خبرگزاری حوزه | او نوجوان است. از اسمش پیداست. هنوز عقلش تا جوان شدن فاصله دارد. او مملوّ از احساس است، عجیب عطشی دارد برای اثبات خویش و چه کج فهمیم ما والدین که رفتارهای او را بچگانه و نوعی حماقت تلقی می کنیم.
نوجوان دلش نازک است، همچون کودک و دنیای خیالش مکدّر میشود وقتی برنجانیمش.
اکثر ما پدر و مادرها، درک درستی از شرایط روحی نوجوانان خود نداریم و هنگام مواجهه با خطاهای او، از همه چیز برای ایجاد خشونت در وجود خویش بهره می گیریم؛ غافل از اینکه فرزندان ما از پلههای ساعات و دقایق عمر ما بالا میروند و به تعبیر دیگر ما جوانیمان را برای بزرگ شدن آنها خرج میکنیم؛ پس چه مغبون و شکستخورده خواهیم بود اگرهم جوانی خود را فدا کرده باشیم و هم فرصت جوانی را از فرزندانمان بگیریم.
مقصر اینکه نوجوانان ما با تمامی وزنه ی وقاحت، قادرند وقار و بزرگی والدین خویش را مخدوش کنند، تنها خود نوجوانان نیستند بلکه عوامل متعددی دست به دست هم می دهند تا نوجوان ما اهل گریز گردد.
وزارت فرهنگ بار فرهنگ را به خوبی به دوش نمی کشد، در متن جامعه بیحیایی بیداد میکند، والدین گرفتار شده در تنگناهای اقتصادی دائماً به دنبال تکیه گاهی می گردند تا راحتتر جسارت به خرج دهند، جنبشی حسدآمیز در میان دختران و پسران برپاست، والدین بیش از بچهها محتاج آموختن برخی از آدابند، نوجوانان ما زیر چرخ های تمدنی غیر اسلامی لِه می شوند، به احساسات پاک نوجوانان برچسب زده می شود و اینگونه خلع سلاح می گردند.
والدین در برخورد با نوجوانان خشونت ماموری را دارند که برای جلب مجرمی اقدام نموده است.
ما یاد نگرفته ایم که با صادقانه ترین لحن و با متانت تمام، به آهستگی خطاهای نوجوان را درگوشش نجوا کنیم.
آری بیش از این نمی شود گریخت باید به فکر نوجوانان و جوانان خویش باشیم.
اگر هر کدام از ما تصمیم بگیریم به اندازه یک سر سوزن در بهبود وضعیت اجتماعی کشورمان تاثیرگذار باشیم قطعا جامعه ای متفاوت و نوجوانانی دیگر خواهیم داشت.
زهرا ابراهیمی