خبرگزاری حوزه، | طلاب علوم دینی پس از گذراندن حداقل ۱۰ سال در حوزه، عرصه جدید و بزرگی را در ادامه طلبگی خود دارند و آن، حضور در درس خارج است. سطح خارج حوزه، برای بسیاری از غیر طلبه ها، نامشخص و حتی اسم آن نیز برایشان نامأنوس است، حتی بسیاری از طلاب هم با این که اسم این سطح از حوزه را شنیده اند و چه بسا آرزو می کنند که توفیق یابند در این دوره شرکت کنند، با ابعاد و اهمیت و مباحث پیرامون این دوره، آشنایی کاملی ندارند و سؤالات زیادی در این عرصه در ذهنشان خطور می کند. در کنار این، با توجه به جایگاه حوزه و علمای دین، هجمه های بدخواهان اسلام ناب روز به روز در حال گسترش است و هرازچندگاهی شبهاتی نیز در این عرصه در میان مردم و حتی برخی طلاب جوان دست به دست می چرخد که هنوز پاسخی برای آن نیافته اند. برای آشنایی هرچه بیشتر مردم و طلاب با این سطح حوزه، گفت و گویی با حجت الاسلام والمسلمین صرفی، از شاگردان آیت الله محمدجواد فاضل لنکرانی انجام دادیم که خدمتتان تقدیم می گردد.
بیشتر بخوانید:
درس خارج؛ باید و نباید های آن(۱)
س- در آغاز این گفت و گو درباره درس خارج و اهمیت آن در حوزه، چه درسهایی در بحث خارج خوانده میشود و معرفی این قسمت از زندگی علمی طلاب و روحانیون به مردم که وقتی این خبر را خواندند بدانند که طلاب و روحانیون در درس خارج به چه مباحثی میپردازند، توضیح دهید.
امسال آیت الله فاضل دورهی دومی است که بحث خارج اصول را شروع کرده، دور اول حدود ۲۳ سال طول کشید و الحمدلله ما در قسمت معظمی از دروس وی شرکت داشتیم و استفادههای فراوانی بردیم، به اقوال بسیار زیادی در درس اشاره میشد و هر کدام مورد نقد و بررسی قرار میگرفت .
* چیستی درس خارج در حوزه
درباره چیستی درس خارج باید بگویم که ما الآن در عصر غیبت قرار داریم و امامان معصوم حضور ندارند، در زمان حضور خود ائمه معصوم وقتی که آب هست نوبت به تیمم نمیرسد! لذا مردم سؤالات خود را مستقیماً از امام میپرسیدند یا به واسطه از خود امام میپرسیدند و نیاز به اجتهاد در بین شیعه تا زمان غیبت امام زمان (عج) آنچنان ملموس نبود، ولی خود ائمه روشهای اجتهاد را به شاگردان خود و به رُوات ما یاد میدادند و با وجود اینکه خودشان حاضر بودند شاگردان مبرز و برجسته خودشان را در روی کرسی قرار میدادند به جای اینکه خود جواب سؤالات را بدهند مردم را راهنمایی میکردند به سمت این شاگردان که از اینها بپرسید و داشتند به نوعی اینها را تربیت اجتهاد آمیز میدادند.
بعد از عصر غیبت چون که حضور معصوم بین مردم وجود ندارد و مخصوصاً بعد از غیبت کبری، ما مجبور شدیم از روایات ائمه و آثاری که از ائمه بزرگوار به جا مانده بود استفاده کنیم، بههرحال مراجعه به این روایات یک پیچیدگی خاص خودش را دارد و مهارت خاص خودش را میطلبد و هر کسی نمیتواند از راه برسد بگوید من این روایت را میخوانم و بیاید احکام را از این روایت استنتاج کند به هرحال در اثر ظلم ظالمی، غصب غاصبین ستم ستمکاران برخی روایات مهم ما از بین رفت، برخی روایات ما جعل شده، بعضی روایات ما تعدیل و قطع و کم و زیاد شد، مسئله تقیه هم بین روایات ما وجود دارد نتیجهاش این میشود که درست است شاید در مجموع کتب خودمان ۲۰ الی ۳۰ هزار روایت داشته باشیم ولی رجوع به این روایات و استنباط از این روایات کار هر کسی نیست. یک کسی باید باشد که علم و تخصص و فن این را داشته باشد، حالا یک تشخیص ساده کنم مثل مسئله پزشکی، آیا هر کسی میتواند بگوید من میتوانم خصوصیات بدن انسان را بدانم و درمانش کنم، خیر، هر کسی میخواهد نسبت به بدن انسان پزشکی انجام بدهد، هفت هشت سال در دانشگاه دوره عمومی میخوانند، شش سال باید در بیمارستان کارورزی کنند و بعد بروند دوره تخصصی شرکت کنند، شاید پانزده شانزده سال لازم باشد تا تخصص چشم بگیرد مثلاً بگوید من چشمپزشکم. دروس حوزه هم همینطور است مراجعه به روایات و قرآن کریم همینطور است، ما افرادی را نیاز داریم که سالهای سال، ۳۰ الی ۴۰ سال، مرحوم آیت الله العظمی فاضل لنکرانی گفته بودند ۷۰ سال حداقل باید درس بخوانند تا به این روایات و آیات قرآن کریم مراجعه کنند و احکام را استنباط کنند.
* مراحل علم آموزی در حوزه
برای اینکه ما بتوانیم احکام را استنباط کنیم در حوزه مراحل درسی وجود دارد، یک مرحله مقدمات است که الآن پایه ۱ تا ۶ حوزه است، در این مرحله مقدمات یک سری با ادبیات عرب آشنا میشوند، با بلاغت و مقدماتی از فقه و اصول آشنا میشوند تا یک اطلاعاتی را جمعآوری میکنند. مرحله دوم حوزه معروف به سطوح عالی است که از پایه هفت تا ده است، اگر بخواهیم شروع کنیم مثل مرحله کارشناسی ارشد میشود، یعنی آن مقدمه مقدمات از حیث دانشگاهی مثل مرحله کارشناسی می شود بحث انبوهخوانی است، در شش سال اول مقدمات انبوه خوانی در حوزه انجام میشود و ادبیات قوی میشود. از پایه هفتم تا دهم که به آن سطوح عالی میگویند مثل مرحله کارشناسی ارشد است یعنی هم باید یک مقداری خودشان جمعآوری و مطالعه کنند و هم یک مقداری خودشان فکر کنند و نتیجهگیری و استدلال داشته باشند.
مرحله سوم میشود درس خارج فقه و اصول، این مرتبه مثل دوره دکتراست، کتاب خاصی و متن خاصی وجود ندارد استاد بعد از پنجاه الی شصت سال در حوزه که حضور دارد نتایج فکری خودش را در قالب یک درس ارائه میکند میگوید فلان عالم نظرش این است، استدلالها را مطرح میکند، آیات و روایات را میخوانند اگر اشکالی به نظر دیگری هست وارد میکنند و اگر اشکالی نیست همان نظر را پخته میکنند و تحویل میدهند، اگر اشکال باشد اشکالات را بیان میکند و نظر خودشان را هم ارائه میدهند. ما که در درس خارج شاگرد هستیم به این روش نگاه میکنیم و یاد میگیریم در کنار اینکه استاد این کار را انجام میدهد خود ما هم قبل از استاد این کارها را انجام می دهیم پیش مطالعه و بررسی کردیم و نظر خودمان را در این مسئله به دست آوردیم، فردا میآییم درس استاد شرکت میکنیم ببینیم نظر ایشان چیست و اگر اشکالی به نظر ما وارد هست آن اشکالات چیست و اگر حرف استاد را در جایی انتقاد داریم همان را در کلاس درس مطرح می کنیم و خلاصه یک کنفرانس علمی بسیار خوب میشود.
نتیجه این میشود که شاگردانی در درس خارج تربیت میشوند و بعد از حدود ۱۵ الی ۱۶ سال یک قوه خیلی خوبی پیدا میکنند که با اطمینان نسبی به آیات و روایات مراجعه کنند و آن احکام واقعی را تا جایی که ممکن هست تلاش میکنیم از این آیات و روایات به دست بیاوریم.
پس درس خارج فقه و اصول مثل مرحله دکترا و بالاتر از آن هست، یعنی استاد راهنمای ماست، برای استنباط احکام و مسائل شرعی از آیات قرآن کریم، از روایات و از عقل و از اجماعاتی که وجود دارد.
س) یکی از شبهات و چیزهایی که در ذهن برخی از مردم و حتی طلاب جوان گاهاً مشاهده میشود اینست که میگویند درس خارج بیش از حد طولانی میشود و یک بحثی هم هست که میگویند علم اصول خیلی فربه شده، یک توضیحی راجع به این موضوع بدهید که آیا شما چنین چیزی را قبول دارید و استدلال خود را بفرمائید.
در مسائل تخصصی هر چقدر زمان پیشرفت کند مسائل دقیقتر و علمیتر بحث میشود، اگر در همین علوم تجربی، به کتابهای طبی که در زمان قدیم نوشته شده مراجعه کنید درباره چشم شاید سه صفحه نوشتند، ولی الآن ممکن است درباره مردمک چشم فقط دو جلد کتاب نوشته شده باشد، هر چه علم پیشرفت کند و خوانده شود کسی نباید اعتراض کند بلکه جای خوشحالی و تشکر است که اندیشمندان دارند فکر میکنند و علم را گسترش میدهند، اگر شما اعتراض دارید قدیم درباره چشم صد صفحه میخواندیم و یاد میگرفتیم الآن چرا دو جلد کتاب مینویسید؟ چرا دو هزار صفحه مینویسید؟ اگر اشکال به او وارد باشد اشکال شما به فقه و اصول هم وارد است این اشکال بچهگانه است که چرا علم اصول فربه میشود و مسائل زیاد مطرح میشود.
* حذف مسائل غیر کاربردی و اضافه کردن مسائل جدید به علم اصول
یک نکتهای هست که بعضی از مسائل شاید دیگر کاربرد نداشته باشد و آن را باید از علم اصول حذف کنیم و بعضی از مسائل جدیدی که الآن هست مثلاً مسئله هرمنوتیک، مسائل به روزی که مطرح میشود، اینها واقعاً جایشان در علم اصول خالی است، لذا من نظر شخصیام این است که الآن این ده جلد کتاب اصولی که وجود دارد میشود دو جلد را کم کرد ولی به جای این دو جلدی که کم کرد پنج الی شش جلد مسائل جدید باید به علم اصول وارد کنیم و نظرم این است که علم اصول باید همینطور فربه بشود و همینطور تخصصیتر و ریزتر مسائل را ببیند منتهی اشکالی که آقایان میکنند دغدغه خوبی دارند ولی اشکال را خوب بلد نیستند وارد کنند! اگر اینطوری بگویند که بعضی از مسائلی که کاربردی ندارد اینها را کنار بگذاریم و توجه کمتری بشود بعضی مسائلی که به روز و جدید هست را وارد علم اصول کنیم این حرف عادلانه و منطقی است، نتیجه این حرف هم چه میشود؟ آیا لاغر شدن علم اصول میشود؟ به هیچ وجه، نتیجهاش این میشود که علم اصول گستردهتر و علمیتر و دارای توسعه بیشتری میشود.
عین این اشکال این است که ما دو جلد کتاب درباره چشمپزشکی نوشتیم، اگر به اندازهی ندانستهها بخواهد بشود که خیلی هست، به اندازه علمی که داریم دو جلد نوشتیم حالا یک عده اعتراض کنند که مگر چشم چیست که شما دو چشم کتاب نوشتید؟ ممکن است سه جلد بشود، ممکن است چهار جلد بشود، لذا بحث فربگی علم اصول یک مغالطهای است که الآن مطرح میشود و هر فربهگی بد نیست، بعضی فربگیها خوب و لازم است و منتهی این را باید متخصصین فن وارد کار بشود چیزهایی که زیاد هست را کم کنند و چیزهایی که لازم است و الآن در علم اصول نداریم وارد کنیم.
س) اصول و روش شرکت مطلوب یک فاضل حوزوی در درس خارج به چه صورت است؟
نسبت به شروع درس خارج، هر طلبهای اولاً باید آن دورنمای کاری خودش را مشخص کند که آیا واقعاً به فقه و اصول علاقه مند هست یا نه؟ اینطور نیست که ما اگر سی هزار، چهل هزار یا پنجاه هزار طلبه در حوزه داشته باشیم همه بیایند متخصص فقه و اصول بشوند و همه دنبال اجتهاد باشند، این یک چیز نشدنی است، یک فکر اشتباهی هم هست. در درجه اول طلبه بعد از اینکه ده سال دروس فقه و اصول متداول حوزه را خواند، نباید قبل از این ده سال وارد رشتههای تخصصی بشود، به نظر من اینهایی که از پایه ششم تا هشتم تخصصی تفسیر، فلسفه وفلسفه میروند اینها هم حق خودشان را ضایع میکنند و هم حق علم را ضایع میکنند، نباید چنین اقدامی کنند، حداقل باید ده سال امهات مطالب را در فقه و اصول، ادبیات، نحوه مباحثه، تعمیق در فکر را یاد بگیرند و بعد از این مدت فرصت برای تصمیمگیری هست که آیا من واقعاً میخواهم فقه و اصول تخصصی را ادامه بدهم یا اینکه یک رشته تاریخ، فلسفه یا کلام را انتخاب کنم. متأسفانه الآن این اشتباه وجود دارد که هر کس پایه دهم را تمام کرد فکر میکند برایش واجب است که حتماً وارد فقه و اصول بشود و درس خارج شرکت کند و جلو برود و در آخر معلوم نیست که به کجا میرسد.
* آنچه طلاب باید پیش از ورود به درس خارج فقه و اصول بدانند
لذا توصیه من این است که اولاً به علاقهشان نگاه کنند چون که اگر علاقه به فقه و اصول نداشته باشند در بحث فراغ میمانند و آن وقت نه راه پس دارند و نه راه پیش دارند، فقط همینطور در درس شرکت کنند و به خانه برگردند این کار درستی نیست.
من از خودم مثال بزنم که در سال ۷۳ دیپلم گرفتم در کنکور شرکت کردم و بعد در رشته پزشکی تهران هم قبول شدم، رتبه کشوری ام ۲۴ بود، من سه چهار ماه هم به تهران رفتم، هدفم این بود که بین دروس حوزه و دروس دانشگاه که رشته پزشکی بود جمع می کنم، منتهی وقتی واقعیت قصه را نگاه کردم چهار پنج سال دروس حوزه را تا لمعه پیش مرحوم علوی خوانده بودم و میدانستم حوزه چه خبر است؟ دانشگاه هم چهار پنج ماه رفتیم و رشته پزشکی هم بسیار عمیق بود، حوزه هم خودمان هستیم می دانیم هر چه بیشتر بخوانیم میفهمیم کمتر بلد هستیم، آنجا بود که به این حدیث پیامبر رسیدیم که میفرماید العلم علمان علم الابدان و علم الادیان، یعنی آدم بعضی وقتها چیزهایی میشنود، بعضی وقتها چیزهایی را با تمام وجود درک میکند، همه ما این حدیث را شنیدیم منتهی درک درستی از آن نداشتیم، وقتی رفتم آنجا کاملاً به درک رسیدم و دیدم اگر بخواهم رشته پزشکی را ادامه بدهم با حوزه به معنای واقعیاش قابل جمع نیست، فردا ممکن است یک دکتر معمم بشود، شاید بتوانم چند جا هم پز بدهم که دکتر هستم ولی سر خودم را نمیتوانم کلاه بگذارم، ولی به خاطر علاقهای که داشتم وارد حوزه شدم، الآن شاید ۲۶ سال از آن ماجرا گذشته و خدا را شکر هنوز به اندازه یک ثانیه هم پشیمان نشدم که چرا دانشگاه رشته پزشکی را رها کرده و وارد حوزه شدم، با اینکه میتوانستم آنجا ادامه بدهم تخصص بگیرم کما اینکه الآن اخوی بزرگ من متخصص جراح مغز و اعصاب است.
* هیچگاه از رها کردن علم پزشکی برای تحصیل علوم حوزه پشیمان نشدم
من با اینکه پزشکی را رها کردم و به حوزه آمدم چرا تا حالا یک ثانیه هم پشیمان نشدم، به خاطر اینکه به این رشته علاقه دارم آدم وقتی علاقه داشته باشد هیچ وقت در راه مانده نمیشود لذا توصیه اول من به کسی که میخواهد وارد درس خارج بشود اینکه تکلیف خودش را با خودش روشن کند، اگر به تاریخ علاقه مند است در رشته تخصصی تاریخ شرکت کند، فلسفه شرکت کند، در علوم قرآن شرکت کند، در کنارش هم یک بحث فقه و اصول عمومی، درسهایی که پنج شش ساله برگزار میشود شرکت کند
بعد از اینکه علاقه خودش را تشخیص داد به توان خودش هم باید نگاه کند، البته واضح است و ان شاء الله امام زمان همه را کمک خواهد کرد ولی بهرحال به شکل ظاهری بخواهیم صحبت کنیم مرحله دوم ببیند که آیا استعداد این فقه و اصول را دارد یا نه؟ انصافاً درس فقه و اصول و فهم روایات نیاز به یک مغز خیلی ویژه و نابغه دارد، عملاً ما میدانیم زمان قدیم ۳۰ هزار طلبه داشتیم هفت هشت نفر در حد مرجعیت بود، مرحوم تبریزی، مرحوم فاضل، یا الآن چند نفر هستند؟! لذا کار هر کسی نیست که وارد این بحث فقه و اصول بشود، به استعداد خودش هم نگاه کند به اندازه استعدادی که دارد وارد بشود، نوع درس را انتخاب کند، استعدادهای بالا و برتر را دیدم بعضاً در درسها شرکت میکنند که چهار سال یک دوره خارج اصول گفته شود، بعضی اساتید متن کفایة الاصول را پنج ساله میگویند منتهی بعضی اساتید خارج اصول را در چهار سال میگویند.
* اهتمام طلاب به شرکت در دروس خارج سطحی نباشد
اگر یک طلبه مستعدی که در این درس شرکت میکند دلم میسوزد که میگویم ای کاش برای این درس عمیقتری و درسی که به اقوال بیشتر اشاره میشد شرکت میکرد، یکی از دروسی که میشد پیشنهاد کرد به طلاب ، درس استاد آیت الله فاضل است که الحمدلله بسیار جامع و مانع است و به همه اقوال اشاره میشود و خیلی عمیق و خوب مباحث مطرح میشد، آدم درس ایشان که برود متوجه میشود که اینقدر مطلب هست که ما بلد نیستیم، در بعضی دروس که آدم شرکت میکند وقتی میآید میفهمد که من خودم یک عالم اصول هستم و نیاز به درس خواندن ندارم، اینقدر مسائل سطحی گفته میشود که فکر میکنی که مجتهد فی الکل شدی، ولی در بعضی از دروس که آدم میخواند میدید چیزی بلد نبودیم، با اینکه ۳۰ سال در حوزه هستیم تحقیقات نو گفته میشود و باعث میشود که انسان به جهل خودش بیشتر پی ببرد و دنبال درمان و مطالعه و مباحثه و مراجعه به منابع را هم باشد، این دو نکته به نظرم خیلی مهم است.
س) به نظر شما به طور متوسط درس خارج چند سال طول می کشد؟
الحمدلله حوزه علمیه مثل یک گلستان خیلی بزرگی است که انواع گلها وجود دارد یک کسی میتواند اصول را چهار ساله بخواند، ولی اگر کسی بخواهد تخصصی بخواند و حق مطلب ادا بشود بهرحال کمتر از دوازده سال نمیشود، فقه که لا یتناهی است اگر کلاس بخواهد شرکت کند دویست سال هم کلاس برود کم است. دوره اول درس اصول استاد ۲۳ سال طول کشید، به خاطر بعضی از مسائل جنبی طولانی شد و شاید در همان ۱۶ سال تکمیل میشد.
س) در سالهای اخیر هجمه های زیادی به حوزه شد که بعد از انقلاب از لحاظ علمی آنطور که باید و شاید پیشرفت علمی نداشتند، نظرتان را در این باره بفرمایید.
ج) اینکه میگویند پیشرفت علمی نبوده حرف غلطی است، به خاطر اینکه تبلیغات حوزه ضعیف است. در جاهای دیگر یک کار کوچک علمی انجام بشود تبلیغات و رسانه دارند و خیلی در بوق و کرنا میکنند ولی متأسفانه در حوزه، آقای قرائتی میگفت شما مثل مرغ باشید، مرغ وقتی یک تخم میگذارد یک ربع، قدقد میکند که چهل تا همسایه متوجه میشود که یک تخم گذاشته، منتهی طلافروش هیچ وقت این کار را نمیکند که طلایش را بگذارد در وانت و پخش کند، تبلیغات در حوزه ضعیف است و این یک ظلمی است که میگویند حوزه نسبت به قبل از انقلاب پیشرفت علمی نداشته، انصافاً یک بیانصافی به تمام معناست. تحقیقات و کتابها را ببینید، مطالب عمیقی که طلاب جوان دارند مینویسند، کلی مقالات علمی و تحقیقات علمی داشتند، اساتید هم الحمدلله هستند، منتهی یک سازمان و نهادی که بخواهد اینها را عرضه کند ... حوزه از اول دنبال این مسائل نبوده و این راه ها را بلد نیست، ما باید از دانشگاهها کمک بگیریم عرصه تبلیغاتی را قوی کنیم ان شاء الله این مشکل حل خواهد شد.
س) نیازهای روز و مسائل نو در بحث خارج چه جایگاهی دارد؟
یکی از مغالطه هایی که به نظر من انجام میشود مثل همین که میگویند کتابهای اصول و فقه فربه می شود، یکی از مغالطاتی که انجام میشود همین کلمه نیازهای روز است، میگویند چون که نیاز روز بیمه، بورس و ... است پس باید درسهای خارج به این مسائل سوق داده شود، من این حرف را قبول ندارم، طلبهای که درس خارج میآید اغلب باید پایههای اجتهادی خودش را تقویت کند، باید آن اساسی را که لازم است را بنیانگذاری کند، همین طوری بدون اینکه ما با روایات آشنا شود، با مسائل علمی و ریزهکاریهای فقهای قدیم آشنا شویم و بخواهیم به این استخر علمی بپریم غرق میشویم، فتاوای ما میشود فتاوای ابوحنیفه و امثالهم، حوزه شیعه با حوزه اهل سنت فرقش همین است، حوزه شیعه حوزه عمیق علمی است ولی حوزه اهلسنت یک حوزه سطحی است، حوزهای است که مثل کف دریاست و چیزی در باطن خودش ندارد.
*پاسخ به مسائل روز بدون فهم عمیق اساس فقه سنتی امکان پذیر نیست
لذا اینکه شما میگوئید مسائل عمومی مطرح بشود کاملاً قبول ولی برنامهریزی درسی حوزه نباید تحت این مغالطه قرار بگیرد، به نظر من درسهای خارج حوزه باید هم اساس قدیمی خودش را داشته باشد فقه و اصول را داشته باشد، کتابهای پر روایت را ببینیم که همان ابواب عبارات است، مخصوصاً کتاب الحج که مرحوم فاضل خیلی تأکید داشتند و کتب معاملات را هم باید ببینیم مثل کتاب الاجاره که معروف است و در خارج خیلی توصیه میکنند که دو تا از آثار درخشان مرحوم آیت الله فاضل همین دو کتاب است، اساس ما که هفت هشت سال ساخته شد بعد از این مدت میتوانیم برویم سراغ مسائل بیمه و فلان و این حرفها، ولی همین اول اگر همه اساتید ما بیایند بیمه درس بدهند، سرقفلی درس بدهند، بورس درس بدهند، یک حوزهی سبک علمی درست میشود غیر عمیق میشود.
* شبهه ای که فقط برای حوزویان ساخته می شود
مثل اینکه بگوئیم الآن کرونا آمده است مسئله روز کروناست، پس ما بیائیم به دانشجویان پزشکی سال اول و دوم کرونا را یاد بدهیم، بگوئیم مسئله روز مبتلا به کروناست، سال بعد مریضی جدیدی میآید. این حرف عجیب و غریب را چرا در دانشگاه نمیگویند؟ در دانشگاهها چه میخوانند؟ هفت هشت سال پزشکی، اما کتابهای اصیل، اصول پایه، اساس بدن انسان را میخوانند بعد از ده سال وارد جزئیات میشوند و کرونا و غیر کرونا را بررسی کنید، این ظلم نسبت به حوزه است که طلبه سال اول را پایه ذهنش را خراب کنیم، بگوئیم کتاب طهارت به چه دردی میخورد مسائل قدیمی است، کتاب الحج به چه درد میخورد؟ میگوید من باید بروم درس خارج بورس پیدا کنم آن را بخوانم، بنده خدا اول یاد بگیر ده سال دود چراغ بخور بعد مسائل جدید را ... آنها هم زمین نمیماند الحمدلله هستند افرادی که جواب بدهند، منتهی اینکه شما بگوئید آموزش حوزه باید به این سمت برود بنیادی غلط است! آموزش حوزه مثل پزشکی است باید هفت هشت سال اول کاملاً سنتی و دقیق بخوانند و بعد که یاد گرفتندبه رشتههای تخصصی هم وارد شوند، الحمدلله رشتههای تخصصی هم در حال جان گرفتن است، اینطور نیست که حوزه الآن از جامعه عقب باشد، شما یک مسئله بگوئید که حوزه ما پاسخگو نباشد! تبلیغات زیاد است ولی یک مسئله بگوئید که حوزه ماپاسخگو نباشد، از بورس، بیمه، سرقفلی و هر نوع مسئلهای که بخواهید ما در مرکز فقهی فقه پزشکی داریم آخرین مسائل اینجا مطرح میشود و همه را بررسی میکنیم منتهی اگر میخواهید کلاه سر ما بگذارید بگوئید طلبه سال اول خارج باید مسائل روز را بخواند، ما این را قبول نداریم، طلبه ای که هنوز خم و چم کار دستش نیامده، ما میگوئیم پانزده سال هم کم است اینها را هر وقت یاد گرفت مسائل جدید، شما میگوئید پانزده سال وقتش را بگذارد چه کسی به این مسائل جدید جواب بدهد، دارند جواب میدهند کسانی که در حوزه تازه ... افرادی هستند که در این پانزده سال خواندند و دارند مسائل جدید را جواب میدهند و درسش را هم دارند، اصلاً در حوزه بخشی داریم به نام مسائل مستحدثه و جزء برنامههای آموزشی حوزه شده که مسائل مستحدثه در او مطرح میشود، پارسال هم ثبت نام داشتند، به همانها هم توصیه میکنیم که طلبه مبتدی نگیرید، در مسائل مستحدثه طلابی را بگیرید که حداقل ده سال درس خارج را خوانده باشند و بعد مسائل مستحدثه یاد بگیرند.
* فراگرفتن عمیق علم اصول، طلاب را در بسیاری از علوم دینی موفق می کند
یک طلبه حتماً باید یک اصول قوی و محکم را بخواند و برای اینکه آن سبقه دینی علمیاش حتی در منبر و تفسیر هم بخواهد حفظ شود حتماً باید یک دوره اصول قوی و محکم را بخواند، درست است که اسم این اصولی که ما میخوانیم اصول فقه است و فقه هم در لغت به معنای فهم عمیق است، منتهی فکر میکنم این معنای اصطلاحیاش باشد ولی در حقیقت این اصول فقه ما اختصاص به همین فقه اصطلاحی ندارد، همین معنای اصطلاحیاش است و اصول فهم است، برای اینکه در جامعه دینی و علمی سربلند باشیم باید یک دوره اصول خوب بخوانیم؛ کسی میخواهد تفسیر بخواند باید اصول را محکم بخواند، کسی که تاریخ و فلسفه میخواند حتماً باید به این عنایت داشته باشد و یک استاد خیلی خوبی را هم در این عرصه انتخاب کند.