به گزارش خبرگزاری حوزه، پایگاه آیت الله العظمی مکارم شیرازی به مناسبت ۱۴ مردادماه، روز حقوق بشر اسلامی و کرامت انسانی، اقدام به گردآوری مطالبی پیرامون آن کرده است که به این شرح است:
حق از دیدگاه هر گروه به گونه ای تعبیر می شود، به عنوان مثال ما در مورد حقوق بشر یک دیدگاه داریم و جهان غرب دیدگاه دیگر؛ آنها بشر را برای زندگی چند روزه می دانند و به دنبال این دیدگاه قوانین حقوق بشر را وضع می کنند و به همین جهت حتّی ارتباط نامشروع، هم جنس بازی و ازدواج با محارم را قانونی می دانند.(۱) آنها اصرار دارند که آن تعریف خود از حقوق بشر را برما تحمیل کنند، اگر آزادی بیان است پس ما هم آزادیم که حرف خود را بزنیم و چیزی نباید بر ما تحمیل شود، اصلا سئوال این است که چرا آنها باید تعریف خود را برما تحمیل کنند و ما نتوانیم این کار را انجام دهیم؟ حال آنکه بدیهی است نمیتوانیم در زمینه مفهوم حقوق بشر با غربیها به توافق برسیم.(۲)
از طرفی با یک نگاه اجمالی به وضع دنیای امروز می بینیم طوفان های سهمگینی وزیدن گرفته، پرده ها کنار رفته، سخنان دل فریبی مانند اعلامیّه حقوق بشر، دمکراسی و سازمانهای بین المللی به کلّی رنگ باخته و زورمندان جهان نقشه های خطرناکی برای سلطه بر کشورهای دیگر کشیده اند، و با صراحت مکنون درون خود را بیان می کنند! و چه خوب شد که همه چیز را گفتند و به اصطلاح آب پاک بر دست همه خوش باورها ریختند.(۳)
زمینه های تاریخی صدور مفاد اعلامیه جهانی حقوق بشر
در آغازین دهه های قرن بیستم میلادی، قساوت ها و جنایاتی که در غرب به طور عام و توسط دیکتاتور جنایتکار نازی به طور خاص در اروپا صورت گرفت، زمینه را برای درک جدیدی از رابطه بین فرد و دولت و جامعه بین المللی فراهم ساخت. این ادعای مطلق که بر اساس قانون، افراد تحت صلاحیت انحصاری دولت متبوع شان قرار دارند، هرگز پذیرفته نیست. در طول سالهای وحشتناک جنگ جهانی دوم(از سال ۱۹۳۹تا سال ۱۹۴۵م) این تجربه به اثبات رسید که دستگاه دولت بدون توجه به کارکرد اساسی و اصلی خود در مقام حفظ و دفاع از کرامت انسانی همه اعضای جامعه تحت اختیار خود، ممکن است ابزارهای کشتار جمعی به کار ببرد و مسبب خطرات جبران ناپذیری گردد.(۴)
همین زمینه سبب شد که در زمان کوتاهی بعداز اتمام جنگ یعنی در سال ۱۹۴۸م دولتهای عضو سازمان ملل متحد – که در آن زمان، سازمانی جدیدالتأسیس و نوپا بود – کمیسیونی را به نام «کمیسیون حقوق بشر» موظف سازند پیش نویسی در زمینه حقوق بشر تدوین کند. کمیسیون در سومین جلسه خود اعلامیه را تصویب کرد. مصوبه کمیسیون از طریق شورای اقتصادی-اجتماعی سازمان، به مجمع عمومی ارجاع و در دهم دسامبر ۱۹۴۸، با ۴۸ رأی مثبت، بدون رأی منفی و ۸ رأی ممتنع، به تصویب مجمع عمومی سازمان ملل متحد رسید. برای نخستین بار در تاریخ بشر، سندی پدید آمد که حقوقی را برای انسان از آن جهت که انسان است، فارغ از نژاد، رنگ، جنس، زبان و... اعلام و به رسمیت شناخت. بدین ترتیب، فصل جدیدی در تاریخ حقوق بشر رقم خورد.(۵)
در واقع این بدین منظور تدوین شد که از تکرار فجایع وحشتناکی که در غرب روی داد، جلوگیری کند. تدوین کنندگان اعلامیه در فرازهایی از مقدمه آن، مهم ترین انگیزه ها و دلایل رعایت حقوق بشر را بیان کرده اند: «از آن جا که بی توجهی و بی احترامی به حقوق بشر، منجر به اعمال وحشیانه ای شد که باعث هتک حرمت وجدان بشری گردید و ظهور دنیایی که در آن، افراد بشر در بیان و عقیده، آزاد و از ترس و فقر، فارغ باشند، به عنوان بالاترین آمال بشر اعلام شده است. از آنجا که اساساً حقوق انسانی را باید با اجرای قانون حمایت کرد تا بشر به عنوان آخرین علاج به قیام بر ضد ظلم و فشار مجبور نگردد و از آنجا که دول عضو، متعهد شده اند که احترام جهانی و رعایت واقعی حقوق بشر و آزادی های اساسی را با همکاری سازمان ملل متحد تأمین کند مجمع عمومی این اعلامیه جهانی را آرمان مشترکی برای تمام مردم و کلیه ملل، اعلام می کند».(۶)
رویکرد اعلامیه جهانی حقوق بشر
اعلامیه جهانی حقوق بشر مشتمل بر ۳۰ ماده، نخستین فهرست حقوق بشر و آزادی های اساسی است. مفاد آن را به این صورت می توان دسته بندی کرد: مواد ۱و ۲ نشانگر اصول موضوعه اعلامیه و توسعه دادن آن به تمامی کشورها، بدون توجه به نظام حقوقی آنهاست. مواد ۳ تا ۲۱ بیانگر حقوق مدنی و سیاسی است که بعدها تفصیل آن در میثاق بین المللی حقوق مدنی و سیاسی مطرح شد. مواد ۲۲ تا ۲۷ ناظر به حقوقی است که در میثاق بین المللی حقوق اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی تبیین گردید و ماده های ۲۸ و ۲۹ و ۳۰ نیز بیانگر نظامی است که به نظر بانیان اعلامیه، در آن تحقق حقوق بشر امکان پذیرمی باشد.(۷)
اعلامیه جهانی حقوق بشر، رویکرد مادی و اومانیستی دارد. در این رویکرد، انسان اصالت دارد و کانون اصلی همه حقوق و آزادی ها به شمار می رود. مهم ترین پیامدهای رویکرد مادی و اومانیستی عبارتند از:
الف) غفلت از مبدأ جهان هستی: از نظر اعلامیه، انسان آزاد «آفریده نمی شود» بلکه آزاد «به دنیا می آید». بانیان اعلامیه این دقت را به کار برده اند تا هیچ اشاره ای به آفرینش و آفریدگار انسان نداشته باشند. مشروح مذاکرات بیانگر این حقیقت است که با اصرار برخی از کشورهای اروپایی، از آوردن نام خدا و استناد حقوق بشر به خالق انسان خودداری شده است. با توجه به مواد ۲۹،۲۱،۱۸ و رویکرد کلی حاکم بر اعلامیه روشن می شود که اعتقاد به مبدأ، هیچ جایگاهی در تبیین و تدوین حقوق و آزادی های مندرج در اعلامیه ندارد. این نگرش، بازتاب مستقیم اندیشه «خویشتنمالکی» فیلسوف تجربه گرای انگلیسی و پدر لیبرالیسم یعنی «جان لاک» است که می گفت: «آزادی طبیعی بشر عبارت است از اینکه از هر گونه قدرت مافوق زمینی رها باشد و تابع اراده یا اقتدار قانونی بشر دیگری نباشد؛ بلکه فقط از قانون طبیعت پیروی کند». طبق این نگاه زندگی هرکس دارایی خود اوست و به خداوند، جامعه یا دولت تعلق ندارد و می تواند با آن هر طور مایل باشد، رفتار کند. به تأثیر از افکار جان لاک، سازمان ملل متحد در ارائه اعلامیه جهانی حقوق بشر، به خداوند و اینکه همه حقوق ناشی از پروردگار متعال و خالق و مالک هستی است، هیچ اشارهای نکرد. این رهیافت ضد بنیادگرایانه به سوی فرضیه «نفی خدا» پیش رفت.
ب) غفلت از فرجام باوری: غایت اندیشی و باور به اینکه جهان آفرینش از جمله انسانها، منزلگاه و مقصودی دارند و رفتار انسان باید بر مبنای آن اهداف و غایات تنظیم شود، در دوران مدرنیته رخت بربست و به جای آن امیال، غرایز، هوا و هوس بشری جانشین شد. بدون شک این طرز تفکر پیامدی جز پوچ انگاری و بی هویتی ندارد. رویکردی که در آن، اخلاق، خودسازی و رسالت انسانی هیچ جایگاهی ندارد. هسته متافزیکی و هستی شناسی لیبرالیسم به منزله جهان بینی شایع غربی، فردگرایی است. تعهدات شناخته شده لیبرالی به آزادی، تساهل، تسامح و حقوق فردی از همین مبنا سرچشمه می گیرند. بر این اساس، فرد باید خود، ارزش های خویش را برگزیند و خود، اخلاقیات خاص خویش را بیفکند و کسی نباید در رفتارهای فردی او مداخله کند.
ج) لذت گرایی: لازمه غفلت از مبدأ و معاد، لذت گرایی و خوش باشی است؛ چون انسان رها شده از اندیشه تعالی، در صدد تأمین حداکثری لذت های مادی و دنیوی است.(۸)
چالش های اعلامیه جهانی و صدور اعلامیه حقوق بشر اسلامی
علاوه بر رویکردهای خاص اعلامیه جهانی حقوق بشر که نوع خاصی از جهان بینی را القا و تحمیل می کند، آنچه در مقدمه اعلامیه جهانی حقوق بشر به عنوان فلسفه آن بیان شده، برای اجبار همه ملت ها به رعایت حقوق مندرج در اعلامیه کافی نیست. زیرا استدلال مزبور ناظر به وضعیتی است که اختصاص به جوامع غربی دارد و در جوامع دیگر متداول نبوده است. ملتی که خود دارای نظام حقوقی خاصی باشد که بر اساس آن، همواره به دور از عصیان و طغیان، صلح و امنیت و آزادی و برابری را تأمین نموده و تجربه تلخ غرب را نداشته و حقوق بشر را تحقیر نکرده و اعمال وحشیانه ای نسبت به بشر مرتکب نشده است، چنین ملّتی نیازی به این اعلامیه ندارد. به بیان دیگر، این نسخه از حقوق بشر، درمان نارسایی های اجتماعی و بین المللی ملت هایی بود که تاریخ آنها آکنده از اعمال وحشیانه و بی احترامی به حقوق بشر و در نتیجه عصیان های مردمی است.
در واقع سیر تحول حقوق بشر غربی و نگارش اعلامیه مذکور نشان می دهد که: اولا تدوین اعلامیه، جنبه انفعالی داشت. ثانیا همین وضعیت انفعال، موجب افراط و تفریط در تدوین اعلامیه جهانی حقوق بشر شده است. ثالثا تدوین اعلامیه حقوق بشر برای جوامع غربی آن دوران که برای انسان، کرامت انسانی، حقوق و آزادی های عمومی چندان ارزش و اهمیتی - حتی به لحاظ نظری - قائل نبودند، ممکن است گامی ارزشمند در راستای احیای انسانیت و حقوق بشر به شمار برود، اما برای جهان اسلام که چهارده قرن پیش از غرب حقوق بشر و کرامت انسانی را مطرح و از آن حمایت نموده است، پیشرفتی به شمار نمی رفت. بنابراین، اعلامیه هرگز نمی توانست و نمی تواند راهکاری مناسب و سازنده برای همه جهانیان باشد. یعنی جهانی بودن اعلامیه (به عنوان بالاترین آمال بشر) به لحاظ منطقی قابل پذیرش و دفاع نیست.(۹)
همه این چالش ها در کنار اموری دیگر سبب شد که کشورهای اسلامی به فکر تدوین اعلامیه ای مبتنی بر پیش فرض های فلسفی و جهان بینانه الهی خود از حقوق بشر بیافتند و با توجه به اقتضائات فرهنگی، عقیدتی، نظام عرفی و هنجار های جامعه خود طرحی نو درافکنند.
انگیزه های تدوین کنندگان اعلامیه حقوق بشر اسلامی
اعلامیه حقوق بشر اسلامی مشتمل بر ۲۵ ماده، در سال ۱۳۶۹شمسی (برابر با۱۹۹۰م) توسط کشورهای عضو سازمان کنفرانس اسلامی به تصویب رسید. مواد ۱و۲ اعلامیه مزبور ناظر به زمینه های فلسفی حقوق مندرج در اعلامیه است. مواد ۳ تا ۲۳ بیانگر حقوق مدنی، سیاسی، اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی است و مواد ۲۴ و ۲۵ ملاک اعتبار و تفسیر حقوق و آزادی های اساسی بشر را بیان می کند. این دو ماده در واقع بیانگر نظامی است که در آن حقوق بشر امکان اجرا می یابد.(۱۰)
بر اساس آنچه که در مقدمه اعلامیه آمده است، مهم ترین انگیزه تدوین اعلامیه حقوق بشر اسلامی، تحقق ارزش های شریعت جاودان اسلامی است. پاسداری از دین، جان، خرد، ناموس، مال، نسل و دیگر امتیازاتی چون جامعیت و میانه روی در کلیه مواضع و احکام از مواردی است که به آن تصریح شده است. شریعتی که معنویات و مادیات را با هم در آمیخت و عقل و قلب را هماهنگ ساخت، میان حقوق و وظایف موازنه به وجود آورد، بین حرمت فرد و مصلحت عمومی سازگاری برقرار کرد، معیارهای قسط را میان طرف های مرتبط برقرار کرد تا این که نه طغیانی باشد و نه زیانی. حقوق بشر در اسلام با عقیده صحیح (ایمان به خدا و شریعت منزله) ارتباط مستحکمی دارد. وحدت نوع بشر نیز بر همین عقیده و ایمان مبتنی است. رنگ، جنس، ملیت و... وسیله شناسایی و همکاری بین انسانهاست نه معیار برتری و افتخار.
هرچند تدوین اعلامیه حقوق بشر اسلامی با تأخیر همراه بود، اما سبقت زمانی اسلام در این زمینه بر اهل فن پوشیده نیست. حقوق بشری که امروز همه را به حمایت و احترام آن فرا میخوانیم، اسلام از چهارده قرن پیش آن را اعلام و تقدیس کرده است. در تأیید این مدعا کافی است به قرآن مراجعه شود. خطابات این کتاب آسمانی اغلب متوجه مردم است. مهم تر آن که انگیزه اسلام در حمایت از انسان و حقوق بشر، کاملا ابتکاری است و چنین نیست که اسلام پس از تحقق جنایات آشکار علیه بشریت و نقض فاحش حقوق بشر، به راهکارهای حمایت از آن رسیده باشد.
بخش آغازین اعلامیه حقوق بشر اسلامی و پاراگراف های بعدی آن، شالوده نظری اعلامیه را به صورت زیر ترسیم کرده است: «یٰا أَیُّهَا النّٰاسُ إِنّٰا خَلَقْنٰاکُمْ مِنْ ذَکَرٍ وَ أُنْثیٰ وَ جَعَلْنٰاکُمْ شُعُوباً وَ قَبٰائِلَ لِتَعٰارَفُوا إِنَّ أَکْرَمَکُمْ عِنْدَ اللّٰهِ أَتْقٰاکُمْ»(۱۱)؛ (ای مردم! ما شما را از یک مرد و زن آفریدیم و ملت ها و قبیله ها قرار دادیم تا یکدیگر را بشناسید. بی تردید گرامی ترین شما نزد خدا پرهیزکارترین شماست).
دولت های عضو سازمان کنفرانس اسلامی با در نظر گرفتن نگاه و عقایدی چون ایمان به الله، پروردگار جهانیان و آفریدگار کائنات و بخشنده نعمت ها، خداوندی که انسان را به بهترین وجه آفریده و به او حیثیت داده و وی را خلیفه خود در زمین برگزیده است، خداوندی که آبادانی و اصلاح زمین را بر عهده بشر گذارده و امانت تکالیف الهی را بر گردن او نهاده و آنچه در آسمان ها و زمین است، همگی را تحت تصرف وی قرار داده است و با تصدیق رسالت محمد(صلّی الله علیه و آله) که خداوند ایشان را به هدایت و آیین راستین فرستاده و او را رحمتی برای جهانیان و آزادگری برای بردگان و شکننده برای طاغوت ها و مستکبران قرار داده است، پیامبری که برابری را میان همه بشریت اعلام نموده و هیچ اولویتی برای کسی بر دیگری جز در تقوا قائل نشده و فاصله ها و اکراه را از میان مردم برچید، مردمی که خداوند آنان را ازروح واحد آفریده است، بر پذیرش مفاد این اعلامیه صحه گذاشته اند.
اعلامیه می گوید که بشریت به رغم رسیدن به بالاترین درجات علم، در هر زمان نیازمند تکیه گاهی ایمانی، برای دفاع از تمدن خود و عامل حمایت کننده از حقوق خویش می باشد. آیه شریفه ذکر شده در مقدمه بیانیه، نقطه عطف اعلامیه و حامل پیام ویژه برای بشریت گم گشته معاصر است. همین طور ایمان به خدا، خلقت خدایی انسان، خلافت الهی بشر در زمین، رسالت انسان در آبادسازی زمین، حامل امانت الهی بودن انسان، راه و راهنماشناسی از مواردی است که به صراحت به آنها تأکید شده است.(۱۲)
حقوق بشر و کرامت انسانی
از مهم ترین موضوعاتی که پیوندی ناگسستنی با «حقوق بشر» و تعریف و نوع نگاه ما به آن دارد، بحث از «کرامت انسانی» است. موضوعی که پیامدهای حقوقی و فلسفی و اخلاقی فراوانی دارد و پایه و اساس بسیاری از حقوق و امتیازات و تکالیف انسانی قرار می گیرد و به همین دلیل توسعه و پیشرفت در هر جامعه ای، ارتباطی وثیق با آن دارد. امکان ندارد بدون بحث از جوانب مختلف کرامی انسانی و ترسیم حدود و ثغور آن، ارزش های اصیلی چون عدالت و آزادی و برابری و صلح، معنای دقیق و مشخصی یابند و آرمان تشکیل امت واحد جهانی، قابل تحقق باشد.
معنای کرامت در لغت: «کرامت» در لغت معانی مختلفی دارد. از میان مهم ترین آنها می توان به «ارزش»، «حرمت»، «حیثیت»، «بزرگواری»، «عزت»، «شرافت»، «انسانیت»، «شأن»، «مقام»، «موقعیت»، «درجه»، «رتبه»، «جایگاه»، «منزلت»، «نزاهت از فرومایگی» و پاک بودن از آلودگی ها»، «احسان و بخشش» و «جوانمردی و سخاوت» اشاره کرد.(۱۳)
انواع کرامت: دقت در معنای لغوی کرامت انسانی نشان می دهد که این واژه بیانگر دو نوع اوصاف در انسان است. برخی از این ویژگی ها بیان کننده درجه و رتبه و موقعیت اجتماعی یا سیاسی یا دینی فرد می باشند که به عنوان ارزش هایی قابل اکتساب، افزایش یا کاهش در آنها متصور است. اما برخی دیگر مانند «انسانیت» ذاتی انسان اند و نه می توان آنها را در شخص خاصی وضع کرد و نه می توان از شخصی دیگر سلب شان نمود. اینجاست که دو نوع «کرامت» برای آدمی قابل تصور می گردد و آموزه های اسلام نیز آنها را متمایز می داند.
کرامت ذاتی: این نوع از کرامت ذاتی انسان و برآمده از حیثیت طبیعی انسان ها به عنوان انسان است؛ البته ما دامی که با اختیار خود مرتکب خیانت یا جنایتی علیه خویشتن یا دیگران نشود و این حیثیت را از خود سلب نکند.(۱۴) به عبارت دیگر کرامت ذاتی به آن نوع شرافت و حیثیتی گفته می شود که تمام انسان ها به جهت استقلال ذاتی، توانایی اخلاقی و وجهه و نفخه الهی که دارند، به طور فطری و یک سان از آن برخوردار هستند.(۱۵) دلایل وجود این کرامت نزد انسان از دیدگاه اسلام بسیار فراوان اند که به عنوان مثال می توان این موارد را برشمرد:
اول: آیه ۷۰ سوره اسراء که در آن تصریح می شود: «وَ لَقَدْ کَرَّمْنا بَنِی آدَمَ...»؛ (به یقین فرزندان آدم را کرامت دادیم). این آیه با صراحت بیان می کند که خداوند، فرزندان آدم، یعنی انسان بماهو انسان را کرامت داده است.
دوم: در حدیثی از حضرت علی(علیه السلام) خطاب به مالک اشتر می خوانیم: «در عمق دل خویش مردم را دوست داشته باش. برای مردم چون درنده ای مباش که خوردن آنان را غنیمت شمارد؛ چون آنها دو صنف اند: یا برادر دینی تواند یا اگر مسلمان نیستند، در خلقت مانند تو یک انسان هستند».(۱۶) آنچه از این حدیث به دست می آید این است که انسان بما هو انسان، حرمت و کرامت دارد و از نظر حقوق اجتماعی، مسلمانان با غیر آنها فرقی ندارند و از حقوقی یکسان بهره می برند. ایمان اگرچه مؤلفه ای دخیل در کمال یافتن انسان و نزدیکی اش به خداست، اما در زندگی اجتماعی به عنوان یک شهروند عادی، همه حقوقی مساوی دارند.
به دلالت این بیانات قرآنی و حدیثی و مخصوصا آیه «آیة وَلَقَدْ کَرَّمْنَا بَنِی آدَمَ...»، تا وقتی که عنوان «انسان» یا «بنی آدم» بر کسی قابل صدق باشد، کرامت و احترام او باید ذاتی تلقی شود.
حقوق ذاتی، پیامد کرامت ذاتی
به تبع ثبوت این کرامت ذاتی، برخی از حقوق نیز به عنوان حقوق ذاتی این انسان برای وی ثابت می شود. چراکه «کرامت» قائل شدن به خاطر جنبه انسانی هر انسان - انسان از آن رو که انسان است و بدون نگاه به عقیده، نژاد، جنسیت و مذهب او - مستلزم این است که این انسان به خاطر همین جنبه انسانی از برخی حقوق فطری و طبیعی همچون حق حیات، حق آزادی اندیشه، حق بیان نظرات و... نیز برخوردار باشد و نمی توان صرف اعتقاد به اندیشه ای خاص یا انتساب به قوم و نژادی خاص و مانند آن را ملاک اعطای آن حقوق دانست.
کرامت اکتسابی: این نوع از کرامت از به کار انداختن استعدادها و نیروهای مثبت در وجود آدمی و تکاپو در مسیر رشد و کمال و خیرات ناشی می شود و چون اختیاری است ارزش نهایی و غایی انسان به آن منوط است.(۱۷) به تعبیر دیگر هرچند همگان از لحاظ حیثیت انسانی و کرامت ذاتی شأنی برابر دارند، اما انسان ها قادرند با به کار انداختن استعدادهای خود به مراتب مختلفی از کمال دست یابند و مراتب عالی یا دانی آن را درک نمایند. از این روست که رفتارهای مختلف انسانی، منزلت های متفاوتی را موجب می شود و افراد نسبت به هم برتری می یابند.(۱۸)
مهم ترین ملاک این نوع از کرامت بنابر آموزه های دینی، برای مثال آیه ۱۳ سوره حجرات یعنی: «یَا أَیُّهَا النَّاسُ إِنَّا خَلَقْنَاکُم مِّن ذَکَرٍ وَأُنثَی وَجَعَلْنَاکُمْ شُعُوبًا وَقَبَائِلَ لِتَعَارَفُوا إِنَّ أَکْرَمَکُمْ عِندَ اللَّهِ أَتْقَاکُمْ»؛ (ای مردم! ما شما را از یک مرد و زن آفریدیم و ملت ها و قبیله ها قرار دادیم تا یکدیگر را بشناسید. بی تردید گرامی ترین شما نزد خدا پرهیزکارترین شماست. یقیناً خدا دانا و آگاه است) «تقوا» است.
بنابر مفاد این آیه اولا نژاد، زبان، جنسیت و حرّیت(آزاد بودن) و رقّیت(برده بودن)، هیچ تأثیری در با کرامت انسانی ندارد. ثانیا کرامت ارزشی تنها کرامت انسانی معرفی نمی گردد زیرا از آن استفاده می شود که همه انسانها دارای کرامت اند و فقط تقوا به عنوان ملاک مراتب کمال و فضیلت در کرامت معرفی می شود. ثالثا این کرامت اکتسابی به وسیله تقوا، تأثیری در حقوق اجتماعی ندارد و تنها در میزان «تقرب» به خداوند تأثیرگذار است.
مبانی کرامت ذاتی انسان از دیدگاه اسلام
کرامت ذاتی انسان در آموزه های اسلام، امری اصیل است، نه اعتباری و قراردادی. اصالت این کرامت مبتنی بر سلسله ای از مفاهیم دینی و بنیادهای اخلاقی است که مهم ترین شان عبارت اند از:
۱. اختیار و آزادی اراده: این مؤلفه به این معناست که انسان غایت جهان هستی است و این اوست که با انتخاب های آزادانه اش به وجود خود معنا می دهد. در واقع انسان با توانایی مهار اعمال و رفتار خود حتی می تواند از انجام کارهایی که به آنها تمایل دارد نیز اجتناب بورزد و این نکته ای مهم در وجود آدمی است. پیامبر اکرم(صلی الله علیه وآله) فرمودند: «هیچ چیز نزد خدا گرامی تر از انسان ها نیست. پرسیده شد: حتی فرشتگان؟ حضرت فرمود «آری، چون فرشتگان به سان خورشید و ماه مجبورند ولی انسان مختار آفریده شده است».(۱۹)
۲. قدرت تعقل و تفکر: امکان تفکر، تعقل و تأمل مستقل در پدیده های جهان و تشخیص امور اخلاقی و غیراخلاقی یا درست و نادرست، امکانی ذاتی برای همه انسان ها است. با به کارگیری این ظرفیت فطری است که آدمی می تواند تصمیم های مستظهر به اندیشه عمیق اتخاذ کند و به زندگی اش شکل و معنا دهد و با وضع قوانین به حفظ و ترویج احترام متقابل مردم یاری رساند. از این رو در تفسیر آیه ۷۰ سوره اسراء یعنی «وَلَقَدْ کَرَّمْنَا بَنِی آدَمَ وَحَمَلْنَاهُمْ فِی الْبَرِّ وَالْبَحْرِ وَرَزَقْنَاهُم مِّنَ الطَّیِّبَاتِ وَفَضَّلْنَاهُمْ عَلَی کَثِیرٍ مِّمَّنْ خَلَقْنَا تَفْضِیلاً»؛ (به یقین فرزندان آدم را کرامت دادیم، و آنان را در خشکی و دریا [بر مرکب هایی که در اختیارشان گذاشتیم] سوار کردیم، و به آنان از نعمت های پاکیزه روزی بخشیدیم، وآنان را بر بسیاری از آفریده های خود برتری کامل دادیم)، گفته شده که مراد از آیه این است که خداوند متعال فرزندان آدم را به واسطة قوه تعقل و تفکر، نطق و قدرت تمیز حق از باطل و صورت زیبا و تدبیر دنیا و آخرت کرامت و برتری بخشیده است.(۲۰)
با نگاهی به روایات می بینیم که امام علی(علیه السلام) نیز در این باره تصریح می کند که: «اَلْإِنْسَانُ بِعَقْلِهِ»(۲۱) یعنی انسانیت انسان به وصف برخوداری اش از عقل احاله داده شده و بر همین اساس در نگاه فیلسوفان مسلمان نیز این خردمندی و اندیشمندی انسان است که او را از سایر موجودات تمایز می بخشد و به تعبیر ملاصدرا او را «طراز عالم خلقت» می گرداند.(۲۲)
۳. برخورداری آدمی از روح و نفخه الهی: از دیگر مؤلفه های کرامت بخش به انسان، همین است که خداوند او را به صورت خویش آفریده است و در واقع، ذات انسان به عنوان آیینه اسمای الهی، به لحاظ طبیعت روحانی و جوهر معنوی خود با کائنات و هستی پیوستگی دارد. بدین ترتیب، او عالی ترین صورت برای هویت حق است. پیوستگی روح خدا با انسان که از آیه ۷۲ سوره ص یعنی «وَنَفَخْتُ فِیهِ مِن رُّوحِی»؛ (از روح خود در او بدمیدم)، قابل استنباط است، یکی از مهم ترین مبانی هستی شناختی کرامت ذاتی و حقوق انسان در منظومه آموزه های اسلامی است.
۴. بهره مندی از فطرت الهی: در آیه ۳۰ سوره روم می خوانیم: «فَأَقِمْ وَجْهَکَ لِلدِّینِ حَنِیفاً فِطْرَتَ اللَّهِ الَّتِی فَطَرَ النَّاسَ عَلَیْهَا لَا تَبْدِیلَ لِخَلْقِ اللَّهِ ذَلِکَ الدِّینُ الْقَیِّمُ»؛ (پس [با توجه به بی پایه بودن شرک] حق گرایانه و بدون انحراف با همه وجودت به سوی این دین [توحیدی] روی آور، [پای بند و استوار بر] سرشت خدا که مردم را بر آن سرشته است باش برای آفرینش خدا هیچگونه تغییر و تبدیلی نیست؛ این است دین درست و استوار). فطرت مشترک خداگرایی که طبق این آیه کریمه در وجود همه ابنای آدم به ودیعه نهاده شده و طینت شان را با کمال خواهی و کمال طلبی عجین نموده، آنها را صاحب کرامتی ذاتی کرده است.
۵. انسان خلیفة الله است: این مقام که به مفاد آیه ۳۰ سوره بقره یعنی «وَإِذْ قَالَ رَبُّکَ لِلْمَلَائِکَةِ إِنِّی جَاعِلٌ فِی الْأَرْضِ خَلِیفَةً»؛ (و [به یاد آر] وقتی که پروردگارت فرشتگان را فرمود که من در زمین خلیفهای خواهم گماشت)، برای نوع آدمیان از سوی خداوند ثابت شده است، چیزی نیست که با فساد یا خون ریزی برخی از افراد آن، نفی گردد. این امور عارضی خللی به این مقام رفیع الهی وارد نمی کنند. خداوند انسان را به دلیل داشتن استعداد ذاتی و فطری، برای درک حقایق و اسرار هستی، خلیفه خود قرار داده است. به عبارت دیگر، تعلیم تکوینی اسرار و حقایق هستی به انسان در ابتدای آفرینش، موجب شده است انسان برای احراز این مقام، شایسته تر از فرشتگان باشد.(۲۳)
جمع بندی تمامی این بحث ها و توضیحات این است که لازمه پذیرش اصل کرامت ذاتی برای آدمی، قول به برخورداری اش از یک سری حقوق است که در اعلامیه حقوق بشر اسلامی نیز به آنها تصریح شده است. اصلی ترین و پایه ای ترین آنها عبارت اند از: حق حیات و امنیت در زندگی شخصی، آزادی اجتماعی و برخورداری از امتیازات اجتماعی به طور عادلانه.
پی نوشت:
(۲). بیانات حضرت آیت الله العظمی مکارم شیرازی؛ ۱۳۹۲/۱۰/۴.
(۱۲). ن.ک: درسنامه حقوق بشر از دیدگاه اسلام، همان، ص ۲۳۲ و ۲۳۳.
(۱۷). حقوق جهانی بشر از دیدگاه اسلام و غرب، همان.
(۱۸). حقوق اساسی جمهوری اسلامی ایران، هاشمی، سیدمحمد، نشر میزان، تهران، ۱۳۸۴ هـ ش، چاپ ششم، ص ۱۰۱.