خدا بس بزرگ بود.»

 

ارسال نظر

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha